بهاءالدین محمد جوینیبَهاءُالدّین جُوِیْنی، محمد (ح۶۴۸- شعبان۶۷۸ق/۱۲۵۰- دسامبر۱۲۷۹م)، فرمانروای اصفهان و بخشی از عراق عجم از ۶۶۳ تا۶۷۸ق/۱۲۶۵-۱۲۷۹م بود. ۱ - پیشینهبَهاءُالدّین فرزند بزرگ شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان، وزیر مشهور هلاکو و اباقاخان بود. بهاءالدین محمد همچون برادرش خواجه شرفالدین هارون، در کودکی و نوجوانی به دانشاندوزی پرداخت. [۱]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۵، ص۲۷۹، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۲]
خواندمیر، غیاثالدین، دستورالوزراء، ص۲۷۰، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۱۷ش.
۲ - حکمرانی بهاءالدینپس از مرگ هلاکوخان در ۶۶۳ق/۱۲۶۵م، فرزندش اباقا ضمن ابقای شمسالدینمحمد جوینی بر منصب وزارت، حکومت اصفهان و بخش بیشتر عراق عجم را در همان سال به بهاءالدین واگذار کرد. [۳]
رشیدالدین، فضلالله، جامعالتواریخ، ج۳، ص۱۰۳، به کوشش عبدالکریم علیزاده، باکو، ۱۹۵۷م.
[۴]
قزوینی، محمد، مقدمه بر تاریخ جهانگشای جوینی، لیدن، ۱۳۲۹ش.
مقارن ورود بهاءالدین به اصفهان، این شهر دستخوش آشوب و ناآرامی بود و او برای ایجاد آرامش و امنیت، متمردان و مخالفان را سخت سرکوب کرد، چنانکه در دوران حکومت وی بر اصفهان، کسی را یارای نافرمانی و تجاوز و دزدی نبود. [۵]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۳۴، تحریرعبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۶]
Spuler، B، ج۱، ص۲۸۵، Die Mongolen in Iran، Leiden، ۱۹۸۵.
۲.۱ - شیوه حکومتداری ویبهاءالدین در این زمان برای ادارۀ بهتر شهر، اصفهان را به چند ناحیه تقسیم کرد و محافظت هر ناحیه را به رؤسای شهر یا ملازمان خود سپرد و هر یک را مسئول ایجاد نظم در حوزه ماموریتی خود کرد. [۷]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۳۴، تحریرعبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۸]
مستوفی بافقی، محمد، جامع مفیدی، ج۳، ص۱۱۹_ ۱۲۰، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۰ش.
شیوۀ بهاءالدین در حکومت، سختگیری و سرکوب بود و کوچکترین گذشتی نداشت. در این زمینه نمونههای شگفتانگیزی در مآخذ نقل شده است. چنان که وصاف شرحی از اقدامات بیرحمانۀ او آورده، [۹]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۳۴-۳۵، تحریرعبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
و میرخواند ضمن مقایسۀ او با زیاد بن ابیه و حجّاج بن یوسف، در این باب حکایاتی در کتاب خود ذکر کرده است [۱۰]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۵، ص۲۷۹، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۱۱]
ابنفوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعة، ج۱، ص۴۱۰، به کوشش محمدرضا شبیبی و مصطفی جواد، بغداد، مکتبةالعربیه.
[۱۲]
خواندمیر، غیاثالدین، دستورالوزراء، ص۲۷۰، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۱۷ش.
[۱۳]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، ج۳، ص۱۰۹، به کوشش محمددبیر سیاقی، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۱۴]
براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران (از سعدی تا جامی)، ج۱، ص۳۲-۳۳، ترجمۀ علی اصغرحکمت، تهران، ۱۳۳۹ش.
حتی کسانی از اصفهان شکایت وی را نزد پدر بردند، و شمسالدین با نامه و پیام، فرزند را اندرز داد، گرچه سودی نداشت. [۱۵]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، ج۳، ص۱۱۰، به کوشش محمددبیر سیاقی، تهران، ۱۳۵۳ش.
۲.۲ - سرکوب شمسالدین کرتدر دوران حکومت بهاءالدین بر اصفهان، ملک شمسالدین کرت که بر ولایت نیمروز حکومت داشت، [۱۶]
رشیدالدین، فضلالله، جامعالتواریخ، ج۳، ص۱۰۳، به کوشش عبدالکریم علیزاده، باکو، ۱۹۵۷م.
علم مخالفت برافراشته بود. به پیشنهاد خواجه شمسالدین جوینی، اباقاخان بهاءالدین را مامور سرکوب او کرد (۶۷۴ق/۱۲۷۵م)، اما بهاءالدین پیش از حرکت با مشورت قاضی فخرالدین و نظامالدین اوبهی، نامهای به شمسالدین کرت نوشت و او را به اصفهان فرا خواند و تهدیدش کرد که در صورت نافرمانی، هرات تسخیر، و خود او دستگیر خواهد شد. شمسالدین کرت به اصفهان آمد و اندکی بعد بهاءالدین او را به دربار اباقا گسیل داشت. [۱۷]
رشیدالدین، فضلالله، جامعالتواریخ، ج۳، ص۱۴۸_ ۱۵۰، به کوشش عبدالکریم علیزاده، باکو، ۱۹۵۷م.
[۱۸]
سیفی هروی، سیف، تاریخ نامۀ هرات، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۸، به کوشش محمد زبیر صدیقی، کلکته، ۱۳۶۲ق/۱۹۴۳م.
[۱۹]
اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران (ازاستیلای مغول تا اعلان مشروطیت)، ج۱، ص۳۷۰، تهران، ۱۳۱۲ش.
۳ - وفاتسرانجام بهاءالدین پس از ۵ سال حکومت بر اصفهان درگذشت [۲۰]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۳۶، تحریرعبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۲۱]
فصیح خوانی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۴۷، به کوشش محمودفرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
و با مرگ ناگهانی او، آرامش از اصفهان رخت بربست. [۲۲]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۳۵، تحریرعبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۲۳]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۵، ص۲۸۲، تهران، ۱۳۳۹ش.
خواجه شمسالدین در رثای پسر، رباعیای سرود و شاعران دیگر چون محمد بن بدر جاجرمی قصایدی سرودند و به شمسالدین تعزیت گفتند. [۲۴]
جاجرمی، محمد، مونسالاحرار، ج۱، ص۸۲۴، به کوشش صالح طبیبی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۲۵]
جاجرمی، محمد، مونسالاحرار، ج۱، ص۸۲۶-۸۲۷، به کوشش صالح طبیبی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۲۶]
جاجرمی، محمد، مونسالاحرار، ج۱، ص۱۲۱۴، به کوشش صالح طبیبی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۲۷]
جاجرمی، محمد، مونسالاحرار،ج۱، ص۱۲۱۵، به کوشش صالح طبیبی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۲۸]
براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران (از سعدی تا جامی)، ج۱، ص۳۳، ترجمۀ علی اصغرحکمت، تهران، ۱۳۳۹ش.
۴ - ملازمان بهاءالدینوزارت بهاءالدین را در عصر حکومت وی بر اصفهان، مدتی شیخ عزالدین علیجمال کاشی (د۷۱۳ق/۱۳۱۳م) از بزرگان آن روزگار برعهده داشت. [۲۹]
ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
از جمله ملازمان دیگر او، مجدالملک یزدی از وزیرزادگان اتابکان یزد بود که از این شهر به اصفهان آمد و ملازمت بهاءالدین اختیار کرد، اما خوی تند او را برنتافت و به پایتخت (تبریز) رفت و از حمایت شمسالدین محمد برخوردار شد. [۳۰]
رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، ج۳، ص۱۵۴_ ۱۵۶، به کوشش عبدالکریم علیزاده، باکو، ۱۹۵۷م.
[۳۱]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۵، ص۳۱۸_ ۳۱۹، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۳۲]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، ج۳، ص۱۱۱، به کوشش محمددبیر سیاقی، تهران، ۱۳۵۳ش.
۵ - خلق و خوی جوینیگفتهاند: بهاءالدین به رغم سنگدلی و بیرحمی، حاکمی سخاوتمند و بخشنده بود؛ به ویژه در بزرگداشت دانشمندان و ادیبان و شاعران کوشش داشت. [۳۳]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۳۵-۳۶، تحریرعبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
از ستایشگران او شاعر برجستۀ آن عصر مجدهمگر (د۶۸۶ق/۱۲۸۷م) بود که از یزد به اصفهان سفر کرد و در زمرۀ نزدیکان بهاءالدین درآمد و قصایدی در مدحش سرود. [۳۴]
زاکانی، عبید، کلیات، ج۱، ص۳۰۶، به کوشش پرویز اتابکی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۳۵]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، ج۳، ص۱۱۷، به کوشش محمددبیر سیاقی، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۳۶]
مستوفی بافقی، محمد، جامع مفیدی، ج۳، ص۴۲۲، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۳۷]
اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران (ازاستیلای مغول تا اعلان مشروطیت)، ج۱، ص۵۳۷، تهران، ۱۳۱۲ش.
مجد همگر خطی زیبا داشت و نسخهای از قابوسنامه را در۶۷۳ق برای بهاءالدین کتابت کرد. [۳۸]
حکمت، علی اصغر، حاشیه بر تاریخ ادبی ایران، ج۱، ص۱۶۹.
از دیگر ستایشگران او شمسالدین کاشی است که قصیدهای مصنوع در مدح بهاءالدین سرود. [۳۹]
مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ج۱، ص۷۳۷، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
۶ - فرزندان ویاز فرزندان بهاءالدین نام دو پسر او در منابع مذکور است: یکی از آنان به نام علی در ۶۸۸ق/۱۲۸۹م در واقعۀ کشتار خاندان جوینی در کاشان به قتل رسید، و مدفنش زیارتگاه مردم گردید. پسر دیگر وی، در اثر این واقعه و شدت وحشت بیمار شد و در پایان عمر کیخاتو درگذشت. [۴۰]
رشیدالدین، فضلالله، جامعالتواریخ، ج۳، ص۲۱۸، به کوشش عبدالکریم علیزاده، باکو، ۱۹۵۷م.
[۴۱]
قزوینی، محمد، مقدمه بر تاریخ جهانگشای جوینی، لیدن، ۱۳۲۹ش.
۷ - فهرست منابع(۱) ابنفوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعة، به کوشش محمدرضا شبیبی و مصطفی جواد، بغداد، مکتبةالعربیه. (۲) ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش. (۳) اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران (ازاستیلای مغول تا اعلان مشروطیت)، تهران، ۱۳۱۲ش. (۴) براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران (از سعدی تا جامی)، ترجمۀ علی اصغرحکمت، تهران، ۱۳۳۹ش. (۵) جاجرمی، محمد، مونسالاحرار، به کوشش صالح طبیبی، تهران، ۱۳۵۰ش. (۶) حکمت، علی اصغر، حاشیه بر تاریخ ادبی ایران. (۷) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش. (۸) خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به کوشش محمددبیر سیاقی، تهران، ۱۳۵۳ش. (۹) خواندمیر، غیاثالدین، دستورالوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۱۷ش. (۱۰) رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش عبدالکریم علیزاده، باکو، ۱۹۵۷م. (۱۱) سیفی هروی، سیف، تاریخ نامۀ هرات، به کوشش محمد زبیر صدیقی، کلکته، ۱۳۶۲ق/۱۹۴۳م. (۱۲) عبید زاکانی، کلیات، به کوشش پرویز اتابکی، تهران، ۱۳۴۳ش. (۱۳) فصیح خوانی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمودفرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش. (۱۴) قزوینی، محمد، مقدمه بر تاریخ جهانگشای جوینی، لیدن، ۱۳۲۹ش. (۱۵) مستوفی بافقی، محمد، جامع مفیدی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۰ش. (۱۶) میرخواند، محمدروضة الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش. (۱۷) وصاف، تاریخ، تحریرعبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش. (۱۸) Spuler، B، Die Mongolen in Iran، Leiden، ۱۹۸۵. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهاءالدین محمد جوینی»، شماره۵۲۰۴. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|