ابن سماک (ابوالعباس)
ابْنِ سَمّاک، ابوالعباس محمد بن صَبیح عجلی کوفی(د ۱۸۳ق/ ۷۹۹م)، فقیه، محدث و زاهد.
وجه شهرت به ابن سماک
اِبْنِ سَمّاک، ابوالعباس محمد بن صَبیح عجلى کوفى(د ۱۸۳ق/ ۷۹۹م)، فقیه، محدث و زاهد. علت شهرت وی به ابن سماک این بود که جدش ماهى فروش بوده و به احتمالى دیگر خود وی به ماهى فروشى اشتغال داشته است .
زندگی نامه
از تاریخ تولد و زندگى ابن سماک اطلاعى در دست نیست. همین اندازه گفته شده است که وی در کوفه مىزیسته و مولای بنى عجل بوده و فقط یک بار در روزگار هارونالرشید(۱۴۸-۱۹۳ق/۷۶۵-۸۰۹م) به بغداد آمده و پس از چندی به کوفه بازگشته و در همانجا درگذشته است . وی با هارون دیدارهایى داشته و او را موعظه کرده است ( عطار نیشابوری او را صاحب کرامات و در عین حال امام و در وعظ چیرهدست دانسته است و به همین سبب به «واعظ» شهرت یافته و ذهبى او را حتى «سید الوعّاظ» خوانده است . سخنانى که از ابن سَمّاک موجود است، غالباً در زمینة بیداری اخلاقى و احتراز از دنیاگرایى و دلبستگى شدید به زهد است
جایگاه ابن سماک در نقل حدیث
ابن سَماک از کسانى چون سری بن یحیى، عوّام بن حَوْشب، علاء بن منهال غنوی، سفیانثوری، ابوطالب قاص هشام بن عروة، سلیمان بن مهران معروف به اعمش، عائذ بن نُسَیر، یزید ابن ابى زیاد اسماعیل بن ابى خالد حدیث نقل کرده است، که به گفتة ابونعیم اصفهانى چند تن از آنان از تابعین بودهاند
برخى از راویان مشهور سدة ۲ و ۳ق/۸ و ۹م نیز از او حدیث نقل کردهاند که بنامترین آنان عبارتند از: احمد بن حنبل، جمر بن فرقد، هیثم ابن جمّاز، یحیى بن یحیى نیشابوری، ابراهیم بن موسى، علاء بن عمرو حنفى، عمر بن حفص بن غیاث (ابن ابى حاتم، همانجا)، احمد و حسین پسران على جُعفى ، عبدالله بن صالح عجلى، یحیى بن ایوب مقابری ، محمد بن عبدالله بن نُمَیر و محمد بن آدم مصیصى . چنانکه از گفتة عطارنیشابوری برمىآید معروف کرخى(د ۲۰۰ق/۸۱۶م) که از زاهدان بنام است، در کوفه از مواعظ ابن سَماک بهره برده است با اینکه تمام منابع احوال ابن سماک از ایمان و زهد و تقوای وی یاد کردهاند، اما از نظر وثاقت وضعیت روشنى ندارد و به گفتة ذهبى هیچ حدیثى از او در «صحاح سته» نیامده است. با اینهمه ابن حبان او را ثقه دانسته و خطیب بغدادی به نقل از ابن نُمیر از طرفى او را صدوق خوانده و از طرف دیگر از قول همو اظهار داشته است که ابن سَماک از ضعفا نیز روایت مىکرده و احتمالاً به همین علت ابن جوزی به نقل از ابن نمیر حدیث وی را ضعی ف شمرده است.
پانویس
- ↑ (زبیدی، ۷/۱۴۵)
- ↑ (ابن اثیر، ۱/۵۵۹)
- ↑ (زبیدی، ۷/۱۴۵)
- ↑ (خطیب، ۵/۳۶۹)
- ↑ همو، ۵/۳۷۲).
- ↑ (ص ۲۸۵، ۲۸۶)
- ↑ (۸/۳۲۸)
- ↑ (ابونعیم، ۸/۲۰۴-۲۱۷).
- ↑ (ابنابىحاتم، ۳(۲)/۲۹۰)،
- ↑ (خطیب، ۵/۳۶۸-۳۶۹)،
- ↑ (ابونعیم، ۸/۲۱۱)
- ↑ (همانجا).
- ↑ (زبیدی، همانجا)
- ↑ (خطیب، ۵/۳۶۹)
- ↑ (ذهبى، ۸/۳۲۹)
- ↑ (ابن حبان، ۹/۳۲)
- ↑ (ص ۲۸۵، ۳۲۹).
- ↑ (همانجا)
- ↑ (۹/۳۲)
- ↑ (۵/۳۷۳)
- ↑ (۲/۱۷۰)
منابع
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج3، مدخل "ابن سماک، ابوالعباس" از حسن یوسفی اشکوری
- ابن ابى حاتم رازی ، عبدالرحمان، الجرح و التعدی ل، حی درآباد دكن، 1372ق/ 1952م؛
- ابن اثی ر، على، اللباب، قاهره، 1357ق/1938م؛
- ابن جوزی ، عبدالرحمان، الضعفاء و المتروكی ن، به كوشش ابوالفداء قاضى، بی روت، 1406ق/1986م؛
- ابن حبان، محمد، الثقات، حی درآباد دكن، 1403ق/1983م؛
- ابونعی م اصفهانى، احمد، حلی ة الاولی اء، قاهره، 1932- 1938م؛
- خطی ب بغدادی ، احمد، تاری خ بغداد، قاهره، 1349ق/1930م؛
- ذهبى، محمد، سی ر اعلام النبلاء، به كوشش شعی ب الارنؤوط، بی روت، 1401ق/1981م؛
- زبی دی ، تاج العروس؛ عطار نی شابوری ، محمد، تذكرة الاولی اء، به كوشش محمد استعلامى، تهران، 1363ش.