شیرین و فرهاد
شیرین و فرهاد یا فرهاد و شیرین منظومهٔ عاشقانهٔ ناتمامی ۱۰۷۰ بیتی در قالب مثنوی از وحشی بافقی به تقلید از خسرو و شیرین است. در این منظومه واقعهای از داستان خسرو و شیرین یعنی عشق فرهاد کوهکن به شیرین به سبکی مؤثر و دلنشین به نظم کشیده شدهاست. عمر شاعر وفا نکرد تا منظومهٔ خود را به پایان ببرد. پس از وی وصال شیرازی در نیمهٔ دوم سدهٔ سیزدهم آن را پی گرفت و ۱۲۵۱ بیت بر آن افزود، ولی عمر او نیز کفاف نداد و سرانجام صابر شیرازی در نیمهٔ دوم سدهٔ سیزدهم با افزودن ۳۰۴ بیت دیگر آن را ختم کرد. نخستینبار در سال ۱۲۶۳ قمری به طبع رسید و نسخهٔ کامل آن با دنبالهای که وصال شیرازی و صابر شیرازی بر آن افزودهاند، ضمن دیوان وحشی بافقی در سال ۱۳۳۹ شمسی چاپ شد.
شیرین و فرهاد | |
---|---|
زبان | فارسی |
قالب | مثنوی |
از کتاب | دیوان وحشی بافقی |
پدیدآورنده | وحشی بافقی |
سال آفرینش | سده دهم هجری قمری |
گونه (ژانر) | ادبیات عاشقانه |
شمار ابیات | ۱۰۷۰ |
وزن | مفاعیلن مفاعیلن فعولن |
شخصیتها | شیرین، فرهاد، خسرو |
خلاصه داستان
پس از حمد و ستایش خداوند و اولیای خدا، وحشی هدف سرایش این داستان را چنین بیان میکند:
مرا زین گفتگوی عشق بنیاد | که دارد نسبت از شیرین و فرهاد | |
غرض عشقست و شرح نسبت عشق | بیان رنج عشق و محنت عشق | |
دروغی میسرایم راست مانند | به نسبت میدهم با عشق پیوند |
وصف شیرین
وحشی، شیرین را بسیار زیبا و دلربا توصیف میکند و او را مرهم دردها میخواند.
بت پر شکوه ماه پر شکایت | گل خوش لهجه سرو خوش عبارت | |
سر و سرکردهٔ نازک مزاجان | رواجآموز کار بی رواجان | |
نمک پاش جراحتهای ناسور | ز سر تا پا نمک شیرین پر شور | |
گره در گوشهٔ ابرو فکنده | دهان تنگ بسته راه خنده |
خروج شیرین از بارگاه خسرو
خسرو پرویز شیرین را رها میکند و خاطر شیرین غمگین میشود خصوصاً اینکه از جاسوسان شهر خبردار میگردد پرویز بنای عشق و عاشقی بر شکر اصفهانی گذاشتهاست. شیرین تصمیم میگیرد از شهر خارج شود و در جایی دلکش و خرّم و سرسبز سکنی گزیند. خادمان شیرین نزهتگاهی دلنشین و پر طراوت در دشت بیستون مییابند. شیرین پس از وداع با خادمان مشکوی خسرو از قصر خارج میگردد و به دشت بیستون میرود.
کندن کوه
بنای قصر شیرین
به دشت که میرسد تصمیم میگیرد کاخی زیبا بنا نماید و استادی هنرمند را جستجو میکند. خادمان فرمان شیرین را اطاعت کرده دو استاد هنرمند مییابند و به وصف شیرین میپردازند. فرستادگان شیرین به استاد هنرمند ـ فرهاد ـ پاداشهای گران و سنگین نوید میدهند و فرهاد که هنرش را با زر نمیسنجد، آشفته میشود.
عاشق شدن فرهاد
در پی توصیفهای خادمان از شیرین، فرهاد ندیده عاشق وی میشود و خواهان برشمردن ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شیرین از جانب خادمان میگردد.
نخستین کاردان بنای پرکار | نمیجنباند از جا پای پرگار | |
ز هر سحری که میبستیم تمثال | دمیدی باطل السحری ز دنبال | |
به هر افسون که میبردیم ناورد | به یک جنباندن لب دفع میکرد | |
لب عذر آوری برهم نمیبست | یک آری از لبش بیرون نمیجست | |
چه مایه گنج سیم و زر گشادیم | که تا با او قرار کار دادیم | |
زهی پر عقده کار بینوایی | که چون زر نیستش مشگل گشایی | |
عجب چیزیست زر جایی که زر هست | به آسانی مراد آید فرادست | |
بلرزد کاردان زان کار پر بیم | که برناید به امداد زر و سیم |
سپس شیرین و فرهاد در پردهٔ راز با هم گفتگو میکنند.
پاسخ شیرین به خسرو
آوازهٔ کار فرهاد به شیرین میرسد و شبی برای او ساغری از شیر میبرد. هنگام برگشت، اسب شیرین بهطور وحشناک میافتد و اگر فرهاد به موقع نرسیده بود، شیرین را بر زمین زده بود.
امتحان عشق فرهاد
شیرین به فرهاد میگوید هر آغازی پایانی دارد و اکنون پایان کار عشق ما فرارسیده است.
به گرمی گفتش ار کار دگر هست | بجو تا وقت وفرصت این قدر هست | |
که این شب چون به روز آید ز شیرین | به هجران وصل بگراید ز شیرین | |
پس از این شب بود روز جدایی | که این بودهست تقدیر خدایی | |
چو فرهاد این شنید، از دل به صد درد | برآورد آهی و از جان فغان کرد | |
کهای وصلت دوای درد هجران | چه سازم درفراقت با دل و جان |
شیرین در شاهنامه
با اینکه داستان عاشقی فرهاد در زمان حیات و پس از مرگش در افواه پیچیده بود امّا شاهنامه هیچ یادی از فرهاد نمیکند فقط روایت شیرین را گزارش مینماید. معلوم نیست آیا شیرینی که با خسرو به معاشقه پرداخت همان شیرین فرهاد است یا معشوق دیگری در میان بودهاست، آنچه مسلم است شیرین و فرهاد یا خسرو و شیرین در یک دورهٔ زمانی و مکانی حیات داشتند و آن منطقه جایی نبود مگر درّهٔ مصفای استانهای کرمانشاه و کردستان یا همان محوطههای تاریخی بیستون، طاق بستان، صحنه، کنگاور.
شاهنامه از ابتدا شیرین را شیفتهٔ خسروپرویز نشان میدهد نه فرهاد، و میگوید روزی خسروپرویز در اوج جوانی و اقتدار همراه خدم و حشم به شکار در شکارگاه یا همان سرزمین بیستون پرداخت، این خبر که به شیرین رسید برای جلب نظر پادشاه پیراهن زردی داشت آن را پوشید رخانش را به گلهای خوشبو آراست از ایوان لب بام آمد تا جلب نظر نماید:
چو بشنید شیرین که آمد سپاه | به پیش سپاه آن جهاندار شاه | |
یکی زرد پیراهن مشکبوی | بپوشید و گلنار گون کرد روی | |
یکی از برش سرخ دیبای روم | همه پیکرش گوهر و زرّ بوم | |
به سر برنهاد افسر خسروی | نگارش همه پیکر پهلوی | |
از ایوان خسرو برآمد به بام | به روز جوانی نبد شادکام | |
همی بود تا خسرو آنجا رسید | سرشکش ز مژگان به رخ برچکید |
آنچه از تاریخ برمی آید دربار خسرو پرویز در تیسپون (تیسفون-مدائن) در شمال عراق کنونی قرار داشته و شیرین هم شاهزادهای اهل ارمنستان بوده و قرارگرفتن بیستون که در حوالی کرمانشاه کنونی است و حضور فرهاد در سر راه این دو عاشق که در حال رفت و آمد به تیسپون و ارمنستان بودهاند از نظر جغرافیایی بسیار بعید مینماید . بنابراین شیرینی که فرهاد عاشق اوست ،با شیرین خسرو پرویز نمی تواند یک نفر باشد کما اینکه فردوسی بزرگ نیز در داستان شیرین و خسرو که قدیمی ترین قصه عشق شیرین و خسرو است و در قرن چهارم سروده شده، نامی از فرهاد نبرده است . و تنها در سروده نظامی گنجوی دو قرن بعد از فردوسی، یعنی در قرن ششم ،این سه نفر با هم آنهم در بیستون حضور دارند که احتمال اینکه در این سروده به جهت دراماتیک شدن بیشتر، این دو داستان با هم در آمیخته شده باشد وجود دارد.
پانویس
- ↑ «افسانه شیرین و فرهاد». اطلس تاریخ ایران. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی، ۹۳۲.
- ↑ «گفتار در آغاز داستان و چگونگی عشق». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ «گفتار در بیرون آمدن شیرین از مشکوی خسرو». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ «گفتار اندر طلب نمودن شیرین استادان پرهنر را برای بنا نمودن قصر شیرین و یافتن خادمان فرهاد را». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ «گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ «گفتار درآوردن خادمان شیرین فرهاد را در نزد آن ماه جبین و دلربایی آن نازنین از فرهاد». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ «گفتار اندر دلربایی شیرین از فرهاد مسکین و گفت و شنید آن دو به طریق راز و نیاز در پردهٔ راز». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ «امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ شاهنامه. جلد نهم. پادشاهی خسروپرویز، ص ۷۰۷
منابع
- حسین، الهی قمشهای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.
- شریفی، محمد (۱۳۸۷). محمدرضا جعفری، ویراستار. فرهنگ ادبیات فارسی. تهران: فرهنگ نشر نو و انتشارات معین. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۴۴۳-۴۱-۸.