عصمت بخاری
عصمةالله بخارایی معروف به عصمت بخاری یا نصیری فرزند خواجه مسعود (زاده بخارا - درگذشته ۸۴۰ (قمری)) شاعر ایرانی در عهد تیموری بود. نسب وی به جعفربن ابی طالب میرسید و اجداد او در بخارا شهرت و حرمت داشتند و مورد توجه ملوک آن دیار بودند.
تحصیلات علمی خود را در بخارا به پایان رسانید و در بیشتر علوم عصر خود سرآمد بود. در مجلس درس وی خواص و طالبان علم حضور داشتند مثل: سراجالدین بساطی سمرقندی، خیالی بخاری، خواجه رستم خوریانی و طاهر ابیوردی.
دیوان عصمت بخارائی به کوشش احمد کرمی در سال ۱۳۶۶ چاپ شده است هرچند از تصحیح حرفهای برخوردار نیست. وی در نظم اشعار پیرو امیرخسرو دهلوی بود و مضامین و معانی او را عیناً در اشعار خود نقل میکرد. در بعضی از کتابها او را پایهگذار بحر طویل دانستهاند.
نمونه شعر
نمونه غزل:
سرخوش از کوی خرابات گذر کردم دوش | به طلب کاریِ ترسابچۀ بادهفروش | |
پیشم آمد به سر کوچه پری رخساری | کافری، جلوهگری، زلف چو زنّار به دوش | |
گفتم این کوی چه کوی ست، تو را خانه کجاست | ای مهِ نو خمِ ابروی تو را حلقه به دوش | |
گفت تسبیح به خاکافکن و زنّار ببند | سنگ بر شیشۀ تقوی بزن و باده بنوش | |
بعد از آن پیش من آ تا به تو گویم سخنی | سخن این است اگر بر سخنم داری گوش | |
زود دیوانه و سر مست دویدم سویش | به مقامی برسیدم که نه دین ماند و نه هوش | |
دیدم از دور گروهی همه دیوانه و مست | وز تَفِ بادۀ عشق آمده در جوش و خروش | |
بیدف و ساقی و مطرب همه در رقص و سماع | بی می و جام و صراحی همه در نوشانوش | |
چون سر رشتۀ ناموس بشد از دستم | خواستم تا سخنی پرسم از او، گفت خموش | |
این نه کعبهست که بی پا و سر آیی به طواف | وین نه مسجد که در آن بی خبر آئی به خروش | |
این خرابات مغان است و در آن مستانند | از دم صبح ازل تا به قیامت مدهوش | |
گر تو را هست در این شیوه سر یکرنگی | دین و دنیا به یکی جرعه چو اینان بفروش |
نمونه رباعی:
چون توسنِ شه قدم به جولان انداخت | آتش به دلِ سپهرِ گردان انداخت | |
پیشش مه نو ز سیم چوگان آورد | خورشيد چوی گوی زر به ميدان انداخت |
نمونه مسمط در مدح علی بن موسی الرضا:
ای روضهای که دهر ز بویت معطر است | آبت ز کوثر و گلت از مشک و عنبرست | |
در طینت تو چشمهٔ خورشید مضمرست | بوی تو چون نسیم جنان روح پرورست | |
خاکی و نه فلک بوجودت منورست | تا در تو نور دیدهٔ زهرا و حیدرست | |
خورشید کو یگانه رو هفت کشورست | ||
بهر شرف ز خاکنشینان این دَرَست | ||
ای کشور فلک شرف کعبه احترام | دارالسلام گفته جناب ترا سلام | |
بر آستان روضهٔ تو مهر و مه غلام | در گنبد مرصع تو هر صباح و شام | |
از قرص آفتاب و ز جرم مه تمام | تصویر میکند بسر تبربت امام |
منابع
- ↑ میرافضلی, سیدعلی (2022-06-22). "بررسی رباعیات عصمت بخارایی". آینه پژوهش. 33 (194): 199–214. doi:10.22081/jap.2022.72963.
- ↑ www.irna.ir https://www.irna.ir/news/84390672/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA-%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D8%B1%DB%8C. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۲-۱۰.
- ↑ «دیوان عصمت بخارائی». کتابخانه مجازی ادبیات.
- ↑ «بررسی موسیقی شعر دیوان عصمت بخارایی | کتابخانه مجازی الفبا». alefbalib.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۲-۱۰.