آیه 97 سوره آل عمران
<<96 | آیه 97 سوره آل عمران | 98>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
در آن خانه آیات (ربوبیّت) هویداست، مقام ابراهیم خلیل است، و هر که در آنجا داخل شود ایمن باشد. و مردم را حجّ و زیارت آن خانه به امر خدا واجب است بر هر کسی که توانایی برای رسیدن به آنجا دارد، و هر که کافر شود (به خود زیان رسانده و) خدا از جهانیان بینیاز است.
در آن نشانه هایی روشن [از ربوبیّت، لطف، رحمت خدا و از جمله] مقام ابراهیم است؛ و هر که وارد آن شود در امان است؛ و خدا را حقّی ثابت و لازم بر عهده مردم است که [برای ادای مناسک حج] آهنگ آن خانه کنند، [البته] کسانی که [از جهت سلامت جسمی و توانمندی مالی و باز بودن مسیر] بتوانند به سوی آن راه یابند، و هر که ناسپاسی ورزد [و از رفتن به آنجا خودداری کند، به خود زیان زده]؛ زیرا خدا از جهانیان بی نیاز است.
در آن، نشانههايى روشن است [از جمله] مقام ابراهيم است؛ و هر كه در آن درآيد در امان است؛ و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد. و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بىنياز است.
در آنجاست آيات روشن و مقام ابراهيم. و هر كه بدان داخل شود ايمن است. براى خدا، حج آن خانه بر كسانى كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است. و هر كه راه كفر پيش گيرد، بداند كه خدا از جهانيان بىنياز است.
در آن، نشانههای روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن [= خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بینیاز است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
آمن: كسى كه در ايمنى است، از امن به معنى اطمينان و آرامش قلب.
حج: (بكسر اول) قصد. آن در شريعت قصد خانه خداست براى عمل.
استطاع: استطاعت در قرآن مجيد به معنى قدرت و توانايى بكار رفته است.
عالمين: مردمان (حمد/ 1).
نزول
محل نزول:
اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است.
شأن نزول:
«شیخ طوسى» گوید: وقتى كه آيه 85 «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَالْإِسْلامِ دِيناً» نازل گرديد، يهوديان گفتند: ما مسلمانيم سپس با نزول اين آيه مأمور به حج گرديدند ولى از اجراى آن امتناع كردند سپس اين آيه نازل شده.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«97» فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ
در آن (خانه) نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است و هر كس به آن درآيد، درامان است وبراى خدا بر عهدهى مردم است كه قصد حج آن خانه را نمايند، (البتّه) هركه توانايى اين راه را دارد. وهركس كفر ورزد (وبا داشتن توانايى به حج نرود، بداند كه) همانا خداوند از همهى جهانيان بىنياز است.
«1». مائده، 97.
«2». حج، 29.
«3». بقره 125.
جلد 1 - صفحه 569
نکته ها
مكّه وكعبه، نمايشگاهى از قدرت ونشانههاى الهى و تاريخ آن مملوّ از خاطرات و سرگذشتهايى است كه توجّه به آنها درسآموز و عبرتانگيز مىباشد. در ساختن آن ابراهيم عليه السلام بنّايى و اسماعيل عليه السلام كارگرى مىكردهاند. سپاهيان فيلسوار ابرهه كه به قصد ويرانى آن آمدهاند، به قدرت الهى و توسط پرندگان ابابيل نابود شدهاند. ديوار آن به هنگام تولّد علىّ عليه السلام براى مادرش شكافته مىشود تا در داخل آن، نوزادى متولد شود كه در آيندهاى نه چندان دور، بتهاى داخل آن را فرو ريزد. بلال، برده سياهپوست حبشى، در برابر چشمان حيرت زده اشراف مكّه بر بالاى آن اذان مىگويد و روزى نيز فرا خواهد رسيد كه آخرين حجّت الهى به ديوار آن تكيه زده و نداى نجات انسانها را سر مىدهد و جهانيان را به اسلام دعوت مىكند.
مكّه، شهر أمن الهى است كه هر كس در آن وارد شود، در امان است. حتّى اگر جنايتكار وارد مسجدالحرام شود، نمىتوان متعرّض او شد، تنها مىتوان او را در مضيقه قرار داد تا خودش مجبور به خارج شدن شود. «1»
در كنار كعبه، مقام ابراهيم است. به گفته روايات، مقام ابراهيم سنگى است كه به هنگام ساختن كعبه و بالا بردن ديوارهاى آن، زير پاى ابراهيم عليه السلام قرار داشت و اثر پاى آن حضرت بر روى آن مانده است. بقاى اين سنگ و اثر پا روى آن، از قرنها پيش از عيسى و موسى عليهما السلام با آن همه تغيير وتحوّلى كه در كعبه و اطراف آن در اثر حملهها، سيلها و خرابىها بوجود آمده، خود نشانهاى از قدرت الهى است.
«حج» به معناى قصد همراه با حركت است و «مَحجّة» به راه صاف و مستقيم مىگويند كه انسان را به مقصد مىرساند. حج در اسلام به معناى قصد خانه خدا و انجام اعمال مربوط به آن است.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به علىّ عليه السلام فرمود: «تارك الحج و هو مستطيع كافر» هر توانمندى كه حج
«1». كافى، ج 4، ص 226.
جلد 1 - صفحه 570
را ترك كند، كافر است. كسىكه در انجام امروز و فردا كند تا بميرد، گويا به غير اسلام از دنيا رفته است. «1»
استطاعت مالى براى حج، لازم نيست از خود انسان باشد، بلكه اگر كسى ديگرى را مهمان كند، يا هزينهى حجّ او را بپردازد، او مستطيع شده وحج بر او واجب است. «2»
امام صادق عليه السلام دربارهى «آياتٌ بَيِّناتٌ» فرمودند: مقصود مقام ابراهيم، حجرالاسود و حجر اسماعيل است. و از آن حضرت پرسيدند مراد از «مَنْ دَخَلَهُ» كعبه است يا حرم؟
حضرت فرمودند: حرم. «3»
شخصى از امام صادق عليه السلام دربارهى «مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» سؤال كرد: حضرت فرمودند:
كسى كه اين خانه را قصد كند و بداند كه اين همان خانهاى است كه خداوند رفتن به آن را فرمان داده و اهلبيت عليهم السلام را نيز آنگونه كه بايد بشناسد، او در دنيا و آخرت درامان خواهد بود. «4»
پیام ها
1- در خانهى خدا، نشانههاى روشن بسيار است. نشانههاى قداست و معنويّت، خاطرات انبيا از آدم تا خاتم، عبادتگاه و قبلهگاه همهى انبيا و نمازگزاران.
«فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ»
2- ابراهيم عليه السلام مقامى دارد كه جاى پاى او، به مكّه ارزش داده است. «مَقامُ إِبْراهِيمَ»
3- بر خلاف تفكّر وهابيّت، اگر جماد در جوار اولياى خدا قرار گيرد، قداست مىيابد. «مَقامُ إِبْراهِيمَ»
4- از امتيازات اسلام آن است كه يك منطقه از زمين را منطقهى امن قرار داده است. «مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»
5- واجبات، يك نوع تعهّد الهى برگردن انسان است. «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ»
«1». من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 368؛ كافى، ج 4، ص 265.
«2». كافى، ج 4، ص 266.
«3». كافى، ج 4، ص 223.
«4». كافى، ج 4، ص 540.
جلد 1 - صفحه 571
6- حج، بايد خالصانه و تنها براى خدا باشد. «لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ»
7- تكليف و وظيفه، به مقدار توان است. توان فرد از نظر مالى و بدنى و فراهم بودن شرايط بيرونى. «مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا»
8- استطاعت شرط حج است. «1» «مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا»
9- انكار حج و ترك آن، سبب كفر است. «وَ مَنْ كَفَرَ»
10- فايدهى انجام دستورات الهى، به خود انسان برمىگردد وگرنه خداوند نيازى به اعمال ما ندارد. «فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ»
11- خداوند دعوت مىكند، ولى منّت نمىكشد. «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ ... وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ (97)
«1» من لا يحضره الفقيه، جلد 2، كتاب الحج، باب 64، صفحه 156، حديث اوّل.
«2» جامع احاديث الشيعه، جلد 10، باب 2، صفحه 9، حديث 15.
«3» بحار الانوار، جلد 99، كتاب الحجّ و العمره، باب 5، صفحه 59، حديث 21.
«4» همان مدرك، صفحه 65، حديث 44.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 183
فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ: در آن خانه، نشانهها و علامات روشن است از جمله:
1- انحراف طيور از محاذات آن در مرور و اعصار. 2- اختلاط درندگان يا صيدها در حرم. 3- استيصال هر جبّارى كه قصد خرابى آن كند. 4- استيناس طيور در آن با مردمان. 5- فضله نينداختن طيور در آن. 6- محو جمرات در رمى جمرات، چه اگر چنين نبودى، به جهت بسيارى راميان در آنجا تا بحال كوهى شدى. 7- استشفاى مريض نزد آن. 8- گنجايش مسجد الحرام به مردمان هر قدر زياد باشند. نزد بعضى مراد به آيات، مشاعر و معالم آنجا است، مثل حجر الاسود و ركن و حطيم و زمزم و غير آن.
مَقامُ إِبْراهِيمَ: از جمله آيات مذكوره، مقام ابراهيم عليه السّلام است، و آن سنگى باشد كه اثر قدم حضرت خليل الرحمن بر آن است، و آن چهار آيه مىباشد. 1- تأثر آن سنگ از قدم آن حضرت. 2- فرو رفتن قدم يا كعبين آن حضرت. 3- بقاى آن اثر، مدت متمادى. 4- محفوظ بودن آن سنگ از زوال، با وجود كثرت دشمن در چندين هزار سال. در وقت بناى كعبه معظمه، چون مرتفع شد، سنگى به زير پا گذاشت تا بر بالاى آن تمكن يافته، بقيه را تمام نمايد، هر دو قدم حضرت در آن فرو رفته آثارش باقى ماند.
تتمه: ابو حمزه ثمالى روايت نموده از حضرت على بن الحسين عليهما السلام كه فرمود: كدام بقعه افضل است؟ عرض كردم: خدا و رسول اعلم است.
فرمود: افضل البقاع ما بين الرّكن و المقام، و لو انّ رجلا عمّر ما عمّر نوح فى قومه الف سنة الّا خمسين عاما يصوم النّهار و يقوم اللّيل فى ذلك المكان ثمّ لقى اللّه عزّ و جلّ بغير ولايتنا لم ينفعه ذلك شيئا. «1» بهترين بقاع ميان ركن و مقام است. اگر مردى عمر نمايد مقدار عمر نوح در ميان قوم كه آن مدت نهصد و پنجاه سال بود، در اين مدت روزها روزه و شبها قيام نمايد به نماز در اين مكان، پس بميرد بدون
«1» من لا يحضره الفقيه، جلد 2، كتاب الحج، صفحه 159، حديث 17.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 184
ولايت ما، هيچ نفع نرساند به او اين عبادت.
و ديگر از آيات اين خانه معظمه آنكه: وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً: و هر كه داخل شود، آن را ايمن باشد. تفسير اين آيه را نزد مفسران اقوالى است:
1- در كتاب كافى- عبد اللّه بن سنان روايت نموده كه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم از اين آيه، آيا خانه است يا حرم؟ حضرت فرمود: من دخل الحرم من النّاس مستجيرا به فهو امن من سخط اللّه و من دخله من الوحوش و الطّير كان امنا من ان يهاج او يؤذى حتّى يخرج من الحرم. «1» كسى كه داخل حرم شود از مردم در حالى كه پناه برنده باشد به آن، پس او مأمون است از غضب الهى؛ و هر وحش و طير داخل شود، مأمون باشد از اينكه به هيجان آورند او را يا اذيت شود تا خارج شود از حرم.
2- مراد آيه، امر است، يعنى اگر كسى واجب الحد باشد شرعا و پناه به حرم آرد، دست از او برداريد مادامى كه آنجا باشد.
3- هر كه داخل حرم شود به جهت اداى حج و عمره، ايمن شود از عقوبات جرايمى كه قبل از حج مرتكب شده، زيرا آمرزيده شود جميع معاصى؛ و احاديث بسيار وارد شده از جمله:
1- حضرت باقر عليه السّلام فرمود: من دخله عارفا بجميع ما اوجبه اللّه عليه كان امنا فى الاخرة من العقاب. «2» هر كه داخل حرم شود در حالتى كه عارف باشد به تمام آنچه واجب فرموده خدا بر او، مأمون باشد در آخرت از عقاب.
2- قال رسول اللّه: وفد اللّه ثلثة الحاجّ و المعتمر و الغازى دعاهم اللّه فاجابوه و سألوه فاعطاهم. «3» فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: زوار خداى تعالى سه دستهاند: حجاج و عمره كنندگان و جهاد كنندگان؛ بخوانند خدا را، پس
«1» فروع كافى، جلد 4، كتاب الحجّ، صفحه 226، حديث اوّل.
«2» تفسير صافى، جلد اول، صفحه 360.
«3» جامع احاديث الشيعه، جلد 10، صفحه 154، حديث 440
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 185
اجابت فرمايد؛ و سؤال نمايند، پس عطا نمايد.
3- قال ابو عبد اللّه عليه السّلام: الحاجّ يصدرون على ثلثة اصناف: صنف يعتق من النّار و صنف يخرج من ذنوبه كهيئة يوم ولدته امّه و صنف يحفظ فى اهله و ماله، و هو ادنى ما يرجع به الحاجّ. «1» فر امام صادق عليه السّلام فرمود حجاج بيرون روند بر سه صنف: صنفى آزاد مىشوند از آتش، و صنفى خارج مىشوند از گناه به هيئت روزى كه از مادر متولد شوند، و صنفى حفظ مىشود مال و اهلش، و اين كمتر چيزى است كه حاج به او فائز شود.
4- شخصى در مسجد الحرام از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمود: كيست عظيمترين مردم از حيث وزر فرمود: كسى كه وقوف كند وقوف عرفه و مزدلفه را، و سعى كند بين اين دو كوه (صفا و مروه)، پس طواف نمايد اين خانه را و نماز گزارد پشت مقام ابراهيم. بعد بگويد و گمان كند در نفس خود اينكه خدا او را نيامرزيده، پس او عظيمترين مردم است از جهت وزر و گناه.
بعد از آن در بيان وجوب حجّة الاسلام مىفرمايد: وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ: و مر خداى راست حكم و فرمان واجب بر مردمان، حج بجا آوردن خانه و اداى مناسك، مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا: هر كه توانائى دارد به سوى آن خانه، جهت راه، يعنى قدرت به راه رفتن داشته باشد. حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير استطاعت فرمود به زاد و راحله. و از ائمه هدى عليهم السّلام مروى است كه استطاعت زاد و راحله و نفقه واجب النفقه و رجوع به كفايت، يا به مال يا به صنعت يا به حرفه و صحت در نفس و امنيت راه (احكام استطاعت و فروعات رجوع به رسائل عمليه است).
تبصره: يكى از ضروريات دين مقدس اسلام، حج بيت اللّه است، و احاديث تشديد عظيم فرموده در تارك آن، از جمله:
1- در كتاب كافى و تهذيب و من لا يحضره و غيره از حضرت صادق
«1» فروع كافى، جلد 4، كتاب الحجّ، صفحه 262، حديث 40.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 186
عليه السّلام كه فرمود: انّ من استطاع و لم يحجّ حتّى مات فليمت يهوديّا او نصرانيّا. «1» به تحقيق كسى كه استطاعت پيدا كند و حج ننمايد تا اينكه بميرد، پس هر آينه بميرد به حالت يهوديت يا نصرانيت.
2- در وصاياى حضرت نبوى به حضرت علوى عليهما السّلام فرمايد: يا علىّ من سوّف الحجّ حتّى يموت بعثه اللّه يوم القيمة يهوديّا او نصرانيّا. «2» يا على هر كه تأخير اندازد حج را تا بميرد، مبعوث فرمايد خدا او را روز قيامت يهودى يا نصرانى.
3- محمد بن فضيل از حضرت كاظم عليه السّلام روايت نموده كه در آيه «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا (الخ) فرمود: زيانكارترين مردم كسانيند كه تأخير و تعويق اندازند حجة الاسلام را. «3» 4- معاوية بن عمار از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده در تفسير آيه «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» فرمود: مراد به كسى كه روز قيامت كور محشور شود، شخصى است كه حج بر او واجب باشد و ادا نكند تا بميرد، چه او كور است در دنيا از راه سير، پس در آخرت نيز طريق بهشت را كور است. «4» مروى است كه چون آيه شريفه حج نازل شد، حضرت پيغمبر جميع ارباب ملل را جمع و خطبهاى انشاء و فرمود: بتحقيق حق تعالى واجب فرموده حج خانه خود را بر تمام شما. مسلمانان قبول نمودند، و ملل ديگر از يهود و نصارى و مجوس و صابئان و مشركان تصديق نكردند، «5» آيه شريفه نازل شد.
وَ مَنْ كَفَرَ: و هر كه كافر شود به فريضه حج و ترك نمايد، فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ: پس بدرستى كه خداى تعالى بىنياز است از تمام عالميان. در
«1» فروع كافى، جلد 4، صفحه 268، حديث اوّل و پنجم (با اندكى تفاوت)
«2» جامع احاديث الشيعه، جلد 10، صفحه 229، حديث 31.
«3» تفسير نور الثقلين، جلد 3، صفحه 311، حديث 247.
«4» مدرك پيشين، صفحه 406 حديث 173 (به نقل از تفسير على بن ابراهيم)
«5» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 362.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 187
كتاب تهذيب- شيخ طوسى رضوان الله عليه حديث صحيح از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده در حديثى فرمود: من كفر اى من ترك. «1» يعنى هر كه ترك كند حج را.
تبصره: آيه شريفه توبيخ است به تارك حج با استطاعت آن، و مسلمانان اظهر افراد هستند در اين توبيخ؛ زيرا ايشان اولى هستند بر ساير ملل در انجام اين وظيفه و اقدام به تعظيم شعائر دينيه. پس به طريق اولى، مستوجب توبيخ خواهند بود در ترك آن. و كلمه كفر كنايه است از شدت نافرمانى به ترك حج و تهديد عظيمى است بر تارك آن. و وجوب آن در مدت عمر، يك مرتبه و باقى، مستحب مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ (97)
ترجمه
در آنجا است نشانههاى روشن الهى مقام ابراهيم است و كسى كه داخل شود در آن ايمن است و از براى خدا است بر عهده مردمان حج آنخانه هر كسى بتواند به پيمايد بسوى او راه را و كسيكه تمرد كند پس همانا خداوند بىنياز است از جهانيان..
تفسير
در خانه كعبه سه نشانه محسوس جسمانى است بر وجود واجب الوجود و قدرت او كه اعظم آنها مقام ابراهيم است و آن سنگى است كه جاى دو پاى مبارك حضرت ابراهيم بر آن نقش بسته و بمرور و دهور ايام زائل نشده است گفتهاند اين در موقعى بوده كه بناى خانه را ميفرموده آنسنگ را زير پاى مبارك خود گذارده بود و آيت بودن اين بقدرى واضح است كه محتاج به بيان نيست لذا در آيه فقط بذكر آن اكتفا شده است و بعد از آن حجر الاسود است كه بر حسب اخبار ملكى بوده بصورت سنگ درخشانى شده و حضرت آدم با خود او را از بهشت آورده است و در روز قيامت ميآيد با يك زبان و دو چشم همه خلق او را مىشناسند شهادت ميدهد در باره كسيكه با او وفا دارى نموده و اداء حق او را كرده بخوبى و در باره كسيكه بى وفائى با او نموده و منكر حق او شده به بدى چنانچه در دنيا شهادت داد بامامت حضرت سجاد (ع) وقتى كه بودن آن امر با محمد حنيفه يا آنحضرت مورد خلاف شده بود چنانچه بكرات تجربه شده است كه غير معصوم نتوانسته آن را نصب كند و بعد از
جلد 1 صفحه 461
آن حجر اسمعيل است كه منزل آنحضرت بوده و آب نداشته بقدرت الهى چاه زمزم در آنجا پيدا شده و گفتهاند سه آيت محسوس ديگر هم هست يكى آنكه چون طيور هوا بمحاذات خانه رسند منحرف شوند ديگر آنكه و حوش صحرا از درنده و چرنده با يكديگر در حرم الفت دارند نه آنها بيكديگر آزار ميرسانند و نه كسى بآنها ديگر آنكه هر جبار و شقى و سركشى كه قصد خرابى آنخانه را نموده خداوند بطريق غير عادى او را مستاصل و نابود نموده مانند اصحاب فيل كه از مسلمات تاريخى است و در قرآن از آن خبر داده شده است و اما آيات مختلفه متفرقه از قبيل شفاء امراض و قضاء حوائج و كشف مهمات و كربات و انكشاف مطالب علميه عقليه روحانيه بقدرى زياد است كه قلم از تحرير و زبان از تقرير آن عاجز است و هر كس داخل آن خانه شود مأمون است از تعرض دنيوى و از عذاب اخروى در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه كسى كه قصد كند خانه كعبه را با آنكه بداند آنخانه است كه امر كرده خداوند عز و جل زيارت آن را و نيز بشناسد حق ما اهل بيت را چنانچه سزاوار است مأمون است در دنيا و آخرت و در مجمع از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه كسيكه داخل شود خانه را با آنكه عارف باشد بآنچه خداوند واجب فرموده است بر او مأمون از عذاب دائم است و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه كسيكه پناه ببرد از مردم بحرم و داخل شود در آن مأمون است از غضب الهى و كسى كه داخل شود در آن از وحش و طير مأمون است از راندن و آزار تا خارج شود از حرم و نيز از آن حضرت روايت نموده كه هرگاه بنده در خارج حرم مرتكب جنايت شود پس فرار كند بحرم نبايد او را در آنجا گرفت ولى بايد مانع شد از آمدن او در بازار و بايد با او بهيچ وجه معامله ننمود و سخن نگفت و خوردنى و آشاميدنى باو نداد تا از حرم خارج شود پس گرفته شود و اگر در حرم مرتكب جنايت شد حد خداوند را بايد در حرم بر او جارى نمود و در كافى معلل فرموده حكم اخير را بآن كه چون او حرمت حرم را نگاه نداشته و در روايت ديگر است كه هرگاه دزدى در غير مكه دزدى نمايد يا جنايتى بر خود وارد سازد و فرار كند بمكه نبايد او را بگيرند ماداميكه در حرم است تا خارج شود ولى بايد مانع شوند از آنكه داخل در بازار شود و معامله و مجالست با او نكنند تا بيرون رود و بگيرند او را و اگر اين كار را در حرم
جلد 1 صفحه 462
كرد بايد او را همانجا بگيرند و نيز در كافى از آنحضرت روايت نموده كه يكى از اصحاب سؤال نمود كه من از كسى طلبى داشتم مدتى از نظرم غائب شد تا آنكه او را در طوف كعبه ملاقات نمودم آيا سزاوار است تقاضاى طلب خود را از او نمايم فرمود سلام نكن بر او و نترسان او را تا از حرم خارج شود و نيز از آنحضرت روايت شده است كه هر كس كه در حرم دفن شود ايمن است از فزع روز قيامت چه خوب باشد چه بد و در فقيه روايت نموده كه هر كس در حرم خدا و رسول بميرد مبعوث ميشود روز قيامت در حاليكه ايمن است از عذاب الهى گفتهاند اين امان و فضائل را خداوند بحرم عنايت فرمود براى دعاى حضرت ابراهيم پس كسانيكه منكر حق آل ابراهيم هستند از فيوضات معنوى آن محرومند اگرچه احكام ظاهرى بر آنها مرتب باشد بواسطه اسلام ظاهرى و از براى خداوند است بر عهده مردم قصد خانه كعبه و اداء مناسك و اعمال مخصوصه بحج و عمره هر دو چون آندو واجبند چنانچه در كافى از حضرت صادق (ع) نقل نموده ولى مشروط است باستطاعت بدنى و مالى كه نيز مستفاد است از روايتى كه از آنحضرت در تفسير اين آيه نقل شده است و اخبار در باب حد استطاعت مالى مختلف است آنچه مقتضاى جمع بين اين اخبار و ادله عامه ديگر است آنست كه اگر بقدر كفايت حال و مطابق شأن خود زاد و راحله و مخارج رفتن و برگشتن و عيالات خود را داشته باشد و در موقع مراجعت هم بفقر و مشقت گرفتار نشود واجب است در اول ازمنه امكان كه خوف خطر نداشته باشد برود و تاخيرش جايز نيست و اگر تاخير انداخت و بعد دستش تهى شد بايد هر قسم ممكن است برود و البته در اين قبيل امور بايد عامى بمرجع تقليدش رجوع نمايد و بيانش از شأن تفسير خارج است اين مقدار هم كه بنظر قاصر رسيد و عرضه داشتم براى تذكر و ارشاد بود و كسيكه ترك كند حج را قدر متقين آنستكه معصيت كبيره نموده و مورد اعراض و غضب الهى واقع شده است و بواسطه اهميت اين كبيره خداوند از مرتكب آن به كافر تعبير فرموده و اظهار بىنيازى از او مشعر باعراض و رو گرداندن است و در فقيه از وصاياى حضرت رسول (ص) بامير المومنين عليه السلام نقل نموده است اى على كسيكه ترك كند حج را با آنكه مستطع باشد كافر است چنانچه در اين آيه فرموده است اى على كسى كه حج را تاخير بياندازد تا بميرد خداوند روز قيامت مبعوث ميفرمايد او را يهودى
جلد 1 صفحه 463
يا نصرانى و در كافى و تهذيب از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده كه كسى كه بميرد و حج نكرده باشد در صورتى كه حاجتى نداشته باشد كه اجحاف بر او باشد بسبب آن حاجت رفتن بحج و مريض هم نباشد كه بواسطه آن طاقت حج را نداشته باشد و ظالمى هم مسلط بر او نباشد كه مانع از حج او شده باشد پس هر آينه مرده است يهودى يا نصرانى و در تهذيب از آنحضرت نقل نموده كه در اين آيه كفر بمعنى ترك است و از حضرت كاظم عليه السلام روايت شده است كه در جواب برادرش على كه سؤال از كفر تارك حج نموده بود فرمود كافر نيست لكن كسى كه بگويد واجب نيست كافر است فيض ره فرموده اين براى آنست كه مرجع كفر باعتقاد است نه عمل پس معنى كفر در اين آيه آنست كه كسى كه معتقد بوجوب حج نباشد يا آنكه باكى از ترك حج نداشته باشد كافر است چون بىاعتنائى بامر خدا كاشف از بىاعتقادى است و عياشى از آنحضرت نقل نموده كه مراد از كفر در اين آيه كفران نعمت است يعنى كسيكه ترك كند حج را كفران نعمت الهى را نموده خداوند بىنياز است از اهل عالم آنچه امر نموده براى مصلحت آنها است خودشان از منافع و خير دنيوى و اخروى آن محروم ميشوند بخدا ضرر و نفعى از فعل و ترك آنها نميرسد
گر جمله كائنات كافر گردند
بر دامن كبرياش ننشيند گرد
و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبراهِيمَ وَ مَن دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ استَطاعَ إِلَيهِ سَبِيلاً وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ العالَمِينَ (97)
در آن بيت نشانهها واضح و هويدا است و ايستگاه ابراهيم است و هر كس در آنجا وارد شود ايمن ميگردد و حقّ واجب الهي است بر جميع ناس که حج بيت كنند هر كس استطاعت و تمكن از رفتن آن را پيدا كرد و هر كس كافر شد و امتناع از رفتن نمود محققا خداوند بينياز است از جميع عالمين.
فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ آيات واضحه در بيت و بكّة و حرم و مكه و مسجد الحرام دو قسم است يكي آثاريست که خداوند در آن قرار داده مثل حجر الاسود که در حديث است
(نزل الحجر الاسود من الجنّة و هو اشدّ بياضا من اللبن فسودته خطايا بني آدم)
، (مجمع البحرين) و تاويلاتي از براي اينکه حديث كردهاند مثل اينكه مراد تمثيل بجواهرات
جلد 4 - صفحه 290
بيضاء باشد و اينكه معاصي تأثير در جمادات ميكند چه رسد بقلوب يا اينكه حجر تحمل معاصي كساني که استلام ميكنند ميكند و مكفر خطاياي آنها ميشود يا اينكه دستهاي گنهكاران او را سياه نموده.
و بنظر ميرسد که حديث را بر ظاهرش بگذاريم و تأويلات را كنار گذاريم و حطيم که بين حجر الاسود است و باب كعبه و افضل بقاع است چنانچه از حضرت صادق عليه السّلام مرويست فرمود
(هو ما بين الحجر الاسود و الباب قيل لم سمّي الحطيم قال لأنّ النّاس يحطم بعضهم بعضا و هو الموضع الذي تاب اللّه علي آدم و ان تهيأ لك ان تصلي صلوتك كلّها الفرائض و غيره عند الحطيم فافعل فانه افضل بقعة علي وجه الارض و بعده الصلاة في الحجر افضل). (مجمع البيان)
و حجر اسمعيل که بعد از حطيم افضل بقاع است چنانچه ذكر شد.
و ركن يماني، از آن حضرت مرويست فرمود
(الركن اليماني بابنا الذي ندخل منه الجنة). (مجمع البيان)
و ماء زمزم، مرويست
(من روي من ماء زمزم احدث له به شفاء و صرف عنه داء). (مجمع البيان)
و مستجار و بين ركن و مقام که از ابي حمزه ثمالي از حضرت سجاد عليه السلام روايت كرده
(قال قال لنا علي بن الحسين عليهما السلام ايّ البقاع افضل فقلنا اللّه تعالي و رسوله و إبن رسوله اعلم فقال لنا افضل البقاع بين الركن و المقام و لو انّ رجلا عمر ما عمر نوح الف سنة الّا خمسين عاما يصوم النهار و يقوم الليل في ذلک المكان ثمّ لقي اللّه تعالي بغير ولايتنا لا ينفعه ذلک شيئا) (مجمع البيان)
و غير اينها از آيات.
قسم دوم از آيات باهرات آثاريست که از اينکه خانه ظاهر شد مثل قصّه اصحاب فيل و ابرهة و حضرت عبد المطلب و قصّه يزيد و ساير كساني که قصد سويي بكعبه
جلد 4 - صفحه 291
معظمه نمودند تماما آيات بيّنات است.
و محل ولادت خاتم انبياء و بعثت آن حضرت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و طلوع اسلام و نزول قرآن و ولادت امير المؤمنين عليه السّلام در جوف كعبه و ولادت صديقه طاهره سلام اللّه عليها و توجه عموم مسلمين و مطابقه كعبه با بيت المعمور و بودن مواقف در اطراف آن مثل عرفات، مشعر، مني و عدم پرواز كبوتران بر كعبه و غير اينها از آثار كثيره که در آن ظاهر ميشود.
مَقامُ إِبراهِيمَ صفت بيت است و ممكن است مراد محل قيام ابراهيم عليه السّلام بر سنگ که جاي قدمش در آن سنگ ظاهر است باشد و ممكن است مراد سكونت ابراهيم در مكه مشرفه باشد بلكه بسياري از انبياء که بطواف آن نائل شدند و گذشت در ذيل آيه شريفه وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِيمَ مُصَلًّي شرح مقام.
وَ مَن دَخَلَهُ كانَ آمِناً ظاهر اينست که مراد امنيت تشريعي باشد که هر که پناه برد بكعبه و داخل حرم شد که حدود آن در اطراف مكه معين است كسي حق ندارد متعرض او شود و لو جرمش بسيار باشد يا قتل نفس كرده باشد يا سرقت كرده باشد که موجب حدّ شود بلي با او معامله و معاشرت نشود تا ناچار از حرم خارج شود آن گاه او را گرفته و اقامه حدّ بر او كنند لكن اگر در خود حرم قتل و سرقت شد همانجا اجراء حد ميشود حتي طيور، وحوش، سباع در حرم مأمونند كسي نبايد متعرّض آنها شود حتي گياه حرم و حشرات هم بر محرم حرامست قطع و دفع آنها في الجملة و بر طبق اينکه اخبار بسيار از حضرت باقر و صادق عليهما السلام وارد شده و در فقه متعرض هستند.
و ممكن است مراد ايمن بودن از خزي دنيا و عذاب آخرت باشد بشرط ايمان چنانچه از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده. (مجمع البيان) و ممكن است مراد اينکه باشد که در زمان جاهليت مشركين متعرض كسي که
جلد 4 - صفحه 292
پناه بخانه كعبه ميبرد نميشدند و لو جرمش بسيار بود و اسلام هم اينکه را امضاء فرمود چنانچه بعض مفسرين گفتند و مانعي ندارد حمل بر عموم كنيم و هر يك مصداق باشد وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ البَيتِ لام اختصاص است حق واجب الهيست بر تمام افراد حج بيت اللّه در تمام عمر يك مرتبه و حج يكي از اركان مهمه اسلام است، و اخبار در فضيلة حج و اهميّة آن و مثوبات آن و عقوبت تارك آن بسيار است، در اول كتاب حج در جواهر نقل فرموده مراجعه شود و نقل آنها از عهده اينکه تفسير خارج است و موجب تطويل ميشود حتي از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده که فرمود
(بني الاسلام علي خمس: الصلاة و الزكاة و الحج و الصوم و الولاية الخبر
و قبلا متعرّض يك قسمت از آنها شديم:
مَنِ استَطاعَ إِلَيهِ سَبِيلًا سه قسم استطاعت داريم: 1- استطاعت مالي كسي که ماليهاش بمقداري باشد که علاوه از لوازم زندگي از نفقه و خانه محل سكونت و اينكه چون برگردد بتواند امر معاش خود را اداره كند بمقدار اياب و ذهاب حج داشته باشد واجب است مشرف شود و اما تمكّن از مخارج زيارت مدينه و اماكن مشرفه و تهيه سوقات و مخارج ديد و بازديد شرط نيست يا كسي که بدون تحمل منّت باو بذل كنند آنهم بر او واجب ميشود و اينکه استطاعت شرط وجوب حج است و بدون آن واجب نيست.
2- استطاعت بدني که مريض و عليل و ضعيف و عاجز نباشد بطوري که بتواند و لو باعانت غير انجام وظيفه كند در اينکه صورت اگر مأيوس از برء است بايد نايب بگيرد و اگر اميدوار است بايد صبر كند تا خود متمكن گردد.
3- استطاعت خارجي که مانعي از طرف دولت يا دشمن يا قطاع الطريق نباشد که اينکه احكام مخصوصه دارد و قبلا متعرّض شديم در ذيل آيه فَإِن أُحصِرتُم الايه.
جلد 4 - صفحه 293
وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ العالَمِينَ كفر در اينجا بمعني ترك است از روي بياعتنايي و بياهميتي يا انكار وجوب حج که انكار ضروري دين اسلام است که امروز بسياري از مردم حج را منكر هستند مخصوص متجددين و ميگويند نبايد كسي پول خود را بردارد و برود مصرف اعراب كند بلكه بسياري از ضروريات را انكار ميكنند مثل نماز، زكاة، صوم، خمس، اجراء حدود و غير اينها و البته اينها نجس هستند و مرتد و از دين اسلام خارج هستند.
و ممكن است ترك مطلق باشد زيرا كفر مراتبي دارد و در مجلد اول در ذيل آيه شريفه إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيهِم أَ أَنذَرتَهُم أَم لَم تُنذِرهُم لا يُؤمِنُونَ در اوائل سوره بقره متعرّض شديم.
و غني دو معني دارد يكي مشهوريست بمعني سلب احتياج و از صفات سلبيه بشما رفته. و يكي معناي حقيقي است که در مقام خود تحقيق كردهايم بمعني دارايي جميع كمالات که اعظم جميع صفات ذاتيه است و شامل تمام آنها است و لازمه آن سلب عيب و نقص و احتياج است.
و مفاد اينکه جمله اينست که نه فعل حج بر خداوند نفعي دارد که از ترك آن اينکه نفع از كيسه خدا رفته باشد و نه تركش بر او ضرر و خسارتي وارد ميكند نفع و ضررش راجع بخود بنده است چه منافع دنيوي و چه اخروي که عايد فاعل ميشود و چه مضارّ دنيوي و چه اخروي که بر تارك آن متوجّه ميگردد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 97)- در این آیه به دو امتیاز دیگر آن اشاره کرده میفرماید: «در آن نشانههای روشن (از جمله) مقام ابراهیم است» (فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ).
و نشانه دیگر آن آرامش و امنیت حاکم بر این شهر است چنانکه قرآن میگوید: «و هر کس داخل آن شود در امان خواهد بود» (وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً).
در جمله بعد دستور حجّ به همه مردم داده میگوید: «و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند» (وَ لِلَّهِ عَلَی
ج1، ص311
النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا)
.از این دستور تعبیر به یک بدهی و دین الهی شده که بر ذمّه عموم مردم میباشد، زیرا فرموده است «وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ» «برای خدا بر مردم است ...».
فریضه حجّ از زمان آدم (ع) تشریع شده بود، ولی رسمیت یافتن آن بیشتر مربوط به زمان ابراهیم (ع) است.
تنها شرطی که در آیه برای وجوب حج ذکر شده مسأله استطاعت و توانایی است که از جمله داشتن زاد و توشه و مرکب، و توانایی جسمی را شامل میشود.
ضمنا از آیه فوق استفاده میشود که این قانون مانند سایر قوانین اسلامی اختصاص به مسلمانان ندارد، بلکه همه موظفند آن را انجام بدهند.
در پایان آیه برای تأکید و بیان اهمیت مسأله حجّ میفرماید: «و هر کس کفر بورزد (و حج را ترک کند به خود زیان رسانیده زیرا) خداوند از همه جهانیان بینیاز است» (وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ).
واژه «کفر» در اصل به معنی پوشانیدن است و از نظر اصطلاح دینی معنی وسیعی دارد و هر گونه مخالفت با حق، چه در مرحله عقاید و چه در مرحله دستورات فرعی را شامل میشود، لذا در آیه فوق در مورد «ترک حجّ» به کار رفته است.
در باره اهمیت فوق العاده حجّ در حدیثی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم که به علی علیه السّلام فرمود: ای علی! کسی که حج را ترک کند با این که توانایی دارد کافر محسوب میشود، زیرا خداوند میفرماید: بر مردمی که استطاعت دارند به سوی خانه خدا بروند لازم است حج به جا بیاورند و کسی که کفر بورزد (آن را ترک کند) به خود زیان رسانیده است، و خداوند از آنان بینیاز است، ای علی! کسی که حجّ را به تأخیر بیاندازد تا این که از دنیا برود خداوند او را در قیامت یهودی یا نصرانی محشور میکند!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.
- ↑ سعيد بن منصور نيز آن را از عكرمة نقل و روايت نموده است.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 135.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.