زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه
 

استعانت انبیا (قرآن)





جمعى از مؤمنان مى‌پنداشتند عامل اصلى ورود در بهشت تنها اظهار ایمان به خداست و به دنبال آن نباید ناراحتى و رنجى را متحمل شوند و بى‌آنکه تلاش و کوشش به خرج دهند، خداوند همه کارها را روبه‌راه خواهد کرد و دشمنان را نابود خواهد ساخت. قرآن (در آیه ۲۱۴ سوره بقره) در برابر این تفکر نادرست به سنت همیشگى خداوند اشاره کرد.


۱ - استعانت براى تعجيل در امدادهاى الهى



پيامبران براى تعجيل در امدادهاى الهى، از خداوند متعال استعانت می‌جستند:

• «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِيبٌ؛ آيا گمان کرديد داخل بهشت مى‌شويد، بى‌آنکه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها به آنها رسيد، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده بودند، گفتند: «پس يارى خدا کى خواهد آمد؟!» (در اين هنگام، تقاضاى يارى از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشيد، يارىِ خدا نزديک است!».

۱.۱ - تفسیر آیه



۱.۱.۱ - اهمیت دین


بهشت رضوان و قرب رب العالمین در گرو تحمل سختی‌هاست و سنت الهی در میان امم گذشته در بین امت اسلام تکرار خواهد شد. (تکرار تاریخ)
در این جمله آنچه را که آیات سابق بر آن دلالت می‌کرد، تثبیت می‌کند، و آن این بود که دین یک نوع هدایت خدایی است، برای مردم هدایتی است به سوی سعادتشان در دنیا و آخرت، و نعمتی است که خداوند بشر را به آن اختصاص داده. پس بر انسان‌ها واجب است در برابر آن تسلیم شوند، و با وجود آن دیگر گام‌های شیطان را پی‌روی نکنند، و در این هدایت اختلاف نیندازند، و دوا را به صورت دردی جدید درنیاورند، و به‌وسیله پیروی هوا و به طمع زخرف دنیا نعمت خدای سبحان را با کفر و عذاب معاوضه ننمایند که اگر چنین کنند، غضبی از ناحیه پروردگارشان به ایشان می‌رسد، همان‌طوری که به بنی‌اسرائیل رسید، چون آنها هم نعمت پروردگار را بعد از آنکه در اختیارشان قرار گرفت تغییر دادند؛ آری خدا با بنی‌اسرائیل عداوت خاصی نداشت، این سنت دائمی خداست که فتنه‌ها پیش آورد، و احدی از مردم به سعادت دین و قرب رب العالمین نمی‌رسد، مگر با ثبات و تسلیم.

۱.۱.۲ - سخن با مؤمنان


در این آیه شریفه التفاتی از غیبت به خطاب به کار رفته؛ چون در آیات قبلی مؤمنین، غایب فرض شده بودند، می‌فرمود: (مردم امت واحده‌ای بودند)، و در این آیه حاضر به حساب آمده‌اند، می‌فرماید: (نکند خیال کرده‌اید که...)، و این بدان جهت بود که اصلا در این آیات روی سخن با مؤمنین بود، در شش آیه قبل می‌فرمود: (یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه)، چیزی که هست در آیه قبلی موقعیت ایجاب کرد غایب به حساب آیند، همین که آن عنایت کلامیه اعمال شد، دوباره به سیاق قبلی برگشته مؤمنین را مخاطب قرار داد.

۱.۱.۳ - مراد از ام


کلمه (ام) متصله و به معنای (یا اینکه) نیست؛ بلکه منقطعه و به معنای (بلکه) است، و معنای آیه به‌طوری‌که دیگران هم گفته‌اند این است که (نه، بلکه گویا پنداشته‌اید که قبل از برخورد با آنچه امم گذشته برخوردند داخل بهشت می‌شوید).
البته اختلافی که در میان اهل ادب درباره کلمه (ام) منقطعه وجود دارد معروف است: ولی حق مطلب به نظر ما این است که اصل این کلمه برای افاده تردید (یا اینکه) است، و اگر گاهی معنای (بلکه) را می‌دهد، از این نظر است که معنای بلکه هم در آن موارد منطبق است، نه اینکه برحسب وضع لغوی دو جور (ام) داریم، در نتیجه معنای ام منقطعه در مورد آیه مورد بحث این می‌شود: (هل انقطعتم بما امرناکم من التسلیم، بعد الایمان، و الثبات علی نعمه الدین، و الاتفاق و الاتحاد ام لا بل حسبتم ان تدخلوا الجنه...)، یعنی آیا بعد از آنکه به شما دستور دادیم که بعد از ایمان آوردن هم استقامت به خرج دهید و هم تسلیم شوید، آیا از آرزوی کاذب خود دست برداشته‌اید یا نه، بلکه گمان دارید که داخل بهشت می‌شوید.

۱.۱.۴ - مراد از مَّثَلُ الَّذِینَ ...


وَ لَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُم

کلمه (مثل) اگر با کسره میم و سکون ثا خوانده شود به معنای شبه (مانند) است، و اگر به فتحه میم و فتحه ثا خوانده شود، معنای شبه (شباهت) را می‌دهد، و منظور از مثل که برای چیزی می‌آورند بیانی است که کانه آن چیز را در نظر شنونده مجسم کرده است، که این چنین بیان را استعاره تمثیلیه می‌گویند، مانند اینکه خدای تعالی درباره علمای یهود که به علم خود عمل نمی کردند مثل زده به چهارپایی که کتاب بر آن بار کرده باشند، می‌فرماید: (مثل الذین حملوا التوریه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا) و نیز از همین باب است مثل به معنای صفت مانند آیه: (انظر کیف ضربوا لک الامثال) چون این در پاسخ آن تهمت‌هاست که به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌زدند، و می‌گفتند: او مجنون است، ساحر است، کذاب است، و امثال اینها، پس کلمه امثال در اینجا به معنای صفت است و از آنجایی که در آیه مورد بحث خدای تعالی با جمله (مستهم الباساء و الضراء...) آن مثل را بیان کرده، لاجرم باید گفت: که کلمه نام‌برده معنای اول را می‌دهد.

۱.۱.۵ - معنای باساء و ضراء


مَّستهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضرَّاءُ...
معنای باساء و ضراء و اشاره به سنت جاریه الهی درباره همه انسان‌ها، در ذیل شرح داده می‌شود:
بعد از آنکه شوق مخاطب برای فهمیدن تفصیل اجمالی که جمله: (و لما یاتکم مثل الذین...) بر آن دلالت داشت شدید شد، با جمله مورد بحث آن را تفصیل داد، و کلمه (باساء) به معنای شدت و سختی است که از خارج نفس آدمی به آدمی وارد می‌شود؛ مانند گرفتاری‌های مالی، و جاهی، و خانوادگی، و نداشتن امنیتی که در زندگیش به آن نیازمند است.
و اما ضراء عبارت است از شدتی که به جان و تن انسان می‌رسد؛ مانند جراحت و قتل و مرض، و کلمه زلزله و زلزال معنایش معروف است، و اصل آن از ماده (ز - ل - ل) است، که به معنای لغزیدن است، و اگر این کلمه تکرار شده، برای این بود که بر تکرار دلالت کند، تو گویی زمینی که مثلا دچار زلزله شده، لغزش‌هایی پشت سر هم کرده، و این معنا، در کلمه (صر - و صرصر)، و کلمه (صل و صلصل ) و کلمه (کب و کبکب) نیز جریان دارد، و کلمه زلزال در آیه شریفه کنایه است از اضطراب و دهشت.

۱.۱.۶ - مراد از یَقُولَ الرَّسولُ


حَتی یَقُولَ الرَّسولُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا مَعَهُ...

کلمه (یقول) به نصب لام خوانده شده و بنابراین قرائت جمله در معنای غایت و نتیجه است.
برای جملات قبل بعضی هم آن را به ضمه لام خوانده‌اند. و بنابراین قرائت جمله نام‌برده حکایت حال گذشته است، و هرچند هر دو معنا صحیح است، لیکن دومی با سیاق مناسب‌تر است، برای اینکه اگر جمله نام‌برده غایتی باشد که جمله (زلزلوا) را تعلیل کند، آن‌طور که باید با سیاق مناسب نیست.

۱.۱.۷ - مراد از مَتی نَصرُ اللَّهِ


مَتی نَصرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصرَ اللَّهِ قَرِیبٌ

این جمله حکایت کلام رسول و مؤمنین به آن حضرت با هم است، و گرچه چنین کلامی از رسول خدا به ذهن می‌زند، که آن جناب چرا باید بگوید (یاری خدا کی می‌رسد)؟ ولی با در نظر گرفتن اینکه خدای تعالی قبلا به رسول و مؤمنین وعده نصرت داده بود، و مثلا فرموده بود: (و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین، انهم لهم المنصورون) و نیز فرموده بود: (کتب الله لا غلبن انا و رسلی) جمله مورد بحث هیچ به ذهن نمی‌زند، و اگر بنا باشد از شنیدن امثال این عبارت‌ها یکه بخوریم باید از آیه: (حتی اذا است یئس الرسل، و ظنوا انهم قد کذبوا، جاءهم نصرنا) باید یکه بخوریم، که لحنش شدیدتر از لحن آیه مورد بحث است.
و نیز ظاهر آن است که جمله: (الا ان نصر الله قریب) حکایت کلام خدای تعالی باشد، نه تتمه کلام رسول و مؤمنین با وی.
و این آیه همان‌طور که قبلا هم اشاره کردیم، دلالت می‌کند بر اینکه مسئله ابتلا و امتحان در امت اسلام نیز جریان دارد، و این سنت همیشگی است.
و نیز دلالت دارد بر اینکه مثل و وصف امت‌های گذشته عینا تکرار می‌شود، آنچه بر سر امت‌های گذشته رفته است بر امت اسلام نیز خواهد رفت، و این همان است که نامش را تکرار تاریخ و یا عود آن می‌گذاریم.

۲ - پانویس


 
۱. بفره/سوره۲، آیه۲۱۴.    
۲. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۳۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۳. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۳۷، ترجمه موسوی همدانی.    
۴. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۳۸، ترجمه موسوی همدانی.    


۳ - منبع



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۵۱، برگرفته از مقاله «استعانت انبیا».    


رده‌های این صفحه : استعانت | موضوعات قرآنی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.