انتقامجوییکسی که بدی با انسان کند اگر او نیز در صدد بدی کردن به مثل آنچه او کرده است یا بالاتر برآید این انتقام جوئی است، این حالت تا جایی پیش میرود که اگر چه شرعا حرام باشد، باز هم مرتکب آن میشود، مانند: مکافات غیبت به غیبت، و فحش به فحش، و بهتان به بهتان. و همچنین غیر اینها از افعال محرمه. و شکی در حرمت آن نیست. ۱ - وجود شیطانرسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) فرمودند که: «اگر مردی تو را سرزنش کند به عیبی که در تو هست، تو سرزنش مکن او را به آنچه در اوست». و نیز فرمودند: «دو نفر که یکدیگر را دشنام میدهند دو شیطاناند که همدیگر را میدرند». «روزی در مجلس حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله)، شخصی به یکی از صحابه دشنام داد، و او ساکت بود، بعد از آن، او نیز شروع کرد به تلافی آن. حضرت برخاستند و فرمودند که: فرشته از جانب تو جواب میداد و چون خود به سخن آمدی فرشته رفت و شیطان آمد، و در مجلسی که شیطان در آن است من نمینشینم». پس بر مرد دیندار لازم است که هر گاه از کسی نسبت به او ظلمی صادر شود در گفتار یا کردار، اگر از شریعت مقدسه جزائی و انتقامی به جهت آن مقرر است به آن اکتفا کند و از آن تعدی نکند، اگر چه بهتر آن است که از آن نیز چشم بپوشد و از آن شخص عفو کند. و اگر در شرع، جزاء معیّنی به جهت آن نرسیده است پا از دایره شرع بیرون ننهد. و اگر سخنی بگوید، سخنی باشد که حرام نباشد، مثل اینکه: در مقابل کسی که او را مذمت کند یا دشنام دهد و مانند آن از چیزهائی که در شرع مکافاتی ندارد همین قدر گوید که: ای بیحیا، وای بد خلق، وای بیآبرو، وای بیشرم - اگر این صفات را داشته باشد -. یا بگوید خدا جزای تو را بدهد، یا خدا از تو انتقام کشد، یا تو کیستی که من جواب تو را گویم، یاای جاهل، وای احمق. و این دروغ نیست، زیرا که هیچ کس از جهل و حمق خالی نیست. ۲ - حواله به رب الاربابهمچنان که مروی است که: «مردم همه در شناختن ذات خدا احمقاند». و بهتر این است که زبان به اینها نیز نگشاید و حواله آن را به رب الارباب نماید، زیرا که بعد از شروع در جواب، خود را نگاهداشتن مشکل است. و اکثر مردم در وقت غضب از ضبط خود عاجزند. بلی اگر مقامی باشد که اگر مطلقا متعرض نشود به بیغیرتی و بیحمیّتی منجر شود، با حلم و حوصله و موافقت شریعت مقدسه، مکافات نماید. و چون فی الجمله مکافات نمود زود راضی شود. ۳ - طبقات مختلف بنی آدماز حضرت پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله) مروی است که: «بنی آدم طبقات مختلفاند: بعضی دیر به غضب میآیند و زود غضب ایشان بر میگردد. و بعضی زود به غضب میآیند و زود بر میگردند. و طایفهای زود به غضب میآیند و دیر راضی میشوند. و جماعتی دیر به غضب میآیند و دیر خشنود میشوند و بهترین این طوایف کسانی هستند که دیر غضبناک میشوند. و زود خشنود میگردند. و بدترین ایشان، آناناند که زود به غضب آیند و دیر راضی شوند». و بدان که علاج ترک انتقام این است که: تامل در بدی عاقبت آن در دنیا و آخرت کند و بداند که اگر انتقام آن را به پروردگار حواله کند البته منتقم حقیقی از او انتقام کشد، همچنان که مکرر مشاهده شده و به تجربه رسیده و اخبار و آیات بر آن دلالت دارند. بلی: به چشم خویش دیدم در گذرگاه که زد بر جان موری مرغکی راه هنوز از صید منقارش نپرداخت که مرغ دیگر آمد کار او ساخت علاوه بر اینکه اگر آن شخصی که بدی کرده او را از انسانیت فی الجمله بهرهای هست از سکوت و مکافات نکردن بیشتر تنبیه و تادیب میشود، و اثر الم و شرمساری و خجالت او بیشتر از انتقام توست. و اگر از انسانیت بیبهره و بینصیب است تلافی تو نیز چندان اثری در او نمیکند، بلکه هر چه نسبت به او گوئی تفاوتی در حال او هم نمیرسد و تو باز از مقابله و برابری با او ضایع و بی وقع میگردی زیادتر از آنچه آن شخص با تو کرده. بلی: سگی پای صحرا نشینی گزید به خشمی که زهرش ز دندان چکید شب از درد بیچاره خوابش نبرد به خیلاندرش دختری بود خرد پدر را جفا کرد و تندی نمود که آخر تو را نیز دندان نبود پس از گریه مرد پراکنده روز بخندید کای دختر دلفروز محال است اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگاندر برم و بعد از این تامل کند در فواید ضد انتقام که همانا «عفو کردن» است و چون مکرر چنین کند از برای او ملکه و عادت میشود. ۴ - پانویس
۵ - منبعسایت اندیشه قم، برگرفته شده از مقاله «انتقامجویی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۱۲. ردههای این صفحه : مقالات اندیشه قم
|