تبرئه همسر محمد (قرآن)تبرئه از واژه «برا» که شخصی اتهامی را از خود یا دیگران دور میکند و نیز خداوند، کسی را از آنها مبرا میکند، برداشت شده است. ماجرای تبرئه همسر پیامبر در سوره نور آمده است. ۱ - تبرئه همسر محمدخداوند، تبرئه کننده همسر پیامبر از ناپاکی دامن است، این مطلب در سوره نور بیان شده است : ان الذین جاؤوا بالافک عصبة منکم لا تحسبوه شرا لکم بل هو خیر لکم لکل امرئ منهم ما اکتسب من الاثم والذی تولی کبره منهم له عذاب عظیم «در حقیقت کسانی که آن بهتان (داستان افک) را (در میان) آوردند دستهای از شما بودند آن (تهمت) را شری برای خود تصور مکنید بلکه برای شما در آن مصلحتی (بوده) است برای هر مردی از آنان (که در این کار دست داشته) همان گناهی است که مرتکب شده است و آن کس از ایشان که قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابی سخت خواهد داشت.» ۱.۱ - داستان پر ماجرای افکنخستین آیه مورد بحث بی آنکه اصل حادثه را مطرح کند میگوید: کسانی که آن تهمت عظیم را مطرح کردند گروهی از شما بودند (ان الذین جائوا بالافک عصبة منکم). زیرا یکی از فنون فصاحت و بلاغت آن است که جملههای زائد را حذف کنند و به دلالت التزامی کلمات قناعت نمایند. واژه ( افک ) (بر وزن فکر) بنا به گفته (راغب)به هر چیزی گفته میشود که از حالت اصلی و طبیعیش دگرگون شود، مثلا بادهای مخالف را که از مسیر اصلی انحراف یافته (مؤتفکه) مینامند، سپس به هر سخنی که انحراف از حق پیدا کند و متمایل به خلاف واقع گردد، و از جمله دروغ و تهمت (افک) گفته میشود. مرحوم (طبرسی) در (مجمع البیان) معتقد است که (افک) به هر دروغ سادهای نمیگویند، بلکه دروغ بزرگی است که مسألهای را از صورت اصلیش دگرگون میسازد، و بنابراین کلمه (افک) خود بیانگر اهمیت این حادثه و دروغ و تهمتی است که در این زمینه مطرح بود. واژه ( عصبه) (بر وزن غصه) در اصل از ماده (عصب) به معنی رشتههای مخصوصی است که عضلات انسان را به هم پیوند داده و مجموعه آن سلسله اعصاب نام دارد، سپس به جمعیتی که با هم متحدند و پیوند و ارتباط و همکاری و همفکری دارند (عصبه) گفته شده است، به کار رفتن این واژه نشان میدهد که توطئه گران در داستان افک ارتباط نزدیک و محکمی با هم داشته و شبکه منسجم و نیرومندی را برای توطئه تشکیل میدادند. ۱.۱.۱ - دلداریقرآن به دنبال این جمله به مؤمنانی که از بروز چنین اتهامی نسبت به شخص پاکدامنی سخت ناراحت شده بودند دلداری میدهد که (گمان نکنید این ماجرا برای شما شر است بلکه برای شما خیر بود) (لا تحسبوه شرا لکم بل هو خیر لکم). چرا که پرده از روی نیات پلید جمعی از دشمنان شکست خورده و منافقان کوردل برداشت، و این بد سیرتان خوش ظاهر را رسوا ساخت، و چه خوب است که محک تجربه به میان آید تا آنان که غش دارند سیه رو شوند، و چه بسا اگر این حادثه نبود و آنها همچنان ناشناخته میماندند در آینده ضربه سختتر و خطرناکتری میزدند. این ماجرا به مسلمانان درس داد که پیروی از شایعه سازان، آنها را به روزهای سیاه میکشاند باید در برابر این کار به سختی بایستند. درس دیگری که این ماجرا به مسلمانان آموخت این بود که به ظاهر حوادث تنها ننگرند، چه بسا حوادث ناراحت کننده و بد ظاهری که خیر کثیر در آن نهفته است. جالب اینکه با ذکر ضمیر (لکم) همه مؤ منان را در این حادثه سهیم میشمرد و براستی چنین است، زیرا مؤمنان از نظر حیثیت اجتماعی از هم جدائی و بیگانگی ندارند و در غمها و شادیها شریک و سهیمند. ۱.۱.۲ - دو نکتهسپس در دنبال این آیه به دو نکته اشاره میکند: نخست اینکه میگوید: (اینهائی که دست به چنین گناهی زدند، هر کدام سهم خود را از مسئولیت و مجازات آن خواهند داشت) (لکل امرء منهم ما اکتسب من الاثم). اشاره به اینکه مسئولیت عظیم سردمداران و بنیانگذاران یک گناه هرگز مانع از مسئولیت دیگران نخواهد بود، بلکه هر کس به هر اندازه و به هر مقدار در یک توطئه سهیم و شریک باشد بار گناه آن را بر دوش میکشد. جمله دوم اینکه (کسی که بخش عظیم این گناه را از آنها بر عهده گرفت عذاب عظیم و دردناکی دارد) (و الذی تولی کبره منهم له عذاب عظیم). مفسران گفتهاند این شخص عبدالله بن ابی سلول بود که سر سلسله (اصحاب افک) محسوب میشد، بعضی دیگر نیز مسطح بن اثاثه و حسان بن ثابت را به عنوان مصداق این سخن نام بردهاند. به هر حال کسی که بیش از همه در این ماجرا فعالیت میکرد و نخستین شعلههای آتش افک را برافروخت و رهبر این گروه محسوب میشد به تناسب بزرگی گناهش مجازات بزرگتری دارد (بعید نیست تعبیر به (تولی) اشاره به مسأله رهبری او باشد). ۲ - سرزنش مؤمنان فریب خوردهلولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنـت بانفسهم خیرا و قالوا هـذا افک مبین. «چرا هنگامی که آن (بهتان) را شنیدید مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند این بهتانی آشکار است.» روی سخن را به مؤمنانی که در این حادثه فریب خوردند و تحت تاثیر واقع شدند کرده و آنها را شدیدا طی چند آیه مورد سرزنش قرار داده، میگوید: (چرا هنگامی که این تهمت را شنیدید مردان و زنان با ایمان نسبت به خود گمان خیر نبردند)؟! (لو لا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا). یعنی چرا هنگامی که سخن منافقان را درباره افراد مؤمن استماع کردید با حسن ظن به دیگر مؤمنان که به منزله نفس خود شما هستند برخورد نکردید. (و چرا نگفتید این یک دروغ بزرگ و آشکار است) (و قالوا هذا افک مبین). شما که سابقه زشت و رسوای این گروه منافقان را میدانستید. شما که از پاکدامنی فرد مورد اتهام به خوبی آگاه بودید. شما که از روی قرائن مختلف اطمینان داشتید چنین اتهامی امکان پذیر نیست. شما که به توطئه هائی که بر ضد پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - از ناحیه دشمنان صورت میگرفت واقف بودید. با اینهمه جای ملامت و سرزنش است که این گونه شایعات دروغین را بشنوید و سکوت اختیار کنید، تا چه رسد به اینکه خود آگاهانه یا ناآگاه عامل نشر آن شوید!. ۲.۱ - مومنان مانند نفس واحدجالب اینکه در آیه فوق بجای اینکه تعبیر کند شما درباره متهم به این تهمت باید حسن ظن داشته باشید میگوید: شما نسبت به خودتان باید حسن ظن میداشتید، این تعبیر چنانکه گفتیم اشاره به این است که جان مؤمنان از هم جدا نیست و همه به منزله نفس واحدند که اگر اتهامی به یکی از آنها متوجه شود گوئی به همه متوجه شده است و اگر عضوی را روزگار بدرد آورد قراری برای دیگر عضوها باقی نمیماند و همانگونه که هر کس خود را موظف به دفاع از خویشتن در برابر اتهامات میداند باید به همان اندازه از دیگر برادران و خواهران دینی خود دفاع کند. ۳ - پانویس۴ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۳۱۸، برگرفته از مقاله «تبرئه همسر محمدصلیاللهعلیهوآله». |