ابن بابکابن بابک ابوالقاسم عبدالصمد بن منصور بن بابک (د ۴۱۰ ق/ ۱۰۱۹ م)، شاعر عهد دیلمیان و از خاندانی ایرانی بوده است. دیوان ابن بابک مشتمل است بر صدها قصیدهها در ستایش امیران دیلمی و وزیران و کاتبان و فرماندهان و حکام و اعیان وابسته به دربارهای متعدد آنان در سراسر فارس و عراق است. شعر ابن بابک غالباً روان و بیتکلف و دلنشین و از اطنابهای خسته کننده شعرا تهی است. تقریباً در همۀ قطعات و حتی برخی قصائد مستقیماً به موضوع مورد نظر پرداخته و از آرایشهای لفظی و معنوی پرهیز کرده است. هجای او نیز بسیار صریح و گزنده و ناشایست است. این دیوان، از نظر تاریخ دیلمیان، و نیز از نظر لغتشناسی و جامعهشناسی سده ۴ ق ایران، اهمیت فراوان دارد. سرانجام وی سال ۴۱۰ ق در بغداد وفات یافت. فهرست مندرجات۲ - سفرها و بهرههای علمی ۳ - اشعار ۴ - دیوان و سبک نگارشی آن ۴.۱ - باب خواندن آخر قوافی و بحر خواندن فصلها ۴.۲ - عنوان قرار دادن در آغاز قصیده ۵ - فعالیتهای سیاسی ۵.۱ - مدح شاهان و شاهزادگان ۵.۲ - شاعر دربار امیران ۵.۳ - مدایح در جشن مهرگان ۵.۴ - ممدوحان بغدادی ۵.۵ - مدح بزرگان شهرهای دیگر ۶ - توسعه زبان فارسی ۶.۱ - نگارش دانشنامه به زبان فارسی ۶.۲ - ستودن نژاد کهن ایرانی ۶.۳ - کلمات فارسی در اشعار او ۷ - سبک شعری ۸ - فهرست منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - نسباِبْنِ بابَک، ابوالقاسم عبدالصمد بن منصور بن بابک شاعر عهد دیلمیان (د ۴۱۰ ق/ ۱۰۱۹ م). از نام نیایش بابک چنین برمیآید که از خاندانی ایرانی بوده است، [۱]
لغتنامه دهخدا.
اما خُضیر او را عربی پاکنژاد از قبیله سلیم که شاخهای از عدنان است پنداشته. [۲]
کحاله، عمر رضا، المستدرک، ج۱، ص۳۸۲، به نقل از المورد، بیروت، ۱۴۰۶ ق.
چون وی بخشی از هر سال را در بغداد میگذرانید و در آن شهر منزل و مأوایی داشت، برخی به او نسبت بغدادی دادهاند. [۳]
ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۰۹، به کوشش شعیب الارنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
[۴]
عباسی، عبدالرحیم بن احمد، معاهد التنصین، ج۱، ص۶۴، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۷م.
۲ - سفرها و بهرههای علمیمنابع ما، از این شاعر پرگوی بیآرام سرگردان چندان اطلاعی به دست نمیدهند. از ثعالبی (د ۴۲۹ ق/ ۱۰۳۸ م) گرفته تا نویسندگان متأخر، همه به تکرار دو سه روایت کوتاه بیحاصل دربارۀ او اکتفا کردهاند، حال آن که دیوان بسیار مفصل او، آکنده از آگاهیهای تاریخی و اجتماعی و ادبی است که میتواند پژوهشگران را سخت مفید افتد. گزارش منابع ما به این خلاصه میشود که او به صاحب بن عباد (د ۳۸۵ ق/ ۹۹۵ م) پیوست، زمستانها را نزد او، و تابستانها را در موطن خویش میگذرانید، [۵]
ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، ج۳، ص۴۳۶-۴۳۷، به کوشش علیمحمد عبداللطیف، قاهره، ۱۳۵۲ ق/ ۱۹۳۴ م.
علاوه بر این، به بلاد گوناگون نیز سفر میکرد. [۸]
ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۶۱، به کوشش شعیب الارنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
روزی در مجلس صاحب او را به سرقت اشعار ابن نباته (ه م) متهم کردند. صاحب او را آزمود و چون به زبردستی او ایمان یافت، اتهام زننده را سرزنش کرد. [۹]
عباسی، عبدالرحیم بن احمد، معاهد التنصین، ج۱، ص۶۸-۷۰، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۷م.
وی عاقبت در بغداد وفات یافت. از اشعار او پیداست که زندگیش از برخی حوادث تهی نبوده است. مثلاً میدانیم که او هنگام کشمکشهای دیلمیان با امیران جنوب عراق، چندی در کوفه پنهان شد، [۱۱]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۲۵۹، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
یا چون از ری به بغداد رفت، چندی به زندان شرفالدوله افتاد. [۱۲]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۳۷، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
اما هیچیک از این ماجراها در منابع ما منعکس نیست.۳ - اشعارشعر او را همه ستودهاند: ثعالبی [۱۳]
ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، ج۳، ص۴۳۶، به کوشش علیمحمد عبداللطیف، قاهره، ۱۳۵۲ ق/ ۱۹۳۴ م.
گوید شعر او گاه استواری و فصاحت قدما را دارد و گاه ظرافت نوخاستگان را. نیز ملاحظه میکنیم که نویسندگانی چون جرجانی [۱۴]
جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمن، اسرار البلاغة، فهرست، به کوشش سیدمحمد رشید رضا، بیروت، ۱۳۹۸ ق/ ۱۹۷۸ م.
و راغب [۱۵]
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، محاضرات الادبا، فهرست.
بارها به ابیات او استشهاد کردهاند. با این همه دیوان او چندان شهرت نیافت و نسخ آن نادر ماند. نخستین مجموعۀ اشعارش را، او خود تدوین کرد.۴ - دیوان و سبک نگارشی آنثعالبی [۱۶]
ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، ج۳، ص۳۷۴، به کوشش علیمحمد عبداللطیف، قاهره، ۱۳۵۲ ق/ ۱۹۳۴ م.
که در صدد یافتن اشعار ابن بابک بود، آگاه شد که ابونصر سهل بن مرزبان از بغداد، مجموعۀ اشعار شاعر را از خود او خواسته است و ابن بابک نیز آثار خود را در مجلدی سخت زیبا و به خطی بسیار خوش برای او فرستاده است. نمونههایی که ثعالبی در یتیمه از اشعار او داده، از همین نسخه استخراج شده است. حدود دو قرن و نیم پس از آن، ابن خلکان و ذهبی دیوان را در ۳ مجلد دیدهاند. [۱۹]
ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۶۱، به کوشش شعیب الارنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
از آن پس دیگر کسی از دیوان کامل او اطلاعی به دست نداده است تا در زمان حاضر که بروکلمان [۲۰]
GAL, S, v۱, p ۴۴۵
دو نسخه، یکی ناقص و دیگری به ظاهر کامل از آن را معرفی کرده است، [۲۱]
سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ج۲، ص۲۵۳-۲۵۴، ریاض، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳م.
اما نسخهای بسیار مفصل [۲۲]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۲۷۸، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
و منقح از دیوان او در کتابخانۀ ملی تهران موجود است [۲۳]
ملی، خطی، ج۷، ص۴۱۱.
که متأسفانه یکی دو برگ از آغاز و بخشی از انجام آن افتاده است.۴.۱ - باب خواندن آخر قوافی و بحر خواندن فصلهااین دیوان به شیوهای خاص تنظیم شده است، بدینگونه که ناسخ (یا خود شاعر؟) قافیۀ اشعار را بر حسب حروف الفبا منظم کرده و هر حرف را «باب» خوانده است (در درون «بابها» دیگر ترتیب الفبایی مرتبۀ دوم و سوم مراعات نشده)، سپس اشعار را بر حسب بحر شعر گردآورده و هر بحر را «فصل» خوانده است. پیداست که «فصلهای» دیوان، بر حسب ساختههای شاعر و دشواری قوافی، متفاوت است؛ مثلاً باب دوم (حرف ب) شامل یازده فصل (یا بحر) است که از طویل آغاز شده به متقارب ختم میگردد. حال آنکه باب ۴ (حرف ث) بیش از سه فصل (بحرهای وافر، سریع، متقارب) ندارد. کاتب تا دو سوم کتاب، همین شیوه را ادامه داده است، اما از آن پس (از حرف سین به بعد) ناگهان ترتیب فصلبندی را فرو گذاشته، به ذکر قافیۀ اشعار هر دسته بسنده کرده و این کار را تا پایان قافیۀ لام که پایان کتاب است، ادامه داده است. در همینجا با کمال تأسف ملاحظه میکنیم که کاتب نوشته است: «این مجموعه اشعاری بود که از آثار استاد عبدالصمد بن بابک یافتم». بدین ترتیب در مییابیم، علاوه بر چند صفحهای که از آغاز کتاب افتاده (زیرا کتاب از باب ۱، فصل ۴ آغاز میشود)، کاتب خود دیوان را از روی نسخهای که بخش پایانی آن نابوده شده بوده، استنساخ کرده است. ۴.۲ - عنوان قرار دادن در آغاز قصیدهیکی از مزایای کمنظیر این دیوان، آن است که در آغاز هر قصیده، عنوانی نهادهاند که مضمون و هدف شعر را از آغاز آشکار میکند. حال اگر موضوع مدح باشد ــ که لااقل نُه دهم دیوان مدح است ــ، نام و لقب ممدوح، مناسبت مدیحه و حتی گاه تاریخ سرودن آن ذکر شده است از آنجا که این شاعر پرگوی مداحجو، از ستایش هیچ خرد و کلانی روی برنمیتافت و نیز از آنجا که او در یکی از درخشانترین و در عین حال پیچیدهترین دورانهای تاریخ ایران میزیست، لاجرم از دیوان او میتوان ــ مانند کتیبهها و سکهها ــ بهرههای تاریخی پرارجی به دست آورد. ۵ - فعالیتهای سیاسیدیوان ابن بابک مشتمل است بر صدها قصیدهها در ستایش امیران دیلمی و وزیران و کاتبان و فرماندهان و حکام و اعیان وابسته به دربارهای متعدد آنان در سراسر فارس و عراق. بدینسان پژوهشگر با دو مسألۀ اساسی، یکی سیاسی و دیگری زبانشناختی مواجه میگردد که به آسانی نمیتوان پاسخی برای آنها یافت. ۵.۱ - مدح شاهان و شاهزادگانابن بابک خصوصاً در زمانی میزیست که عضدالدوله درگذشته بود و شاهزادگان دیلمی هر یک گوشهای از خاک ایران و عراق را گرفته، آرزوی شاهنشاهی در سر میپروراندند. هرچه زمان بیشتر میگذشت، جدایی و دشمنی میان آنان فزونتر میشد و اندک اندک آتش جنگ از آن میان زبانه میکشید. وزیران و امیران و اعیان هر ناحیه نیز البته از شهریاران خویش پیروی میکردند و به ناچار دامنشان به کشمکشهای سیاسی آلوده میشد. اما شگفتی کار ابن بابک در آن است که وی همۀ شاهان و امیران عصر خویش را از بغداد گرفته تا کرمان و گرگان مدح گفته و کمتر در دام جدالهای سیاسی گرفتار آمده است. وی حتی از مدح سلطان محمود که از خاور برآمد و قدرت روز افزون مییافت و کیان پادشاهی دیلمی را تهدید میکرد، چشم نپوشید، فهرست ممدوحان او سخت مفصل است. از این میان، ذکر شاهان و شاهزادگان شاید سودمند باشد: فخرالدوله شاهنشاه، در ری و اصفهان، پس از مرگ صاحب بن عباد [۲۴]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۴۶، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
شمسالدوله پسر فخرالدوله، حاکم همدان و قرمیسین. [۲۵]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۷، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
این مدیحه رادر تاریخ ۴۰۷ ق/ ۱۰۱۶ م سروده است. [۲۶]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۲۳۱، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
بهاءالدوله پسر عضدالدوله، فارس و عراق، ۴ قصیده، [۲۷]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۲، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
[۲۸]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۲۸، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
[۲۹]
برگ ۷۶، ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
[۳۰]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۲۷۰، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
اما دو قصیده (سوم و چهارم) را خود موفق نشد نزد شهریار بخواند؛ شرفالدوله پسر عضدالدوله، فارس و عراق. بنابر عنوان قصیده، هنگامی که شاعر از ری به بغداد رفت، شرفالدوله او را گرفته به زندان انداخت. [۳۱]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۳۷، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
شاهنشاه کهفالامة (رکنالدوله)، ری، ۳۹۵ق [۳۲]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۲۳۱، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
ابوکالیجار مرزبان بن ویهان، خوزستان [۳۳]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۷۸، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
امیر ابوالعباس، خسرو فیروز بن رکنالدوله، پس از مرگ صاحب [۳۴]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۵۱، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
فلک المعالی منوچهر بن شمسالمعالی، گرگان [۳۵]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۲۱۳، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
کیا ابومظفر بن کیا ابی العباس، نهاوند. [۳۶]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۳۲، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
قصیدهای دیگر در باب وداع و گلایه از او [۳۷]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۲۵۶، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
سلطان محمود غزنوی، قصیدۀ اول، بیتاریخ، [۳۸]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۴۱-۴۲، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
قصیدۀ دوم به مناسبت فتح خوارزم در ۴۰۷ ق/ ۱۰۱۶ م [۳۹]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۸۸، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
و تنها امیری که شاعر جسارت ورزیده و او را هجا گفته است، بدر بن حسنویه (۳۶۵- ۴۰۵ ق/ ۹۷۹-۱۰۱۴ م) است.میدانیم که بدر به شیوهای زیرکانه با امیران آل بویه روابطی نیکو برقرار کرده و در بخش بزرگی از جبال، دولت نیمه مستقلی تشکیل داده بود. با این همه بدر در نظر آل بویه پیوسته شخصیتی مزاحم جلوه میکرد، به همین جهت ابن بابک آن قدر گستاخی یافت که او را مورد انتقاد قرار دهد. [۴۰]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۲۳، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
در عوض شاعر، فرزند او هلال (۴۰۰- ۴۰۵ ق/ ۱۰۱۰-۱۰۱۴ م) را به گونهای ستوده است: در ۲ قصیده [۴۱]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۲۰، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
فخرالملک وزیر را مدح گفته و به خلعت گرفتن از هلال اشاره میکند. نکتۀ جالب آنکه در عناوین قصاید، نام این امیر کرد همه جا هُلَیل آمده نه هلال.۵.۲ - شاعر دربار امیرانبا توجه به تعداد اندک قصایدی که وی در مدح شاهان و شاهزادگان گفته، البته نمیتوان او را شاعر دربار خواند. در عوض، اشعاری که در ستایش وزیران بزرگ و کوچک دیلمی پرداخته، سخت فراوان است و در وهلۀ اول میتوان او را شاعر صاحب بن عباد نامید، زیرا چنانکه گذشت وی زمستانها را نزد صاحب میگذراند و اشعاری که در مدح او سروده به ۲۲ قصیده میرسد که دو تای آنها را در ری و بقیه را در گرگان به او تقدیم کرده است. با این همه، تعداد قصایدی که برای ابوسعد محمد ابن اسماعیل بن فضل سروده، بیشتر است و به ۲۷ قصیده بالغ میگردد. از این قصاید چنین برمیآید که رابطۀ شاعر با این وزیر ــ که در همدان مأمور بود ــ بیشتر دوستانه بوده است، زیرا، یک بار او را در بغداد، یک بار در قزوین پیش از آنکه وزیر شود و هشت بار در ری مدح کرده است. ۵.۳ - مدایح در جشن مهرگانیکی از این مدایح، در جشن مهرگان (۳۹۴ ق/ ۱۰۰۴ م)، به مناسبت وزارت یافتن او، احتمالاً از سوی مجدالدولۀ دیلمی، سروده شدهاست. ۱۶ قصیدۀ دیگر که دربارۀ او سروده احتمالاً همه را در همدان تقدیم او کرده و آخرین قصیده تاریخ دار (۳۹۹ ق) در جشن مهرگان پرداخته شده است. این وزیر عاقبت خانهنشین شد و دو قصیده به همین مناسبت در دیوان ابن بابک آمده است. دیگر وزیران نسبتاً معتبری که وی در داخل خاک ایران مدح گفته عبارتند از: ابوالقاسم علی بن محمد بن فضل، بیشتری در ری و نهاوند، ۱۷ قصیده؛ وزیر ابوعلی حمد بن احمد، ۱۱ قصیده همه در گرگان؛ وزیر فلک الملک ابوالمعالی در همدان و نهاوند، ۸ قصیده که ۲ تای آنها را در ۴۰۶ ق ساخته؛ ابونصر خُرْشید بن یزدانفادار بن مافنه، ۳ قصیده، بدون ذکر محل و تاریخ؛ استاد جلیل ابوعلی حسن بن احمد، در ری، ۹ قصیده که آخرین آنها به تاریخ ۳۹۶ ق است، یکی را نیز پس از مصادرۀ اموالش در ری و یکی را در ۳۸۸ ق/ ۹۹۸ م در جشن مهرگان زمانی که ابوعلی از ری به جنگ قابوس ابن وشمگیر رفته و به فریم رسیده بود، ساخت؛ اسفهسالار ابونصر احمد بن محمد، ۱۰ قصیده در ری، یکی در قرمیسین؛ ابوسعد منصور ابن حسن آوی (نک : ه د، آبی) وزیر مجدالدوله، ۶ قصیده، یکی به تاریخ ۳۹۹ ق/ ۱۰۰۹ م، یکی دیگر هجایی بسیار تند و ناشایست است؛ ابوالقاسم و ابوالعلاء از خاندان آل حسول (ه م)، هر کدام یک قصیده و ابوطاهر از همین خاندان، ۳ قصیده؛ دربارۀ ابوبکر بن رافع که چندی والی نهاوند بود، [۴۲]
ابن اثیر، الکامل، ج۹، ص۲۱۴.
۱۴ قصیده در نهاوند و همدان و ری سروده است، اما بیشتر این قصائد در هجای اوست و آگاهیهای تاریخی پر بهایی از آنها به دست میآید. بر این فهرست البته میتوان دهها نام دیگر نیز افزود.۵.۴ - ممدوحان بغدادیچنانکه اشاره شد، ابن بابک تابستانها را در بغداد میگذرانید، به همین جهت ممدوحان بغدادی او نیز متعددند. از آن جملهاند: ابومحمد الا´وحد وزیر سلطان الدوله و عمادالدین دیلمی، یک قصیده؛ اما دربارۀ فرزندش ابوالمکارم که فرمانده سپاه بود و عزالجیوش لقب داشت، ۱۶ مدیحه ساخته است. وصف خانهها و قصرهایی که این امیر میساخته، از نوع اشعار «داریّات» است که در آن روزگار شهرت یافته بود؛ استاد ابوالحسن سعید بن نصر، ۱۴ قصیده؛ استاد ابونصر یزدانفادار بن مرزبان، ۵ قصیده. با این همه ملاحظه میشود که او هنوز بسیاری از وزیران بزرگ و مشهور را [۴۳]
زامباور، ادوارد، نسب نامۀ خلفا و شهریاران، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۶، ترجمۀ محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۶ ش.
مدح نگفته است و یا چون نفوذی در دستگاهشان نداشته، به مدایح اندکی بسنده کرده است.مثلاً ذوالسعادتین ابوغالب وزیر بهاءالدوله و سلطان الدوله را تنها ۴ قصیده سروده، یا دربارۀ ابونصر شاپور بن اردشیر (د ۴۰۶ ق) وزیر بهاءالدوله که از بزرگترین وزیران بغداد بود، تنها دو قصیده سروده که یکی از آنها هم، مدح نیست، بلکه گلایه از آن است که چرا یکی از خانههای او را در بغداد غصب کردهاند. ۵.۵ - مدح بزرگان شهرهای دیگرافزون بر اینها وی برخی از بزرگان روزگار خود را در شهرهای دیگر نیز مدح گفته است، مثلاً ابوالعباس احمد را در بروجرد. [۴۴]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۷۹، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
ابومخلد را در موصل، [۴۵]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۲۰۸، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
شیخ ابوالحسین بن فادشاه را در اصفهان، [۴۶]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۲۵۸، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
قراوش را در کوفه [۴۷]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۴۹، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
و حتی شیخ ابوالحسن متولی بریدرا در دیلمان، [۴۸]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۹۷، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
مهذب بدر بن سهلان را در اهواز [۴۹]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۳۴، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
و سپس در ارجان [۵۰]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۴۷، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
مدح گفته، اگرچه بسیاری از این مدایح را خود نزد ممدوح نمیخوانده، بلکه به وسیلهای به خدمتشان ارسال میداشته است.ممدوحطلبی و پرگویی ابن بابک را جست و جوی مختصری که ما در دیوان کردهایم به خوبی باز مینماید: در دیوان ۱۱ قصیده موجود است که به شهادت عناوین آنها در ۳۹۵ ق/ ۱۰۰۵ م در ری سروده شدهاند. تعداد قصایدی را که وی در همین سال ساخته، ولی مورخ نیستند، دانسته نیست. از میان این قصاید، چهار قصیده را، تنها در نوروز آن سال، برای ممدوحان خوانده است. ۶ - توسعه زبان فارسیموضوع دیگری که در شرح احوال شاعری چون ابن بابک مطرح است، چگونگی نفوذ و انتشار زبان و ادبیات عرب، در سرزمین ایران است. ابن بابک در خلال سدۀ ۴ ق/ ۱۰ م انبوه قصاید خود را در نواحی مرکزی و شرقی ایران سروده و از بزرگانی چون صاحب بن عباد گرفته تا کاتبان و امیران و اعیان گمنام همه را در اشعاری به زبان عربی مدح و هجا گفته، اما ظاهراً در هیچ جای این سرزمین گسترده که ساکنانش بیگمان به زبان فارسی سخن میگفتند، فهم اشعار عربی او دشوار نبوده است. اینک با در نظر گرفتن این حال، و با توجه به وجود بزرگانی چون ابن عمید، صاحب، حمزۀ اصفهانی، ابن مسکویه، ابن سینا،... که در همان روزگار و در همان نواحی میزیستند، و نیز با توجه به صدها شاعری که نامشان را ثعالبی برشمرده، و یا با عنایت به حضور بزرگانی چون شریف رضی و مهیار دیلمی در دربار دیلمیان، شاید بتوان از چگونگی و کثرت انتشار ادب عربی در ایران تصویر نسبتاً روشنی در ذهن فراهم آورد. ۶.۱ - نگارش دانشنامه به زبان فارسیبیگمان تسلط آل بویه بر بغداد، در ترویج ادب و زبان عربی و حمایت از آن بیتأثیر نبوده است. اقبال به زبان عربی تا اواسط سدۀ ۵ ق/ ۱۱ م رو به فزونی داشت و مثلاً گرچه نخستین شاهان دیلمی با عربی چندان آشنا نبودند، اما عضدالدوله و عزالدوله و تاجالدوله و خسرو بن فیروز خود در شمار شاعران یتیمهاند. [۵۱]
ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، ج۳، ص۴۳۶-۴۳۸، به کوشش علیمحمد عبداللطیف، قاهره، ۱۳۵۲ ق/ ۱۹۳۴ م.
جالب توجه آنکه احساسات میهندوستی و توجه عمیق به آیینهای کهن ایرانی چون جشنهای نوروز و مهرگان، و تقلید از ساسانیان در مراسم تاجگذاری و لباس پوشیدن و تناول خوراک و جنگیدن...، و یا بر نهادن تبارنامههایی که به پادشاهان ساسانی سر برمیکشید، هیچکدام مانع انتشار این زبان نشد، بلکه همه به قالب زبان عربی درآمد و به قصاید ابن بابک و هم عصران او راه یافت. نکتۀ جالب توجه دیگری که لازم است مورد بررسی قرار گیرد، آن است که درست در همین روزگاران، نثر پارسی، بیشتر در خراسان و اندکی در غرب ایران، رو به شکوفایی نهاد. خراسان در این زمینه سهم عظیمی دارد، اما غرب ایران را نیز نباید فراموش کرد. چه در اصفهان و در خدمت علاءالدولۀ کاکوی بود که، ابن سینا به نگارش دانشنامه، به زبان فارسی پرداخت. [۵۲]
دنر، ویکتور، «ادب عربی در ایران»، ج۴، ص۵۰۴، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، ۱۳۶۳ ش.
اینک خواننده انتظار دارد، در دیوان مفصل ابن بابک نشانههای آشکاری از خصوصیات مادی و معنوی ایرانیان سدۀ ۴ ق بیابد. البته این آثار تا حدی آشکار است، اما نه آنچنانکه انتظار میرود.شیوه و گاه مضامین نوخاستگان سدههای ۲ و ۳ ق/ ۸ و ۹ م با نهایت قدرت در دیوان ابن بابک پدیدار است و البته در خلال همین اشعار است که باید به دنبال واقعیات زمان و روحیۀ ایرانی گشت. اما بر دیوان او، مانند دیوان همۀ شاعران عربی سرای آن روزگار، مضامین و مفاهیم عمومی شعری غالب است و اثری که از پدیدههای ملموس اجتماع پرده بردارد، اندک. در این دیوان کلان، کمتر اثری از ساختمان کهن قصاید بزرگ عرب میتوان یافت. با این همه، در جا به جای دیوان، نسیبهای معمول، همراه با نام معاشیق مشهور عرب در آغاز قصاید پدیدار میشود که به ابراز فضل و خودنمایی شبیهتر است تا به شعر واقعی. از آنجا که ممدوحان ابن بابک بیشتر امیران و اعیان دست دوم و سومند، گویی شاعر آزادانهتر میتوانست به معانی جانبی، چون اندرزهای عام و کلی بپردازد، یا آنکه بیمقدمه شعر را با گلایه آغاز کند، یا از امیری و وزیری حقوق عقب افتاده را بطلبد. ۶.۲ - ستودن نژاد کهن ایرانیهیچ شعری به زبان فارسی در این دیوان نیامده، هر چند به قطع نمیتوانیم گفت که با مردم ایران به زبان فارسی سخن میگفته. البته پرهیز او از زبان مردم و اقبالش به زبان عربی، دلیلی، جز پیروی از سنت عمومی شاعران آن روزگار نداشته و تعصب عربی را در آن دخلی نیست، و حتی به عکس میتوان گفت که او با برخی اعراب تند مزاج نظر خوشی نداشته و در مقابل، دیلمیان را به نژاد کهن ایرانیشان میستوده است؛ زیرا یکبار میبینیم اعرابی را که هنوز به نژاد کهن خود میبالند، نکوهش میکند. [۵۳]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۷۲، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
و از سوی دیگر، هنگامی که به زندان شرفالدوله میافتد در شعری که از گستاخی و فخر فروشی تهی نیست، دیلمیان را «فرزندان کسری» میخواند و بدینسان بزرگشان میدارد. [۵۴]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۳۷، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
عدم تعصب او نسبت به اعراب و حتی دیلمیان از مدیحهای که برای سلطان محمود سروده به نیکی آشکار است: وی که در قلمرو دیلمیان و در خدمت اعیان دولت ایشان میزیست، دشمن آنان را پادشاه خاور و باختر مینامد، او را به فتح جهان میخواند و حتی از او میخواهد جیحون را به مکه بپیوندد. [۵۵]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۴۱-۴۲، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
۶.۳ - کلمات فارسی در اشعار اوکلمات فارسی که با نگهی سریع در شعر ابن بابک یافتهایم، بخشی از نوع معربات کهن، و بیشتر از نوع معربات نوخاستگان است، مانند: رخ، شاه، مات، جامات، ایوان، [۵۶]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۵۸، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
سکباج، فالوذج، مؤبد، [۵۷]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۶۸، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
جهبذ، [۵۸]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۳۵، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
نای، زیر، [۵۹]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۷۳، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
بابوج. [۶۰]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۶۷، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
..، اما برخی واژهها و اصطلاحات شاید زاییدۀ محیط ایرانی او باشند، مانند (در قرائت برخی از این کلمات تردید داریم) : به «زرندی» خطاب کرده میگوید: سپر و نیزه «خراجا کجا» ؟ (شاید: خراج کجاست؟) [۶۱]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۶۷، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
یا در مصراع «لابن بیدادکم ابی البرکات» شاید از «بیداد» معنی همین کلمه را در فارسی اراده کرده باشد، نه نام ابیالبرکات را، [۶۲]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۵۹، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
و نیز: خرداذ، شراب استرابادی، [۶۳]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۳۵، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
پایین و زیر [۶۴]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۶۷، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
البته زیر و بم از عصر جاهلی معروف بودهاند، اما پایین شاید تازه باشد، فروز دست طبری، رقص الدبا النوازی (شاید: دو پا نوازی). [۶۵]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۸۲، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
۷ - سبک شعریشعر ابن بابک اگر همیشه استوار نیست و مثلاً بدیههای که سروده [۶۶]
ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، برگ ۱۶۵، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴.
«علی غیر نسق» از آب درآمده، در عوض غالباً روان و بیتکلف و دلنشین و از اطنابهای خسته کنندۀ شعرا تهی است. تقریباً در همۀ قطعات و حتی برخی قصائد مستقیماً به موضوع موردنظر پرداخته و از آرایشهای لفظی و معنوی پرهیز کرده است. هجای او نیز بسیار صریح و گزنده و ناشایست است (مانند آنچه در حق آبی گفته). این دیوان، از نظر تاریخ دیلمیان، و نیز از نظر لغتشناسی و جامعهشناسی سدۀ ۴ ق ایران، اهمیت فراوان دارد.۸ - فهرست منابع(۱) ابن اثیر، الکامل. (۲) ابن بابک، عبدالصمد بن منصور، دیوان، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، شم ۴۹۴. (۳) ابن تغری، بردی، النجوم. (۴) ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ ق/ ۱۹۳۹ م. (۵) ابن خلکان، وفیات. (۶) ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، به کوشش علیمحمد عبداللطیف، قاهره، ۱۳۵۲ ق/ ۱۹۳۴ م. (۷) جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمن، اسرار البلاغة، به کوشش سیدمحمد رشید رضا، بیروت، ۱۳۹۸ ق/ ۱۹۷۸ م. (۸) دنر، ویکتور، «ادب عربی در ایران»، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، ۱۳۶۳ ش. (۹) ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م. (۱۰) ذهبی، محمد بن احمد، العبر، به کوشش فؤاد سید، کویت، ۱۹۶۱ م. (۱۱) راغب اصفهانی، حسین بن محمد، محاضرات الادبا. (۱۲) زامباور، ادوارد، نسب نامۀ خلفا و شهریاران، ترجمۀ محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۶ ش. (۱۳) سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ریاض، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳م. (۱۴) عباسی، عبدالرحیم بن احمد، معاهد التنصین، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۷م. (۱۵) فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۴ م، چ ۵، ۳/ ۶۴-۶۷. (۱۶) کحاله، عمر رضا، المستدرک، بیروت، ۱۴۰۶ ق. (۱۷) لغتنامه دهخدا. (۱۸) ملی، خطی. (۱۹) GAL، S. ۹ - پانویس
۱۰ - منبع• مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن بابک»، شماره۳۵. ردههای این صفحه : درگذشتگان سال 410 (قمری) | شاعران آل بویه | شاعران ایرانی سده پنجم (قمری) | شخصیتهای قرن 5 (قمری)
|