باره ساداتباره سادات، لقبی که به مالکان دوازده آبادی در دوآب، واقع در ناحیه مظفرنگر در استان شمالی هند اطلاق شده است. ۱ - معرفی لقب باره ساداتباره سادات، لقبی که از دوران اکبرشاه به بعد به مالکان دوازده آبادی در دوآب، واقع در ناحیه مظفرنگر در استان شمالی هند، اوتارپرادش کنونی، اطلاق شده است («باره» واژه هندی و به معنای دوازده است). پس از تأسیس حکومت ایلخانان مغول در ایران و بین النهرین (حدود ۶۵۶)، بسیاری از خانوادههای سادات به هند مهاجرت کردند و در نواحی شمالی هند، از پنجاب تا بهار، آبادیهایی به ایشان داده شد. برخی از این مهاجران از چنان کاردانی و لیاقتی برخوردار بودند که نه تنها املاک خود را خوب اداره میکردند، یاری و پشتیبانی دهداران نواحی مجاور را نیز، که غالباً هندو مذهب بودند، جلب کردند. درباره سیادت این مهاجران، برخلاف شجاعت و لیاقتشان، همیشه تردید وجود داشته است، ازینرو سلاطین دهلی همیشه به وجود آنان نیاز داشتند. جدّ سادات باره، ابوالفرج، موطن اصلی خود واسط را در عراق ترک گفت و، همراه دوازده پسر خود در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم، به هند مهاجرت کرد و چهار آبادی را در ناحیه سَرْهِند مالک شد. در قرن دهم، دهکدههای باره در مظفرنگر به مالکیت برخی از نوادگان او درآمده بود. ۱.۱ - مقامات این خاندان در دستگاه حکومتدر دوره اکبرشاه، این خاندان به مقامات مهمی در دستگاه حکومت دست یافتند و به نُه تن از ایشان منصب سرکردگی ۲۵۰ تا ۰۰۰، ۲ سپاهی داده شد و جمع سپاهیان تحت فرماندهی ایشان به ۵۵۰، ۸ رسید و این فرماندهی در دربار بابُریها مقامی بسیار عالی به شمار میرفت. طبعاً افراد این خاندان، که مرکز استقرارشان آبادیهای باره بود، «جاگیر»های بزرگی در منطقه به دست آوردند. چون سادات باره هند را زادگاه خود میدانستند و به هندی بودن مباهات میکردند، سرداران و امرای هندو مذهب به آنان محبت و توجه خاص داشتند و در گردآوری نیروی نظامی، برای شرکت در جنگهای پادشاهان مغول، آنان را یاری میکردند. سرداران سادات، مانند راجپوتها، در طلایه سپاه مقام و موقع خاص داشتند و ترجیح میدادند پیاده بجنگند. ۱.۲ - خاندان باره سادات در عصر اورنگ زیبدر عصر اورنگ زیب، سادات وفاداری سابق خود را به خاندان سلطنتی بابری بظاهر حفظ کردند، اما جاه طلبی ایشان سبب شد که درصدد کسب قدرت سیاسی برآیند. مثلاً سید حسنعلی، که بعدها به عبدالله قطب الملک معروف شد، و برادر کوچکش حسینعلی، که به سادات برادر معروف بودند، در ۱۱۲۴ فرخ سی ر را به تخت نشاندند و در دستگاه سلطان دست نشانده خود صاحب عالیترین مقامات کشوری و لشکری شدند (اوایل قرن دوازدهم این دو برادر را «پادشاه گر» لقب داده بودند). سادات برادر جزیه را لغو و برای جلب راجپوتها کوششهایی کردند، ولی دادن ا ختیارات دولتی و اجرایی بیش از حد به لاله رَتَنَ چند، که بازرگان و مورد توجه طبقه «وایْشْیَه» (طبقه سوم در نظام طبقاتی سنتی هند شامل بازرگانان و پیشه وران و صنعتگران و کشاورزان) بود موجب اختلالاتی مهم در نظام اداری و حکومتی شد. ۱.۲.۱ - اعدام فرخ سیرسرانجام، در ۹ جمادی الاخر ۱۱۳۱، فرخ سیر را خلع و اعدام کردند و سپس چهار سلطان دست نشانده را یکی پس از دیگری، به سلطنت رساندند؛ اما در آغاز سلطنت ناصرالدین محمدشاه، چهارمین سلطان دست نشانده، گروه مخالف، به سرکردگی نظام الملک، سادات برادر و طرفدارانشان را برانداخت. در ۶ ذیحجه ۱۱۳۲، حسینعلی کشته شد و در ۱۴ محرم ۱۱۳۳، عبدالله در نزدیکی آگره شکست خورد و به اسارت درآمد و سرانجام، در اول محرم ۱۱۳۵، در زندان دهلی به قتل رسید. ۱.۳ - مذهب سادات بارهسادات باره شیعه بودند و برخی از خاندانهای سادات سنی، از جمله خانواده شاه ولی الله دهلوی که در مجاورت ایشان میزیست، سعی میکردند که مانع اعتلای مجدّد قدرت سیاسی سادات باره شوند. ۲ - منابع(۱) احمدبن عبدالرحیم شاه ولی الله، مکتوبات شاه ولی الله، نسخه خطی کتابخانه رضا، رامپور، سلوک فارسی، ش ۶۰۴. (۲) ابوالفضل بن مبارک علامی، آیین اکبری، ترجمه بلوخمان، چاپ فیلات، کلکته ۱۹۳۹، ج ۱. (۳) منوّر علی خان، استیصال سادات باره، نسخه خطی کتابخانه دیوان هند، ش ۴۰۰۲. ۳ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باره سادات»، شماره۱۷۲. ] |