خواجه قطبالدین بن کمالالدین بختیارکاکیبَخْتیارِ کاکی، خواجه قطبالدین بن کمالالدین اوشی، از عارفان بزرگ قرن ۷ق/۱۳م شبه قاره هند و از اقطاب بزرگ طریقه چشتیه بود. ۱ - شرح حال اجمالیگرچه در سلسله نسب او اختلاف است، اما او را از سادات حسینی دانستهاند. بعضی نسب او را به امام جعفر صادق (علیهالسلام) میرسانند. [۱]
غلام سرور لاهوری، خزینة الاصفیاء، ج۱، ص۲۶۷، لکهنو، ۱۲۹۰ق/ ۱۸۷۳م.
بختیار کاکی در ۵۸۲ق/۱۱۸۶م [۲]
Subhan، JA، Sufism: its Saints and Shrines، Lucknow، ۱۹۳۸، ص۲۱۰.
[۳]
ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۳۱۸، تهران، ۱۳۶۶ش.
و به قولی در ۵۶۹ق/۱۱۷۴م [۴]
میان محمد دینکلیم، چشتی خانقاهین، لاهور، ۱۹۹۰م.
در قصبه اوش فرغانه، [۵]
ابوالفضل علامی، آیین اکبری، ج۳، ص۱۶۹، لکهنو، ۱۸۹۳م.
از نواحی اندجان ماوراءالنهر که اکنون جزو قرقیزستان است، دیده به جهان گشود.یک سال و نیم بیش نداشت که پدر را از دست داد و تربیت او بر عهده مادرش قرار گرفت. پنج ساله بود که مادرش از همسایه خواست تا او را به مکتب برد، اما طبق داستانی خضر نبی بر سر راه او به صورت پیرمردی ظاهر شد و او را از همسایه گرفت و به مکتبدار سپرد. مکتبدار خضر را شناخت و روی به قطبالدین کرد و گفت: ای طفل، عجب بختیار هستی که خضر تو را به من حواله کرد. و از آن جهت بود که به بختیار شهرت یافت. [۶]
حمید قلندر، خیر المجالس، ج۱، ص۱۰۷- ۱۰۸، به کوشش خلیق احمد نظامی، علیگره، مسلم یونیورستی.
[۷]
محمدقاسم فرشته، تاریخ، ج۱، ص۳۷۸، کانپور، ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م.
[۸]
غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، ج۱، ص۲۶۷، لکهنو، ۱۲۹۰ق/ ۱۸۷۳م.
۲ - تحصیلاتقطبالدین پس از تحصیل مقدمات و کسب علوم دینی، به علوم باطنی توجه کرد. درباره رسیدن او به خواجه معینالدین چشتی و تبعیت از او روایتها مختلف است. بعضی گفتهاند که چون معینالدین به اوش آمد، قطبالدین به او پیوست [۹]
ابوالفضل علامی، آیین اکبری، ج۳، ص۱۶۹، لکهنو، ۱۸۹۳م.
[۱۰]
محمد داراشکوه، سفینه الاولیاء، ج۱، ص۹۵، کانپور، ۱۸۸۳م.
[۱۱]
محمد قدرتالله گوپاموی، نتائج الافکار، ج۱، ص۵۵۴، به کوشش اردشیر بنشاهی خاضع، بمبئی، ۱۳۳۶ش.
بعضی دیگر این ملاقات را در بغداد دانستهاند، [۱۲]
دلیل العارفین، منسوب به بختیار کاکی، ج۱، ص۲، دهلی، ۱۳۱۱ق.
[۱۳]
رحم علیخان ایمان، منتخب اللطایف، ج۱، ص۳۲۴، به کوشش محمدرضا جلالینائینی و امیرحسن عابدی، تهران، ۱۳۴۹ش.
ولی ظاهراً نخست در دوران نوجوانیِ او این ملاقات در اوش روی داده، و سپس قطبالدین برای بهرهگیری بیشتر به بغداد رفته، و در آنجا نیز به ملاقات معینالدین نائل شده است.وی در بغداد در مسجد ابولیث سمرقندی با معینالدین بیعت کرد و در آن وقت جمعی از مشایخ بزرگ، از جمله شیخ شهابالدین عمر سهروردی نیز حضور داشتهاند. تاریخ این بیعت در دلیل العارفین [۱۴]
دلیل العارفین، منسوب به بختیار کاکی، ج۱، ص۲، دهلی، ۱۳۱۱ق.
۵۱۴ق/ ۱۱۲۰م، و در سیر الاولیاء [۱۵]
محمد میرخرد کرمانی، سیرالاولیاء، ج۱، ص۵۸، لاهور، ۱۳۹۸ق.
۵۲۲ق/۱۱۲۸م ذکر شده است که هر دو تاریخ مورد تردید است. [۱۶]
ابوالفضل علامی، آیین اکبری، ج۳، ص۱۶۹، لکهنو، ۱۸۹۳م.
سرانجام، وقتی که خواجه معینالدین چشتی در اجمیر هندوستان - در ایالت راجستان - مقیم شد، بختیار کاکی هم به اتفاق شیخ جلال تبریزی رهسپار هند گردید [۱۷]
غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، ج۱، ص۲۶۸، لکهنو، ۱۲۹۰ق/ ۱۸۷۳م.
و در شهر ملتان بهخدمت شیخ زکریای ملتانی - خلیفه شیخ شهابالدین سهروردی در هند - رسید. [۱۸]
محمد میرخرد کرمانی، سیرالاولیاء، ج۱، ص۶۰، لاهور، ۱۳۹۸ق.
[۱۹]
ابوالفضل علامی، آیین اکبری، ج۳، ص۱۶۹، لکهنو، ۱۸۹۳م.
در ملتان بابافریدالدین گنج شکر دست ارادت به خواجه قطبالدین بختیار داد. [۲۰]
محمد گیسو دراز، جوامع الکلم، ص۲۳۱، به کوشش خاکسار، گلبرگه، مطبع انتظامی.
پس از چندی، ظاهراً به سبب هجوم مغولان، قطبالدین از ملتان روانه دهلی شد.وی از دهلی در نامهای که به اجمیر فرستاد، از خواجه معینالدین چشتی اجازه خواست که برای زیارت او به اجمیر رود [۲۱]
محمد داراشکوه، سفینه الاولیاء، ج۱، ص۹۵، کانپور، ۱۸۸۳م.
اما خواجه معینالدین چشتی خود از اجمیر برای دیدار وی به دهلی آمد. پس از چندی قطبالدین بر آن شد که همراه خواجه معینالدین به اجمیر رفته، در خدمت او مقیم باشد؛ اما چون مردم دهلی از این قصد او با خبر شدند، بر در خانقاه او گرد آمدند و به التماس و استدعا از او خواستند که فسخ عزیمت کند؛ و حتی سلطان شمسالدین التتمش از او درخواست کرد که در دهلی بماند و به ارشاد و دستگیری طالبان مشغول باشد.خواجه معینالدین نیز چون این احوال را مشاهده کرد، اقامت او را در دهلی لازم دید و این امر را تایید کرد. [۲۲]
محمد میرخرد کرمانی، سیرالاولیاء، ج۱، ص۶۴ - ۶۵، لاهور، ۱۳۹۸ق.
۳ - لقب کاکیدرمورد لقب کاکیِ او گفتهاند که وی هرگاه که دست زیر مصلی میکرد، قرص نان نازکی که به آن «کاک» میگویند، بیرون میآورد و این مقدار برای رفع نیازمندیهای خانواده او بسنده بود؛ به همین جهت به این لقب مشهور شد [۲۳]
محمد میرخرد کرمانی، سیرالاولیاء، لاهور، ۱۳۹۸ق.
[۲۴]
محمدقاسم فرشته، تاریخ، کانپور، ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م.
اما ظاهراً این لقب از آن جهت بوده است که او خود و یا یکی از پدرانش به شغل کاک پزی اشتغال داشتهاند. [۲۵]
سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج۲، ص۷۴۸، تهران، ۱۳۴۴ش.
بعد از مرگ قطبالدین تا مدتها رسم بر این بود که در اوقات معینی بر سر مزار او نان کاک میپختند. [۲۶]
محمد میرخرد کرمانی، سیرالاولیاء، ج۱، ص۵۸، لاهور، ۱۳۹۸ق.
[۲۷]
غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، ج۱، ص۲۶۹، لکهنو، ۱۲۹۰ق/ ۱۸۷۳م.
[۲۸]
محمدقاسم فرشته، تاریخ، ج۱، ص۳۸۱، کانپور، ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م.
۴ - تالیفات و ملفوظاتهر چند که به خواجه قطبالدین بختیار و دیگر مشایخ سلسله چشتیه تالیفات و یا ملفوظاتی نسبت دادهاند، اما در خیرالمجالس - کهنترین ماخذ - از قول شیخ نصیرالدین محمود، خلیفه و مرید خواجه نظامالدین اولیا، مطلبی ذکر شده است که نسبت این ملفوظات به این مشایخ را مورد شک قرار میدهد. بنابر گفته شیخ نصیرالدین، خواجه نظامالدین اولیا گفته است که هیچ یک از خواجگان چشت - از جمله شیخ قطبالدین بختیار - هیچ تصنیفی نداشتهاند [۲۹]
حمید قلندر، خیر المجالس، ج۱، ص۵۲، به کوشش خلیق احمد نظامی، علیگره، مسلم یونیورستی.
و باز شیخ نصیرالدین تاکید کرده است که ملفوظات شیخ قطبالدین در عصر خواجه نظامالدین اولیا موجود نبوده، و در این زمان پیدا شده است، زیرا اگر میبود، خواجه نظامالدین اولیا بدان اشاره میکرد. [۳۰]
حمید قلندر، خیر المجالس، ج۱، ص۵۳، به کوشش خلیق احمد نظامی، علیگره، مسلم یونیورستی.
بنابراین، معلوم میشود که یک قرن بعد از خواجه بختیارکاکی، ملفوظاتی به او، و یا به مرشد او خواجه معینالدین چشتی نسبت دادهاند، چنانکه چند قرن بعد صاحب اخبار الاخیار گوید که بختیارکاکی سخنان و کلمات مرشد خود، خواجه معینالدین چشتی را در کتابی جمع کرده، و آن را دلیل العارفین نامیده است. [۳۱]
عبدالحق دهلوی، ص۳۲، اخبار الاخیار، سکهر، فاروق اکیدمی.
به هر حال، این کتاب تاکنون چندین بار، درکانپور، لکهنو، دهلی و لاهور به چاپ رسیده است. از آنجا که مطابق نسخههای موجود، نخستین مجلس در تاریخ ۵ رجب ۵۱۴ق منعقد گردیده، [۳۲]
دلیل العارفین، منسوب به بختیار کاکی، ج۱، ص۲، دهلی، ۱۳۱۱ق.
و یا به گفته میرخرد کرمانی این مجلس در ۵۲۲ق بوده است [۳۳]
دلیل العارفین، منسوب به بختیار کاکی، ج۱، ص۲، دهلی، ۱۳۱۱ق.
و از طرف دیگر تولد خواجه معینالدین چشتی در ۵۳۷ق و تولد بختیار کاکی در ۵۸۲ق، اتفاق افتاده است، بنابراین، تردید نسبت به چگونگی این ملفوظات به قوت خود باقی میماند، مگر اینکه سال ۵۱۴ق را تحریفی از سنه دیگری، مثلاً ۶۱۴ق بدانیم.۴.۱ - فوائدالسالکینبه خود خواجه بختیار کاکی هم ملفوظاتی نسبت دادهاند که مرید و خلیفه وی، بابا فریدالدین گنج شکر گردآوری کرده، و آن را فوائد السالکین نامیده است. این کتاب یک بار در لاهور به چاپ رسیده است. مطالب فوائد السالکین در چند مجلس تالیف یافته که برخی از مجالس آن به سال ۵۸۴ق/۱۱۸۸م، و بعضی به سال ۵۸۵ق مربوط است. اگر ذکر این سالها درست بوده، و تحریفی رخ نداده باشد، باز هم در نسبت این ملفوظات به خواجه قطبالدین بختیار کاکی جای تردید باقی است، زیرا چنانکه گفته شد، وی در ۵۸۲ق تولد یافته است و اصولاً در این سالها با شیخفریدالدین گنج شکر ملاقاتی نداشته است. به هرحال، شروع هر مجلس با عبارت «دولت پابوس حاصل شد» و «سعادت پابوس دریافته شد» و همانند آنها آغاز میشود. [۳۴]
دلیل العارفین، منسوب به بختیار کاکی، ج۱، ص۲، دهلی، ۱۳۱۱ق.
۴.۲ - دیوان شعرافزون بر آنچه گذشت، بعضی از تذکرهها وی را به عنوان شاعر نیز یاد کردهاند [۳۵]
معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۲، ص۱۳۷، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۳۶]
ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۳۱۸، تهران، ۱۳۶۶ش.
دیوانی هم منسوب به وی به نام دیوان بختیار اوشی تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است که ظاهراً از او نیست [۳۷]
شمیم محمود زیدی، احوال و آثار شیخ بهاءالدین زکریا، ج۱، ص۸۶، لاهور، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
همچنین اشعاری با عنوان مثنوی می رنگ به او منسوب است، [۳۸]
شریف احمد شرافت نوشاهی، شریف التواریخ (تاریخ الاقطاب)، ج۱، ص۴۰، گجرات، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
اما چون در منابع کهنتر از این آثار ذکری نیست، صحت انتساب آنها به قطبالدین محل تردید است.۵ - درگذشتیکی از آداب مهم سلسله چشتیه مراسم سماع در خانقاههاست که غالباً با شور و هیجان بسیار همراه است. گفتهاند که روزی در خانقاه شیخ علی سگزی مجلس سماع بود، جمعی از پیران صوفیه از جمله خواجه بختیار کاکی در آنجا گرد آمده بودند و در ضمن سماع قوال بیتی از احمد جام (ژنده پیل) را به آواز میخواند. این شعر چنان در خواجه اثر کرد که مدهوش گشت. مریدان او را به خانه بردند. ۴ شبانهروز در حال تحیر بود و هرگاه که به هوش میآمد، میخواست که دگربار آن بیت را بخوانند. سرانجام در شب پنجم درگذشت [۳۹]
محمد میرخرد کرمانی، سیرالاولیاء، ج۱، ص۶۵، لاهور، ۱۳۹۸ق.
[۴۰]
حسن دهلوی، فوائد الفؤاد، ملفوظات نظامالدین اولیاء بدائونی، ص۲۴۶، به کوشش محمدلطیف ملک، لاهور، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
[۴۱]
عبدالحق دهلوی، ص۲۴۶، اخبار الاخیار، سکهر، فاروق اکیدمی.
پس از مرگ خواجه بختیار کاکی طبق وصیت خود او سلطان شمسالدین التتمش، پادشاه دهلی که در سلک مریدانش بود، بر جنازه وی نماز خواند. [۴۲]
غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، ج۱، ص۲۷۵، لکهنو، ۱۲۹۰ق/ ۱۸۷۳م.
[۴۳]
شاه الهدایه چشتی، سیر الاقطاب، ج۱، ص۱۶۰، لکهنو، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
در سال وفات او هم اختلافنظر است. بعضی آن را ۶۳۳ق/۱۲۳۶م ذکر کردهاند [۴۴]
محمد داراشکوه، سفینه الاولیاء، ج۱، ص۹۶، کانپور، ۱۸۸۳م.
[۴۵]
عبدالحق دهلوی، ص۲۴۶، اخبار الاخیار، سکهر، فاروق اکیدمی.
[۴۶]
محمد میرخرد کرمانی، سیرالاولیاء، ج۱، ص۶۶، لاهور، ۱۳۹۸ق.
[۴۷]
محمدصادق کشمیری همدانی، کلمات الصادقین، ج۱، ص۱۲، اسلامآباد، ۱۹۸۸م.
که به نظر درست نمیرسد، زیرا اگر آن را بپذیریم، باید فوت وی پیش از مرگ مرادش خواجه معینالدین چشتی باشد.بعضی دیگر سال ۶۳۵ق را ذکر کردهاند. [۴۸]
شاه الهدایه چشتی، سیر الاقطاب، ج۱، ص۱۶۰، لکهنو، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
چشتی در ضمن شرح احوال او سنش را در هنگام مرگ ۵۲ سال ذکر کرده است. [۴۹]
شاه الهدایه چشتی، سیر الاقطاب، ج۱، ص۱۴۳، لکهنو، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
آنچه به نظر درستتر مینماید آن است که وی در ۱۴ ربیعالاول ۶۳۴ق/ ۱۵نوامبر ۱۲۳۶م درگذشته باشد. [۵۰]
محمدقاسم فرشته، تاریخ، ج۱، ص۳۸۲، کانپور، ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م.
[۵۱]
ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۳۱۸، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۵۲]
یونس جعفری، «خواجه بختیار کاکی»، ج۱، ص۲۴۲، یغما، تهران، ۱۳۵۲ش، س ۲۶، شم ۴.
غلامسرور لاهوری با آنکه در این مورد به سال ۶۳۳ق اشاره دارد، به نقل از معراج الولایت و چند ماخذ دیگر همان ۶۳۴ق را ترجیح داده، و طبق معمول قطعههایی هم در ماده تاریخ وفات او سروده است. [۵۳]
غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، ج۱، ص۲۷۶، لکهنو، ۱۲۹۰ق/ ۱۸۷۳م.
آرامگاه خواجه قطبالدین بختیار کاکی، تقریباً در ۳ فرسنگی جنوب حومه شهر دهلی کهنه در محلی معروف به مهرولی قرار دارد. [۵۴]
غلامعلی آریا، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ج۱، ص۱۱۰، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۵۵]
میان محمد دینکلیم، چشتی خانقاهین، ج۱، ص۴۲، لاهور، ۱۹۹۰م.
این آرامگاه در زمان سلطنت شیرشاه سوری (۹۴۸-۹۵۲ق/۱۵۴۱- ۱۵۴۵م) و پسرش اسلام شاه سوری (۹۵۲-۹۶۱ق/۱۵۴۵-۱۵۵۴م) مرمت و تعمیر گردید و سپس در عهد پادشاهان تیموری هند تعمیرات اساسی دیگری انجام گرفت و محوطه آرامگاه توسعه یافت [۵۶]
یونس جعفری، «خواجه بختیار کاکی»، ج۱، ص۲۴۲، یغما، تهران، ۱۳۵۲ش، س ۲۶، شم ۴.
لیکن در حال حاضر این محل تقریباً متروک گشته، و به صورت مخروبه درآمده است. [۵۷]
غلامعلی آریا، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ج۱، ص۱۱۰، تهران، ۱۳۶۵ش.
۶ - خلفا و خانوادهخواجه قطبالدین بختیار در هنگام مرگ سر بر زانوی شیخ حمیدالدین ناگوری نهاده بود و در همین حال شیخ حمیدالدین از او خواست که کسی را به خلافت معین کند. قطبالدین در حضور مشایخ دیگری که در آنجا بودند، گفت: خرقه خواجه معینالدین چشتی که به من رسیده است با مصلای خاص و عصا و نعلین همه را به شیخ فریدالدین گنج شکر برسانید [۵۸]
حسن دهلوی، فوائد الفؤاد، ملفوظات نظامالدین اولیاء بدائونی، ص۳۱۵، به کوشش محمدلطیف ملک، لاهور، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
که خلافت به او تعلق دارد. در آن زمان شیخ فریدالدین درهانسی (در ۱۲۳ کیلومتری دهلی) مسکن داشت. [۵۹]
محمدقاسم فرشته، تاریخ، ج۱، ص۳۸۲، کانپور، ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م.
گذشته از شیخ فریدالدین گنج شکر که خلیفه بزرگ و بلامنازع وی بود، از افراد دیگری هم به عنوان خلفای خواجه بختیار کاکی نام بردهاند که هر یک در ناحیهای از شبه قاره در گسترش اندیشههای طریقه چشتیه سهیم بودهاند: کسانی چون شیخ حمیدالدین ناگوری، شیخ بدرالدین غزنوی در دهلی، خواجه عمادالدین در بلگرام و شیخ محمود در نهرواله. [۶۰]
غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، ج۱، ص۲۷۵، لکهنو، ۱۲۹۰ق/ ۱۸۷۳م.
[۶۱]
خلیق احمد نظامی، تاریخ مشایخ چشت، ج۱، ص۱۵۴، کراچی، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۳م.
خواجه بختیار کاکی دوبار ازدواج کرد، بار اول ازدواج او در اوش بود، ولی پس از چند روز، چون این زناشویی او را از عبادت و زهد باز میداشت، به جدایی انجامید [۶۲]
محمد میرخرد کرمانی، سیرالاولیاء، ج۱، ص۶۰، لاهور، ۱۳۹۸ق.
[۶۳]
حسن دهلوی، فوائد الفؤاد، ملفوظات نظامالدین اولیاء بدائونی، ص۸۵، به کوشش محمدلطیف ملک، لاهور، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
دومین ازدواج وی در دهلی صورت گرفت و ثمره آن دو فرزند بود که یکی در خردی درگذشت [۶۴]
محمدقاسم فرشته، تاریخ، ج۱، ص۳۸۰، کانپور، ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م.
[۶۵]
محمد میرخرد کرمانی، سیرالاولیاء، ج۱، ص۵۹، لاهور، ۱۳۹۸ق.
[۶۶]
حسن دهلوی، فوائد الفؤاد، ملفوظات نظامالدین اولیاء بدائونی، ص۱۰۴- ۱۰۵، به کوشش محمدلطیف ملک، لاهور، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
و دیگری در زمان مرگ پدر زنده بود. در عنبران اردبیل مقبرهای قرار دارد، متعلق به شخصی به نام «پیر ابومنصور» که او را از احفاد خواجه قطبالدین بختیار میدانند و زیارتگاه مردم آن نواحی است و گروهی از مردم آنجا خود را از اولاد وی میدانند. [۶۷]
هارون شفیقی عنبرانی، «عنبران»، ج۱، ص۲۸۲، یغما، تهران، ۱۳۵۱ش، س ۲۵، شم ۵.
۷ - فهرست منابع(۱) غلامعلی آریا، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، تهران، ۱۳۶۵ش. (۲) ابوالفضل علامی، آیین اکبری، لکهنو، ۱۸۹۳م. (۳) رحم علیخان ایمان، منتخب اللطایف، به کوشش محمدرضا جلالینائینی و امیرحسن عابدی، تهران، ۱۳۴۹ش. (۴) یونس جعفری، «خواجه بختیار کاکی»، یغما، تهران، ۱۳۵۲ش، س ۲۶، شم ۴. (۵) شاه الهدایه چشتی، سیر الاقطاب، لکهنو، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م. (۶) محمد داراشکوه، سفینه الاولیاء، کانپور، ۱۸۸۳م. (۷) دلیل العارفین، منسوب به بختیار کاکی، دهلی، ۱۳۱۱ق. (۸) حسن دهلوی، فوائد الفؤاد، ملفوظات نظامالدین اولیاء بدائونی، به کوشش محمدلطیف ملک، لاهور، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م. (۹) عبدالحق دهلوی، اخبار الاخیار، سکهر، فاروق اکیدمی. (۱۰) میان محمد دینکلیم، چشتی خانقاهین، لاهور، ۱۹۹۰م. (۱۱) شریف احمد شرافت نوشاهی، شریف التواریخ (تاریخ الاقطاب)، گجرات، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۱۲)هارون شفیقی عنبرانی، «عنبران»، یغما، تهران، ۱۳۵۱ش، س ۲۵، شم ۵. (۱۳) ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۶ش. (۱۴) غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، لکهنو، ۱۲۹۰ق/ ۱۸۷۳م. (۱۵) محمدقاسم فرشته، تاریخ، کانپور، ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م. (۱۶) حمید قلندر، خیر المجالس، به کوشش خلیق احمد نظامی، علیگره، مسلم یونیورستی. (۱۷) محمدصادق کشمیری همدانی، کلمات الصادقین، اسلامآباد، ۱۹۸۸م. (۱۸) محمد قدرتالله گوپاموی، نتائج الافکار، به کوشش اردشیر بنشاهی خاضع، بمبئی، ۱۳۳۶ش. (۱۹) محمد گیسو دراز، جوامع الکلم، به کوشش خاکسار، گلبرگه، مطبع انتظامی. (۲۰) شمیم محمود زیدی، احوال و آثار شیخ بهاءالدین زکریا، لاهور، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م. (۲۱) معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش. (۲۲) محمد میرخرد کرمانی، سیرالاولیاء، لاهور، ۱۳۹۸ق. (۲۳) خلیق احمد نظامی، تاریخ مشایخ چشت، کراچی، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۳م. (۲۴) سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، ۱۳۴۴ش. (۲۵) Subhan، JA، Sufism: its Saints and Shrines، Lucknow، ۱۹۳۸. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «خواجه قطبالدین بن کمالالدین بختیارکاکی»، شماره۴۵۷۱. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خواجه قطبالدین بختیارکاکی»، شماره۶۵۶. ردههای این صفحه : تراجم | درگذشتگان سده 7 (قمری) | طریقت چشتیه | طریقت های صوفیه | مشایخ صوفیه | مشایخ قرن هفتم | مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی | مقالات دانشنامه جهان اسلام
|