آیه 140 سوره آل عمران
<<139 | آیه 140 سوره آل عمران | 141>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
اگر (در اُحد) به شما آسیبی رسید، به دشمنان شما نیز (در بدر) آسیب رسید (پس مقاومت کنید). این روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق میگردانیم تا خداوند مقام اهل ایمان را معلوم کند و از شما مؤمنان (آن را که ثابت است) گواهِ دیگران گیرد. و خدا ستمکاران را دوست ندارد.
اگر [در جنگ احد] به شما آسیب و جراحتی رسید، آن گروه را نیز [در جنگ بدر] آسیب و جراحتی مانند آن رسید. و ما این روزها [یِ پیروزی و ناکامی] را [به عنوان امتحان] در میان مردم می گردانیم [تا عبرت گیرند] و خدا کسانی را که [از روی حقیقت و خلوص] ایمان آورده اند، مشخص کند و از میان شما گواهانی [نسبت به پیروزی ها که نتیجه طاعت و تقواست، و شکست ها که محصول نافرمانی و بی تقوایی است] بگیرد؛ و خدا ستمکاران را [که با سستی و بی تقوایی بر خود ستم می کنند] دوست ندارد.
اگر به شما آسيبى رسيده، آن قوم را نيز آسيبى نظير آن رسيد؛ و ما اين روزها[ى شكست و پيروزى] را ميان مردم به نوبت مىگردانيم [تا آنان پند گيرند] و خداوند كسانى را كه [واقعاً] ايمان آوردهاند معلوم بدارد، و از ميان شما گواهانى بگيرد، و خداوند ستمكاران را دوست نمىدارد.
اگر بر شما زخمى رسيد، به آن قوم نيز همچنان زخمى رسيده است. و اين روزگار است كه هر دم آن را به مراد كسى مىگردانيم، تا خدا كسانى را كه ايمان آوردهاند بشناسد و از شما گواهان گيرد. و خدا ستمكاران را دوست ندارد،
اگر (در میدان احد،) به شما جراحتی رسید (و ضربهای وارد شد)، به آن جمعیّت نیز (در میدان بدر)، جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها(ی پیروزی و شکست) را در میان مردم میگردانیم؛ (-و این خاصیّت زندگی دنیاست-) تا خدا، افرادی را که ایمان آوردهاند، بداند (و شناخته شوند)؛ و خداوند از میان شما، شاهدانی بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمیدارد.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
قرح: زخم. راغب گويد: بضم اول جراحتى است از باطن مانند دمل و بفتح اول زخمى است كه از خارج برسد. مراد از آن ظاهرا شكست است المنار آن را شامل قتل و جرح دانسته است.
نداولها: دول: گرديدن. «دال الايام: دارت» نداول: مى گردانيم.
شهداء: جمع شهيد.
نزول
محل نزول:
اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است.
شأن نزول:
راشد بن سعد روايت كند وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از غزوه احد مراجعت نمود از صحابه او عده اى كشته و عده اى زخمى شده بودند زنان و كودكان مدينه نوحه و زارى ميكردند پيامبر خيلى دلتنگ شد و گفت: بار خدايا با رسول تو چنين كردند سپس اين آيه نازل گرديد و به آنها فهمانيد كه اگر شما را در روز احد جراحت و كشتار رسيد. مشركين را نيز در روز بدر جراحت ها و كشتارها رسيده بود.
عكرمة درباره اين قسمت از آيه «وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ» چنين روايت كند، وقتى زنان مدينه خبر غزوه احد را شنيدند، از خانه ها بيرون آمدند. در اين ضمن دو نفر شترسوار ديدند. زنى از آنها پرسيد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله چه خبر داريد؟ آن دو نفر گفتند: پيامبر زنده است آن زن شكرگذارى كرد و گفت: اگر از بندگان خدا شهيد بشوند باكى نيست سپس اين آية را خداوند نازل فرمود.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«140» إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ
اگر (در جنگ احد) به شما جراحتى مىرسد، پس قطعاً به گروه كفّار نيز (در جنگ بدر) زخمى همانند آن رسيده است. و ما روزها (ى شكست و پيروزى) را در ميان مردم تقسيم مىكنيم تا خداوند (با امتحان) كسانى را كه ايمان آوردهاند، معلوم كند و از شما گواهانى (بر ديگران) بگيرد و خداوند ستمگران را دوست نمىدارد. (گرچه گاهى به ظاهر پيروز شوند)
نکته ها
اين آيه ضمن دلدارى به مسلمانان، واقعيّتى را بيان مىكند و آن اينكه اگر شما به منظور حقّ و براى هدفى الهى متحمّل ضرر جانى شدهايد، دشمنان شما نيز كشته و مجروح دادهاند. اگر شما امروز در احد پيروز نشدهايد، دشمنان شما نيز ديروز در بدر شكست
جلد 1 - صفحه 615
خوردهاند، پس در سختىها بردبار باشيد.
گرچه معمولًا كلمات «شهداء»، «شهيد» و «شاهد» در قرآن به معناى «گواه» است، ليكن به دليل شأن نزول و مسأله جنگ و موضوع زخم و جراحت در جبهه، اگر كسى كلمهى «شهداء» را در اين آيه به «كشته شدگان در راه خدا» معنى كند، به خطا نرفته است.
مسلمانان بايد با توجّه به موارد زير روحيّه قوى و مستحكم داشته باشند:
الف: «أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ» شما بلند مرتبهايد.
ب: «فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ» دشمنان شما نيز زخمى شدهاند.
ج: «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها» اين روزهاى تلخ سپرى مىشود.
د: «وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا» خدا مؤمنان واقعى را از منافقان باز مىشناساند.
ه: «وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ» خداوند از شما گواهانى را براى آينده تاريخ مىگيرد.
و: «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» خداوند مخالفان شما را دوست ندارد.
امام صادق عليه السلام دربارهى اين آيه فرمودند: «از روزى كه خداوند آدم را آفريد، قدرت و حكومت خدايى و شيطانى در تعارض با يكديگر بودهاند، امّا دولت كامل الهى با ظهور حضرت قائم عليه السلام تحقّق مىيابد». «1»
پیام ها
1- مسلمانان نبايد در صبر وبردبارى از كفّار كمتر باشند. «فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»
2- حوادث تلخ و شيرين، پايدار نيست. «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ»
3- در جنگ و فراز و نشيبهاى زندگى، اهل ايمان از مدّعيان ايمان باز شناخته مىشوند. «لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا»
4- خداوند از خود شما گواهانى گرفت كه چگونه نافرمانى از رهبرى موجب شكست مىشود. «وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ»
5- پيروزى موقّت كفّار، نشانه محبّت خداوند به آنان نيست. «اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»
«1». تفسير عيّاشى.
جلد 1 - صفحه 616
6- حوادث و جريانهاى تاريخى، به ارادهى خداوند محققپذير است. «نُداوِلُها»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (140)
شأن نزول: بعد از جنگ احد كه حضرت به مدينه مراجعت فرمودند، بعضى كشته و برخى مجروح. زنان و اطفال آنها گريه و زارى مىنمودند. براى تسليه، آيه شريفه نازل شد:
إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ: اگر برسد شما را جراحتى و زخمى در اين جنگ، فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ: پس بتحقيق رسيد گروه كفار را جراحتى و زخمى مثل
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب المؤمن و علاماته، صفحه 231، حديث 4
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 258
شما در روز بدر، و آنها با وجود جراحت بسيار جلادت نموده و سستى نكردند با عدم توجه به خداى تعالى، پس شما مؤمنين با اتكال به نصرت الهى و اميدوارى به رحمت سبحانى، اولى و احقّيد كه صبر و ثبات و استقامت داشته باشيد.
وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ: و اين روزها كه مدار زندگانى بر آنست، نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ:
مىگردانيم آن را ميان مردمان، كه روزى به دولت و عشرت گذرد، و روزى به نكبت و عسرت، و زمانى جمعى مرفه الحال باشند، و وقتى مشوش البال، و زمانى ديگر قضيه منعكس گردد. حاصل آنكه حق تعالى اشاره فرمايد كه وقتى، دولت براى شما، و زمانى نكبت براى دشمنان شما مانند روز بدر كه هفتاد نفر آنها را كشتيد و هفتاد نفر اسير كرديد و غنيمت آنها را گرفتيد، و زمانى قضيه منعكس شد كه روز احد، هفتاد و دو نفر از مهاجر و انصار كشته شدند.
انس بن مالك روايت نموده روز احد، حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نزد حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و زياده از شصت جراحت تيغ و نيزه و تير بر اعضاى مباركش بود. حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دست مبارك بر آن ماليد، فورا برطرف شد، بر وجهى كه گويا هرگز زخمى نبوده.
تبصره: خداى تعالى امور دنيا را منقلب و متداول گردانيده تا مؤمن مطمئن نشده، راغب و حريص آن نشود، چه نعمت آن فانى، و مقيم آن مسافر باشد، پس بدين جهت قلبش متعلق به آن نگشته و متوجه امر آخرت شود و سعى در آن نمايد كه نعيم آن، باقى و واردين آن، مخلد باشند. و ديگر آنكه اگر دولت و غلبه هميشه با مؤمنان و نكبت و مغلوبيت دائما با كفار باشد، هر آينه كفار براى رفاهيت حال و به دست آوردن مال، مسلمان مىشدند، نه از جهت خلوص و محض قربت ثواب الهى؛ لذا حكمت الهى مقتضى آن شد كه ايام دول ميان كفار و مؤمنان جارى باشد تا ايمان محض خلوص نيّت محقق آيد و نيز مىفرمايد: وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا: و به جهت آنكه علم الهى تعلق يابد به معلوم شدن ثبات آنهائى كه ايمان آوردهاند.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 259
تبصره: محققين از علماى خاصه فرمودهاند كه خداوند متعال عالم است به هر معلومى، و تغيير در علم او نيست؛ و علم الهى به اشياء، پيش از وجود آنها تفاوت ندارد با علم بعد از وجود آنها، و در ازل مىدانسته آنچه در ابد الاباد بهم رسد، و همه اشياء در نزد او هويدا و ظاهر است. بنابراين اينگونه آيات به وجوهى تفسير مىشود: 1- تا متحقق شود عاقبت الامر ايمان آنانكه به حقيقت تصديق نمودند خدا و رسول را، و تعلق يابد علم ازلى سبحانى به عمل آنان به وظائف ايمانى و جهاد. 2- تا علم او سبحانه تعلق يابد به اين امتحان، تعلق حالى كه به آن متميز شوند آنان كه ايمان آوردهاند از روى حقيقت. 3- تا مجازات فرمايد خدا آنان را كه ايمان آوردهاند به صداقت و خلوص نيّت. (بنابراين دو معنى، تسميه تميز و مجازات به علم از قبيل اقامه مسبب است مقام سبب، زيرا حصول تميز و مجازات به علم مىباشد).
وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ: و تا فرا گيرد از شما گواهان، يعنى شاهد يكديگر باشيد بر آنكه كدام از شما در معركه جهاد جان فدا كرده به ثبات قدم، و كدام فرار اختيار نموده. در انوار و مجمع و كشاف- مذكور است كه اين آيه محتمل دو معنى است: اول آنكه: تا اكرام كنيم جمعى را از شما به مرتبه بلند و درجه ارجمند، به سبب شهيد شدن ايشان. دوم آنكه: تا فرا گيريم از شما گواهان بر امم سابقه در روز قيامت كه آن شاهدها آزموده شدهاند به سبب صبر آنها بر شدائد و ثبات قدم آنها بر نوائب. (بنابر معنى اول، شهداء جمع شهيد؛ و بنابر معنى دوم، جمع شاهد است). وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ: و خداى تعالى دوست نمىدارد ستمكاران را كه ظلم كنند به نفسهاى خود كه اظهار كنند خلاف آنچه را كه پنهان دارند، يعنى در باطن متزلزلند در ايمان، و اظهار ثبات نمايند.
تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است: 1- تسليه خاطر مؤمنان به ورود ناملايمات زمان و تحمل آنان. 2- آنكه معامله خداى تعالى با بندگان، معامله آزمايش و امتحان است تا ظاهر شود حقايق آنچه را كه خداوند سبحان به علم ازلى خود داند. 3- تنبيه است بر آنكه حق تعالى نصرت كافران را
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 260
نمىفرمايد، بلكه غلبه آنها به حسب ظاهر در بعض اوقات به جهت استدراج آنها و امتحان مؤمنان است. 4- آنكه محبت از صفات نفسانى و حالتى كه در قلب حادث گردد، و موجب شود ظهور آثارى را در خارج، و اين باعث تغير و حدوث باشد؛ تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا. بنابراين اضافه اين صفات به حق تعالى به اعتبار غايات، يعنى افعال باشد، نه مبادى كه انفعالات است.
پس مراد آيه شريفه آنكه: لازمه محبت كه انعام و افضال باشد، در حق ظالمين منظور نمىفرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (140)
ترجمه
اگر برسد بشما آسيبى پس به تحقيق رسيد قوم را آسيبى مانند آن و اين ايام ميگردانيم ما آنها را بنوبت بين مردم و براى آنكه بداند خدا آنانرا كه ايمان آوردند و بگيرد از شما شهيدان و خدا دوست نميدارد ستمكاران را.
تفسير
قرح بفتح و ضم قرائت شده است و گفته شده است كه بفتح جراحت است و بضم الم آن است و خداوند براى تاكيد تسليت مؤمنين ميفرمايد كه اگر از مشركين بشما صدمه وارد شد در احد از شما هم مانند آن بآنها وارد شد در بدر چون گفتهاند عدد شهداء احد هفتاد نفر بوده مساوى عدد مقتولين از كفار در بدر و بناى روزگار را ما بر اين قرار داديم كه هر چند روزى بكام كسى بگردد براى مصالحى كه خودمان ميدانيم و براى آنكه ممتاز شوند مؤمنان ثابت قدم در ايمان از منافقان و سست عنصران و بداند خداوند كيانند مؤمنين حقيقى در آنروز چنانچه قبل از آن روز و بعد از آنروز ميدانست حقير عرض ميكنم چون صفحه خارج علم قدرى الهى است مراد آنست كه تا علم قدرى مطابق شود با علم قضائى كه علم ازلى و ابدى است و براى آنكه بگيرد در دامن رحمت خود جمعى از شما را براى نيل بدرجه رفيعه شهادت و خدا دوست ندارد ستمكاران را و اگر چند روزى ظفرى بآنها بدهد براى آنستكه شقاوت آنها بكمال برسد تا بعذاب كامل از روى استحقاق برسند و بر عكس مؤمنين مبتلا شوند به بلا و امتحان تا آزموده شده با استحقاق كامل بجزاى اكمل برسند و بالاخره نصرت در دنيا و آخرت با مسلمين است و خذلان با دشمنان ايشان.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِن يَمسَسكُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ وَ تِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاسِ وَ لِيَعلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنكُم شُهَداءَ وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمِينَ (140)
اگر اصابة كند بشما از طرف دشمن الم و جراحتي پس محقق است که بآنها هم از طرف شما اصابة شده و ايّام و ازمنه زير و بالا دارد و تغيير پذير است بين افراد بشر گاهي غالب و گاهي مغلوب (بقول فردوسي: گهي پشت بزين و گهي زين بپشت) و اينکه تغييرات امتحان است تا خداوند امتياز دهد كساني که از روي حقيقت ايمان آوردهاند از غير آنها و بگيرد از شما شهدايي و خداوند عنايت با ظالمين ندارد. از اينکه آيه شريفه مطالبي استفاده ميشود:
اول- تسليت مؤمنين که اگر در احد شكست و چشم زخمي بشما رسيد يك عدّه شهيد و يك عدّه مجروح شديد در بدر بر مشركين مثل آن وارد شد بسيار از آنها كشته و بسياري مجروح شدند نبايد شما متأثّر شويد، البته جنگ است حكايت كشتن و كشته شدن است و كمتر وقعه و جنگيست که از يك طرف كشتار و زخمي نباشد ولي عاقبت فتح و ظفر و فيروزي با شما است بنصرت الهي لذا ميفرمايد إِن يَمسَسكُم قَرحٌ قرح بمعني الم و درد و جراحت و دانهها که در بدن ظاهر ميشود، و ظاهرا اينجا مراد معني عام است اعم از قتل و جرح و الم و درد.
فَقَد مَسَّ القَومَ قوم مشركين و كفار هستند که در جنگ بدر بودند قَرحٌ مِثلُهُ که بدست مسلمين و مدد ملائكه مقتول و مجروح و اسير گشتند و مراد از مسّ اصابه است که دو چيز با يكديگر اصابة كنند امساس ميگويند
جلد 4 - صفحه 368
يعني قرح بآنها اصابة كرد.
دوم- اثبات اينكه عالم متغير است و بالاخص انسان که هر روز يك انقلابي دارد، گاهي صحيح گاهي مريض، عزيز، ذليل، غني، فقير، مسرور، مهموم و تمام اينها از روي حكمت و مصلحت است. و از اينکه جمله حق و باطل است گاهي باطل جلوه ميكند و گاهي حق لكن (للباطل جولة و للحق دولة) و تمام امتحانات الهيست در هر دو حالت و اينست معناي وَ تِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاسِ دول بالضمّ و الفتح بمعني صرف است يعني صرف ميكنيم بين مردم گاهي از اينکه گرفته ميشود و بديگري داده ميشود تمام يك منوال نيست چه بسا اغنياء که فقير شدند و چه بسا فقراء که بغناء رسيدند، چه بسا سلاطين که اسير شدند و چه بسا اسيران که بسلطنت نائل شدند، چه بسا اعزّه که ذليل شدند و چه بسا اذلّه که بعزّت رسيدند، غالب مغلوب مغلوب غالب و هكذا تمام اينکه انقلابات و حالات مختلفه امتحانات الهيست تا مقام هر كس معلوم گردد.
وَ لِيَعلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا خداوند علمش ذاتيست عين ذات است قابل تغيير نيست، چيزي بر او مجهول نيست تا معلوم شود. و مراد از لِيَعلَمَ اللّهُ اظهار علم است بر بندهگان که مؤمن از غير مؤمن امتياز پيدا كند، كساني که ثابت الايمان هستند در هر انقلابي دست از ايمان نميكشند که تعبير بايمان مستقرّ ميكنند و كساني که باندك انقلاب از ايمان خارج ميشوند که ايمان مستودع است بر خود آنها و ديگران معلوم گردد.
سوم- جمله وَ يَتَّخِذَ مِنكُم شُهَداءَ است، شهداء يا جمع شاهد است چنانچه بنظر ميآيد يا جمع شهيد است چنانچه بعضي گفتند، اگر جمع شاهد باشد مناسب با جمله قبل است که جماعتي بفهمند مؤمن ثابت كيست و در حقّ او شهادت دهند بالاخص انبياء و ائمّه طاهرين عليهم السلام که قبلا تذكّر داده شده
جلد 4 - صفحه 369
که شهداء روز قيامت هستند چنانچه ميفرمايد در زيارت جامعه
(و شهداء علي خلقه)
و نيز
(و شهداء دار الفناء)
، و اگر جمع شهيد باشد مناسب با كلمه نداولها است زيرا اگر فتح و فيروزي در تمام حروب نصيب شما باشد كساني که لايق اينکه موهبت عظمي هستند که بدرجه رفيعه شهادت نائل شوند از اينکه فيض محروم ميگردند.
چهارم- جمله وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمِينَ اگر مراد مشركين باشند يك نوع تسليت ديگري است براي مؤمنين که گمان نكنيد که فتح مشركين براي اينکه بوده که خداوند بآنها عنايتي داشته باشد بلكه باشدّ عقوبات گرفتار ميشوند چنانچه مهلتي که خدا بظالمين ميدهد براي ازدياد معاصي و شدّت عذاب آنها است إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً آل عمران آيه 178، و اگر مراد كساني باشند که در شكست از كفار فرار كردند يا از ايمان برگشتند اينکه هم يك امتحاني بوده که علّت تِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بوده
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 140)- در این آیه درس دیگری برای رسیدن به پیروزی نهایی به
ج1، ص333
مسلمانان داده شده است که: «اگر به شما جراحتی رسید به آنها هم جراحتی همانند آن رسید» (إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ).
بنابراین، سستی و اندوه شما برای چیست؟! سپس اشاره به یکی از سنن الهی شده است که در زندگی بشر حوادث تلخ و شیرین رخ میدهد که هیچ کدام پایدار نیست، و «خداوند این ایام را در میان مردم بطور مداوم گردش میدهد» تا سنت تکامل از لابلای این حوادث آشکار شود (وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ).
و سپس اشاره به نتیجه این حوادث ناگوار کرده، میفرماید: «اینها به خاطر آن است که افراد با ایمان، از مدعیان ایمان شناخته شوند» (وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا).
«و یکی از نتایج این شکست دردناک این بود که شما شهیدان و قربانیانی، در راه اسلام بدهید» (وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ).
اصولا ملتی که قربانی در راه اهداف مقدس خود ندهد همیشه آنها را کوچک میشمرد اما به هنگامی که قربانی داد هم خود او، و هم نسلهای آینده او، به دیده عظمت به آن مینگرند.
در پایان آیه میفرماید: «خداوند ستمگران را دوست نمیدارد» (وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ) و بنابراین از آنها حمایت نخواهد کرد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.