گالش
به دامداران کوهنشین گیلک و طبری که در دامنههای شمالی رشتهکوه البرز در استانهای ساحلی دریای کاسپین زندگی میکنند گالِش گفته میشود.
گالش یا گاولش «Galeš»، در بخشی از زبانهای ایرانی شمال غربی همچون گیلکی و طبری به معنای گاوبان را میدهد. بعبارت سادهتر گالش یعنی کسی که دامداری میکند و گاو و گوسفند پرورش میدهد. کلمه گالش از ریشه سانسکریت گئورکش «Gao-rakš» گرفته شدهاست «Gao» بمعنی گاو «Rakš» به معنی پاییدن و نگهبانی کردن است.
همچنین در طبری به چوپان گاو، گالش «Galeš» و به چوپان گوسفند کِرد «kerd» گفته میشود. در متون کهن طبری از کلمه گالش به معنای چوپان استفاده شدهاست.
همچنین نقل از زبان مردان گیلک، مرد گالش به کسی گفته می شود که توانایی زمین زدن گاو وحشی را داشته باشد، گالش از دو واژه گاو و لش می باشد که واژه لش به معنی جسم خوابانده شده میباشد.
انواع گالش
- گالشهای اشکوری
- گالشهای اشکوری در مناطق کوهستانی گیلان و غرب مازندران یعنی از دیلمان سیاهکل تا اشکورات و ییلاق رودسر و املش تا رامسر در غرب مازندران که به اشکورات شهرت دارد زندگی میکنند و به گویش گالشی از زبان گیلکی سخن میگویند.
- گالشهای طبری
- گالشهای طبری در مناطق کوهستانی استانهای مازندران و گلستان زندگی میکنند و به زبان مازندرانی سخن میگویند.
- مختاباد
- مختاباد گروهی از مردم مازندران هستند که کارشان با گالشها مرتبط بودهاست. مختاباد در فرهنگ واژگان تبری به معنای سرپرست گالشها است. مختابادها در حوزه رود تجن دامداران سنتی محسوب میشدند. مختابادها زمستانها در قشلاق و در جلگه میان جنگل بسر میبردند، در فصل گرم و اواسط بهار جلگه را ترک کرده به ییلاق میرفتند. این مردم به کار کشاورزی و کشت و کار برنج مشغول نمیشدند و شغلشان معمولاً پرورش گاو جنگلی یا همان گاو بومی مازندران بود. مردم مختاباد شاخه ای از قوم طبری هستند و به زبان مازندرانی سخن میگویند.
گیلکی گالشی
گالشهایی که در کوهستانهای گیلان و غرب مازندران زندگی میکنند به گویش گالشی از زبان گیلکی سخن میگویند.
لباس گالشی
لباسی که گالشها هنوز هم از آن استفاده میکنند عبارتست از، شلوار پشمی، جلیقه پشمی، کلاه و شولا که همه پشمی هستند و برای زندگی در شرایط آب و هوایی سرد کوهستان مناسب میباشد.
شیوه زندگی گالشهای طبری
هر گالش طبری بین ۲۰ تا ۵۰ گاو و ۱ یا ۲ سگ دارد. گالشهای طبری برای تشویق گاوها به راه رفتن از اصوات «ها… ها» و «هَی… هَی» و برای متوقف کردن آنها از «هِرِس» (Heres) استفاده میکنند. گالشها پس از اینکه تا نیمه تپه که بالا میروند، بساط صبحانه پهن میکنند و گاوها را هم رها میکنند تا برای خودشان در میان علوفه فراوان، بچرند. گالشها آتشی برپا میکنند و کتری سیاه شان را با آب چشمه پر کرده و روی آتش میگذارند و سپس به خوردن نان و پنیر و خیار و گوجه و چای مشغول میشوند.
پس از صبحانه، گالشها گاوها را هم جمع میکنند و دوباره راه میافتند تا به «کوچ خِنِه» میرسند و معمولاً ۵ الی ۶ «کوچ خِنِه» در آنجا وجود دارد. «کوچ خِنِه» جایی در ییلاق است که ساکنانش برای همه ایام سال در آنجا به سر میبرند. به جز این «کوچ خِنِه»، ۳ الی ۴ «تِلار» (Telar) هم در آنجا میتوان دید. «تِلار» در مازندران، خانههایی را میگویند که در کوه یا جنگل برای گاوها درست میکنند. برخی از گالشها از خودشان «مِنزِل» بین راه ندارند و بنابراین یا شب را در وسط جنگل آتش روشن میکنند و گاوها را همانجا نگه میدارند تا صبح؛ یا در مِنزِل و تلار آشنایان میمانند.
هر تلار معمولاً سه بخش اصلی دارد: پَرِه (Pare) که اتاقی است کوچک و معمولاً به ابعاد ۲ در ۲٫۵ متر که محل استراحت گالش است؛ کَریکِه (Karike) اتاقی است کوچکتر به ابعاد ۱٫۵ در ۲٫۵ که برای نگهداری از شیر و ماست و ظروف بزرگ استفاده میشود؛ بخش سوم هم تلار است که نام این سازه از آن گرفته شدهاست و حدوداً ۵ در ۴ است و برای نگهداری از گوسالههای کوچک استفاده میشود. به جز این سه بخش که نام برده شده، تلارها بخشهای دیگری هم دارند. بالای شیروانی تلارها که معمولاً به عنوان انبار برای علوفه و… استفاده میشود. همچنین جلوی تلارها که مسقف است و شبیه ایوان، «بارِک» (Barek)، «پیش لِر» (Pish ler) یا «سرپِنا بِن» (Sarpena ben) نامیده میشود و گاوها معمولاً شب در آنجا تجمع میکنند. لابلای تنه درختان در دیوارههای تلار، باز است؛ مگر دیوارهای پَرِه که آنرا با «گِلِ گوئی» (Gele guyi) پر میکنند که ترکیبی است از خاکستر با پِهِن گاو. پِهِن گاو گرما را بیشتر نگاه میدارد. در کنار یکی از دیوارههای داخلی این اتاق، «تَش کَلِه» (Tash kale) یا محل آتش درست کردن قرار دارد که روی آن چای و غذا درست میکنند یا آتش برای گرمای شب شان بر می فروزند. گالشهای طبری هنگامی که آتش را خاموش میکنند، میگویند «تش بَمِردِه» که یعنی آتش مُرد.
از قدیم گالشها، پلا و شیرگرم را در لاوک چوبی میریختند و هر کس از جیب خودش قاشق خوشتراشی از چوب شمشاد یا گلابی بیرون میآورد و دست جمعی شیرپلا (شیربرنج) میخوردند. هنوز هم بسیاری از گالشها از همین شیوه استفاده میکنند.
منابع
- ↑ http://mazandnume.com/fullcontent/15868/گالش-مازندرانی-و-گالش-روسی/
- ↑ محمود رنجبر، رقیه رادمرد (۱۳۸۲)، بررسی و توصیف گویش گالشی
- ↑ عامریان، فاطمه: نقد و بررسی کتاب گالشها در گذر زمان، پنج گفتگو از روستای گالشنشین زیارت. در مجله زبان و زبانشناسی. دوره و شماره: دوره ۱۱، شماره ۲۲، بهار و تابستان ۱۳۹۵، صص ۱۱۹–۱۳۰.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۳ آوریل ۲۰۱۷. دریافتشده در ۱۹ اوت ۲۰۱۸.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۴ ژوئیه ۲۰۱۹. دریافتشده در ۱۹ اوت ۲۰۱۸.
- ↑ فرهنگ واژگان تبری-جهانگیر نصری اشرفی، احیاء کتاب، تهران۱۳۸۱
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۳ آوریل ۲۰۱۷. دریافتشده در ۱۹ اوت ۲۰۱۸.
- ↑ "چرا گیلانیها با دست غذا میخورند؟". 2018. ایسنا. Accessed October 18 2018. [۱].