زمان تقریبی مطالعه: 21 دقیقه
 

حروف شبیه به لیس





حروف شبیه به "لیس" حروفی هستند که در عمل (نَسْخ) (مراد از نواسخ کلماتی هستند که بر مبتدا و خبر وارد شده، نام و حرکت اعرابی هر دو و مکان مبتدا را تغییر می‌دهند و تغییر به این وجه را "نسخ" گویند.)
[۱] حسن، عباس، ج۱، ص۴۹۴، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
و معنا (نفی)، به فعل "لیس" شباهت دارند.


۱ - عاملیت



در عمل همچون " لیس " بر جمله‌ی اسمیه وارد شده و مبتدا را به عنوان اسم خود، رفع و خبر را به عنوان خبر خود، نصب می‌دهند
[۲] ابن عقیل، بهاء الدین عبد الله بن عقیل، ج۱، ص۲۴۵، شرح ابن عقیل علی الفیه، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم.
و در معنا نیز بر نفی اتصاف اسم به معنای خبر در زمان حال (مراد از حال در اینجا، حال کلام است و در صورت وجود قرینه برای زمان خاصّ، بر طبق آن عمل می‌شود)
[۳] حسن، ، عباس، النحو الوافی، ج۱، ص۵۰۶،پ۱،قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
[۴] حسن، عباس، النحو الوافی، ج۱، ص۵۳۷،پ۱،قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
دلالت دارند.
[۵] حسن، عباس، ج۱، ص۵۰۶، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.


۲ - حروف شبیه به لیس



این حروف عبارت‌اند از: " ما "، " لا "، " إنْ " و " لات ".
[۶] ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک تألیف برکات یوسف،ج۱، ص۲۶۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ هـ ق، بی چا.
به عنوان مثال "ما" در جمله‌ی «ما زیدٌ قائماً» از حروف شبیه به "لیس" است که در عمل، "زید" را به عنوان اسم خود، رفع و "قائماً" را به عنوان خبر خود، نصب داده و در معنا بر نفی اتصاف اسم (زید) به معنای خبر (قیام) در زمان حال دلالت دارد.

۳ - جایگاه



در میان عالمان نحو در تبیین مباحث حروف شبیه به "لیس"، دو رویکرد مشاهده می‌شود؛ بعضی ( ابن مالک در " الفیه " و ابن هشام در " أوضح المسالک " و عباس حسن در " النحو الوافی ") با توجه به عمل رفع ‌این حروف در اسم خود، در ضمن بررسی نواسخ در باب "مرفوعات" بعد از " افعال ناقصه "، به حروف شبیه به "لیس" و مباحث آن اشاره کرده‌اند و در مقابل، بعضی ( ابن حاجب در " الکافیة ") به عمل نصب این حروف در خبر خود توجه کرده و در پایان مبحث نواسخ در باب منصوبات، به بررسی حروف شبیه به "لیس" پرداخته‌اند.
ذکر این نکته قابل توجه است که ابن هشام در " مغنی اللبیب " در ضمن بررسی مفردات، هر یک از حروف شبیه به "لیس" را به صورت جداگانه بیان کرده و به کاربرد آن‌ها در نفی اشاره می‌کند.

۴ - حکم معطوف بر خبر



حکم اعراب آنچه بر خبر این حروف عطف می‌شود با توجه به نوع حرف عطف ، بر دو گونه است:

۴.۱ - وجوب رفع


در صورتی که حرف عطف همچون " بَلْ " و " لکِنْ " اقتضای مثبت بودن معطوف را داشته باشد، رفع معطوف بنا بر خبر برای مبتدای محذوف ضروری است؛ زیرا با این عطف، نفی خبر نقض شده و ازاین‌رو نصب معطوف جایز نیست.
[۷] ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک تألیف برکات یوسف،ج۱، ص۲۶۹، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ هـ ق، بی چا.
باید توجه داشت تعبیر "حرف عطف" در این موارد مجازی و به اعتبار شباهت ظاهری آن‌ها با شکل عطف است
[۸] محمد بن علی، الصبان، ج۱، ص۲۵۰، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی الفیة ابن مالک، قم، زاهدی، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ سوم.
و در واقع عطفی صورت نگرفته و حروف مذکور ("بل" و "لکن") حرف ابتدا هستند.
[۹] محمد بن علی، الصبان، ج۱، ص۲۵۰، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی الفیة ابن مالک، قم، زاهدی، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ سوم.
مانند: «ما الرجل قائماً بل جالسٌ»؛ در این مثال "بل" حرف ابتدا و اسم بعد از آن (جالسٌ) مرفوع و خبر برای مبتدای محذوف (هو) واقع شده و تقدیر عبارت "بل هو جالسٌ" بوده است.

۴.۲ - جواز رفع و نصب


در صورتی که حرف عطف همچون " واو " و " فاء " اقتضای مثبت بودن معطوف را نداشته بلکه معطوف در نفی و اثبات با معطوف‌علیه مشابهت داشته باشد، رفع و نصب معطوف جایز است. رفع معطوف به اعتبار اصل اولی و موقعیت نخستین معطوف‌علیه (مرفوع بودن معطوف‌علیه قبل از آمدن حروف شبیه به "لیس") (زیرا معطوف ‌علیه قبل از آمدن حروف شیبه به "لیس" بنا بر خبر بودن برای مبتدا، مرفوع بوده است)
[۱۰] حسن، عباس، ج۱، ص۵۴۱، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
بوده و نصب آن به اعتبار موقعیت فعلی معطوف‌علیه (منصوب بودن معطوف‌علیه بعد از آمدن حروف شبیه به "لیس") می‌باشد. به عنوان مثال "زاهد" در عبارت «ما الرجلُ قنوعاً و زاهد» توسط "واو" بر خبر "ما" (قنوعاً) عطف شده است ازاین‌رو نصب معطوف (زاهداً) و همچنین رفع آن (زاهدٌ) جایز است.

۵ - در قرآن و حدیث



۱. آیه «مَا هَذَا بَشَرًا» ‌، (این بشر نیست)؛ در این آیه‌ی شریفه "ما" از حروف شبیه به "لیس" بوده که اسم آن (هَذَا) در محل رفع و خبر آن (بَشَراً) منصوب واقع شده است.
[۱۲] محمود بن عبدالرحیم، صافی، ج۱۲، ص۴۱۷، الجدول فی اعراب القرآن، ‌بیروت، دارالرشید مؤسسه الإیمان، ۱۴۱۸ هـ ق، چاپ چهارم.

۲. حدیث «وصیته لابنه الحسین علیه‌السلام: أَیْ بُنَیَّ مَا شَرٌّ بَعْدَهُ الجَنَّةُ بِشَرٍّ، وَ لَا خَیْرٌ بَعْدَهُ النَّارِ بِخَیْرٍ»،
[۱۳] حرّانی، ابی محمد حسن بن علی، ج۱، ص۸۳، تحف العقول عن الرسول (ص)، کتابچی، تهران، ۱۳۷۹ هـ ش، چاپ هفتم.
(سفارش حضرت علی علیه‌السلام به فرزندش امام حسین علیه‌السلام: فرزندم آن عملی که ظاهرش شر نماید ولی عاقبتش رفتن به بهشت باشد، شر نیست و آن خیر ظاهری که سرانجامش جهنم باشد، خیر نیست) در این حدیث شریف "ما" از حروف شبیه به "لیس" بوده که اسم آن (شرٌّ) مرفوع و خبر آن (بِشَرٍّ) در لفظ مجرور به "باء" زائده و در محلّ نصب است.

۶ - نکته



ذکر این نکته قابل توجه است که مبحث شرایط عمل حروف شبیه به "لیس" که در دو بخش "شرایط عمومی" و "شرایط اختصاصی" بیان شده و همچنین نکاتی پیرامون هر یک از حروف شبیه به "لیس"، از مباحث مهم حروف شبیه به "لیس" هستند که در ضمن عنوان مستقل شرایط عمل حروف شبیه به "لیس" مورد بررسی قرار می‌گیرند.
شرایط عمل حروف شبیه به "لیس" از مجموعه مباحث حروف شبیه به "لیس" است که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ این مجموعه، شرایط عمل حروف شبیه به "لیس" را در دو بخش "شرایط عمومی" و "شرایط اختصاصی" بیان کرده و در ضمن بیان شرایط اختصاصی به نکاتی پیرامون هر یک از حروف شبیه به "لیس" می‌پردازد.
عالمان نحو در عمل کردن حروف شبیه به "لیس" شرایطی را ذکر کرده‌اند؛ این شرایط بر دو گونه‌اند:

۷ - شرایط عمومی



این شرایط که عمومی بوده و در عمل هر یک از حروف شبیه به "لیس" شرط هستند، عبارتند از:
[۱۴] حسن، عباس، ج۱، ص۵۳۸، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
[۱۵] حسن، عباس، ج۱، ص۵۳۹، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.


۷.۱ - نقض نشدن نفی خبر این حروف به "إلّا"


۱. نقض نشدن نفی خبر این حروف به "إلّا" (یا به "لکن" و "بل")
[۱۶] حسن،عباس، النحو الوافی،پ ۵، ج۱، ص۵۳۸، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
از این رو "ما" در مثال «ما المجتهدُ إلّا ناجحٌ» عامل نبوده و "المجتهدُ" بنا بر مبتدا و "ناجحٌ" بنا بر خبر مرفوع شده‌اند.

۷.۲ - عدم تکرار


۲. عدم تکرار این حروف؛ (البته در صورتی که حرف دوم بر نفی جدید دلالت داشته و تأکید حرف اول نباشد)
[۱۷] حسن، عباس، النحو الوافی، ب ۳، ج۱، ص۵۴۶،قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
از این رو "لا" در مثال «لا لا مسرعٌ سبّاقٌ» به جهت تکرار، عامل نبوده و "مسرع" بنا بر مبتدا و "سبّاق" بنا بر خبر مرفوع شده‌اند.

۷.۳ - عدم تقدّم خبر بر اسم


۳. عدم تقدّم خبر بر اسم ؛ از این رو "إن" در مثال «إنْ رخیصٌ الذهبُ» عامل نبوده و "رخیصٌ" بنا بر خبر مقدّم و "الذهب" بنا بر مبتدای مؤخّر مرفوع است.
در صورتی که خبر، شبه جمله بوده و بر اسم مقدم شود، عمل این حروف و عدم آن جایز است.
[۱۸] حسن، عباس، ج۱، ص۵۳۸، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
مانند: «ما للسّرورِ دوامٌ»؛ در این مثال خبر (للسّرور)، شبه جمله و بر اسم (دوام) مقدم شده است ازاین‌رو عمل کردن "ما" جایز است. در صورت عمل کردن "ما"، "للسرور" در محلّ نصب و خبر "ما" بوده و در صورت عمل نکردن آن، در محلّ رفع و خبر مقدم برای مبتدا (دوام) خواهد بود.

۷.۴ - عدم تقدّم معمول خبر بر اسم


۴. عدم تقدّم معمول خبر بر اسم؛ از این رو عمل "ما" در مثال «ما الأحمقَ العاقلُ مصاحبٌ» صحیح نیست؛ زیرا در این مثال "مصاحب" خبر و معمول آن (الأحمق) بر اسم (العاقل) مقدم شده است.
در صورتی که معمول خبر، شبه جمله بوده و بر اسم مقدّم شود، عمل این حروف و عدم آن جایز است.
[۱۹] حسن، عباس، ج۱، ص۵۳۹، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
مانند: «ما فی الشرِّ أنت راغب»؛ در این مثال "راغب"، خبر و معمول آن (فی الشرّ) شبه جمله و بر اسم (أنت) مقدم شده است؛ از این رو عمل کردن "ما" جایز است. در صورت عمل کردن "ما"، "راغب" بنا بر خبر آن منصوب بوده و در صورت عمل نکردن آن، "راغب" به عنوان خبر مبتدا، مرفوع است.

۸ - شرایط اختصاصی



حروف شبیه به "لیس" به جز حرف "إنْ"، برای عمل کردن علاوه بر شرایط عمومی یاد شده، شرایط اختصاصی نیز دارند که در ادامه ضمن بررسی شرایط اختصاصی عمل هر یک از این حروف، به نکاتی پیرامون آن حرف اشاره می‌شود:

۸.۱ - ما


شرط اختصاصی "ما"ی شبیه به "لیس"، عدم وقوع "إنْ" زائده بعد از آن است؛
[۲۰] حسن، عباس، ج۱، ص۵۳۸، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
از این رو "ما" در مثال «ما إن الحقُّ مغلوبٌ» عامل نبوده و "الحقّ" به عنوان مبتدا و "مغلوب" به عنوان خبر مرفوع شده‌اند.
"ما" در مثال «ما الشجاعُ خوّافاً» شرایط عمومی و اختصاصی عمل را داراست از این رو اسم آن (الشجاعُ) مرفوع و خبر آن (خوّافاً) منصوب است.
در خصوص "ما"ی شبیه به "لیس"، نکات ذیل قابل توجه است:
الف. اهل حجاز "ما"ی شبیه به "لیس" را عامل می‌دانند ازاین‌رو از آن به "ما"ی حجازیه تعبیر شده است.
[۲۱] ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک تألیف برکات یوسف،ج۱، ص۲۶۵، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ هـ ق، بی چا.

ب. همراه شدن خبر "ما" به "باء" زائده جایز است.
[۲۲] سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، ج۱، ص۱۰۷، البهجة المرضیة فی شرح الألفیة، قم، اسماعیلیان، ۱۳۸۶، چاپ هجدهم.
مانند: «وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون‌»؛ «و خداوند از اعمال شما غافل نیست» "ما"ی اول در این آیه‌ی شریفه، "ما"ی شبه به "لیس" بوده که خبر آن (بغافلٍ) در لفظ مجرور به "باء" زائده و در محل نصب است.

۸.۲ - لا


شرط اختصاصی "لا"ی شبیه به "لیس" نکره بودن اسم و خبر آن است؛
[۲۴] ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک تألیف برکات یوسف، ج۱، ص۲۷۴،بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ هـ ق، بی چا.
از این رو "لا" در آیه‌ی شریفه‌ی «لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَر»، «نه خورشید را سزاست که به ماه رسد» به جهت معرفه بودن اسم پس از آن (الشمس) عمل نکرده است. ‌
[۲۶] محمود بن عبدالرحیم، صافی، ج۲۳، ص۱۲، الجدول فی اعراب القرآن، ‌بیروت، دارالرشید مؤسسه الإیمان، ۱۴۱۸ هـ ق، چاپ چهارم.

"لا" در مثال «لا رجلٌ غائباً» شرایط عمومی و اختصاصی عمل را داراست ازاین‌رو اسم آن (رجلٌ) مرفوع و خبر آن (غائباً) منصوب است.
در خصوص "لا"ی شبیه به "لیس"، نکات ذیل قابل توجه است:

۸.۲.۱ - نوع نفی


در نوع نفی به "لا"ی شبیه به "لیس"دو احتمال وجود دارد؛ یک احتمال، نفی جنس (نفی خبر از جمیع افراد اسم) است و احتمال دیگر با توجه به نوع اسم آن (مفرد، مثنی و یا جمع) بر سه گونه است:
[۲۷] حسن، عباس، ج۱، ص۵۴۴، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
[۲۸] حسن، عباس، ج۱، ص۵۴۵، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.

۱. نفی واحد (نفی خبر از فرد واحد)
در نفی به "لا" در فرض مفرد بودن اسم آن، دو احتمال "نفی واحد" و "نفی جنس" وجود دارد؛ مانند: «لا طائرٌ موجوداً»؛ در این مثال احتمال دارد مقصود متکلم فقط نفی وجود یک پرنده (نفی واحد) باشد، اما وجود بیش از یک پرنده را نفی نکند و همچنین احتمال دارد مقصود وی این باشد که هیچ پرنده‌ای وجود ندارد (نفی جنس).
۲. نفی مثنی (نفی خبر از مثنی)
در نفی به "لا" در فرض مثنی بودن اسم آن، دو احتمال "نفی جنس" و "نفی مثنی" وجود دارد؛ مانند: «لا طائرانِ موجودَین»؛ در این مثال احتمال دارد مقصود متکلم فقط نفی وجود دو پرنده (نفی مثنی) باشد، اما وجود یک یا بیش از دو پرنده را نفی نکند و همچنین احتمال دارد مقصود وی این باشد که هیچ پرنده‌ای وجود ندارد (نفی جنس).
۳. نفی جمع (نفی خبر از جمع)
در نفی به "لا" در فرض جمع بودن اسم آن، دو احتمال "نفی جنس" و "نفی جمع" وجود دارد؛ مانند: «لاطیورٌ موجودةً»؛ در این مثال احتمال دارد مقصود متکلم فقط نفی بیش از دو پرنده (نفی جمع) باشد، اما وجود یک یا دو پرنده را نفی نکند و همچنین احتمال دارد مقصود وی این باشد که هیچ پرنده‌ای وجود ندارد (نفی جنس).

۸.۲.۲ - کم بودن عاملیت


عمل کردن "لا"ی شبیه به "لیس" کم است.
[۲۹] ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ هـ ق، جاب دوم. ج۱، ص ۲۰۹.


۸.۲.۳ - محذوف بودن خبر


در صورت عمل کردن "لا"ی شبیه به "لیس"، خبر آن غالبا حذف می‌شود.
[۳۰] ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ هـ ق، جاب دوم. ج۱، ص ۲۰۹
مانند جایی که به شخص مریض گفته می‌شود: «لا بأسٌ»؛ "لا" در این مثال "لا"ی شبیه به "لیس" بوده که خبر آن (علیک) محذوف و تقدیر عبارت "لا بأسٌ علیک" بوده است.

۸.۳ - إنْ


حرف "إنْ" برای عمل کردن شرط اختصاصی ندارد، از این رو در عمل آن تنها تحقق شرایط عمومی یاد شده کافی است. به عنوان مثال حرف "إن" در عبارت «إن أحدٌ خیراً مِنْ أحدٍ إلّا بالعقل و العمل» شرایط عمل را داراست؛ از این رو اسم آن (أحدٌ) مرفوع و خبر آن (خیراً) منصوب است.
در خصوص "إن" شبیه به "لیس" نکات ذیل قابل توجه است:

۸.۳.۱ - غالبا عامل نیست


به جهت کثرت همراهی خبر "إن" با إلّا" و نقض شدن نفی خبر آن، در اکثر موارد "إن" شرط عمل (نقض نشدن نفی خبر به "إلّا") را نداشته و عمل نمی‌کند.
[۳۱] شرتونی، رشید، ج۴، ص۹۳، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم.
[۳۲] صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۰۵، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم.
مانند: «إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیم‌»؛ «این یک فرشته بزرگوار است‌» در این آیه‌ی شریفه نفی خبر (ملک) توسط "إلّا" نقض شده و "إن" عمل نکرده است؛ از این رو "هَذَا" بنا بر مبتدا در محلّ رفع بوده و "ملک" بنا بر خبر در لفظ مرفوع شده است.

۸.۳.۲ - عامل بودن طبق گویش


عمل کردن "إن" بر طبق گویش و زبان اهل " عالیه " است. «مراد از "عالیه" مناطق بالادست " نجد " تا سرزمین " تهامه " و پشت " مکه " و بالای آن است»
[۳۴] ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، شرح شذور الذهب، قم، دار الهجرة، ۱۴۱۰ هـ ق ص۱۹۹، پ ۲


۸.۴ - لات


شرایط اختصاصی عمل "لات" عبارتند از:
[۳۵] حسن، عباس، ج۱، ص۵۴۸، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.

الف. دلالت اسم و خبر آن بر زمان.
ب. محذوف بودن یکی از اسم یا خبر آن.
ج. نکره بودن اسم یا خبر مذکور.
"لات" در آیه‌ی شریفه‌ی «لات حینَ مناصٍ» «ولی وقت نجات گذشته بود» شرایط عمومی و اختصاصی عمل را داراست ازاین‌رو اسم محذوف آن (الحینُ) مرفوع و خبر آن (حینَ) منصوب است. تقدیر عبارت " لات الحینُ حینَ مناصٍ" بوده است.
در خصوص "لات" نکات ذیل قابل توجه است:

۸.۴.۱ - محذوف بودن اسم


از میان اسم یا خبر "لات"، غالبا اسم آن حذف می‌شود.
[۳۷] ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، ج۱، ص ۲۲۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ هـ ق، جاب دوم.
[۳۸] حسن، عباس، النحو الوافی، ج۱، ۵۴۸،قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.


۸.۴.۲ - مرکب بودن


لفظ "لات" در اصل مرکب از "لا"ی نافیه و "تاء" مفید تأنیث لفظی (و یا "تاء" مفید مبالغه در نفی)
[۳۹] صفائی بوشهری، ج۱، ص۱۴۵، پ ۶،غلامعلی، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم.
بوده که به جهت پرهیز از اجتماع دو حرف ساکن ("الف" و "تاء")، "تاء" مفتوح شده است.
[۴۰] ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، ص۲۲۱،بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ هـ ق، جاب دوم.
[۴۱] حسن، عباس، ج۱، ص۵۴۸، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.


۹ - فهرست منابع



(۱)قرآن کریم
(۲) حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
(۳) ابن عقیل، بهاء الدین عبد الله بن عقیل، شرح ابن عقیل علی الفیه، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم.
(۴) ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک تألیف برکات یوسف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ هـ ق، بی چا.
(۵) محمد بن علی، الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی الفیة ابن مالک، قم، زاهدی، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ سوم.
(۶) محمود بن عبدالرحیم، صافی، الجدول فی اعراب القرآن، ‌بیروت، دارالرشید مؤسسه الإیمان، ۱۴۱۸ هـ ق، چاپ چهارم.
(۷) حرّانی، ابی محمد حسن بن علی، تحف العقول عن الرسول (ص)، کتابچی، تهران، ۱۳۷۹ هـ ش، چاپ هفتم.
(۸) سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، البهجة المرضیة فی شرح الألفیة، قم، اسماعیلیان، ۱۳۸۶، چاپ هجدهم.
(۹) ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ هـ ق، جاب دوم.
(۱۰) شرتونی، رشید، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم.
(۱۱) صفائی بوشهری، غلامعلی، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم.
(۱۲) ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، شرح شذور الذهب، قم، دار الهجرة، ۱۴۱۰ هـ ق.

۱۰ - پانویس


 
۱. حسن، عباس، ج۱، ص۴۹۴، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۲. ابن عقیل، بهاء الدین عبد الله بن عقیل، ج۱، ص۲۴۵، شرح ابن عقیل علی الفیه، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم.
۳. حسن، ، عباس، النحو الوافی، ج۱، ص۵۰۶،پ۱،قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۴. حسن، عباس، النحو الوافی، ج۱، ص۵۳۷،پ۱،قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۵. حسن، عباس، ج۱، ص۵۰۶، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۶. ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک تألیف برکات یوسف،ج۱، ص۲۶۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ هـ ق، بی چا.
۷. ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک تألیف برکات یوسف،ج۱، ص۲۶۹، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ هـ ق، بی چا.
۸. محمد بن علی، الصبان، ج۱، ص۲۵۰، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی الفیة ابن مالک، قم، زاهدی، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ سوم.
۹. محمد بن علی، الصبان، ج۱، ص۲۵۰، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی الفیة ابن مالک، قم، زاهدی، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ سوم.
۱۰. حسن، عباس، ج۱، ص۵۴۱، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۱.    
۱۲. محمود بن عبدالرحیم، صافی، ج۱۲، ص۴۱۷، الجدول فی اعراب القرآن، ‌بیروت، دارالرشید مؤسسه الإیمان، ۱۴۱۸ هـ ق، چاپ چهارم.
۱۳. حرّانی، ابی محمد حسن بن علی، ج۱، ص۸۳، تحف العقول عن الرسول (ص)، کتابچی، تهران، ۱۳۷۹ هـ ش، چاپ هفتم.
۱۴. حسن، عباس، ج۱، ص۵۳۸، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۱۵. حسن، عباس، ج۱، ص۵۳۹، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۱۶. حسن،عباس، النحو الوافی،پ ۵، ج۱، ص۵۳۸، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۱۷. حسن، عباس، النحو الوافی، ب ۳، ج۱، ص۵۴۶،قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۱۸. حسن، عباس، ج۱، ص۵۳۸، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۱۹. حسن، عباس، ج۱، ص۵۳۹، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۲۰. حسن، عباس، ج۱، ص۵۳۸، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۲۱. ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک تألیف برکات یوسف،ج۱، ص۲۶۵، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ هـ ق، بی چا.
۲۲. سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، ج۱، ص۱۰۷، البهجة المرضیة فی شرح الألفیة، قم، اسماعیلیان، ۱۳۸۶، چاپ هجدهم.
۲۳. بقره/سوره۲، آیه۷۴.    
۲۴. ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک تألیف برکات یوسف، ج۱، ص۲۷۴،بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ هـ ق، بی چا.
۲۵. یس/سوره۳۶، آیه۴۰.    
۲۶. محمود بن عبدالرحیم، صافی، ج۲۳، ص۱۲، الجدول فی اعراب القرآن، ‌بیروت، دارالرشید مؤسسه الإیمان، ۱۴۱۸ هـ ق، چاپ چهارم.
۲۷. حسن، عباس، ج۱، ص۵۴۴، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۲۸. حسن، عباس، ج۱، ص۵۴۵، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۲۹. ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ هـ ق، جاب دوم. ج۱، ص ۲۰۹.
۳۰. ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ هـ ق، جاب دوم. ج۱، ص ۲۰۹
۳۱. شرتونی، رشید، ج۴، ص۹۳، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم.
۳۲. صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۰۵، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم.
۳۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۱.    
۳۴. ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، شرح شذور الذهب، قم، دار الهجرة، ۱۴۱۰ هـ ق ص۱۹۹، پ ۲
۳۵. حسن، عباس، ج۱، ص۵۴۸، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۳۶. ص/سوره۳۸، آیه۳.    
۳۷. ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، ج۱، ص ۲۲۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ هـ ق، جاب دوم.
۳۸. حسن، عباس، النحو الوافی، ج۱، ۵۴۸،قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.
۳۹. صفائی بوشهری، ج۱، ص۱۴۵، پ ۶،غلامعلی، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم.
۴۰. ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، ص۲۲۱،بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ هـ ق، جاب دوم.
۴۱. حسن، عباس، ج۱، ص۵۴۸، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم.


۱۱ - منبع


پژوهشکده باقرالعلوم    
پژوهشکده باقرالعلوم    


رده‌های این صفحه : ادبیات عرب | حروف | حروف مشبهه | نحو




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.