عبدالملک بن مروان
عبدالملکِ مروان یا عبدالملک بن مروان (زاده ۲۶ قمری/۶۴۶ میلادی – درگذشته ۸۶ قمری/ ۸ اکتبر ۷۰۵ میلادی) پنجمین خلیفه از خلفای اموی در دمشق بود. او یکی از قدرتمندترین خلفای اموی بود و توانست بر مشکلات سیاسی که در عهدش پیش آمد، فائق آید. در دوران او، دیوانهای مهم شعر و کتب علمی از زبانهای گوناگون قدیم به عربی برگردان شد و دانشمندان از دیگر سرزمینها به سوی دربار دمشق روی آوردند. در سال ۶۹۱ میلادی، عبدالملکبن مروان مسجدالاقصی را در مساحت فعلی آن توسعه داد و مهمترین بنای آن معروف به قبةالصخره را ساخت.
عبدالملک بن مروان | |||||
---|---|---|---|---|---|
پنجمین خلیفه اموی | |||||
خلافت | ۶۵ – ۸۶ ق. برابر ۱۲ آوریل ۶۸۵ – ۸ اکتبر ۷۰۵م. | ||||
پیشین | مروان بن حکم | ||||
جانشین | ولید بن عبدالملک | ||||
زاده | ۲۶ ق. برابر ۶۴۶م. | ||||
درگذشته | ۸۶ ق. برابر ۸ اکتبر ۷۰۵م. (۵۹ سال) | ||||
همسران |
| ||||
فرزند(ان) | ولید هشام عبدالله سلیمان مسلمه یزید دوم حجاج فاطمه | ||||
| |||||
دودمان | امویان شاخه بنی مروان | ||||
پدر | مروان یکم | ||||
مادر | عایشه بنت معاویه بن مغیره | ||||
دین و مذهب | اسلام |
عبدالملک برای نخستین بار واحد پول برای جهان اسلام تعیین کرد و سکههای درهم و دینار به نام او ضرب شد. او کعبه را با دیبا و حریری که در دمشق بافته و به مکه فرستاده میشد، پوشانید. وی قلمرو امویان را از خاور به نزدیکی مرز چین گسترش داد، او حجاج بن یوسف ثقفی را به مکه فرستاد، تا عبدالله بن زبیر را سرکوب کند. سرانجام حجاج کعبه را با منجنیق ویران کرد و عبدالله بن زبیر را در کعبه گردن زد و همانجا تمامی خدام مسجدالحرام را کشت و حجرالاسود معروف را چهارپاره کرد و مسجدالحرام را آتش زد.
پژوهشگران بسیاری نقش او را در شکلگیری قرآن و اسلام رسمی مهم میدانند. بسیاری از تاریخنگاران عبدالملک را بنیانگذار واقعی اسلام به عنوان یک نهاد دینیِ خلافت عربی میدانند.
عبدالملک، شهر واسط را در کرانه باختری رود دجله بنیان نهاد و مردمی از شهر شام را در آن جای داد و خود چندی در آنجا سکونت گزید. در دوران وی چندین شورش سیاسی-دینی بهوقوع پیوست. وی برای جلوگیری از شورشها نیازمند به شامیان بود، پس شخصی به نام مهلب بن ابیصفره را به جنگ با خوارج واداشت؛ سرانجام خوارج سرکوب شده و نفوذ خود را از دست دادند. قیام و سرکوب مختار ثقفی در زمان او روی داد. او همچنین قبةالصخره را در بیتالمقدس بنا نهاد. و به فرماندهی برادرزاده حجاج بن یوسف ثقفی، محمد بن قاسم ثقفی، هند را گشود. عبدالملک، از نظر حکومتداری شخصی لایق ولی بسیار بیرحم و خونریز بود. پس از مرگش ولید بن عبدالملک جانشین وی شد. ابن خلدون نوشتهاست: «عبدالملک بن مروان از خلفای بنی امیه و عرب و جهان اسلام است. او در امور مملکت به سیره خلیفهٔ دوم عمر بن خطاب عمل مینمود.»
ابن طقطقی، عبدالملک بن مروان را اولین کسی میداند که مردم را از امر به معروف نهی کرد. او در نخستین خطبهی خود گفت: «شما دیگران را به تقوی فرامیخوانید اما خود را فراموش میکنید؛ به خدا سوگند از این پس کسی مرا به تقوی فرابخواند گردن او را قطع خواهم کرد». او به مردمی که انتظار آن داشتند تا او همچون مهاجران نخست عمل کند میگفت: «چنین چیزی را از ما نخواهید که خود نیز همانند آن عمل نمیکنید». او در سال 71 هجری کوفه را تصرف و مصعب بن زبیر را کشت.
اهمیت در شکلگیری اسلام
در پژوهشهای تاریخی در بابِ تاریخنگاری قرآن، نقش عبدالملک بن مروان در شکلگیری نسخه رسمی قرآن نیز مورد توجه برخی پژوهشگران قرار گرفتهاست. نخستین بار، با بررسیهای آلفونس مینگانا، متخصص زبان عربی و سریانی در مقابلهٔ نهایی متن قرآن، به این نتیجه رسید که نسخه رسمی قرآن تا پایان قرن هفتم میلادی وجود نداشتهاست؛ یعنی «مصحف عثمان» باید در دورهٔ عبدالملک به صورت نهایی گردآوری و تدوین شده باشد. از دهه هفتاد میلادی به بعد، این خط پژوهشی، توسط پژوهشگرانی همچون پاتریشا کرون و مایکل کوک و برخی دیگر گسترش پیدا کرد. امروزه، این مسئله مورد تأیید بسیاری از پژوهشگران است.
بر اساسِ نظر محمدعلی امیرمعزی، عبدالملک به دلایل سیاسی برای مشروعیت بخشیدن به امپراتوری خود، با بازخوانی پیامِ محمد، قرآنی «رسمی» را، که به دست ما رسیده، تنظیم کرد، و تلاش کرده که نسخههای دیگر را از بین ببرد. از نظر معزی، خلیفه میدانست که «در جامعهای که حرکتهای اعتراضیِ دینیـسیاسی بسیار زیاد است، این تسلط تنها از طریق تسلط بر کتاب مقدس و البته تدوین آن امکانپذیر است. کتابی مدون، منحصر به فرد و مستقل از کتب مقدس پیشین ـ منظور مسیحی و یهودی ـ که بر اساس احکام دولتی تدوین یافته باشد، بهترین تضمین برای امنیت اعتقادی و البته سیاسی است.» نسخهای که به گفته امیرمعزی مورد بحث و انتقاد شیعیان بود و با نسخههای دیگر از نظر ظاهر و محتوا متفاوت بود، اما نهایتاً پس از چهار قرن و در دوران خلافت عباسی با شکلگیری «ارتودکسی سنی» که یکی از دگمهای آن الهی و جاودانی دانستن قرآن حکومتی (étatique) شد، این نسخه بر همه مسلمانان از جمله شیعیان تحمیل، یا در دوران آل بویه به روش تقیه پذیرفته شد.
همچین، بر اساس برخی از پژوهشها، نخستین بزرگداشتهای واقعی از محمد بهعنوان پیامبر دینی مستقل از مسیحیت و یهودیت نیز مربوط به دورهٔ عبدالملک میشود. به گفته کریستیان روبَن، کتیبهشناس و متخصص تاریخ اعراب قبل از اسلام، نام محمد در اولین اسناد اسلامی -کتیبهها و بناهای یادبود، پاپیروس و سکه غایب است- و اولین شواهدِ نام او به سال ۶۶ هجری قمری، تقریباً ۵۵ سال پس از مرگ وی، در ضربِ سکهای با عبارت «بسم الله محمّد رسولالله» برمیگردد. از نظر گیوم دی نیز، شخصیت محمد در دوران سفیانیان غایب است و از این دوران به بعد است که ظاهراً محمد چهرهای مرکزی میگیرد. آنچه که از نظر دی تلاش برای نشان دادن گسست از ادیان دیگر است. همچنین اینکه از نظر عبدالملک ادیان یهودی و مسیحی کتابی دارند، بنابراین اسلام نیز باید مانند یک دین رسمی، کتابی مشخص داشته و تکمیل کننده یهودیت و مسیحیت باشد.
عبدالملک بن مروان، نخستین خلیفهای بود که عنوان «خلیفه الله» را به خود اختصاص داد. واژه «مسلمان» نیز نخستین بار در دوران وی استفاده شد؛ تا قبل از عبدالملک پیروان محمد خود را «مومنون» یا «مهاجرون» مینامیدند. دومین منبع متنی مسلمانان، یعنی حدیث هم به همان شیوهٔ قرآن و تحت کنترل عبدالملک، تدوین یافت. یکی دیگر از تصمیمات مهم در دوران خلافت عبدالملک بن مروان، این بود که با ارجاع به یک حدیث، اعلام شد که سه مسجد، یعنی کعبه در مکه، مسجد مدینه و بیتالمقدس در اورشلیم، مکانهای مقدسی هستند و مسلمانان برای زیارت میتوانند به این شهرها بروند. قبةالصخره در بیتالمقدس نیز، به فرمان وی بنا نهادهشد.
جستارهای وابسته
منابع و یادکردها
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۲، ص۶۱.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ص۱۹۲.
- ↑ بنقتیبه الدینوری، الامامة و السیاسة، ص۳۱۶.
- ↑ Porteous, John (1969). "The Imperial Foundations". Coins in History: A Survey of Coinage from the Reform of Diocletian to the Latin Monetary Union. Weidenfeld and Nicolson. pp. 14–33. ISBN 0-297-17854-7.
- ↑ Ducay، Paul (۲۰۲۰-۰۲-۱۱). «Mohammad Ali Amir-Moezzi: " Plusieurs versions du Coran ont précédé la religion islamique impériale»». PHILITT (به فرانسوی). دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۲-۰۴.
- ↑ تاریخ خلفا. ج. جلد دوم، چاپ پانزدهم. به کوشش رسول جعفریان. ص. ۷۸۵-۷۸۶.
- ↑ محمدعلی امیرمعزی؛ مجید منتظرمهدی. "یک متن و تاریخی رازآمیز". هفت آسمان، 11, 42, 1388, 35-56. صفحه 40.
- ↑ Le Coran des historiens ", tombe I, sous la direction de Guillaume Dye et Mohammad Ali Amir-Moezzi, Cerf, Paris, 2019, p. 28.
- ↑ Causeur.fr؛ Leyne، Franck de (۲۰۲۰-۰۲-۰۲). «Islam: enfin une analyse historico-critique du Coran en langue française». Causeur (به فرانسوی). دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۲-۱۲.
- ↑ محمدعلی امیرمعزی؛ مجید منتظرمهدی. "یک متن و تاریخی رازآمیز". هفت آسمان، 11, 42, 1388, 35-56. صفحه 53.
- ↑ Amir-Moezzi, Le Coran, nouvelles approches, sous la direction de Mehdi Azaiez, avec la collaboration de Sabrina Mervin Paris, CNRS Éditions, 2013, p.78.
- ↑ M.A Amir Moezzi, le chi'isme et le Coran, in le coran des historiens, I, CERF, 2019 Paris, p.934.
- ↑ Christian Julien Robin, L’Arabie préislamique .in le coran des historiens, I, CERF, 2019 Paris, p.59.
- ↑ Guillaume Dye, XIX. Le corpus coranique, in le coran des historiens, CERF, Paris, p. 905.
- ↑ Dye, G. (2010). La théologie de la substitution du point de vue de l’islam. In T. Gergely & E. Ben-Rafael (Eds.), Judaïsme, christianisme, islam. Entre théologie de la falsification et théologie de la substitution (pp. 85-103). p. 93.
- ↑ Guillaume Dye, XIX. Le corpus coranique, in le coran des historiens, CERF, Paris, p. 904.
- ↑ M.A Amir Moezzi, le chi'isme et le Coran, in le coran des historiens, I, CERF, 2019 Paris, p.955.
- ↑ Le dictionnaire du Coran , sous la direction de Mohammed Ali Amir-Moezzi, Bouquins/Robert Laffont, 2007. p.617.
- ثابت اسماعیل راوی (۱۹۶۵)، تاریخ العصر الاموی من الناحیة السیاسیة و الادرایة و الاجتماعیة، به کوشش مصعب محمد ابوبکر.، قاهره: المکتبة النهضه المصریه، ص. ۸۸
- رسول جعفریان (۱۳۷۸)، تاریخ اسلام از پیدایش تا ایران اسلامی، به کوشش مرتضی رحیمی.، قم: انتشارات حوزه علمیه، ص. ۸۸
- جرالد هاوتینگ (۱۳۸۷)، امویان: نخستین دودمان حکومتگر در اسلام (۶۶۱–۷۵۰م)، ترجمهٔ عیسی عبدی، به کوشش سعید ذوالفقاری.، تهران: امیرکبیر، ص. ۹۷