آیه 2 سوره آل عمران
<<1 | آیه 2 سوره آل عمران | 3>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
خدای یکتاست که جز او خدایی نیست که زنده و پاینده ابدی است.
خدای یکتا که جز او هیچ معبودی نیست، زنده و قائم به ذات [و مدبّر و برپا دارنده ونگه دارنده همه مخلوقات] است.
خداست كه هيچ معبودِ [بحقى] جز او نيست و زنده [پاينده] است.
اللّه است كه هيچ خدايى جز او نيست، زنده است و پاينده است.
معبودی جز خداوندِ یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
حىّ: زنده، صفت مشبهة است، دلالت بر دوام حيات دارد نظير: الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ، فرقان/ 58. «هو الحى» يعنى فقط او زنده حقيقى است.
قيّوم: مدبّر كامل، سرپرست، اداره كننده، «الدائم القيام بتدبير الخلق» (بقره/ 255).
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است.
شأن نزول:
«شیخ طوسی» گوید: ابن اسحق و ربيع گويند: كه از اول سوره آل عمران تا شصت و اندى آيات آن درباره وفد نجران نازل گرديده، هنگامى كه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده بودند و محاجه و مجادله مينمودند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«2» اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ
خدا كه معبودى جز او نيست، زنده وپاينده است.
نکته ها
«قَيّوم» به كسى گفته مىشود كه خود به ديگرى تكيه نداشته باشد، ولى ديگران به او تكيه دارند و يا قوامبخش همه چيز است.
خداوند در آفريدن، تدبير و تسلّط كامل دارد. عوامل و اسباب مادّى وسيلهى پيدايش مىشوند، ولى مستقل نيستند و سبب بودنشان از خودشان نيست.
موجودات ديگر، علم، حيات و قدرت مستقلّى ندارند. تنها او زندهاى است كه زندگى هر موجود زنده وابسته به اوست.
در دعاى جوشنكبير مىخوانيم: او قبل از هر زندهاى زنده وبعد از هر زندهاى زنده است.
هيچ زندهاى شريك او نيست و به كسى نياز ندارد. جان همهى زندهها و رزق آنها به دست اوست. او زندهاى است كه زنده بودن خود را از كسى به ارث نبرده است.
«1». تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 309.
جلد 1 - صفحه 464
پیام ها
1- توحيد، سرلوحهى كتب آسمانى است. «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»
2- شرط معبود شدن، داشتن كمالات ذاتى است و تنها خداوند است كه قائم به ذات خويش و بىنياز مطلق است. «الْحَيُّ الْقَيُّومُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ «2»
اللَّهُ: خدائى كه جامع صفات كماليه و منزّه از تمام نقايص و سزاوار پرستش و ستايش است، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: نيست معبودى در عالم وجود قابل پرستش و عبادت مگر ذات يكّه و يگانه او، الْحَيُ: اين صفت دارد كه زنده بوده و هست و خواهد بود و حيات هر زنده از او و به او مىباشد، فناء و زوال در پيشگاه اقدس او راه ندارد. الْقَيُّومُ: آن ذاتى كه قائم است به ذات خود، و قيام و پايدارى هر موجودى به ذات او است.
اى ز وجود تو وجود همه
پرتوى از بود تو بود همه
از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه اسم اعظم الهى در سه سوره مىباشد:
1- سوره بقره: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ. 2- سوره آل عمران: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ. 3- سوره طه: وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ. «1» آصف بن برخيا به اين دو اسم اعظم، تخت بلقيس را از سبا نزد حضرت سليمان عليه السّلام آورد.
شأن نزول: مفسرين نقل نمودهاند كه: هشتاد آيه از اول اين سوره در شأن جماعتى از نجران كه شصت نفر بودند نازل شده، براى مناظره با حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمدينه آمدند بعد از عصر، و مشغول صحبت شدند، تا وقت نماز آنها شد. اجازه از حضرت خواستند، ناقوس زده و رو به مشرق نماز
«1» بحار الانوار، جلد 93، صفحه 224،- مهج الدعوات، صفحه 311.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 10
خواندند.
بعد، حضرت ايشان را به اسلام دعوت فرمود.
«عاقب» و «ايهم» كه از رهبانان آنها بودند گفتند: ما قبل از تو، بر دين حق و فرمانبردار حق بوديم.
حضرت فرمود: شما را نسبت زن و فرزند به خداى تعالى و خوردن گوشت خوك و عبادت صليب، از اسلام باز داشته.
ايشان گفتند: ما در نسبت فرزندى عيسى به حق سبحانه، محقّ هستيم.
اگر عيسى پسر خدا نيست، پس پدر او كيست؟
حضرت فرمود: بر مذهب شما فنا و زوال بر خدا روا نيست، و مىدانيد كه عيسى شربت اجل خواهد چشيد، و نيز اعتراف مىكنيد كه تصوير صورت مسيح در رحم مريم، به تقدير خدا بوده؛ و هم به عقيده شما پروردگار عالم را صورتى نيست. و نيز خود مىگوئيد عيسى اكل و شرب داشت و به تدريج از كودكى، نشو و نما كرد و بزرگ شد و رفتن و آمدن و خواب و بيدارى به او نسبت دهيد و حال آن كه ذات الهى از تمام اينگونه عوارضات منزّه و متعالى مىباشد؛ و نيز اعتقاد داريد كه حق تعالى حىّ لا يموت، و قيّوم است بر همه اشياء. و رازق همه موجودات، و هيچ چيز از علم او مخفى و پوشيده نيست. پس چگونه حكم مىكنيد كه عيسى ولد او باشد و حال آنكه پسر بايد مشابه پدر باشد و بين عيسى و حضرت حق، تباين كلّى است و هيچ صفتى از صفات، ميان ايشان مناسبتى نيست.
ايشان ملزم شده، ساكت شدند و از مجلس برخاستند «1».
حق تعالى آيات شريفه در باره آنها نازل فرمود. چون نزاع در الوهيت عيسى و در نبوت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله بود، لذا اوّل سوره به ذكر الوهيت حق و وحدانيت و حيات و قيوميت سبحانه نازل، و بعد ذكر نبوت و رسالت
«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 406.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 11
حضرت را فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره آلعمران «3»: آيات 1 تا 2
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الم «1» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ «2»
ترجمه
خداوند نيست خدائى مگر او كه زنده و پاينده است..
تفسير
بيان راجع به الم بنحو اتم در بدو سوره بقره گذشت و در معانى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه اما الم در سوره آل عمران معنى آن انا اللّه المجيد است و بيان بقيه آيه در آية الكرسى مذكور شد و تكرار در اين مقام بمناسبت آنستكه روايت شده است وفد نجران كه شصت سوار بودند از علما و اشراف نصارى از محل خودشان كه نجران بود براى محاجه با پيغمبر (ص) حركت كرده بودند امير آنها عاقب نام داشت و وزير و مشير آنها ايهم نام بود و عالم آنان ابو حارثه بود كه پادشاهان روم بدستور او بناى كليسا مينمودند اينها وارد مدينه شدند لباسهاى فاخر پوشيدند با آراستگى تمام بمسجد پيغمبر (ص) وارد شدند حضرت از نماز عصر فارغ شده بود آنها هم بر طبق مذهب خودشان نماز بجا آوردند و با حضرت مشغول صحبت شدند پيغمبر (ص) آنها را بدين اسلام دعوت فرمود اجابت ننمودند و اظهار داشتند كه مذهب ما حق است و ما از حق تجاوز نمىكنيم پيغمبر فرمود شما ميگوئيد عيسى پسر خدا است در صورتى كه خداوند از زن و فرزند مبرى است آنها عرض كردند اگر پسر خدا نيست پس پسر كيست پيغمبر (ص) ساكت شد و اين سوره كه زائد از هشتاد آيه آن راجع بجواب آنها است نازل شد و چون آنها با اعتراف بفرزندى حضرت عيسى در ضمن صحبت گاهى مدعى خدائى آنحضرت شده بودند و گاهى مدعى شركت او در امر الوهيت اين آيه كه دلالت بر توحيد دارد تكرار گرديد و چون قائل بفنا براى حضرت عيسى بودند جواب آنها داده شد زيرا معلوم شد كه خداوند زنده و پاينده است و كسيكه قابل فنا است خدا نيست.
جلد 1 صفحه 376
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
الم «1» اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الحَيُّ القَيُّومُ «2»
كلام در الم در اول سوره بقره گذشت در مجلّد اول صفحه 121- 124 و از شواهد بر استظهار مطالب مذكوره حديثي است که در برهان از حضرت صادق عليه السّلام که الم در سوره بقره را به اللّه الملك تفسير فرموده، و در اينجا به اللّه المجيد و همين اختلاف شاهد بر اينست که اينها رموزي هستند بين المتكلّم و المخاطب هر جا اشاره بيك مطلب مرموزي است و هر چه گفته شود تفسير برأي است.
و تفسير بسمله هم در اول سوره حمد گذشت مجلّد اول صفحه 86- 96 از بيان فضائل آن و اينكه جزو قرآن است و آيه مستقلّه است و مواردي که مستحبّ است تلاوت آن و غير اينها مراجعه شود.
و تفسير آيه شريفه هم در تفسير آية الكرسي مجلّد دوم آيه 256 از سوره بقره گذشت مفصلا و احتياج بتكرار نيست و اللّه العالم.
101
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 2)- در این آیه میفرماید: «خداوند تنها معبود یگانه یکتای جاویدان و پایدار است که همه چیز به وجود او بستگی دارد» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ).
- شرح و تفسیر این آیه در سوره بقره آیه 255 گذشت.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.
- ↑ در تفاسير مجمع البيان و ابن ابىحاتم و نيز در دلائل بيهقى از ربيع بن انس روايت نمايند و نيز محمد بن اسحق از محمد بن سهل بن امامة روايت كند كه از اول سوره آل عمران تا هشتاد و اندى آيات آن درباره وفد نجران نازل شده است و اينان شصت نفر سوار بودند كه در مدينه به رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد گرديدند چهارده نفر آنها از اشراف و بزرگان آنها بوده و سه نفر بنام عاقب عبدالمسيح و سيد الايهم و ابوحارثة بن علقمة متصدى امور آنها بوده اند و پادشاهان روم نيز به آنان احترام مى گذاشتند و كليساهاى متعدد براى آنان ساخته بودند وقتى كه وارد مدينه شدند. موقع عصر بود و رسول خدا نماز گذارده بود اينان به طرف مسجد رفتند و به سوى مشرق نماز خواندند. اصحاب وقتى كه آنها را ديدند، گفتند: ما نظير اين افراد را نديده ايم سپس عاقب و سيد به سخن آمدند. پيامبر به آنها فرمود: مسلمان شويد، گفتند: ما قبلا اسلام آورده ايم. پيامبر فرمود: دروغ مى گوئيد زيرا هنوز به صليب معتقد مى باشيد و گوشت خوك ميخوريد پس از سخنان زيادى كه از طرف پيامبر ايراد گرديد و نتوانستند در مقام جواب برآيند، سكوت اختيار نمودند و خداوند اين آيات را نازل فرمود.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 106.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.