جون بن حوی
«جَون بن حُوَی» یکی از شهدای کربلا است. او غلام سیاه چهره ای بود از اهالی نوبه که حضرت علی علیه السلام او را خریده و به ابوذر غفاری بخشیده بود. جون پس از شهادت مولایش ابوذر، به مدینه برگشت و ابتدا در خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام قرار گرفت؛ سپس در خدمت امام حسن علیه السلام و بعد از ایشان در خدمت امام حسین علیه السلام بود تا اینکه در واقعه عاشورا به شهادت رسید.
محتویات
جون در کربلا
در سفر کربلا، از مدینه همراه امام حسین علیه السلام تا مکه و از آنجا به کربلا آمد. چون به اسلحه سازى و اسلحه شناسى آشنا بود، به نقل ابن اثیر و طبرى، شب عاشورا هم در کربلا به کار اصلاح سلاحها اشتغال داشت. با آن که سن او زیاد بود، ولى روز عاشورا از سیدالشهدا علیه السلام اذن میدان طلبید. امام او را رخصت داد تا برود و آزادش کرد. ولى او با اصرار، مى خواست در روزهاى شادى و غم و راحت و رنج، از خاندان پیامبر جدا نشود.
به امام حسین علیه السلام عرض کرد: گرچه نسبم پست و بویم ناخوش و چهره ام سیاه است، ولى مى خواهم به بهشت روم و شرافت یابم و روسفید شوم. از شما جدا نمى شوم تا خون سیاهم با خونهاى شما آمیخته شود. پس از نبرد، وقتى بر زمین افتاد امام خود را به بالین او رساند و چنین دعا کرد: خدایا! رویش را سفید و بویش را معطر کن و او را با نیکان محشور گردان «اللهم بیض وجهه و طیب ریحه واحشره مع الابرار و عرّف بینه و بین محمد و آل محمد». به دعاى امام، بویش معطر گشت.
امام باقر علیه السلام از امام سجاد علیه السلام روایت مى کند که پس از عاشورا که مردم براى دفن کشته ها به میدان مى آمدند (و بنى اسد براى دفن شهدا آمدند)، پس از ده روز، بدن جون را در حالى یافتند که بوى مُشک از آن به مشام مى رسید.
رجزهاى جون
رجزهاى مختلفى براى جون بن حوی نقل شده است. از جمله:
- کیف ترى الکفار ضرب الاسود *** بالسیف ضربا عن بنى محمد
- اذب عنهم باللسان و الید *** ارجو به الجنة یوم المورد
این اشعار نشان دهنده عمق بینش او در شناخت ولاى آل البیت و جبهه کفر امویان و دفاع همه جانبه او از خاندان رسالت است.
پانویس
منابع
- جواد محدثی، فرهنگ عاشورا.
- پایگاه جامع عاشورا، بازیابی: ۱ اسفند ۱۳۹۲.
قبل از واقعه | |||
شرح واقعه |
| ||
پس از واقعه | |||
بازتاب واقعه | |||
وابسته ها |