آیه 22 سوره نساء
<<21 | آیه 22 سوره نساء | 23>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و نکاح مکنید زن پدر را (بعد از این حکم) الاّ آنچه از پیش کردهاید، زیرا این کاری است زشت و مبغوض (خدا) و بد راه و رسمی است.
و با زنانی که پدرانتان با آنان ازدواج کرده اند ازدواج نکنید، مگر آنچه [پیش از اعلام این حکم] انجام گرفته باشد. یقیناً این عمل، عملی بسیار زشت و منفور و بد راهی است.
و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود درآوردهاند، نكاح مكنيد؛ مگر آنچه كه پيشتر رخ داده است، چرا كه آن، زشتكارى و [مايه] دشمنى، و بد راهى بوده است.
با زنانى كه پدرانتان به عقد خويش درآوردهاند زناشويى مكنيد، مگر آنكه پيش از اين چنان كرده باشيد. زيرا اين كار، زنا و مورد خشم خدا است و شيوهاى است ناپسند.
با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند، هرگز ازدواج نکنید! مگر آنچه درگذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است؛ زیرا این کار، عملی زشت و تنفرآور و راه نادرستی است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
سلف: سلف «بر وزن فرس»: گذشتن و گذشته. مصدر و اسم هر دو آمده است.
مقت: مصدر به معنى مفعول است يعنى ممقوت و نفرت انگيز.
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.
شأن نزول:
قتادة و عكرمة و ابن عباس گويند: اين آيه براى منع ازدواج با زنان پدر نازل شده كه در جاهليت مرسوم بوده است. چنان كه صفوان بن اميه زن پدر خود به نام فاخته دختر اسود بن مطلب را به زوجيت گرفته بود و نيز حصين بن ابىقيس زن پدر خود كبشه دختر معن را به زنى گرفته بود و همچنين منظور بن ريان بن مطلب زن پدر خود مليكة دختر خارجة را به عقد خويش درآورده بود.
اشعث بن سوار چنين گويد: وقتى كه ابوقيس وفات يافت. پسرش قيس زن پدر خويش را به زوجيت گرفت و زن پدر او به وى گفت: اميدوارم فرزند خوبى از براى تو بياورم زيرا تو از خوبان قبيله خود مى باشى ولى بايد از رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين باره كسب اجازه كنم لذا نزد پيامبر آمد و با او در اين خصوص مشورت نموده و اجازه خواست رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: از اين كار منصرف شو و به خانه خود مراجعت كن، سپس اين آيه نازل گرديد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا «22»
و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود در آوردهاند، ازدواج نكنيد، مگر آنچه درگذشته (پيش از نزول اين حكم) انجام شده است. همانا اين گونه ازدواج، بسيار زشت و مايهى دشمنى و راه بدى است.
نکته ها
از رسوم جاهلى آن بود كه اگر شخصى از دنيا مىرفت، فرزندان او با نامادرى خود (همسر پدر) ازدواج مىكردند. يكى از انصار به نام ابوقيس از دنيا رفت. فرزندش به نامادرى خود پيشنهاد ازدواج كرد. آن زن گفت: بايد از پيامبر كسب تكليف كنم. در پاسخ او اين آيه نازل شد وازدواج با «زن پدر» را ممنوع كرد.
پیام ها
1- اسلام دين فطرت است. انسان طبعاً از ازدواج با مادر و نامادرى تنفّر دارد، لذا در اسلام حرام شده است. «لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ»
2- «زن پدر» ها به منزلهى مادر است. پس به جاى كينه و ناسازگارى، بايد نسبت به فرزندان «مادرى» كنند. «لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ»
3- بايد فرزندان حريم پدر را در ازدواج حفظ كنند. «لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ»
4- فرزندان، به زن پدر، به ديد «مادر» بنگرند. «ما نَكَحَ آباؤُكُمْ»
5- اسلام از گذشتهها چشم مىپوشد. ازدواجهاى پيش از اين حكم، با نامادرى،
جلد 2 - صفحه 42
مورد عفو است. «إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ» چنانكه مىخوانيم: «الاسلام يجُبّ ما قبله» اسلام، گذشته را مىپوشاند.
6- براى گفتار، بايد بطور اجمال يا تفصيل، دليل و برهان آورد. «إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا»
7- ازدواج با نامادرى، راهبردى بد و راه ازدواج با ساير محارم را نيز مىكند. «ساءَ سَبِيلًا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلاً «22»
شأن نزول: آوردهاند كه چون ابو قبيس از صلحاى انصار متوفى شد، قيس كه پسر او بود، بنابر عادت جاهليت خواست زن پدر را به نكاح خود درآورد. زن گفت: من تو را فرزند خود مىبينم و تو از صلحاى قوم خودى، چگونه به تو متزوج شوم؟ پس واقعه را خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسانيدند. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: به خانه خود مراجعت كن تا حق تعالى حكمى در اين باب فرمايد. بعد از مراجعت او، اين آيه نازل شد:
«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 434.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 386
وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ: و به نكاح در مياوريد آن را كه خواسته و به نكاح درآوردهاند پدران شما از زنان، و مستحق عقاب مىشويد به نكاح كردن منكوحات آباء خود، إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ: مگر آنچه گذشته پيش از آيه تحريم، كه آن معفوّ مىباشد. بعد از آن ذكر علت نهى فرمايد كه: إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً: بدرستى كه نكاح زن پدر، بود قبل از اين و هست بعد از تحريم، خصلتى زشت و ناپسنديده و در هيچ امتى از امم سابقه رخصت آن نشده، وَ مَقْتاً: و مبغوض حق تعالى و مؤمنان، يا نزد جميع اهل مروت، زيرا اشراف عرب آن را مكروه و مبغوض شمردندى و فرزندى كه از زن پدر متولد شدى، مقيت و مقتى گفتندى، يعنى دشمن داشته شده. وَ ساءَ سَبِيلًا: و بد راهى است طريق آن كسى كه آن را پسنديده دارد و به آن قيام و ارتكاب نمايد.
لطيفه: مراتب قبيح سه است: قبح عقلى، قبح شرعى، قبح عرفى. و خداوند هر سه را در اين آيه بيان فرموده، و چنين امرى نهايت قبيح مىباشد. اول: قبح عقلى، كه فرموده: إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً، زيرا زنا تصرف در غير، و عقل آن را منع نمايد. دوم: قبح شرعى، و: مَقْتاً: اشاره به آن است، چه اگر قبيح نبود، موجب مقت نمىشد. سوم: قبح عرفى، و: ساءَ سَبِيلًا: مشتمل است بر آن، و عادتا چنين فعلى قبيح است.
و بدان كه حق تعالى در آيه با وجود نهى، تنفير مردمان نموده از نكاح ازواج به سه وصف، جهت مبالغه در نفى و نهى: اول: فاحِشَةً، كه مبالغه است در قبح، چه اين فعل منافى وجوب تعظيم آباست، جهت تهجم بر فراش ايشان.
و ذكر كانَ، ايذان آنست كه در هيچ ملتى حلال نبوده، تا مبالغه شود در نهى اين، دوم: ذكر مَقْتاً، يعنى اين عمل ممقوت و مبغوض خدا و غير عادت ذى المروات است. سوم: ساءَ سَبِيلًا دال است بر آنكه اين طريقه قبيح، و مذموم است.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 387
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلاً «22»
ترجمه
و نكاح مكنيد آن چه را نكاح كردند پدران شما از زنان مگر آنچه گذشت همانا آن باشد كار زشت و مبغوض و بد راهى است.
تفسير
استثناء از لوازم كلام است گويا فرموده نكاح زن پدر موجب عقاب است مگر آن نكاحيكه در زمان جاهليت شده است كه خداوند از آن براى معذور بودن شما عفو فرمود ولى ادامه و احداث آن روا نيست چون نهى ظاهر در تحريم است و حرمت موجب عقاب پس كلام دلالت دارد بر ثبوت عقاب بالالتزام و استثناء بايد از مدلول كلام شود خواه مطابقى باشد خواه التزامى كه لازم كلام است و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه نكاح زن جدّ جائز نيست بمقتضاى اين آيه و گفتهاند مراتب قبح سه است قبح عقلى و آن فاحشه است و قبح شرعى و آن مقت است و قبح عرفى و آن ساء
جلد 2 صفحه 37
سبيل است و نيز گفته شده است كه در عرب معمول بوده كه زنان ذوى حقوق خود را ميگرفتند و اينرا نكاح مقت ميناميدند و اولاديرا كه از اين نكاح پيدا ميشد مقتى ميخواندند و بنظر حقير فاحشه اشاره بقبح عقلى و عرفى اين عمل است و مقت اشاره بمبغوضيت آن نزد خداوند و ساء سبيل اشاره بمفسده كامنه در آن و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تَنكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُم مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما قَد سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقتاً وَ ساءَ سَبِيلاً «22»
و نكاح نكنيد كساني را که پدران شما آنها را نكاح كردهاند مگر آنكه گذشته است اينکه فحشاء و مورث غضب الهي است و بد راهيست.
وَ لا تَنكِحُوا نكاح در قرآن و اخبار در دو مورد استعمال ميشود يكي در عقد ازدواج مثل آيه شريفه وَ أَنكِحُوا الأَيامي مِنكُم وَ الصّالِحِينَ مِن عِبادِكُم وَ إِمائِكُم الاية نور آيه 32، که مراد زن گرفتن و زن كردن است و شوهر گرفتن و شوهر كردن است اعم از دخول و غيره.
جلد 5 - صفحه 44
و ديگر بمعني وطي و جماع مثل آيه شريفه الزّانِي لا يَنكِحُ إِلّا زانِيَةً أَو مُشرِكَةً الاية بنا بر تفسيري، و حديث معروف
(ملعون من نكح بهيمة و ملعون من نكح بيده)
نبوي (ص)، و اينکه آيه مطلق است و شامل هر دو ميشود، مدخوله اب و زوجه اب را نميشود فرزند ازدواج كند.
ما نَكَحَ آباؤُكُم و مراد از آباء اجداد هر چه بالا رود محرم هستند و نكاح آنها حرام است.
إِلّا ما قَد سَلَفَ استثناء منقطع است زيرا استثناء ماضي از مستقبل نميشود نظير آيه شريفه لا يَذُوقُونَ فِيهَا المَوتَ إِلَّا المَوتَةَ الأُولي دخان آيه 56، و اينکه موضوع در جاهليت بوده که زن پدر را بعد از فوت پدر ميگرفتند خداوند از آنها مؤاخذه نميفرمايد آنچه بوده تا زمان نزول اينکه آيه لكن بعد از نزول اگر كسي قبلا اينکه عمل را كرده بايد رها كند و ديگر نميتواند نزد او رود.
إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً ديگر زنا ميشود بلكه زنا با محارم که عقوبتش اشد و حد آن سختتر است، (و مقتا) مشمول غضب الهي ميشود. (و ساء سبيلا) عمل زشت قبيح منكري است هم عقلا و هم شرعا و هم عرفا
45
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 22)
شأن نزول:
پس از اسلام، حادثهای برای یکی از مسلمانان پیش آمد و آن این که: یکی از انصار به نام «ابو قیس» از دنیا رفت، فرزندش به نامادری خود پیشنهاد ازدواج نمود، آن زن گفت: من تو را فرزند خود میدانم و چنین کاری را شایسته نمیبینم ولی با این حال از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله کسب تکلیف میکنم، سپس موضوع را خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد، و کسب تکلیف نمود، آیه نازل شد و از این کار (که در زمان جاهلیت معمول بود) به شدت نهی کرد.
تفسیر:
همان طور که در شأن نزول نیز اشاره شد، آیه خط بطلان به یکی از اعمال ناپسند دوران جاهلیت میکشد و میگوید: «با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند هرگز ازدواج نکنید» (وَ لا تَنکحُوا ما نَکحَ آباؤُکم مِنَ النِّساءِ).
اما از آنجا که هیچ قانونی معمولا شامل گذشته نمیشود، اضافه میفرماید:
«مگر ازدواجهایی که (پیش از نزول این حکم) انجام شده است» (إِلّا ما قَد سَلَفَ).
سپس برای تأکید مطلب، سه تعبیر شدید در باره این نوع ازدواج بیان کرده، میگوید: «زیرا این کار، عمل زشتی است» (إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً).
و بعد اضافه میکند: «عملی است که موجب تنفر» در افکار مردم است یعنی طبع بشر آن را نمیپسندد (وَ مَقتاً).
و در پایان میفرماید: «روش نادرستی است» (وَ ساءَ سَبِیلًا).
حتی در تاریخ میخوانیم که مردم جاهلی نیز این نوع ازدواج را «مقت» (تنفرآمیز) و فرزندانی که ثمره آن بودند «مقیت» (فرزندان مورد تنفر) مینامیدند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.