جامع الحکمتین (دائرةالمعارفبزرگاسلامی)جامِعُ الْحِکْمَتَیْن، عنوان کتابی از ابومعین حمید الدین قبادیانی مروزی، مشهور به ناصرخسرو در حکمت اسماعیلی است. این رساله شرحی بر قصیدهای از ابوالهیثم جرجانی احمد بن حسن جرجانی (ه م) است که گویا به خواهش عین الدین ابوالمعالی علی بن اسد بن حارث، امیرِ اسماعیلیِ بدخشان، نوشته شده است. ناصرخسرو شرحی بر قصیدۀ ابوالهیثم نوشت و از آنجا که بنیاد آن بر «گشایش مشکلات دینی و معضلات فلسفی بود»، آن را جامع الحکمتین خواند. او در این شرح، استدلال دینی بر پایۀ آیات قرآن و نصوصِ اخبار را با برهانهای منطقی در هم آمیخته و کتابی شامل دو حکمت نقلی و عقلی فراهم آورده است. فهرست مندرجات۲ - قصیده ابوالهیثم ۳ - شرح محمد بن سرخ نیشابوری ۴ - تفاوتهای دو شرح ۵ - نظم و چینش کتاب ۵.۱ - جمع فلسفه و دین ۵.۲ - اثبات صانع و توحید ۵.۳ - دین به سلامت و حق ۵.۴ - اهل تأویل ۵.۵ - مراد از من ۵.۶ - عمده مباحث حکمت اسماعیلی ۶ - نسخه خطی و ترجمهها ۷ - فهرست منابع ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - معرفی اجمالیجامِعُ الْحِکْمَتَیْن، عنوان کتابی از ابومعین حمید الدین قبادیانی مروزی، مشهور به ناصرخسرو در حکمت اسماعیلی است. این رساله شرحی بر قصیدهای از ابوالهیثم جرجانی احمد بن حسن جرجانی (ه م) است که گویا به خواهش عین الدین ابوالمعالی علی بن اسد بن حارث، امیرِ اسماعیلیِ بدخشان، نوشته شده است. به گزارش ناصرخسرو، ابوالمعالی در ۴۶۲ق/ ۱۰۷۰م قصیدهای را که ابوالهیثم سروده، و«اندر آن سؤالهای بسیار کرده بود» از «حفظ خود» نوشته، و نزد ناصرخسرو فرستاده، و از او «به وجه تشفع و تضرع و تقرب... به نیکوتر الفاظی و نرمتر قولی» التماس کرده بود تا با شرح خود مشکلات آن قصیده را «به نام او حل» کند [۱]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۱۷.
[۲]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۳۱۶.
، که تاریخ تألیف به جای ۴۶۲ق، ۴۲۲ نوشته شده، و به احتمال بسیار اشتباه است [۳]
معین، محمد، مقدمه بر جامع الحکمتین، ص۵ بب.
. ناصرخسرو شرحی بر قصیدۀ ابوالهیثم نوشت و از آنجا که بنیاد آن بر «گشایش مشکلات دینی و معضلات فلسفی بود»، آن را جامع الحکمتین خواند. او ــ چنان که خود میگـوید ــ در این شرح، استدلال دینی بر پایۀ آیات قرآن و نصوصِ اخبار را با برهانهای منطقی در هم آمیخته و کتابی شامل دو حکمت نقلی و عقلی فراهم آورده است [۴]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۱۸.
.۲ - قصیده ابوالهیثماصل قصیدۀ ابوالهیثم، به گونهای که ناصرخسرو میگوید، ۸۲ بیت و شامل ۹۱ سؤال بوده است [۵]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۳۱۳-۳۱۴.
[۶]
نیشابوری، محمد بن سرخ، شرح قصیدۀ فارسی، ص۱۰۸.
که شمار بیتها از ۷۶ تجاوز نمیکند [۷]
معین، محمد، مقدمه بر جامع الحکمتین، ص۱۲.
؛ که شمار بیتهای این شرح به اشتباه ۸۹ نوشته شده است). این پرسشها مباحث فلسفی، منطقی، نحوی، دینی و تأویلی را شامل میشود که ناصرخسرو «هر یکی را جوابی به حق» داده، و «آنچه... از بسط معانی و شرحِ اقاویلِ بیتفصیل» ضرورت داشته، «از طریق حکمت و فلسفه و هم از سبیل حکمت دین حق» پاسخ داده است. افزون بر این ــ چنان که خود میگوید ــ مطالبی را که در قصیدۀ ابوالهیثم به صورت پراکنده آورده شده بوده، صورت تألیف داده است [۸]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۳۱۴.
. ویراستاران چاپ انتقادی جامع الحکمتین، محمد معین و هانری کربن، متن کتاب را افزون بر دو فصلِ مقدمه و نتیجه، به ۳۱ بخش که شرح عمدهترین مباحثِ مطرح شده در قصیده را شامل میشود، تقسیم کردهاند.۳ - شرح محمد بن سرخ نیشابوریپیش از ناصرخسرو، نویسندهای به نام محمد بن سرخ نیشابوری ــ که از شاگردان ابوالهیثم بوده ــ شرحی بر قصیدۀ استاد خود نوشته بوده که نسخهای از آن به دست ما رسیده، و با ویرایش محمد معین و هانری کربن چاپ انتقادی شده است. محمد بن سرخ که از ابوالهیثم با عنوان «خواجۀ ما» [۹]
نیشابوری، محمد بن سرخ، شرح قصیده فارسی، ص۲۳-۴۲.
یاد میکند، به تصریح میگوید که «۹ سال خواجه ابوالهیثم را شاگردی» میکرده، و آنچه در رسالۀ خود آورده «از وی شنیده» بوده، و از خود هیچ نیاورده است [۱۰]
نیشابوری، محمد بن سرخ، شرح قصیده فارسی، ص۱۰۹.
. محمد بن سرخ در آغاز رسالۀ خود نیز اشاره کرده که ابوالهیثم قصد داشته است پس از اتمام قصیده شرحی بر آن بنویسد و معضلات آن را توضیح دهد که اجل به او مهلت نداده است [۱۱]
نیشابوری، محمد بن سرخ، شرح قصیده فارسی، ص۲.
. این رساله را پس از مرگ ابوالهیثم، محمد بن سرخ به خواهش دوستانِ خود نوشته؛ چنانکه میگوید: «چون وی اندر گذشت، دوستان از من اندر خواستند که باید که جواب این مسئلهها بگویی» [۱۲]
نیشابوری، محمد بن سرخ، شرح قصیده فارسی، ص۲.
. رسالۀ محمد بن سرخ شرحی اسماعیلی بر قصیدۀ ابوالهیثم است که عمدۀ مطالب آن را نویسنده از تعلیمات سرایندۀ قصیده اخذ کرده، و در شرح خود آورده است، چنانکه در بحث از «اوّلیّتِ حالِ طبیعت» میگوید: «این سخن دشوار است، و این سخن تا خواجۀ ما... پرسید، کس این شرح را نکرده...» [۱۳]
نیشابوری، محمد بن سرخ، شرح قصیده فارسی، ص۲۳.
.۴ - تفاوتهای دو شرحچنان که گفته شد، رسالۀ محمد بن سرخ شامل ۷۶ بیت از قصیدۀ ابوالهیثم است و با کم کردن ۷ بیتی که در این شرح آمده، اما جامع الحکمتین فاقد آن است [۱۴]
معین، محمد، مقدمه بر شرح قصیده فارسی، ص۸.
. میتوان گفت که تنها ۶۹ بیت در دو شرح مشترک است. با توجه به اینکه محمد بن سرخ شاگرد و مرید ابوالهیثم بوده، و قصیده را از خود او گرفته بوده است و اینکه نسخهای از قصیده را که ناصرخسرو شرح کرده، امیر بدخشان از حافظه نوشته بوده، میتوان گفت که نسخۀ محمد بن سرخ به متن اصلی نزدیکتر بوده است. البته، تردیدی نیست که هر یک از دو شارح بیتهایی از قصیده را در شرح خود نیاوردهاند. جای شگفتی است که ناصرخسرو در جامع الحکمتین اشارهای به وجود شرح محمد بن سرخ نکرده است. به نظر میرسد که اگر نسخهای از این شرح به دست ناصر خسرو رسیده بوده، و او به عمد نامی از آن نبرده است، شاید از اینرو بوده که شرح محمد بن سرخ را اثری معتبر نمیدانسته است.۵ - نظم و چینش کتابناصرخسرو در شرحِ خود، ترتیبِ اشعارِ قصیده را رعایت نکرده، بلکه با توجه به نظم درونی مباحث حکمت اسماعیلی بیتهایی را انتخاب، و با توجه به آن نظم، شرح کرده است. او در آغاز همۀ قصیده را آورده [۱۵]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۱۹-۳۰.
؛ بیتهای حذف شده در شرح در چاپ انتقادی معین و کربن با علامتِ • مشخص گردیده، اما بیتهای ۵-۸ نیز به اشتباه علامتگذاری شده است [۱۶]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۱۰۶.
، اما از برخی از نخستین بیتهای قصیده صرفنظر کرده، و آنگاه نیز با توجه به نظمِ بحث، بیتهای ۳۱-۳۶ را بر شرح بیتهای ۹ به بعد مقدم داشته است [۱۷]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۱۰۷ بب.
.۵.۱ - جمع فلسفه و دینجامع الحکمتین با دیباچهای در نعت خداوند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آغاز میشود و آنگاه ناصرخسرو، در فصلی «اندر ذکر سبب تصنیف این کتاب و نام او» [۱۸]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۶ بب.
، به خلقتِ عالم و حکمتِ بعثتِ پیامبران نکتههایی بر مشرب باطنیان میپردازد و با اشارهای به مأموریت یافتن خود در بدخشان، میافزاید که نسل کسانی که بتوانند «علم دین حق» را با «علم آفرینش که آن از علایق فلاسفه است»، جمع کنند، منقرض شده است، زیرا اهل فلسفه دین را ــ به سبب جهل «علما لقبان» ــ خوار میدارند و «علما لقبان» اهل فلسفه را کافر میدانند. بدینسان، «بدینزمین» از فلسفه و دینِ حق اثری باقی نمانده بود که ناصرخسرو در آن رحل اقامت افکند و به درخواست امیر، جامع الحکمتین را تدوین، و علم دین حق را ــ «که آن تأویل و باطن کتاب شریعت است» ــ با فلسفه جمع کرد [۱۹]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۱۶-۱۸.
.۵.۲ - اثبات صانع و توحیدناصر خسرو ضمن جمع میان دو حکمتِ فلسفی و دین حق، در جامع الحکمتین روش تأویل را به کار گرفته، و در هر بحثی نخست اقوال مختلف را آورده، و با تحلیل نقاط قوت و ضعف آن اقوال دیدگاه تأویلی خود را باز کرده است. در نخستین بیتهای قصیده پرسشهایی دربارۀ وحدت صورت نوعی و کثرت هیئت هر صورتی و نیز از چگونگی جوهر و عرض آمده است، اما جامع الحکمتین با بحثی در اثبات صانع و توحید آغاز میشود و شارح قصیده در آن اقوال مختلف از دهریان، ثنویان و بتپرستان را آورده، و آنها را رد کرده است. ناصرخسرو با تمیز ۳ گروهِ اهل تقلید، متکلمان و «شیعت خاندان رسول» در میان موحدان، توضیح داده است که گروه نخست بر «ظاهر کتاب استادهاند» و فراتر رفتن از ظاهر الفاظ آن را جایز نمیدانند و بر آناند که «... وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ اِلَّا اللّٰه...» . گروه دوم، معتزله و کرّامیه از متکلمان اعتقاد دارند که «نظر واجب است اندر توحید و ما به دلایل و نظر فکری تشبیه را از او سبحانه نفی کنیم». گروه سوم، شیعیان تأویل کلام خداوند را جایز میدانند و با اعتقاد به موضعی میان تشبیه و تعطیل به «تأویل عقلی» صفات مخلوق را از خداوند نفی میکنند؛ چنانکه از امام جعفر صادق (علیهالسّلام) نقل کردهاند که در پاسخ به این پرسش که آیا «حق تعطیل است یا تشبیه؟» گفته بود: «منزلة بین المنزلتین» [۲۱]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۳۲-۳۳.
.۵.۳ - دین به سلامت و حقناصرخسرو خود را از پیروان دینِ «به سلامت و حق» میداند که به بصیرت، و از طریق «خاندان حق و امامان صدق»، پذیرفته است و نه بر تقلید و هوا [۲۲]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۳۳.
و از اینرو با بررسیِ اقوال هر ۳ گروهِ موحدان و ردّ نظرهای نادرست آنان به مباحث اجماعی اشاره کرده، و دیدگاه خود را آورده است. در این بخـش از جامـع الحکمتین [۲۳]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۳۱-۷۳.
ــ که مفصلترین بخش آن نیز هست ــ به همۀ مباحث اثبات ذات باری و وحدت او اشاره شده است. در این بخش، برخلاف بخشهای دیگر که در آنها در آغاز هر بحثی ناصر خسرو بیت یا بیتهایی از قصیدۀ ابوالهیثم را آورده، و شرح کرده، به هیچ بیتی از قصیده اشاره نشده است؛ بلکه به نظر میرسد که شارح کوشیده تا کلیات مباحثی را که در ۳۰ بیت از قصیده آمده است، مورد بحث قرار دهد.۵.۴ - اهل تأویلشرح با تفسیر بیتِ ۳۱ قصیده آغاز میشود که توضیحی دربارۀ قول ارسطو دربارۀ «۴ قسم سخن»، یعنی امر و نهی، و خبر و استخبار است [۲۴]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۷۳ بب.
. ناصرخسرو با بیان نظر ارسطو پاسخِ «اهل تأویل، علیهمالسلام» به آن را نیز آورده است [۲۵]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۷۷.
. در حکمت اسماعیلی، «امر به منزلت عقل اول است که امر باری بدو متحد است و کتاب خدای را اصل او ست، بل کتاب خدای به حق خودْ جوهرِ عقل است»؛ دیگر قسم سخن، در بیان اهل تأویل ندا ست و آن به منزلۀ نفس کلی است؛ سومین قسم سخن نیز خبر و به منزلۀ رسول خدا ست که خبردهنده است «بدانچه اندر کتاب کریمِ عزیز مسطور است»؛ و چهارمین قسم سخن نیز استخبار به معنای «بر رسیدن»، و منظور از آن در حکمت اسماعیلی تأویل است که با آن رموز و متشابه قرآن توضیح داده میشود تا مردم «از ظلمات مثلها به نور تأویل بیرون آیند» [۲۶]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۷۸-۸۰.
.۵.۵ - مراد از منابوالهیثم در بیتهای ۳۳-۳۶ قصیده پرسشی از ماهیت «من» مطرح کرده، بدین صورت که «من» ناظر بر کدام یک از تن، جان یا روان است؟ ناصرخسرو، نخست، اقوال گوناگونی را که در این باره وارد شـده است، نقل میکنـد [۲۷]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۹۷ بب.
و آنگاه نیز پاسخ «اهل تأیید» را بر این پرسش میآورد که «منی را مر نفس ناطقه» میدانند «کاو جوهری عقلی است، و دانا ست به حد قوّت، و فاعل است به طبع» [۲۸]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۱۰۱.
.با این دریافت از نفس، ناصر خسرو از تلقیِ رایج نَفْس فاصله میگیرد و نفس را فاعل بهطبع میداند که با تکامل بخشیدن به نطفه از «حال طبیعی به حال زندگی»، وظیفۀ «راست کردنِ ترکیب» بر عهدۀ او گذاشته شده است. وانگهی، نفس در آغاز نادان است و به نیروی تعلیم علم پیدا میکند و دانا میشود. همۀ اعضای ترکیب انسان همچون آلتهایی هستند که این جوهر عقلی دانا و فاعل بهطبع آنها را به کار میگیرد تا هریک از آنها وظیفهای را که ویژۀ او ست، انجام دهد [۲۹]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۱۰۱-۱۰۲.
.این تلقیِ ناصرخسرو از نفس با توضیحی که دیگر مفسر قصیدۀ ابوالهیثم، محمد بن سرخ نیشابوری، آورده، متفاوت است و صیغهای فلسفی دارد. محمد بن سرخ از «خواجه» نقل میکند که در پاسخ به پرسش او از «منیِ من» آن را «حکمت حکیم» دانسته بود که انسان را «اسم مردمی» داده، و با این اسم او را از دیگر نوعها جدا کرده است [۳۰]
نیشابوری، محمد بن سرخ، شرح قصیدۀ فارسی، ص۷۲-۷۳.
، در حالی که شرح ناصرخسرو، به گونهای که هانری کربن میگوید، با روش تأویلِ خود، نفس را به اصلِ خود بازگردانده، و آن را مبنایی برای انسانشناسی اسماعیلی قرار داده است [۳۱]
.Corbin، H.، «Etudes préliminair»، Jamiʿ al-Hikmatain، p۱۲۰، (vide: PB، Nāser-e Xosrow)
.۵.۶ - عمده مباحث حکمت اسماعیلیناصرخسرو در دیگر بخشهای جامع الحکمتین، به عمده مباحث حکمت اسماعیلی، به ترتیبی که در قصیدۀ ابوالهیثم آورده شده، اشاره کرده، و با روش تأویل معنای رمزی مفاهیمی مانند «هفت نور»، «دهر و حق و سرور»، «طبیعت کلی»، «فرشته و پری و دیو»، «سعد و نحس»، «ابداع» و جز اینها را بازگفته است. او در واپسین صفحات، توضیحی نیز دربارۀ آخرین بیتهای قصیدۀ ابوالهیثم آورده که ناظم قصیده، پس از اشاره به اینکه منظور او از طرح پرسشها «تعنّت نیست»، بلکه «از بهر فایده» است، ادعای او را مبنی بر اینکه «جواب خواهم کردن به نظم» ادعایی گزاف میداند و «سئوال بیجواب» را «نوید بیخُرام» میداند و میافزاید که «این هر دو سخت بی مزه باشد» [۳۲]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۳۰۷.
.به نظر ناصرخسرو ابوالهیثم با گفتن اینکه «اگر جای خرما خار گرفته نباشد»، پاسخ پرسشهای قصیدۀ خود را خواهد داد، اشاره به این است که در زمان او «سلطان زمین او جاهل بوده است» [۳۳]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۳۰۸.
، در حالی که به یُمْن وجود «امیر بزرگوار نامدار بیدار حقایق جوی»، ناصرخسرو آن پرسشها را «از حکمت فلسفه و... سبیل دین حق» پاسخی درخور گفته است [۳۴]
ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحکمتین، ص۳۱۴.
.۶ - نسخه خطی و ترجمههاتنها نسخۀ خطی جامع الحکمتین در ایاصوفیه نگهداری میشود. محمد معین و هانری کربن چاپ انتقادی خود را براساس همین نسخه فراهم آوردهاند. از جامع الحکمتین خلاصهای نیز وجود داشته است که به ضمیمۀ دیوان ناصرخسرو انتشار یافته است [۳۵]
ناصرخسرو، ابومعین، دیوان، ص۵۶۳-۵۸۳.
[۳۶]
مینوی، مجتبى، مقدمه بر دیوان ناصرخسرو، «صب» ـ «صد».
[۳۷]
لندولت، هرمان، «جامع الحکمتین، بخش ۲» دانشنامۀ جهان اسلام، ص۳۲۹.
.۷ - فهرست منابعدر تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: (۱) قرآن کریم. (۲) لندولت، هرمان، «جامع الحکمتین، بخش ۲» دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، ۱۳۸۴ش، ج۹. (۳) نیشابوری، محمد بن سرخ، شرح قصیدۀ فارسی، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران، ۱۳۳۴ش. (۴) معین، محمد، مقدمه بر جامع الحکمتین (نک: هم، ناصرخسرو). (۵) معین، محمد، مقدمه بر شرح قصیدۀ فارسی (نک: هم، محمد بن سرخ). (۶) مینوی، مجتبى، مقدمه بر دیوان ناصرخسرو (هم). (۷) ناصرخسرو قبادیانی، ابومعین، جامع الحکمتین، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران، ۱۳۳۲ش. (۸) ناصرخسرو قبادیانی، ابومعین، دیوان، به کوشش نصرالله تقوی، تهران، ۱۳۳۵ش. (۹) .Corbin، H.، «Etudes préliminair»، Jamiʿ al-Hikmatain (vide: PB، Nāser-e Xosrow) ۸ - پانویس
۹ - منبعجواد طباطبایی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «جامع الحکمتین». ردههای این صفحه : کتابهای فلسفی شیعه قرن 4 (قمری)
|