حلف الاحلاف
حِلْفُ الأحلاف یا لَعَقَةُ الدّم، عنوانی است برای پیمانی پیش از اسلام، بین بنی عبد الدار و چند طایفه از قریش، علیه بنی عبدمَناف و هم پیمانانش که در حلف المطیبین علیه بنی عبدالدار متحد شده بودند.
قُصَی بن کلاب که جد پنجم پیامبر(ص) است، عهدهدار مناصب مهم مکه و خانه کعبه بود. او هنگام مرگش این مناصب را بین فرزندانش تقسیم کرد. به روایت مسعودی حجابت (کلیدداری) و دارالنَّدوه (محل جلسات و مشورتهای قریش) و لواء (پرچمداری سپاه) را به عبدالدار و سقایت (آب دادن به حاجیان) و رفادت (مهمانداری و پذیرایی از حاجیان) را به عبد مَناف داد. پس از وفات عبدمَناف و عبدالدّار، میان فرزندانشان بر سر مناصب کعبه نزاع سختی درگرفت.
طبق برخی نقلها قصی تمام مناصب را به فرزند بزرگش، عبدالدّار، داده بود و علت این نزاع آن بود که بنی عبدمناف به انحصاری بودن مناصب در دست بنی عبدالدّار (عموزادگانشان) اعتراض داشتند.
در این نزاع، بنی اسد و بنی زُهره و بنی تَیم و بنی حارث با بنی عبدمناف متحد شدند و با یکدیگر عهد کردند که به هیچ قیمتی کعبه را تسلیم نکنند و بنی عبدمناف را یاری نمایند. پیمان این افراد به «حلف المُطَیبین» (عطر زنندگان) معروف گشت. و از آنجا که هم پیمانان دست خود را در کاسه عطر فرو برده و بر کعبه مالیدند، به این نام مشهور گردید.
در مقابل، بنی مخزوم، بنی جُمَح، بنی سَهم و بنی عَدِی با بنی عبدالدار هم پیمان گشتند و به «احلاف» (هم پیمانان) نامیده شدند. اینان «لَعَقه» (خون لیسان) نیز نامیده میشدند؛ زیرا پس از آگاهی از حلف المطیبین، گاوی را کشتند و دستهای خود را به خونش آغشتند و بعضی از ایشان آن خون را لیسیدند.
هر دو گروه هم پیمان آماده نبرد و جنگ بودند؛ اما عدهای میانجی شدند و پیشنهاد صلح دادند. طرفین پیشنهاد را پذیرفتند و با تقسیم مناصب، قبائل دست از نزاع برداشتند و اوضاع به همین منوال بود تا آنکه اسلام ظهور کرد.
پانویس
منابع
- ابن هشام، زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام (السیرة النبویة)، ترجمه سیدهاشم رسولی، تهران، انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الإشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۶۵ش.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.