پشین
پَشین یا کیپشین پسر کیقباد است و سهراب و لهراسب پسران اویند. بنا بر برخی منابع پسر بزرگ اما بنا بر شاهنامه فردوسی پشین پسر سوم کیقباد است. در متن پهلوی بندهش کیپشین پسر کیاَپیوَه نواده کیقباد است، و این نام به صورت کیپسین آمده است. در شاهنامه فردوسی از کیپشین با عناوین خردمند و کسی که دلش از داد لبریز بود، یاد میشود.
پشین | |
---|---|
از شاهزادگان ایرانی شاهنامه | |
نام | پشین |
شهرت | کی پَشین |
منصب | شاهزاده |
نام پدر | کیقباد |
موطن | ایران |
فرزندان | لهراسب و سهراب |
برادران | کیکاووس، کیآرش، آرش، کیبیه، کیافنه |
کیپشین در شاهنامه
در شاهنامه فردوسی چندین بار از پشین یا کیپشین نام برده شده است. که در بیشتر آنها شخصیتهایی با افتخار تبار خود را به کیپشین نسبت میدهند. هرچند که در شاهنامه فردوسی به کارها و پیشنه کیپشین اشاره نمیشود.
خانواده کیپشین
در شاهنامه فردوسی از چهار پسر کیقباد یاد می شود که پشین فرزند سوم کیقباد است، که این نخستین یادکرد کیپشین در شاهنامه فردوسی است :
پسر بد مر او را خردمند چار | که بودند زو در جهان یادگار | |
نخستین چو کاووس باآفرین | کیآرش دوم و دگر کیپشین | |
چهارم کجا آرشش بود نام | سپردند گیتی به آرام و کام |
پیشنهاد کیکاووس به سیاوش ازدواج با دختر کیپشین را
یادکرد دیگر شاهنامه فردوسی از کیپشین زمانی است که کیکاوس پیشنهاد ازدواج با عموزادگان را به سیاوش میدهد، همچنان که در ابیات زیر آمده کیکاووس از برادر خود با احترام یاد میکند و او را از بزرگان برمیشمارد:
پدر با پسر راز گفتن گرفت | ز بیگانه مردم نهفتن گرفت | |
همی گفت کز کردگار جهان | یکی آرزو دارم اندر نهان | |
که ماند ز تو نام من یادگار | ز تخم تو آید یکی شهریار | |
چنان کز تو من گشتهام تازه روی | تو دل برگشایی به دیدار آوی | |
چنین یافتم اخترت را نشان | ز گفت ستارهشمر موبدان، | |
که از پشت تو شهریاری بود | که اندر جهان یادگاری بود | |
کنون از بزرگان یکی برگزین | نگه کن پس پردهٔ کی پشین |
نسبت دادن اسفندیار تبار خود به کیپشین
زمانی که اسفندیار تبار خود را برای رستم بازگو می کند، تبار خود را از نیای خود پشین به فریدون شهریار ایران میرساند:
که لهراسپ بُد پور اورند شاه | که او را بُدی از مهان تاج و گاه | |
هم اورند از گوهر کیپشین | که کردی پدر بر پشین آفرین | |
پشین بود از تخمهٔ کیقباد | خردمند شاهی دلش پر ز داد | |
همی رو چنین تا فریدون شاه | که شاه جهان بود و زیبای گاه |
نسبت دادن تبار خسرو (مدعی شاهی) به کیپشین
یکی دیگر از یادکردهای شاهنامه فردوسی از کیپشین زمانی است، پس از کشته شدن یزدگرد بزهگر باتوجه به ستمهایی که یزدگرد بزهگر در حق زیردستان و بزرگان ایران روا داشته بود، بزرگان ایران تصمیم گرفتند که از تبار دیگری فردی را به شاهی برگزیدند. پس از کشمکشهای فراوان یکی از بزرگان بهنام خسرو برگزیده میشود. که تبار او را به کیپشین نسبت میدادند. که بهرام گور با پشتیبانی سپاه منذر این انتخاب را نمیپذیرد، و بین بزرگان گفتگوها به درازا میکشد، برخی از بزرگان طرفدار خسرو و برخی طرفدار بهرام گور بودند. بخشی از این گفتگو که در آن به تبار خسرو اشاره شده که تبار او را به کیپشین میرساند در ابیات زیر آمده است:
به بهرام گفتند کای فرمند | به شاهی توی جان ما را پسند | |
ندانست کس در هنرهای تو | به پاکیتن و دانش و رای تو | |
چو خسرو که بود از نژاد پشین | به شاهی برو خواندند آفرین | |
همه زیر سوگند و بند وییم | که گوید که اندر گزند وییم | |
گر او زین سپس شاه ایران بود | همه مرز در چنگ شیران بود | |
گروهی به بهرام باشند شاد | ز خسرو دگر پاره گیرند یاد |
کیپشین در سایر آثار ادبی
در تاریخ بلعمی از کیقباد و فرزندانش چنین یاد شده است:
و [ کیقباد ] دخترِ مهتری از مهتران ترکستان به زنی کرده بود. و او را از آن زن پنج فرزند آمد نامهای ایشان یکی کیافنه و کیکاووس و کیآرش و کیپشین و کیبیه. و کی به زبانِ پهلوی نیکو بود. و این همه فرزندانِ کیقباد بودند. وی ملَکِی با عدل و داد بود و جهان آباد کرد و خراج نستد مگر عُشر. پس نشست به بلخ داشتی، به لبِ جیحون بدان حد که میان او بود و میان ترکان. و صد سال پادشاهی کرد. و آن قصه های بنیاسرائیل که از پسِ موسی بود همه در عهد کیقباد بود.
نظامی گنجوی حاکم بیشکین را با کیپشین مقایسه میکند:
اگر بیشکین بر نویسنده راست | بود کیپشین حرف بر وی گواست | |
سزد گر بود نام او کیپشین | که هم کینشانست و هم کینشین |
قاآنی و ملک شعرای بهار نیز از کیپشین نام بردهاند.
منابع
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ آوریل ۲۰۲۱. دریافتشده در ۱۰ آوریل ۲۰۲۱.
- ↑ شاهنامه فردوسی، تصحیح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه 162، بیت 690
- ↑ راز رویینتنیاسفندیار، نویسنده سجاد آیدنلو، انتشارات دکترمحمود افشار، با همکاری انتشارات سخن، چاپ اول، صفحه ۴۰
- ↑ شاهنامه فردوسی، بر پایه چاپ مسکو، انتشارات هرمس، داستان رستم و اسفندیار، صفحه 1006
- ↑ شاهنامه فردوسی، بر پایه چاپ مسکو، انتشارات هرمس، پادشاهی کیقباد، صفحه 184
- ↑ شاهنامه فردوسی، بر پایه چاپ مسکو، انتشارات هرمس، داستان سیاوش،
- ↑ اورند به معنای شکوه و زیبایی است, واژهنامه [شاهنامه]، مولف جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، سال ۱۳۹۹
- ↑ شاهنامه فردوسی، بر پایه چاپ مسکو، انتشارات هرمس، داستان رستم و اسفندیار ، صفحه 1006
- ↑ شاهنامه فردوسی، بر پایه چاپ مسکو، انتشارات هرمس، یزدگرد بزهگر ، صفحه ۱۳۰۹
- ↑ شاهنامه فردوسی، بر پایه چاپ مسکو، انتشارات هرمس، یزدگرد بزهگر، صفحه ۱۳۰۹
- ↑ تاریخ بلعمی، محمد بن جریر طبری ، ترجمه ابوعلی بلعمی به تصحیح ملک الشعرای بهار و محمد پروین گنابادی، انتشارات هرمس، تاریخ چاپ ۱۳۹۹، صفحه ۴۹۱
- ↑ خمسه نظامی، حکیم نظامالدین الیاس نظامی گنجوی ، براساس چاپ مسکو، انتشارات هرمس، تاریخ چاپ اول ۱۳۸۵، صفحه ۱۰۳۱
فهرست شخصیتهای شاهنامه