حساب کاربری
​
زمان تقریبی مطالعه: 2 دقیقه
لینک کوتاه

چگل

یکی از قبائل ترک‌تبار خاور دور

چـِگِل نام یکی از قبائل ترک تبار خاور دور و از ترکان خَلُّخ (ناحیه‌ای در حدود کاشغر) است. سابقه این قبیله از قرن هفتم میلادی شناخته شده‌است و در اطراف دریاچه ایسیک‌کول واقع در کشور قرقیزستان کنونی زندگی می‌کردند. آنها از بازماندگان دو قبیله از «شش قبیله چویی» از خانات کیمک در ترکستان در نظر گرفته شده‌اند. در کتاب دیوان لغات الترک اثر محمود کاشغری قبائل ترک و از جمله قبایل چگل، افشار، بایُندر، سلغر، یغما، غز، سلجوق و مجغر که همان مجار باشد، را نام می‌برد.

چگل
قبیله
نوع‌زندگیچادرنشین
رود ایلی که در کرانه آن اقوام ترک از جمله چگل زندگی می‌کردند

کاشغری می‌گوید که ترکان اوغوز به تمام ترکان بین آمودریا و شمال چین «چگل» می‌گفتند. چگل‌ها ساکن ساحل شمالی ایسیک‌کول و درهٔ رود ایلی بودند و در سده‌های چهارم و پنجم جمعیت بسیار داشتند. پراکندگی چگل‌ها از حوالی طراز تا کاشغر بود. ظاهراً تا قبل از قراخانیان حکومت مستقل داشتند و پادشاهشان تکین یا تکسین عنوان می‌شد. عده‌ای از چگل‌ها در نیمهٔ دوم قرن چهارم پیرو مذاهب قدیم خود و عده‌ای از جمله ساکنان شهر چگل در حوالی طراز مسلمان بودند.

در فرهنگ دهخدا آمده چگل نام شهری است از ترکستان قدیم که ظاهراً مردم آن شهر به زیبایی معروف بوده‌اند و بدین مناسبت شاعران در اشعار خود خوبرویان را بدین شهر نسبت داده یا به مردم این شهر تشبیه کرده‌اند.

فهرست

  • ۱ چِگِل در ادبیات پارسی
  • ۲ پانویس
  • ۳ منابع
  • ۴ پیوند به بیرون

چِگِل در ادبیات پارسی

از مردم چگل بردگان زیباروی را از چگل به ایران می‌آورده‌اند از این رو در نزد شاعران فارسی‌زبان و در ادبیان فارسی به زیبایی و خوش‌اندامی از ایشان یاد شده‌استو واژهٔ چِگِل یا کنایه شمع چِگِل در ادبیات پارسی به زیبا و زیبارویی مانند شده‌است.

  • حافظ
صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویمفروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگلشاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
  • خواجوی کرمانی گوید:
ای شمع چگل دوش در ایوان که بودیوی سرو روان دی به گلستان که بودی
  • حکیم صبوری گوید:
ور براندازد نقاب از صورت شمع چگلزهد را غارت نماید هوش را یغما کند
  • شاهنامه جنگ بزرگ کیخسرو
چو افراسیاب ان چهارم پسرکمر بسته آمد به پیش پدر
بدو داد ترک چگل صدهزارزره دار و با گرزه گاو سار
که باشد نگهدار پشت پشنگنپیچد اگر بارد از ابر سنگ
  • شاهنامه پادشاهی گشتاسپ
مکن دلت را بیشتر زین نژندبه داد خدای جهان کن بسند
بدادش بسی پند و بشنید شاهچو خورشیدگون گشت برشد به گاه
نشت از بر گاه و بنهاد دلبه رزم جهانجوی شاه چگل
از اندیشهٔ دل نیامدش خواببه رزم و به بزم‌اش گرفته شتاب

پانویس

  1. ↑ «معنی چگلی | فرهنگ فارسی عمید». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۸.
  2. ↑ "Chigils". Wikipedia (به انگلیسی). 2018-04-11.
  3. ↑ در سال چهار سَد و شصت در دوره خلفای عباسی تألیف شده که عبارتست از تفسیر لغات ترک به زبان عربی
  4. ↑ «چِگِل». encyclopaediaislamica.
  5. ↑ لغت‌نامه دهخدا: چگل
  6. ↑ جلد چهارم: جنگ بزرگ کیخسرو، صفحه: 190
  7. ↑ جلد ششم: پادشاهی گشتاسپ، صفحه: ۳۶۵

منابع

  • شاهنامه فردوسی. از نسخه مسکو. نشر محمد. (صفحه: ۹۱). شابک ‎۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵

پیوند به بیرون

آخرین نظرات
  • خاور دور
  • ترکستان
  • قرقیزستان
  • قرقیزستان
  • ترکستان
  • افشار
  • افشار
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.