باهتباهَتْ، نوعی سنگ افسانه ای است. نویسندگان کتابهای احجار کریمه ویژگیهایی را چون قابلیت انجذاب، ایجاد بُهت و حیرتِ بسیار و خنداندنِ انسان تا سر حد مرگ، به آن نسبت داده اند. ۱ - سبب نامگذای باهتسبب این نامگذاری، جاذبه شدیدی است که گفته میشد به هنگام خیره شدن به آن در انسان ایجاد میشود؛ به همین دلیل، در منابع مختلف آن را به نامهای دیگری نیز خواندهاند که حاکی از خواصّ مبالغه آمیز آن است. بَهته، [۱]
زکریا ابن محمد قزوینی، کتاب عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ج۱، ص۲۱۳، چاپ ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
هَبیت، [۲]
زکریا ابن محمد قزوینی، کتاب عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ج۱، ص۱۹۴، چاپ ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
لَهنه جانگزای [۳]
تویسرکانی، برهان، ذیل همین واژه، حسین بن حسن جمال الدین انجو، فرهنگ جهانگیری، چاپ رحیم عفیفی، مشهد ۱۳۵۱ ش.
و حَجَرالضِحک [۴]
محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل «باهت»، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش.
از جمله نامهایی است که به باهت داده شده است. ابنبیطار [۵]
ابنبیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، ج۲، ص۱۲، بولاق ۱۲۹۱.
نیز از سنگی به نام حجرالبهت یاد کرده و از قول ابن حسّان آن را همان حجر الاَکْتَمَکْتْ (یا حجرالعقاب) پنداشته که نزد مصریان قدیم به حجر الماسکه هم شهرت داشته است؛ ولی در وصف آن، خواصی را بیان داشته است که با ویژگیهای باهت اختلاف دارد. [۶]
ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، ج۱، ص۵۱، بولاق ۱۲۹۱.
۲ - آرای گذشتگان در مورد باهتمطالعه آرای گذشتگان درباره این سنگ، نشان میدهد که نوشته هایشان نه براساس مشاهده و تجربه، بلکه بر مبنای گفته های پیشینیان بوده است؛ مانند این نقل قول که : «نظرِ هر که بر آن اُفتَد تا سر حدّ مرگ خواهد خندید». [۷]
شهمردان بن ابی الخیر، نزهت نامه علائی، ج۱، ص۲۸۱، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران ۱۳۶۲ش.
[۸]
محمد بن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص۵۳۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
بعضی باهت را از سنگهای مغناطیسی دانسته و مغناطیس انسان نامیده اند. [۹]
مطهربن محمد جمالی یزدی، فرخ نامه: دائرة المعارف علوم و فنون و عقائد، ج۱، ص۱۹۵، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۶ ش.
[۱۰]
زکریا ابن محمد قزوینی، کتاب عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ج۱، ص۲۱۱، چاپ ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
[۱۱]
محمد بن ابی طالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البرّ و البحر، ج۱، ص۱۱۶، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۱۲]
محمد بن ابی طالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البرّ و البحر، ج۱، ص۱۴۲، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۵۷ ش.
این خطا را میتوان ناشی از ترجمه نام آن از نوشته های یونانی [۱۳]
محمد زاوش، کانی شناسی در ایران قدیم، ج ۲، ص ۱۲۱، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۵۵ ش؛
بویژه کتاب خواصّالحَجَر ارسطو دانست، که از مآخذِ اصلیِ کتابهای سنگ شناسیِ دانشمندانِ دوره اسلامی بوده است.
۳ - رنگ باهتاغلب نویسندگان آن را به رنگ مَرقَشیشای نقره ای (با ترکیب شیمیایی گوگرد، آرسنیک، آهن، FeAsS) یا سفید [۱۴]
زکریا ابن محمد قزوینی، کتاب عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ج۱، ص۲۱۱، چاپ ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
[۱۵]
حمداللّه بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهة القلوب، ج۱، ص۷۵، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۱۱.
[۱۶]
محمدکریم بن مهد ی قلی تبریزی، برهان جامع، چاپ سنگی تبریز ۱۲۶۰.
دانسته اند؛ و فقط طوسی، [۱۷]
محمد بن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص۵۳۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
رنگ آن را سیاه پنداشته است.
۴ - محل وجود باهتقدما درباره محل وجود باهت تنها به نقل اقوال گوناگون اسلاف خود قناعت کرده اند؛ ازینرو وجود مکانهای یادشده را در آثار آنها نمیتوان درست دانست و در موضع امروزی شناسایی کرد. برخی بر این عقیدهاند که باهت [۱۸]
عجائب المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
در نهری در اندلس پیدا میشد [۱۹]
محمد بن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص۱۱۵، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
و کوههای حاویِ آن، در اطراف مدینة النُحاس (= مدینة البُهت) در آن سرزمین بود، که برای پنهان ماندن از چشم مردم، حصارهای بلندی پیرامون شهر میکشیدند. [۲۰]
زکریا ابن محمد قزوینی، کتاب عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ج۱، ص۲۱۲، چاپ ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
[۲۱]
حمداللّه بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهة القلوب، ج۱، ص۷۵، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۱۱.
دمشقی [۲۲]
محمد بن ابی طالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البرّ و البحر، ج۱، ص۱۱۶، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۵۷ ش.
به نقل از ارسطو، منشأ باهت را در چشمه الهیه، در ابتدای یکی از سرچشمه های رودنیل در پشتِ کوهِ قمر، که بنا بر حدودالعالم [۲۳]
حدودالعالم من المشرق الی المغرب، چاپ عکسی لنینگراد ۱۹۳۰، ج۱، ص۱۶.
جایگاه کانیهای مختلف است میپندارد و میگوید: «چون کسی بدان کوه رسد و آن را به چشم ببیند کششی از عشق و سِحْر در نهاد وی پدید میآید تا خود را بدان سنگ رسانَد و همواره در سرور و شادمانی روی آن سنگ بماند تا بمیرد؛ و این سخن را بطلمیوس گفته است». [۲۴]
محمد بن ابی طالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البرّ و البحر، ج۱، ص۱۱۶، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۵۷ ش.
کوهِ قمر را همان رووِنْزوری ـ از رشته کوههای آفریقای مرکزی ـ پنداشته اند. [۲۵]
دائرة المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، ذیل «رووِنْزوری»، تهران ۱۳۴۵ش ـ.
برخی دیگر، جایگاه باهت را موجگاه دریای اعظم (اقیانوس کبیر) دانسته اند. [۲۶]
حسین بن حسن جمال الدین انجو، فرهنگ جهانگیری، ذیل «لَهنه جانگزا»، چاپ رحیم عفیفی، مشهد ۱۳۵۱ ش.
۵ - اعتقادات بعضی در مورد باهتبسیاری معتقد بودند که پرنده کوچکی به نام فَرفیر (یا فَرفَر) بر این سنگ مینشیند و اثرِ آن را خنثی میکند. [۲۷]
شهمردان بن ابی الخیر، نزهت نامه علائی، ج۱، ص۲۸۱ـ۲۸۲، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران ۱۳۶۲ش.
[۲۸]
محمد بن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص۵۳۵ ـ۵۳۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۲۹]
زکریا ابن محمد قزوینی، کتاب عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ج۱، ص۲۱۲، چاپ ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
[۳۰]
حمداللّه بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهة القلوب، ج۱، ص۷۵، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۱۱.
۶ - ابنحوقل در مورد باهتابن حوقل، در فصل راجع به کرمان، از شهر کوچک باهت (که هیچیک از جغرافیدانان از آن نام نبردهاند و شاید صورت محرّف بافت باشد)، نام برده است. [۳۱]
ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص۳۰۷، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
از آنجایی که در کوههای اطراف کرمان، مواد معدنی گوناگون از جمله سنگ مغناطیس وجود داشته است [۳۲]
حدودالعالم من المشرق الی المغرب، ص ۱۳، چاپ عکسی لنینگراد ۱۹۳۰.
می توان احتمال داد که وی به دلیل اعتقاد به وجود سنگ باهت در این کوهها، شهری را بدان نام ثبت کرده است.
۷ - نتیجهای از بحثبا ذکر اقوال مختلف درباره باهت و خواصّ آن، که بسیاری از آنها مبتنی بر مشاهدات نبوده است، بدرستی نمیتوان نوع آن را تعیین کرد، اما میتوان احتمال داد که باهتِ قدما اکسید طبیعی منگنز (با ترکیب شیمیایی ۲ MnO) است که بوفور در طبیعت یافت میشود و فلز منگنز را براحتی میتوان از آن جدا کرد. ۸ - منابع(۱) ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱. (۲) ابن حوقل، کتاب صورة الارض، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷. (۳) محمد بن محمد اوحدی بلیانی، سرمه سلیمانی، چاپ محمود مدبری، تهران ۱۳۶۴ش. (۴) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش. (۵) محمدکریم بن مهد ی قلی تبریزی، برهان جامع، چاپ سنگی تبریز ۱۲۶۰. (۶) محمد مقیم تویسرکانی، فرهنگ جعفری، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۶۲. (۷) حسین بن حسن جمال الدین انجو، فرهنگ جهانگیری، چاپ رحیم عفیفی، مشهد ۱۳۵۱ ش. (۸) مطهربن محمد جمالی یزدی، فرخ نامه: دائرة المعارف علوم و فنون و عقائد، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۶ ش. (۹) حدودالعالم من المشرق الی المغرب، چاپ عکسی لنینگراد ۱۹۳۰. (۱۰) حمداللّه بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهة القلوب، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۱۱. (۱۱) دائرة المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ش. (۱۲) محمد بن ابی طالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البرّ و البحر، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۵۷ ش. (۱۳) محمد زاوش، کانی شناسی در ایران قدیم، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۵۵ ش؛ (۱۴) شهمردان بن ابی الخیر، نزهت نامه علائی، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران ۱۳۶۲ش. (۱۵) محمد بن محمود طوسی، عجائب المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش. (۱۶) زکریا ابن محمد قزوینی، کتاب عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، چاپ ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷. (۱۷) زکریا ابن محمد قزوینی، کتاب عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، چاپ نصراللّه سبوحی، تهران ۱۳۶۱ ش. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باهت»، شماره۴۰۲. ردههای این صفحه : واژه شناسی
|