آیه 112 سوره نساء

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَمَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا

[4–112] (مشاهده آیه در سوره)


<<111 آیه 112 سوره نساء 113>>
سوره :سوره نساء (4)
جزء :5
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و هر کس خطا یا گناهی از او سر زند و تهمت به بی‌گناهی بندد مرتکب بهتان و گناه بزرگ و آشکاری شده است.

و هر کس مرتکب خطا یا گناهی شود، سپس آن را به بی گناهی نسبت دهد، بی تردید بهتان و گناهی آشکار بر دوش گرفته است.

و هر كس خطا يا گناهى مرتكب شود؛ سپس آن را به بى‌گناهى نسبت دهد، قطعاً بهتان و گناه آشكارى بر دوش كشيده است.

و هر كه خود خطا يا گناهى كند آنگاه بى‌گناهى را بدان متهم سازد، هر آينه بار تهمت و گناهى آشكار را بر دوش خود كشيده است.

و کسی که خطا یا گناهی مرتکب شود، سپس بیگناهی را متهم سازد، بار بهتان و گناهِ آشکاری بر دوش گرفته است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

But someone who commits an iniquity or sin and then accuses an innocent person of it, is indeed guilty of calumny and a flagrant sin.

And whoever commits a fault or a sin, then accuses of it one innocent, he indeed takes upon himself the burden of a calumny and a manifest sin.

And whoso committeth a delinquency or crime, then throweth (the blame) thereof upon the innocent, hath burdened himself with falsehood and a flagrant crime.

But if any one earns a fault or a sin and throws it on to one that is innocent, He carries (on himself) (Both) a falsehood and a flagrant sin.

معانی کلمات آیه

يرم: رمى به معنى انداختن و نيز به معنى نسبت دادن چيزى به ديگرى است ، مراد از آن در آيه معناى دوم است.

برىء: برء: كنار شدن و خلاص شدن. برىء: كسى كه از نسبت بد بر كنار است (بيگناه).

بهتان: بهت: تحير. بهتان: دروغى كه شخص را متحير مى كند (دروغ بهت آور).

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.

شأن نزول:

«شیخ طوسی» گوید: اين آية درباره لبيد بن سهل نازل گرديده است، (زيرا به وى تهمت دزدى زده بودند).

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً «112»

و هر كس كه خطا يا گناهى مرتكب شود، سپس آن را به بى‌گناهى نسبت دهد، به يقين بار تهمت و گناه آشكارى را بر دوش گرفته است.

نکته ها

«خطا» به معناى لغزش است، عمدى يا غير عمدى، ولى «اثم» گناه عمدى است.

تهمت، از گناهان بسيار بزرگى است كه موجب ذوب شدن ايمان و محو عدالت و اعتماد در جامعه و سبب عذاب اخروى است. امام صادق عليه السلام فرمود: تهمت به بى‌گناه، از كوههاى عظيم سنگين‌تر است. «1»

«بهتان» به دروغى گفته مى‌شود كه انسان از شنيدن آن بهت‌زده مى‌شود.

امام صادق عليه السلام فرمود: غيبت آن است كه درباره‌ى برادر دينى خود چيزى را كه خدا بر او پوشانده ابراز كنى، ولى اگر درباره‌ى او چيزى بگويى كه در او نيست، بُهتان است. «2»

پیام ها

1- تهمت، پرتاب تير به آبروى مردم است. «يَرْمِ بِهِ»

2- تهمت به بى گناه از هر نژاد و مكتب و در هر سنّ و شرايطى كه باشد، حرام است. «يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً»

3- تهمت‌زننده، بارسنگينى از گناه را به دوش مى‌كشد. «فَقَدِ احْتَمَلَ» (تنوين در دو كلمه‌ «بُهْتاناً» و «إِثْماً» نشانه‌ى عظمت گناه است.)

«1». سفينة البحار، ماده «بهت»؛ كافى ج 2، باب التهمة.

«2». وسائل، ج 13، ص 286.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 159

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً (112)

وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً: و هر كه مرتكب شود و بجا آورد گناه صغيره، يا به خطا از او صادر شود، أَوْ إِثْماً: يا گناه كبيره، يا به عمد چيزى از او صادر شود، ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً: پس بيندازد آن را، يعنى تهمت نهد به آن گناه، بى‌گناهى را، چنانكه «طعمه» نسبت به زيد كرد، فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً: پس بتحقيق برداشت دروغى را كه از آن متحير و مبهوت مى‌شوند بى‌گناهان، وَ إِثْماً مُبِيناً: و ديگر حامل شده گناهى ظاهر را به سبب رمى برى‌ء و تنزيه نفس خاطئه، و لهذا بينهما تسويه نموده، با آنكه معترف احدهما در آن معترف ديگر است.

تنبيه: آيه شريفه دليل است بر آنكه بهتان و نسبت فعل شنيعى را به مؤمنى دادن، يكى از گناهان كبيره محسوب است.

در جامع الاخبار مروى است كه: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:

من بهت مؤمنا او مؤمنة او قال فيه ما ليس فيه اقامه اللّه عزّ و جلّ [يوم القيامة] على تلّ من‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 568

نار حتّى يخرج ممّا قال فيه. «1» فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: هر كه بهتان زند مؤمن يا مؤمنه را، يا بگويد در حق او آنچه نيست در او، اقامه فرمايد خداوند او را بر تلى از آتش تا اينكه بيرون آيد از عهده آنچه در حق او گفته.

و مخفى نماند كه اغلب از آفات، مانند غيبت و دروغ و بهتان و شماتت و سخريت و جدال و مزاح و تكلم به لغو و فحش و غيره، منشأش زبان مى‌باشد.

و ضرر اين عضو به ايشان بيشتر از ساير اعضاست. و عمده اعضائى كه مصدر افعال ذميمه است، زبان. و آن آلات شيطان باشد در گمراه كردن بنى نوع انسان؛ چه اين عضو فسيح الميدان و وسيع الجولان است. مجال آن بى‌حد و نهايت، و استعمال آن در غايت سهولت، و سركشى آن از ساير اعضاء بيشتر است. پس هر كه آن را مطلق العنان ساخت، شيطان او را به وادى هلاكت و خذلان رسانيد.

فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: چون پسر آدم داخل صبح شود، همه اعضاء و جوارح متوجه زبان گردند و گويند: در حق ما از خدا بترس، چه اگر تو راست باشى، همه ما راستيم؛ و اگر تو كج شوى، همه ما كج مى‌شويم. «2» و مروى است كه هر روز صبح زبان به اعضاء مى‌گويد: «كيف اصبحتم» چگونه صبح كرديد و حال شما چيست؟ گويند: اگر تو ما را به حال خود بگذارى، امر ما به خير و خوبى است. «3» فوائد خاموشى: فوائد سكوت بسيار است، از جمله در جامع الاخبار: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: راحة الانسان من حبس اللّسان.

و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: سكوت اللّسان سلامة الانسان.

و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: بلاء الانسان من اللّسان.

«1» سفينة البحار، جلد 1، صفحه 111.

«2» شبيه آن در اصول كافى، جلد 3، باب الصمت و حفظ اللسان، صفحات 176 و 177، حديث 12.

«3» اصول كافى، جلد 3، باب الصمت، صفحه 177، حديث 13.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 569

و قال امير المؤمنين عليه السّلام: ضرب اللّسان اشدّ من ضرب السّنان. «1» در مصباح الشريعه از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه فرمود:

خاموشى كليد هر راحتى است از دنيا و آخرت، و باعث خشنودى پروردگار و سبكى حساب روز شمار، و سبب محفوظ بودن از لغزش و خطا، زينت عالم و پرده جاهل است. رياضت نفس به آن و شيرينى عبادت از آن است. به سبب آن، قساوت دل برطرف، و عفاف و مروت حاصل مى‌شود. پس در را به روى زبان خود ببند.

لقمان پسر خود را گفت: اى فرزند اگر چنان پندارى كه سخن گفتن نقره است، بدانكه، سكوت طلا خواهد بود. «2» علما فرموده‌اند فوائد خاموشى هفت است: اول- عبادتى است بى‌رنج و عنا. دوم- زينتى است بى‌تلبس به زيورهاى گران بها. سيم- هيبتى است بى‌شوكت و حكومت و سلطانى. چهارم- حصارى است بى‌احتياج به حراست و پاسبانى. پنجم- آدمى را از شرمندگى و عذر خواهى دوستان مستغنى سازد.

ششم- كرام الكاتبين را به رنج نوشتن لغويات نمى‌اندازد. هفتم- پرده زشتيها و عيوب است و خازن گنج خانه قلوب خواهد بود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً (112)

ترجمه‌

و كسيكه بجا آورد خطايا گناهى را پس نسبت دهد بآن بيگناهى را پس بتحقيق تحمّل نموده است بهتان و گناه آشكارى را..

تفسير

گفته‌اند خطا گناهى است كه از روى عمد نباشد و اثم گناهى است كه از روى عمد باشد و كسيكه مرتكب يكى از آندو شود و براى تبرئه خود نسبت بغير دهد كه ساحت آن منزه باشد متحمل گناه آشكارى شده است كه آن بهتان است و قبحش نزد هر عاقلى واضح است و معصيتش از دروغ و غيبت بيشتر و بزرگى گناهش بهت‌آور است مانند بشير و برادرانش كه خودشان مرتكب سرقت شدند و نسبت به لبيد يا يهودى دادند و بنظر حقير خطا و گناه تغاير مفهومى ذاتى دارند هر عملى كه در آن تخطى از حق و عدول از صواب شود باين اعتبار خطا است و اگر خلاف وظيفه بنده در مقام مولى باشد باين اعتبار گناه است پس تغاير جنسى مفهومى اعتبارى است و اتحاد اتفاقى خارجى حقيقى است و ترديد باعتبار تعدد عنوان است كه براى مزيد ارتداع و تأكيد ردع و ارشاد و تنبيه مذكور و معنون شده است و مؤيد اين معنى آنستكه بهر دو نسبت كسب داده شده است با آنكه نسبت كسب بعمل سهو مناسب نيست و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَن‌ يَعمَل‌ سُوءاً أَو يَظلِم‌ نَفسَه‌ُ ثُم‌َّ يَستَغفِرِ اللّه‌َ يَجِدِ اللّه‌َ غَفُوراً رَحِيماً (110) وَ مَن‌ يَكسِب‌ إِثماً فَإِنَّما يَكسِبُه‌ُ عَلي‌ نَفسِه‌ِ وَ كان‌َ اللّه‌ُ عَلِيماً حَكِيماً (111) وَ مَن‌ يَكسِب‌ خَطِيئَةً أَو إِثماً ثُم‌َّ يَرم‌ِ بِه‌ِ بَرِيئاً فَقَدِ احتَمَل‌َ بُهتاناً وَ إِثماً مُبِيناً (112)

و كسي‌ ‌که‌ عمل‌ زشتي‌ بكند ‌ يا ‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌خود‌ كند سپس‌ توبه‌ كند و ‌از‌ خداوند

جلد 5 - صفحه 200

طلب‌ آمرزش‌ نمايد مي‌يابد خداوند ‌را‌ آمرزنده‌ مهربان‌ و كسي‌ ‌که‌ معصيت‌ نمايد ضررش‌ عائد خودش‌ ميشود و خداوند عالم‌ بعمل‌ ‌او‌ ‌است‌ و ‌در‌ حق‌ ‌او‌ حكم‌ فرما ‌است‌ و كسي‌ ‌که‌ خطايي‌ ‌از‌ ‌او‌ سر زند ‌ يا ‌ معصيتي‌ مرتكب‌ شود و گردن‌ ديگري‌ ‌که‌ دامنش‌ پاك‌ ‌است‌ بيندازد متحمل‌ ‌شده‌ بهتان‌ و معصيت‌ آشكارا ‌را‌.

توضيح‌ كلام‌ آنكه‌ فاعل‌ معاصي‌ چه‌ مرتكب‌ قبايح‌ عقليه‌ ‌باشد‌ و چه‌ محرمات‌ شرعيه‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌:

(قسم‌ اول‌)

آنكه‌ ‌پس‌ ‌از‌ ارتكاب‌ نادم‌ شود و ‌از‌ ‌خدا‌ طلب‌ مغفرت‌ نمايد البته‌ ‌خدا‌ ‌او‌ ‌را‌ مي‌بخشد و ميآمرزد و مورد الطاف‌ و مشمول‌ رحمت‌ ‌خود‌ ميگرداند ‌که‌

التائب‌ ‌من‌ الذنب‌ كمن‌ ‌لا‌ ذنب‌ ‌له‌

بلكه‌ فَأُولئِك‌َ يُبَدِّل‌ُ اللّه‌ُ سَيِّئاتِهِم‌ حَسَنات‌ٍ فرقان‌ ‌آيه‌ 70 و آيات‌ و اخبار ‌در‌ قبولي‌ توبه‌ بسيار ‌است‌ و مكرر متعرض‌ شده‌ايم‌ ‌من‌ جمله‌ همين‌ ‌آيه‌ ‌که‌ ميفرمايد وَ مَن‌ يَعمَل‌ سُوءاً سوء عمل‌ زشت‌ و قبيح‌ و منكر ‌را‌ ميگويند شايد اشاره‌ بقبائح‌ عقليه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌در‌ نظر عقلاء مورث‌ كراهت‌ و اشمئزاز ميشود.

أَو يَظلِم‌ نَفسَه‌ُ ‌که‌ محرمات‌ شرعيه‌ ‌است‌ ‌که‌ مورد استحقاق‌ عقوبت‌ ميشود و ظلم‌ بنفس‌ ‌خود‌ ميكند ‌که‌ ‌در‌ معرض‌ عذاب‌ ‌در‌ ميآورد.

ثُم‌َّ يَستَغفِرِ اللّه‌َ توبه‌ و طلب‌ مغفرت‌ ميكند يَجِدِ اللّه‌َ واجد كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ چيزي‌ ‌از‌ دست‌ ‌او‌ رفته‌ ‌باشد‌ سپس‌ پيدا كند چنانچه‌ گفتند ‌که‌ ‌در‌ عبارت‌ مقتل‌ دارد وجدت‌ جثة بلا رأس‌ ‌که‌ حضرت‌ زينب‌ برادر ‌را‌ پيدا كرد مثل‌ اينكه‌ زير سنگها و چوبها ‌بود‌ و مفقود ‌بود‌ پيدا نمود، و شخص‌ عاصي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ داده‌ و ‌از‌ رحمت‌ ‌او‌ دور ‌شده‌ و ‌اگر‌ موفق‌ بتوبه‌ شود مشمول‌ الطاف‌ ‌او‌ ميگردد.

(غفورا) آمرزنده‌ (رحيما) مورد الطاف‌ و رحمت‌ ‌او‌ ميشود.

جلد 5 - صفحه 201

(قسم‌ دوم‌)

آنكه‌ مرتكب‌ شود و نادم‌ نگردد ‌اينکه‌ عمل‌ كسب‌ و تجارت‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ جز خسران‌ و زيان‌ ‌بر‌ ‌او‌ چيزي‌ ندارد ‌هم‌ ‌در‌ دنيا نكباتش‌ باو متوجه‌ ميشود و ‌هم‌ ‌در‌ آخرت‌ بعذابش‌ دچار ميگردد و ظلم‌ بجان‌ ‌خود‌ كرده‌ و گمان‌ نكند ‌که‌ اعمالش‌ ‌از‌ قلم‌ الهي‌ ميافتد و ‌خدا‌ بجزاي‌ عملش‌ نميپردازد ‌که‌ مفاد جمله‌ دوم‌ ‌است‌ وَ مَن‌ يَكسِب‌ إِثماً فَإِنَّما يَكسِبُه‌ُ عَلي‌ نَفسِه‌ِ كسب‌ زحمت‌ تحصيل‌ ‌است‌ و معاصي‌ الهيه‌ ‌را‌ مردم‌ بچه‌ زحمتها و مخارجات‌ مرتكب‌ ميشوند ‌که‌ حقيقة حماقت‌ و خريت‌ ‌است‌ ‌که‌ انسان‌ ‌اينکه‌ مقدار تحمل‌ كند و ‌خود‌ ‌را‌ جهنمي‌ نمايد و خيال‌ كند ‌که‌ ‌خدا‌ خبر ندارد ‌ يا ‌ ‌در‌ حق‌ ‌او‌ حكم‌ نميفرمايد ‌که‌ ‌اينکه‌ تمني‌ ‌است‌ و رجاء بي‌موقع‌ ‌است‌ وَ كان‌َ اللّه‌ُ عَلِيماً حَكِيماً

(قسم‌ سوم‌)

‌که‌ بدتر ‌از‌ قسم‌ دوم‌ ‌است‌ ‌که‌ مرتكب‌ معصيت‌ بشود و نسبت‌ ‌آن‌ ‌را‌ بديگري‌ بدهد ‌که‌ ‌هم‌ عقوبت‌ معصيت‌ ‌را‌ دارد و ‌هم‌ بهتان‌ زده‌ ‌که‌ چندين‌ عقوبت‌ دارد: ظلم‌ بغير و اذيت‌ باو و توهين‌ و افتراء و هتك‌ احترام‌ و مفتضح‌ كردن‌ ‌او‌ و كذب‌ و غيبت‌ و امثال‌ اينها ‌که‌ مفاد جمله‌ سوم‌ ‌است‌ وَ مَن‌ يَكسِب‌ خَطِيئَةً أَو إِثماً خطيئة معاصي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ روي‌ جهالت‌ و حماقت‌ سر زند و اثم‌ معاصي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ روي‌ علم‌ و عمد مرتكب‌ شود فَقَدِ احتَمَل‌َ بُهتاناً ‌که‌ بغير نسبت‌ دادن‌ ‌است‌ وَ إِثماً مُبِيناً ‌که‌ دو عقوبت‌ دارد ‌هم‌ عقوبت‌ معصيت‌ و ‌هم‌ عقوبت‌ بهتان‌.

(ثُم‌َّ يَرم‌ِ بِه‌ِ بَرِيئاً) مثل‌ تهمتي‌ ‌که‌ زليخا بيوسف‌ زد ‌که‌ ‌خود‌ اراده‌ سوء كرده‌ ‌بود‌ و نسبتش‌ ‌را‌ بيوسف‌ دارد

202

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 112)

سوم: در این آیه اشاره به اهمیت گناه تهمت زدن نسبت به افراد بی گناه کرده، می فرماید: «هر کس خطا یا گناهی مرتکب شود و آن را به گردن بی گناهی بیفکند، بهتان و گناه آشکاری انجام داده است» (وَ مَن یکسِب خَطِیئَةً أَو إِثماً ثُمَّ یرمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احتَمَلَ بُهتاناً وَ إِثماً مُبِیناً).

جنایت تهمت

تهمت زدن به بیگناه از زشتترین کارهایی است که اسلام آن را به شدت محکوم ساخته است.

از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «کسی که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا در باره او چیزی بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلّی از آتش قرار می دهد تا از مسؤولیت آنچه گفته است در آید».

در حقیقت رواج این کار ناجوانمردانه در یک محیط، سبب به هم ریختن نظام و عدالت اجتماعی و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بی گناه و تبرئه گنهکار و از میان رفتن اعتماد عمومی می شود.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌3، ص 3.
  3. در تفسير على بن ابراهيم به روايت از ابوالجارود او از امام باقر عليه‌السلام چنين روايت شده كه عده اى از طائفه بشير مزبور گفتند: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مي‌رويم و خود را از اين دزدى برى و دور مي‌نمائيم ولى وقتى كه آيه 108 همين سوره «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلايَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ؛ مردم خيانتكار از مردم شرم داشته و مى ترسند و از خداوند شرم نمى كنند و نمى ترسند» نازل گرديد، طائفه مزبور به بشير گفتند: بيا و از خدا بترس و توبه و استغفار كن. بشير گفت: سوگند ياد مي‌كنم كه لبيد دزدى كرده است پس از ذكر تهمت مزبور از ناحيه بشير اين آية نازل گرديد وقتى كه بشير دريافت كه خداوند از تهمت زدن او آگاه شده كافر شد و به طرف مكه رفت و به مشركين ملحق گرديد».
  4. صاحب كشف الاسرار از عامه بنا به نقل از جويبر و او از ضحاك چنين گويد: كه اين آيه درباره عبدالله بن ابى‌سلول نازل گرديده كه عائشه را قذف كرده بود و از اهل افك قرار گرفته بود.
  5. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 244.

منابع