زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه
 

حکومت نمرود (قرآن)





از آیه ۲۵۸ سوره بقره به خوبى برمى‌آید که جبار آن زمان (نمرود) مدعى الوهیت بود، نه‌تنها به این معنى که او را پرستش کنند، بلکه علاوه بر این خود را آفریدگار عالم هستى نیز معرفى مى‌کرد؛ یعنى هم خود را معبود مى‌دانست، و هم خالق.


۱ - برخورداری نمرود از سلطنت و حکومت



نمرود کافر، در عصر ابراهیم (علیه‌السلام) از سلطنت و حکومت برخوردار بود:

•• «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛ «آيا نديدى (و آگاهى ندارى از) کسى (= نمرود) که با ابراهيم در باره پروردگارش محاجه و گفت‌وگو کرد؟ زيرا خداوند به او حکومت داده بود؛ (و بر اثر کمى ظرفيت، از باده غرور سرمست شده بود؛) هنگامى که ابراهیم گفت: «خداى من آن کسى است که زنده مى‌کند و مى‌ميراند.» او گفت: «من نيز زنده مى‌کنم و مى‌ميرانم!» (و براى اثبات اين کار و مشتبه ‌ساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، فرمان آزادى يکى و قتل ديگرى را داد) ابراهيم گفت: «خداوند، خورشید را از افق مشرق مى‌آورد؛ (اگر راست مى‌گويى که حاکم بر جهان هستى تويى،) خورشيد را از مغرب بياور!» (در اينجا) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمى‌کند».

۱.۱ - بیان تفسیری آیه



۱.۱.۱ - محاجه ابراهیم با طاغوت زمان!


به دنبال آیه قبل که از هدایت مؤمنان در پرتو ولایت و راه‌نمایی پروردگار و گمراهی کافران بر اثر پیروی از طاغوت سخن می‌گفت خداوند چند نمونه ذکر می‌کند که یکی از آنان نمونه روشنی است که در آیه مورد بحث آمده است، و آن ماجرای گفت‌وگو و محاجه ابراهیم قهرمان بت‌شکن با جبار زمان خود (نمرود) است، می‌فرماید: (آیا ندیدی (آگاهی نداری) از کسی که با ابراهیم درباره پروردگارش محاجه و گفت‌وگو کرد) (الم تر الی الذی حاج ابراهیم فی ربه).

۱.۱.۲ - انگیزه اصلی


و در یک جمله اشاره به انگیزه اصلی این محاجه می‌کند و می‌گوید: (به خاطر این بود که خداوند به او حکومت داده بود) و بر اثر کمی ظرفیت از باده کبر و غرور، سرمست شده بود (ان آتیه الله الملک).
و چه بسیارند کسانی که در حال عادی، انسان‌های معتدل، سر به راه، مؤمن و بیدارند؛ اما هنگامی که به مال و مقام و نوایی برسند، همه چیز را به دست فراموشی می‌سپارند، و مهم‌ترین مقدسات را زیر پا می‌نهند.
و در ادامه می‌افزاید: در آن هنگام که از ابراهیم (علیه‌السلام) پرسید خدای تو کیست که به سوی او دعوت می‌کنی؟ ابراهیم گفت: (همان کسی است که زنده می‌کند و می‌میراند) (اذ قال ابراهیم ربی الذی یحیی و یمیت).
در حقیقت بزرگ‌ترین شاهکار آفرینش یعنی قانون حیات و مرگ را به عنوان نشانه روشنی از علم و قدرت پروردگار مطرح ساخت.

۱.۱.۳ - سفسطه نمرود


ولی نمرود جبار راه تزویر و سفسطه را پیش گرفت و برای اغفال مردم و اطرافیان خود گفت: (من نیز زنده می‌کنم و می‌میرانم) و قانون حیات و مرگ در دست من است (قال انا احیی و امیت).
و برای اثبات این مدعای دروغین طبق روایت معروفی دست به حیله‌ای زد و دستور داد دو نفر زندانی را حاضر کردند و فرمان داد یکی را آزاد کنند و دیگری را به قتل برسانند سپس رو به ابراهیم و حاضران کرد و گفت: (دیدید چگونه حیات و مرگ به دست من است؟).

۱.۱.۴ - استدلال دیگر ابراهیم


ولی ابراهیم (علیه‌السلام) برای خنثی کردن این توطئه، دست به استدلال دیگری زد که دشمن نتواند در برابر ساده‌لوحان در مورد آن مغالطه کند، (ابراهیم گفت: خداوند، خورشید را از (افق مشرق) می‌آورد (اگر تو راست می‌گویی که حاکم بر جهان هستی می‌باشی) خورشید را از طرف مغرب بیاور) (قال ابرهیم فان الله یاتی بالشمس من المشرق فات بها من المغرب).
اینجا بود که (آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد) (فبهت الذی کفر).
آری (خداوند قوم ظالم را هدایت نمی‌کند) (و الله لا یهدی القوم الظالمین).

و به این ترتیب آن مرد مست و مغرور سلطنت و مقام، خاموش و مبهوت و ناتوان گشت و نتوانست در برابر منطق زنده ابراهیم (علیه‌السلام) سخنی بگوید، و این بهترین راه برای خاموش کردن این‌گونه افراد لجوج است.

۱.۱.۵ - توضیح


با اینکه مسلم است که مسئله حیات و مرگ از جهاتی مهم‌تر از مسئله طلوع و غروب آفتاب است و سند گویاتری بر علم و قدرت پروردگار محسوب می‌شود و به همین دلیل ابراهیم نخست به آن استدلال کرد، و اگر افراد بافکر و روشن‌ضمیری در آن مجلس بودند، طبعا با این دلیل قانع شدند؛ زیرا هر کس می‌داند مساله آزاد کردن و کشتن یک زندانی، هیچ‌گونه ربطی به مسئله حیات و مرگ طبیعی واقعی ندارد؛ ولی برای آن دسته که درک کافی نداشتند و ممکن بود تحت تأثیر سفسطه آن جبار حیله‌گر قرار گیرند، دست به استدلال دوم زد و مساله طلوع و غروب خورشید را مطرح ساخت تا حق بر هر دو دسته روشن گردد.

و چه خوب کرد ابراهیم (علیه‌السلام) که اول مسئله حیات و مرگ را پیش کشید تا آن جبار مدعی شرکت با پروردگار در تدبیر عالم گردد؛ سپس مسئله طلوع و غروب آفتاب را عنوان کرد که او در آن، به کلی وا مانده شد.

۱.۱.۶ - مقدمات ضلالت و گمراهی


ضمنا از جمله (و الله لا یهدی القوم الظالمین) معلوم می‌شود که گرچه هدایت و ضلالت به دست خداست، اما مقدمات آن از سوی بندگان فراهم می‌گردد، ظلم و ستم و گناه همچون ابرهای تیره و تاری، بر آیینه قلب سایه می‌افکند و اجازه درک حقایق به او نمی‌دهد.

۱.۱.۷ - نکته


منظور از «الذی حاج...» نمرود، حاکم بابل است.

۲ - پانویس


 
۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۸۸.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۸۹.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۶۷ ۱۶۹.    
۵. طباطبایی، محمدحسین،، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۵۰ - ۳۵۳.    


۳ - منبع



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۲، ص۱۰۸، برگرفته از مقاله «حکومت نمرود».    


رده‌های این صفحه : حکومت | موضوعات قرآنی | نمرود




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.