زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه

پنجاب

پَنْجاب‌، سرزمینی‌ باستانی‌ در شمال‌ غربی‌ شبه‌ قارۀ هند. نام‌ فارسی‌ پنجاب‌ به‌ معنای‌ 5 رود ترجمۀ واژۀ سنسكریت‌ «پنجه‌ نده‌» است‌ كه‌ پس‌ از چیرگی‌ مسلمانان‌ بر این‌ سرزمین‌ بر آن‌ اطلاق‌ شد. 5 رودخانه‌ اینهاست‌: جهلم‌، چناب‌، راوی‌، بیاس‌ و ستلج‌. نام‌ قدیمی‌تر این‌ سرزمین‌ «سپته‌ سندهوه‌» است‌ كه‌ در زبان‌ سنسكریت‌ به‌ معنای‌ 7 رود است‌. تغییر نام‌ 7 رود به‌ 5 رود حاكی از آن است‌ كه‌ در این‌ سرزمین‌ در طول‌ زمان‌ رودخانه‌هایی‌ خشك‌ شده‌ است‌. هنگامی‌كه آریاییها در پنجاب ساكن شدند، هنوز 7 رودخانه در این سرزمین جاری بوده است (نك‍ : ركلو، VIII / 207-208, 211؛ بریتانیكا، XV / 285؛ انكارتا؛ «فرهنگ‌ سلطنتی‌...»، .(XX / 245 
كانینگم‌ بر آن‌ است‌ كه‌ نام‌ «تسه‌ ـ كیا» یا «تاكی» كه‌ در سفرنامۀ هیوئن‌ تسیانگ‌، زائر بودایی چینی‌ از آن‌ یاد شده‌، منطبق‌ با پنجاب‌ است‌ (ص‌ .(125-129 به‌ نوشتۀ كانینگم‌ (همانجا) مركز این‌ سرزمین‌ «تاكین‌» یا «تكاور» نام داشته‌ كه‌ مطابق‌ با «طیفند» است‌ كه‌ قزوینی‌ (ص‌ 101) آن‌ را در زمرۀ شهرهای‌ هند برشمرده‌ است‌. ظاهراً سلیمان‌ تاجر اولین‌ مسلمانی‌ است‌ كه‌ به‌ «تاكی‌» اشاره‌ كرده‌ است‌ (ص‌ 42). ابن‌ خردادبه‌ (ص‌ 16) نیز از شهری‌ به‌ نام‌ «طافن‌» یاد كرده‌ است‌ كه‌ به‌ باور كانینگم‌ (همانجا) باید همان‌ طیفند مورد اشارۀ قزوینی‌ (همانجا) باشد كه‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ در لشكركشی‌ به‌ هند آن‌ را تصرف‌ كرد. 
ارتباط پنجاب‌ با سرزمینهای‌ شمال‌ غربی‌ خود در گذشته‌ همچون‌ امروز از طریق‌ 4 گذرگاه‌ صورت‌ می‌گرفت‌ كه‌ مهم‌ترین‌ آنها خیبر بود كه‌ این‌ سرزمین‌ را از طریق‌ دره‌ای‌ باریك‌ میان‌ صحرا و كوهها به‌ داخل‌ هند متصل‌ می‌كرد و از لحاظ اهمیت‌ نظامی‌ خط اول‌ دفاعی‌ سرزمینهای‌ هند در برابر تهاجم‌ دشمنان‌ به‌شمار می‌رفت‌ (مجومدار، «دورنمایی‌...»، 93؛ بهاتچریه‌، 666). این‌ معابر كوهستانی‌ نقش‌ بسزایی‌ در تاریخ‌ پنجاب‌ داشته‌ است‌، زیرا اقوام‌ مهاجر كه‌ بیشتر از سرزمینهای‌ شمال‌ غربی‌ به‌ این‌ سرزمین‌ وارد می‌شدند، از همین‌ گذرگاهها عبور می‌كردند. به‌ همین‌ سبب‌ عنصر نژادی آریایی‌ در پنجاب‌ نسبت‌ به‌ دیگر عناصر نژادی‌ قوی‌تر است‌. راجپوتها و جتها و بسیاری‌ دیگر از اقوام‌ ساكن در پنجاب، از لحاظ جسمانی همانند نخستین‌ مهاجران‌ آریایی‌ پنجاب‌ هستند (ركلو، VIII / 206؛ اسپیر، 12؛ پاول‌ ـ پرایس‌، 9؛ EI2). 

پیشینۀ تاریخی

یافته‌های‌ باستان‌شناختی‌ دیرینگی‌ این‌ سرزمین‌ را به‌ دورۀ نوسنگی می‌رساند . افزون‌ بر آن‌ بقایای‌ برجای مانده از خانه‌های آجری و نظام پیشرفتۀ آبیاری و كشاورزی‌ در پنجاب‌ بیانگر آن‌ است‌ كه‌ به‌تمدن‌ سند مربوط است‌.تمدن‌ سند كه‌ پیدایی‌ آن‌ را از 000‘3 تا 500‘2ق‌م‌ تخمین‌ زده‌اند، از گجرات‌ تا كرانه‌های‌ رود جمنا در پنجاب‌ گسترش‌ داشته‌ است‌ (نك‍ : براون‌، 128؛ اسپیر، 33؛ پاول‌ ـ پرایس‌، .(7 
بنابر سروده‌های‌ حماسی‌ ریگ‌ودا كه‌ پس‌ از 700ق‌م‌ پدید آمده‌ است‌، در زمان‌ ورود آریاییها به‌ پنجاب‌ كه‌ تاریخ‌ آن‌ را از 500‘1 تا 000‘1ق‌م‌ دانسته‌اند، سوداس‌ فرمانروای‌ جامعۀ هاراپا در غرب‌ پنجاب‌ بود (نك‍ : براون‌، 130؛ تیپر، .(33 
با مهاجرت آریاییها به پنجاب در این سرزمین حكومت جمهوری‌ برقرار شد. این جمهوری در 518ق‌م به‌وسیلۀ داریوش اول‌ هخامنشی‌ تسخیر شد و پنجاب به‌ قلمرو پادشاهی‌ هخامنشیان‌ پیوست‌ (اسپیر، 52؛ بهاتچریه‌،همانجا).در 326ق‌م‌ كه‌ اسكندرمقدونی‌ براین‌ سرزمین‌ چیره‌ شد، پنجاب‌ به‌ چند دولت‌ كوچك‌ تقسیم‌ شده‌ بود. سلطۀ یونان‌ بر پنجاب‌ در 317ق‌م‌ پایان‌ گرفت‌ (همانجا؛ اسپیر، 53). پس‌ از آنها موریاها بر این‌ سرزمین‌ مسلط شدند. در دورۀ ضعف‌ دولت‌ موریا، شاه‌زادگان‌ یونانی‌، شرق‌ پنجاب‌ را تصرف‌ كردند و تا زمان تسلط سكاها كه‌ در حدود سال‌ 60ق‌م‌ به‌ پنجاب‌ رسیدند، بر این‌ سرزمین‌ فرمانروایی‌ داشتند. سكاها در 30ق‌م‌ آخرین‌ یونانیها را از آنجا راندند. سكاهای‌ آریایی‌ نژاد پادشاهی‌ تكسیلا را در پنجاب‌ بنیاد نهادند و تا حدود نخستین‌ سالهای‌ میلادی‌ كه‌ دولت‌ آنان توسط كوشانیان‌ برچیده‌ شد، بر این‌ سرزمین‌ فرمانروایی‌ داشتند (اسپیر، 74؛ «دائرةالمعارف‌...»، 898) و پس‌ از مدتی‌ جای‌ خود را در پنجاب‌ به‌ گوپتاها دادند. مناندر پادشاه‌ هندی‌ ـ یونانی‌ گوپتا سلطۀ خود را بر پنجاب‌ گستراند. در مدت‌ تسلط گوپتاها بر پنجاب‌، اقوام‌ دیگری‌ از آسیای‌ مركزی‌ بر آنان‌ تاختند، اما موفق‌ شدند آنها را برانند و تا آغاز سدۀ 7م بر پنجاب حكومت كردند (تیپر، 137-136، .(94-95 
چون‌ سپاه‌ اسلام به‌ فرماندهی‌ محمدبن‌ قاسم‌ در 94ق‌ / 713م‌ سند را فتح‌ كرد، حكومت‌ گوپتا برای‌ مقابله‌ با آنان‌ از دولت‌ چین‌ كمك‌ خواست‌ و بدین‌ طریق‌ مانع‌ نفوذ مسلمانان‌ بر پنجاب‌ شد (تیپر، 225؛ اسپیر، .(95 با این‌ همه‌، اسلام‌ توسط بازرگانان‌ مسلمانی‌ كه‌ به‌ هند سفر می‌كردند، در میان‌ مردم‌ پنجاب‌ رواج‌ یافت‌ (نك‍ : هاردی‌، 16). 
در سدۀ 3ق‌ / 9م‌ حاكمان‌ هندوشاهی‌ كابل‌ و قندهار بر پنجاب‌ استیلا یافتند و تا زمان‌ حملۀ سلطان‌ محمود غزنوی‌ در 396ق‌ / 1006م‌ بر این‌ نواحی‌ فرمانروایی‌ كردند. پس‌ از فتح‌ این‌ سرزمین‌ 
توسط سلطان‌ محمود، اسلام‌ در آنجا با سرعت‌ بیشتری‌ گسترش‌ یافت‌ (اسپیر، 103؛ تیپر، 227-226)، اما مردمان غیرمسلمان‌ پنجاب‌ در برابر اینان‌ به‌ مقابله‌ پرداختند و محمود دوباره‌ مجبور به‌ لشكركشی‌ به‌ این‌ سرزمین‌ در 410 و 411ق‌ گردید كه‌ منجر به‌ چیرگی‌ قطعی‌ غزنویان‌ بر پنجاب‌ شد. لاهور شهر مركزی‌ پنجاب‌ پس‌ از افول‌ قدرت‌ غزنویان‌، آخرین‌ پایگاه‌ جانشینان‌ سلطان‌ محمود غزنوی بود (نك‍ : هیگ، 22-21؛ بازورث، 270؛ EI2) تا اینكه‌ در 582ق‌ / 1186م‌ شهاب‌الدین‌ غوری‌ با تصرف‌ لاهور، بساط فرمانروایی‌ آنها را برچید و پنجاب‌ را به‌ تصرف‌ خود درآورد (بهاتچریه‌، .(667 
در 602ق‌ / 1206م‌ پنجاب به یكی‌ از ایالتهای‌ قلمرو قطب‌الدین‌ ایبك‌ بدل‌ شد. پنجاب‌ تا 932ق‌ / 1526م‌ كه‌ ابراهیم‌ لودی‌ (حك‍ 915-932ق‌)، از سلاطین‌ دهلی‌ در جنگ‌ پانی‌پت‌ از ظهیرالدین‌ بابر شكست‌ خورد، همچنان‌ دردست‌ سلاطین‌ دهلی‌ باقی‌ بود (بابر، 1 / 411 بب‍ ؛ EI2). 
در دورۀ فرمانروایی‌ مغولان‌ هند، پنجاب‌ ضمیمۀ صوبۀ لاهور شد (نك‍ : ابوالفضل‌، 2 / 37). با افزایش‌ قدرت‌ سیاسی‌ سیكها در پنجاب‌ كه‌ ناشی‌ از سیاستهای‌ انعطاف‌ناپذیر جانشینان‌ اكبر (حك‍ 963-1014ق‌) بود، در 1123ق‌ / 1711م بهادرشاه (حك‍ 1119-1124ق‌) برای‌ سركوب‌ سیكها به‌ پنجاب‌ لشكر كشید. سیكها كه‌ توان‌ مقابله‌ با او را در خود نمی‌دیدند، به‌ كوههای‌ شمالی‌ پنجاب‌ پناه‌ بردند و بهادر شاه‌ در 1124ق‌ به‌ سیكها به‌ شرط خودداری‌ از آشوب‌ پیشنهاد صلح‌ داد (نك‍ : «استیلای‌...»، 126؛ تیلر، 361؛ EI2). 
با رو به‌ ضعف‌ نهادن‌ قدرت‌ سیاسی‌ سلاطین‌ مغول‌ هند، نادرشاه‌ افشار در 1152ق‌ / 1739م‌ با لشكركشی‌ به‌ هند به‌ سلطۀ مغولان‌ بر پنجاب‌ پایان‌ داد. در این‌ زمان‌ حاكم‌ پنجاب‌ زكریاخان‌ بود و به‌ دستور نادر در حكومت‌ خود ابقا شد و مولتان‌ نیز بر قلمرو او افزوده‌ شد. 
احمدخان‌ ابدالی‌ كه‌ پس‌ از مرگ‌ نادر، در قندهار خود را شاه‌ خوانده‌ بود، از خلأ قدرتی‌ كه‌ بر اثر قتل‌ نادر و ضعف‌ دولت‌ گوركانی‌ هند به‌وجود آمده‌ بود، استفاده‌ كرد و به‌ سرعت‌ موضع‌ خود را در شرق‌ ایران‌ استوار ساخت‌ و مالیاتهای‌ گرفته‌ شده‌ از پنجاب و دیگر نواحی‌ شرقی‌ هند را كه‌ به‌وسیلۀ دو تن‌ از دیوان‌سالاران‌ نادرشاه‌ به‌ خراسان‌ آورده‌ می‌شد، میان‌ امرا و فرماندهان‌ قبایل تقسیم كرد (حسینی، 1 / 56؛ موسوی، 51؛ ابوالحسن‌ گلستانه‌، 60). او در مدت‌ 26 سال‌ حكومتِ خود 8 بار به‌ پنجاب‌ لشكر كشید؛ در 1163ق‌ / 1750م‌ معین‌الملك‌، حاكم‌ پنجاب‌ با احمدشاه‌ درانی‌ مصالحه‌ كرد و به‌ سركوب‌ سیكها پرداخت‌ (نك‍ : «استیلای‌»، 38, 130-37؛ واتسن‌، 124؛ كارو، .(256 
پس‌ از معین‌الملك‌ آدینه‌ بیگ‌ حكومت‌ پنجاب‌ یافت‌ و در 1171ق‌ / 1758م‌ درگذشت‌ و رقابت‌ بر سر احراز حكومت‌ پنجاب‌ آغاز شد (هیگ‌، 438-437؛ «استیلای‌»، 189). این‌ وضع‌ به‌ قیام‌ سیكها و تصرف‌ پنجاب‌ به‌وسیلۀ مراتهه‌ها انجامید، تا آنكه‌ در 1174ق‌ / 1761م‌ احمدشاه‌ درانی‌ به‌ سلطۀ مراتهه‌ها پایان‌ داد. پس‌ از مرگ‌ احمدشاه‌ سیكها بار دیگر قدرت یافتند و یكی‌ از رؤسای‌ آنها به‌ نام‌ رانجیت‌ سینگ‌ (1790-1839م‌) پنجاب‌ را به‌ یك‌ دولت‌ قدرتمند مستقل‌ بدل‌ ساخت‌. او با اعلام‌ برابری‌ سیكها، هندوها و مسلمانان‌ یك‌ حكومت‌ متحد ایجاد كرد كه‌ در سرتاسر كشمیر تا مرزهای‌ افغانستان‌ گسترده‌ بود. رانجیت‌ سینگ‌ پس‌ از آنكه‌ انگلیسیها سند و افغانستان‌ را تسخیر كردند، دربرابر آنها قرار گرفت‌؛ انگلیسیها كه‌ نگران‌ نفوذ فرانسویها در هند بودند، او را به‌ اتحاد و اتخاذ برنامۀ مشترك‌ دفاعی‌ با خود دعوت‌ كردند. به‌ موجب‌ پیمانی‌ كه‌ در 1224ق‌ / 1809م‌ میان‌ سینگ‌ و كمپانی‌ هند شرقی‌ امضا شد، رودخانۀ ستلج‌ مرز طرفین‌ تعیین‌ گردید («استیلای‌»، 125-124؛ كارو، 275؛ منسینگ‌، 32)، اما در ادامۀ سلطه‌جویی انگلستان‌ و پس‌ از دو جنگ‌ میان‌ سیكها و انگلیسیها، پنجاب‌ در 1265ق‌ / 1849م‌ به‌ تصرف‌ انگلستان‌ درآمد (منسینگ‌، كارو، همانجاها؛ تیلر، .(729 
در مدت‌ اشغال‌ پنجاب‌ به‌وسیلۀ انگلستان‌، قیامهای‌ مردمی‌ در پنجاب‌ روی‌ داد. از آن‌ جمله‌ «جنبش‌ غدر» (1914- 1915م‌)، متشكل‌ از كلیۀ جوامع‌ پنجابی‌ بود كه‌ اگرچه‌ خیلی‌ سریع‌ توسط انگلیسیها سركوب‌ شد، اما دهقانان‌ را تحت‌ تأثیر قرار داد (نك‍ : مجومدار، «بنگال‌...»، 98؛ اسمیث‌، .(236-237 
در مبارزات‌ استقلال‌طلبانۀ مردم‌ هند نظامیان‌ پنجابی‌ با آنكه‌ خلع‌ سلاح‌ شده‌ بودند، فعالانه‌ شركت‌ كردند و برای‌ پیوستن‌ به‌ دیگر انقلابیون‌ به‌ دهلی‌ رفتند (پاول‌ ـ پرایس‌، 551) و به‌ دنبال‌ آن حزب‌ وحدت‌طلب‌ ملی‌ پنجاب‌ در 1923م‌ تشكیل‌ شد (مشیرالحسن‌، 289). تقسیم‌ پنجاب‌ به‌ دو پارۀ مسلمان‌نشین‌ و هندونشین‌، پس‌ از استقلال‌ هند از انگلیس‌ در 1326ش‌ / 1947م‌ ضربۀ شدیدی‌ بر جامعۀ سیك‌ پنجاب‌ وارد كرد (بندرلی‌، 170؛ بهاتچریه‌، همانجا). 
امروزه‌ پنجـاب‌ بـا 706‘255 كمـ2 وسعت‌ میان‌ پاكستان‌ و هندوستان تقسیم شده‌ است‌. استان پنجاب پاكستان كه مركز آن شهر تاریخی لاهور است‌، دارای 344‘205 كمـ2 وسعت‌ و 495‘575‘85 تن‌ جمعیت‌ (1383ش‌) است‌ كه‌ نیمی‌ از جمعیت‌ پاكستان‌ را در خود جای‌ داده‌ است‌. استان‌ پنجاب‌ هند كه‌ مركز آن‌ چندیگر است‌، پارۀ كوچك‌تر سرزمین‌ پنجاب‌ را شامل‌ می‌شود و دارای‌ 362‘50 كمـ2 وسعت و 906‘710‘25 تن‌ جمعیت‌ (1383ش‌ / 2005م‌) است‌. تا پیش‌ از 1956م‌ پنجاب‌ هند اراضی‌ وسیعی‌ را شامل‌ می‌شد، اما در همین‌ سال‌ بخشی‌ از پنجاب‌ هند با عنوان‌ استان‌ هیماچال‌ پرادش‌ از آن‌ جدا شد. در 1345ش‌ / 1966م‌ استان‌ پنجاب‌ هند بار دیگر به‌ دو بخش‌ پنجاب‌، با اكثریت‌ پنجابی‌ زبان‌، و هاریانا با اكثریت‌ هندی‌ زبان‌ تقسیم‌ شد ( انكارتا؛ «فرهنگ‌ جهانی»؛ كلمبیا).

مآخذ

ابن‌ خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالك‌ والممالك‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1889م‌؛ ابوالحسن‌ گلستانه‌، مجمل‌ التواریخ‌، تهران‌، 1369ش‌؛ ابوالفضل‌ علامی‌، آیین‌ اكبری‌، كانپور، 1893م‌؛ بابر، ظهیرالدین‌ محمد، بابرنامه‌، كیوتو، 1995م‌؛ بازورث‌، ك‌. ا.، سلسله‌های‌ اسلامی‌، ترجمۀ فریدون‌ بدره‌ای‌، تهران‌، 1349ش‌؛ حسینی‌، محمود، تاریخ‌ احمدشاهی‌، چ‌ تصویری‌، به‌ كوشش‌ دوست‌مراد سیدمرادوف‌، مسكو، 1974م‌؛ سلیمان‌ تاجر، اخبارالصین‌ والهند، به‌ كوشش‌ ابراهیم‌ خوری‌، بیروت‌، 1411ق‌ / 1991م‌؛ قزوینی‌، زكریا، آثارالبلاد، بیروت‌، 1404ق‌ / 1984م‌؛ مشیرالحسن‌، جنبش‌ اسلامی‌ و گرایشهای‌ قومی‌ در مستعمرۀ هند، ترجمۀ حسن‌ لاهوتی‌، مشهد، 1367ش‌؛ موسوی‌ اصفهانی‌، محمدصادق‌، تاریخ‌ گیتی‌ گشا، به‌ كوشش‌ سعید نفیسی‌، تهران‌، 1363ش‌؛ هاردی‌، پ‌.، مسلمانان‌ هند بریتانیا، ترجمۀ حسن‌ لاهوتی‌، مشهد، 1369ش‌؛ نیز:

Benderly,B.L., «Basic Concepts of South Asian Religions-Hinduism», India: A Country Study, ed. R. F. Nyrop, Washington, 1985; Bhattacharya, S., A Dictionary of Indian History, New York, 1967; Britannica, macropaedia, 1978; Brown, W. N., «Archaeology», India, Pakistan, Ceylon, New York, 1951; Caroe, O., The Pathans 550 B. C.-A. D. 1957, London, 1964; The Columbia Encyclopedia, 2003; Cunningham, A., The Ancient Geography of India, Varanasi, 1963; EI2 ; Encarta Reference Library, 2004; Encyclopedia of World Art, New York, 1962; Haig, W., «The Ghaznavids», The Cambridge History of India, New Delhi, 1987, vol. III; The Imperial Gazetteer of India, New Delhi, 1972; Majumdar, R. C., «Eastern Bengal and Assam», Struggle for Freedom, Bombay, 1969; id, «The Geographical Background of Indian History», The Vedic Age, Bombay, 1971; Mansingh, S., «Historical Setting», India: A Country Study, ed. R. F. Nyrop, Washington, 1985; The Maratha Supremacy, ed. R. C. Majumdar, Bombay, 1977; Powell-Price, J. C., A History of India, London, 1955; Reclus, E., Nouvelle géographie universelle, Paris, 1885; Smith, W. C., Modern Islam in India, Lahore, 1969; Spear, P., India, Michigan, 1961; Taylor, M., The History of India, New Delhi, 1986; Thapar, R., A History of India, 1975; Watson, F., A Concise History of India, London, 1979; The World Gazetteer, www.world-gazetteer.com.

پرویز امین‌

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.