سه پادشاهی کره
سه پادشاهی کره از گوگوریو، باکجه و شیلا تشکیل میشد که در شبه جزیره کره و قسمتهایی از منچوری تشکیل شد. روابط این سه امپراتوری جالب است؛ روابطی که حتی خود خواننده نمیتواند حدس بزند. سه امپراتوری کره به عبارتی غولهای شبه جزیره کره بودند که روزی دوست و روزی دشمن هم میشدند.
سه امپراتوری |
---|
۱- امپراتوری شیلا ۵۷ پ.م. — ۹۳۵ م. |
گوگوریو
گوگوریو شمالیترین امپراتوری کره بود که در سال ۳۷ پیش از میلاد در باک بویو و بعد از حملهای وسیع به هیون تو گون تشکیل شد.
جومونگ و ایجاد گوگوریو
پادشاه دانگمیونگ (زاده ۵۸ پیش از میلاد و درگذشته ۱۹ پیش از میلاد - پادشاهی ۳۷ تا ۱۹ پیش از میلاد) یا بهطور کامل دانگمیونگ سئونگ وانگ که به اسم زمان تولدش جومونگ نیز معروف است، مؤسس امپراتوری گوگوریو میباشد. گوگوریو در میان سه امپراتوری کره، شمالیترین آنها محسوب میشد. در لوح سنگی گوانگائتو از او با نام چومووانگ به معنی پادشاه چومو و در ۲ کتاب تاریخی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا از او با نام جومونگ و عنوان گو یاد شدهاست. همچنین در کتاب سامگوک ساگی از او با نام چومونگ یا سانگائی نیز نام برده شدهاست. در سایر نوشتههای بدست آمده، او با نامهای چومونگ، جونگمو یا دومو معرفی شدهاست. افسانه تأسیس گوگوریو برگرفته از متون کهن کره از جمله لوح سنگی گوانگائتو میباشد. معروفترین متن شناخته شده با اندکی تغییرات از سامگوک یوسا، سامگوک ساگی و دانگمیونگ سئونگ وانگ پیئون از دانگ گوک ایسانگ گوکجیپ بدست آمدهاست. بحثهای مختلفی بر سر آنکه پدر واقعی او چه کسی بوده به وجود آمدهاست، در بعضی از متون کره، جومونگ را پسر ههموسو (解慕漱:به معنی پسر آسمان) و یوها (柳花:به معنی دختر خدای رودخانه هابک) توصیف کردهاند. گفته شدهاست که هموسو با یوها در زمانی که او در کنار رودخانه در حال حمام کردن بود، آشنا شدهاست، اما خدای رودخانه ههموسو را قبول نکرد و او به آسمان برگشت. خدای رودخانه یوهوا را به اوبالسو (優渤水) تبعید کرد، مکانی که او با پادشاه دانگ بویو (بویو شمالی)، گوموا آشنا شد و صیغه او گردید. یوهوا که توسط نور خورشید باردار شدهبود، تخمی را به دنیا آورد. گوموا سعی کرد تا تخم را نابود کند سپس سعی کرد تا تخم را به حیوانات بخوراند، اما حیوانات به جای خوردن آن، از تخم محافظت کردند تا صدمه نبیند. در نهایت گوموا تخم را به یوها برگرداند و از درون تخم پسری به دنیا آمد که جومونگ نامیده شد و در زبان کرهای به معنی کماندار ماهر است. جومونگ برای مهارت استثنایی که در تیراندازی داشت، معروف بود. سرانجام به خاطر حسادت پسران گوموا، جومونگ مجبور به ترک دانگ بویو شد. برطبق افسانه در هنگام فرار با اسبش به رودخانهای خروشان رسید، لاک پشتها و جانوران آبزی بر سطح آب آمدند و یک پل ایجاد کردند. هنگامیکه او به سرزمینی که در جنوب رودخانه قرار داشت وارد شد، مورد استقبال گو موسئو دانگون فرمانروای جولبون (که همان باک بویو بود) قرار گرفت. گو موسئو میدانست که جومونگ یک مرد معمولی نیست و دخترش سوسانو را به عقد او درآورد. بعد از مرگ گو موسئو در ۳۷ پیش از میلاد، جومونگ هفتمین دانگون در باک بویو گردید. او تمام ۵ قبیله جولبون را با یکدیگر متحد کرد و یک کشور پادشاهی متمرکز به وجود آورد. جومونگ در سال ۳۷ پیش از میلاد کشور گوگوریو را تأسیس نمود و اولین پادشاه گوگوریو شد. در همان سال، پادشاه قبیله بیرو که سونگینگ نام داشت پس از دریافت کمک جهت شکست قبیله مالگال که مورد هجوم آنها قرار گرفته بود، تسلیم جومونگ شد. در سال ۳۴ پیش از میلاد، جولبون سئونگ اولین شهر پایتخت گوگوریو همراه با قصر امپراتوری تکمیل شد. ۴ سال بعد و در سال ۲۸ پیش از میلاد، جومونگ ژنرال بو ویئوم را جهت تسخیر پادشاهی اوکجه فرستاد. در طی همان سال مادر جومونگ، یوهوا، در قصر دانگ بویو درگذشت و برای او یک مراسم خاکسپاری در حد یک ملکه گرفتند در حالیکه او فقط یک صیغه سلطنتی بود. جومونگ یک فرستاده و هدایای فراوانی جهت قدردانی از سخاوت پادشاه گوموا، برای او ارسال نمود. در سال ۱۹ پیش از میلاد، همسر اول جومونگ، یی سویا همراه پسرش، یوری، دانگ بویو را ترک کردند و وارد گوگوریو شد. یی سویا، ملکه شد و سوسانو همسر دوم جومونگ به علت فشارهای وارده و همچنین ترس از موقعیت پسرانش در آینده گوگوریو تصمیم به ترک آنجا گرفت. سوسانو، گوگوریو را همراه دو پسرش و تعدادی از مردم ترک کرد و آنها را به سمت جنوب شبه جزیره کره، مکانی که در حال حاضر کره جنوبی در آن قرار دارد، رهبری کرد. جومونگ اولین پسرش یوری را به عنوان ولیعهد معرفی نمود و او را وارث تاج و تخت کرد.
به قدرت رسیدن یوری
نظریه رایج این است که یوری به عنوان پسر پادشاه جومونگ و بانو یه سویا جانشین او گردید. یک توضیح متداول برای تفاوت عنوان پدر و پسر در این است که، عنوان اصلی جومونگ، "Hae" بوده، اما او پس از تأسیس امپراتوری گوگوریو آن را به Go" تغییر داده بود. در کتابهای سامگوک ساگی و سامگوک یوسا به این تغییر عنوان اشاره شدهاست.
در مطالعات تازه صورت گرفته، بعضی از تاریخ نویسان، یک سری نظرات، در ارتباط با تأسیس گوگوریو ارائه کردند. آنها فکر میکنند که این احتمال وجود دارد که یوری، پسر جومونگ نباشد و فقط یک غاصب تاج و تخت باشد.
نظراتی که منجر به این نتیجهگیری توسط این گروه از تاریخ نویسان شد شامل، مرگ زودهنگام جومونگ، تفاوت عنوانها، رفتار تند یوری نسبت به بعضی از افراد قابل اعتماد جومونگ و تفاوت در روشهای حکومتی آنها بود.
پادشاه جومونگ، در سن ۴۰ سالگی درگذشت. همچنین تفاوت عنوانها ممکن است به معنی تغییر سلسله از خانواده Go به خانواده Hae باشد.
نکته قابل تأمل دیگر، این حقیقت میباشد که اغلب افراد مورد اعتماد و نزدیک به جومونگ تبعید یا مجبور به استعفاء شدند. بهطور مثال میتوان از هیوبو نام برد، که در زمره اولین سه پیرو پادشاه جومونگ، برطبق اولین جلد گوگوریو از تاریخچه سه امپراتوری (سامگوک ساگی)، بود. هیوبو، بهطور پیوسته با روش پادشاه یوری که پی در پی جهت شکار قصر را ترک میکرد، مخالفت میورزید. او با اصرار زیاد از پادشاه درخواست میکرد که با دقت بیشتری به مسائل مهم کشوری بپردازد.
اگرچه، خشم یوری افزایش پیدا کرد و هیوبو را مجبور به استعفاء نمود، اما این ادعا شاید خنثی شود با اثبات این حقیقت که همه افراد پادشاه جومونگ حذف نشدند. ژنرال بو بان نو و اویی، در بیشتر دوران حکومت پادشاه یوری به گوگوریو خدمت کردند و نقشهای فعالی را در امپراتوری ایفاد کردند. گوگوریو در زمان حکومت یوری آن سیاست قاطع و گستردهای که در زمان حکومت جومونگ وجود داشت را نتوانست نشان دهد.
آخرین نظریه، یوری یک قطعه از شمشیر شکسته جومونگ را پیدا کرده و از او جهت فروپاشی حکومت جومونگ و به قدرت رسیدن خود استفاده کردهاست. رویهمرفته، این حقیقت که جومونگ ۵ ماه پس از رسیدن یوری فوت کرده، دلیل سؤ ظن این گروه از مورخین است.
پادشاهی یوری
یوری، یک پادشاه قدرتمند و جنگجوی موفق توصیف شدهاست. او قبیله "Xiongnu" را در سال ۹ پیش از میلاد، شکست داد. در سال ۳ پیش از میلاد، یوری پایتخت را از قلعه جولبون به قلعهٔ گانگنا منتقل نمود.
همسایه گوگوریو، سلسله هان از چین، توسط وانگ مانگ، مؤسس سلسله ژین، منقرض گردید.
در سال ۱۲ میلادی، سی و یکمین سال حکومت پادشاه یوری، وانگ مانگ پیکی را به گوگوریو فرستاد و درخواست سرباز و اتحاد جهت غلبه بر "Xiongnu" کرد. شاه یوری درخواست او را نپذیرفت و به جای آن به ژین حمله کرد.
پادشاه یوری ۵ پسر و یک دختر به نام سریو داشت. وی بعد از مرگ بزرگترین پسرش دوجول، هامیونگ را به عنوان ولیعهد معرفی کرد؛ ولی بعدها یوری برای صلح مصلحتی به بویو میرود تا با پادشاه تسو آشتی کند و همچنین موهیول پسر دیگر یوری در بویو بود و قرار بود که کشته شود به همین خاطر هامیونگ به مرزهای بویو حمله کرد و موهیول را نجات داد. وقتی این خبر به گوش تسو رسید. تسو دستور داد تا هامیونگ خودش را جلوی تسو بکشد و هامیونگ هم نپذیرفت و دوباره به تسو حمله کرد و بدل تسو را کشت. بار دیگر تسو دستور داد تا هامیونگ خودش را بکشد و گرنه یوری کشته میشود و هامیونگ هم خودش را جلوی چشمان تسو کشت و پدرش را از مرگ نجات داد.
گوگوریو در اوج قدرت
موهیول (۴۴–۱۸ میلادی)، سومین امپراتور گوگوریو، شمالیترین در میان سه امپراتوری کره، بود. موهیول، به زودی گوگوریو را به سمت یک دوره توسعه ارضی بزرگ، تسخیر چندین کشور کوچک و امپراتوری قدرتمند دانگ بویو، سوق داد. پرنس موهیول، سومین پسر پادشاه یوری و نوهٔ پادشاه جومونگ بود. او در سن ۲۱ سالگی، در سال ۱۴ بعد از میلاد ولیعهد گوگوریو شد و ۴ سال بعد، پس از مرگ پدرش، به سلطنت رسید. او در "Daesuchonwon" دفن شده بود. موهیول، حکومت مرکزی گوگوریو را قوی کرد و قلمرو گوگوریو را گسترش داد. او در سال ۲۲ میلادی، دانگ بویو را ضمیمه کشور گوگوریو کرد و پادشاه آن "Daeso"یا تسو، را کشت. موهیول، در سال ۲۶ میلادی «Gaema-guk» و پس از آن «Guda-guk» را تصرف کرد. پس از دفع حمله چینیها در سال ۲۸ میلادی، او پسرش، پرنس هدونگ، را جهت حمله به مقر فرماندهی "Nangnang"، در سال ۳۲ میلادی فرستاد. پادشاه دائموسین، "Nangnang" را در سال ۳۷ میلادی فتح نمود.
امروزه، از دائموسین به عنوان یک الگو، برای "Manhwa" مشهور و بازی ویدئویی «Nexon: امپراتوری بادها»، استفاده میشود. درام تاریخی «امپراتوری بادها» نمایش آن در سپتامبر ۲۰۰۸ آغاز شد. این درام دربارهٔ "Manhwa"، همانطور که در بالا ذکر شد و شرح زندگی موهیول، پرنس گوگوریو، است که با یک پیشگویی به دنیا آمد. این پیشگویی بیان میکرد که موهیول باعث نابودی گوگوریو میشود. یوری پدرش به علت فشارهای مردم و سران حکومت مجبور میشود او را بکشد و ظاهراً او را میکشد ولی حس پدری این اجازه را نمیدهد او را مخفیانه به میان مردم میفرستد و تا ۲۰ سالگی موهیول نمیدانست که شاهزادهاست و سختیهای زیادی کشید و…
روابط گوگوریو با دو امپراتوری دیگر
گوگوریو معمولاً با هر دو امپراتوری روابط بدی داشت و در بیشتر اوقات در حال جنگ بود اما گوگوریو بیشتر از اینکه با دو امپراتوری دیگر دشمن باشد با چینیها دشمن بود.
فتح گوگوریو
در سال ۶۶۵ میلادی در چهارمین سال اتحاد امپراتوری شیلا با نیروهای تانگ محل مخفی تدارکات باکجه را در یک غار پیدا کردند و میزان تدارکاتشان بسیار زیاد شد در همین سال شیلا و تانگ دستور حمله به گوگوریو دادند. گوگوریو قدرتی برای مقابله با این نیروها نداشت، پادشاه گوگوریو وقتی دو بار در جنگ شکست خورد به قلعهٔ دائی جویونگ فرار کرد
درام تاریخی دائی جویونگ در سال ۲۰۰۸ در مورد فتح گوگوریو ساخته شد.
باکجه
باکجه یکی دیگر از سه پادشاهی در کره بود. باکجه در سال ۱۸ پیش از میلاد توسط دو شاهزاده گوگوریو یعنی بیریو و اونجو پسران سوسونو بنیان گذاشته شد.
داستان ایجاد باکجه
در سال ۱۹ پیش از میلاد یه سویا و یوری به گوگوریو بازگشتند و سوسونو که موقعیت پسرانش به خصوص بیریو را در خطر دید به همراه پسرانش گوگوریو را ترک کرد. دانگمیونگ (جومونگ) سربازان زیادی به او داد. پس از حرکت سوسونو بیریو در میچاهول و اونجو در ویریسونگ ساکن شدند. اونجو با یکپارچه کردن مردم جولبون، باکجه یا پکجه را به وجود آورد. سوسونو و گو مسئو دانگون مهرههای اصلی برپایی باکجه بودند.
روابط باکجه با دو امپراتوری
باکجه هر وقت با مشکلی برمیخورد از شیلا کمک میگرفت و روابط بسیار بدی با گوگوریو داشت، با وجودیکه در اصل متعلق به یک خانواده هستند.
فتح باکجه
در سال ۶۵۸ میلادی در حالیکه کسی انتظارش را نداشت دو متحد قدیمی با هم بجنگند، نیروهای متحد تانگ و شیلا جنگی بزرگ را علیه باکجه راه انداختند. آنها با ۱۸۰۰۰۰ نفر به باکجه حمله کردند. در این حالت گوگوریو با وجود اینکه دشمن باکجه بود با اوضاع بد خود برای اینکه تانگیها که اهل چین بودند وارد سرزمینشان نشوند، به باکجه کمک کرد در سال ۶۵۹ میلادی ولیعهد باکجه و در سال ۶۶۰ میلادی تانگ و شیلا با کشتن پادشاه باکجه اویجا باکجه را تسخیر کردند و کل زمینهای باکجه را به دو قسمت مساوی تقسیم کردند که نصف متعلق به تانگ و نصف متعلق به شیلا شد. بهاینترتیب یک امپراتوری از سه امپراتوری نابود شد.
شیلا
در سال ۵۷ قبل از میلادی شیلا در شبه جزیره کره تشکیل شد و پس از ۹۹۲ سال حکومت در سال ۹۳۵ میلادی از بین رفت. مورخین دورهٔ تاریخ شیلا را به دو قسمت تقسیم میکنند، یکی شیلا قبل از اتحاد و دیگری شیلا متحد.
هیوک گئسو و به وجود آمدن شیلا
مردم او را با نامهای مختلفی میشناسند که میتوان به Geoseogan و Geoseulhan اشاره کرد.
نام خانوادگی او باک است که معنی کدو میباشد در افسانهها آمدهاست او از تخم مانند کدو بیرون آمد و برای همین این نام خانوادگی برای او انتخاب شدهاست. افسانههای زیادی در مورد به دنیا آمدن او است که از مهمترین آنها میتوان به این اشاره کرد که سران شش روستای متحد دور هم جمع شدن تا در مورد اسکان پناهندههای گوجوسان و تشکیل امپراتوری با هم صحبت کنند در همین لحظه تخمی نورانی از آسمان به زمین افتاد و پسری به شکل کدو از تخم بیرون آمد و در میان نور خورشید رقصید و سران شش قبیله او را به عنوان پادشاه انتخاب کردند. او ۱۳ سال بیش نداشت که به عنوان اولین امپراتور شیلا حکومت کرد و در سال ۴۱ قبل از میلاد ازدواج کرد او سعی میکرد کمکم قلمرو خود را گسترش دهد اما او به دلیل تشکیل دو امپراتوری دیگر (گوگوریو و باکجه) بسیار عصبانی شد اما او قدرت مقابله با هیچیک از این دو امپراتوری را نداشت. او در سال ۴ میلادی در سن ۷۳ سالگی و به دلیل بیماری طاعون مرد پسرش نامهائه او را در محلی به نام سارئونگ دفن کرد و حکومت به نامهائه پسر بزرگش رسید.
پادشاه موییل
او با سفر خود به تانگ قراردادهایی را میان دو طرف بست و بعد از چندین دیدار مشکوک، در سال ۶۵۸ میلادی نیروهای متحد تانگ و شیلا جنگی بزرگ را علیه باکجه راه انداختند. آنها با ۱۸۰۰۰۰ نفر به باکجه حمله کردن در این حالت گوگوریو با وجود اینکه دشمن باکجه بود با اوضاع بد خود برای اینکه تانگیها که اهل چین بودند وارد سرزمینشان نشوند به باکجه کمک کرد در سال ۶۵۹ میلادی ولیعهد باکجه و در سال ۶۶۰ میلادی تانگ و شیلا با کشتن پادشاه باکجه اویجا باکجه را تسخیر کردند و کل زمینهای باکجه را به دو قسمت مساوی تقسیم کردند که نصف متعلق به تانگ و نصف متعلق به شیلا شد. به این ترتیب یک امپراتوری از سه امپراتوری نابود شد و در سال ۶۶۱ موییل مرد. اشرافزادگان که قدرت بالای شیلا را دیدند به فکر افتادند که یک اتحاد بین حزبها و قبایلی که با جنگ مخالف بودند، درست کنند، به این ترتیب وحدتی شکل گرفت و دورهٔ جدیدی از تاریخ شیلا به وجود آمد.
شیلا بعد از اتحاد (پادشاه مونمو)
در سال ۶۶۵ میلادی در چهارمین سال امپراتوری شیلا با نیروهای تانگ، محل مخفی تدارکات باکجه را در یک غار پیدا کردند و میزان تدارکاتشان بسیار زیاد شد. در همین سال شیلا و تانگ دستور حمله به گوگوریو دادند. گوگوریو قدرتی برای مقابله با این نیروها نداشت. پادشاه گوگوریو وقتی دو بار در جنگ شکست خورد، به قلعهٔ دائی جویونگ فرار کرد در سال ۶۶۸ میلادی قلعهٔ دائی جویونگ توسط تانگ و شیلا تسخیر شد و گوگوریو برای همیشه از تاریخ محو گردید و گوگوریو مانند باکجه بین تانگ و شیلا تقسیم شد و همهٔ سربازان برای جلوگیری از حملات و از ژاپن به شیلا رفتند.
درام تاریخی دائی جویونگ در سال ۲۰۰۸ در مورد فتح گوگوریو ساخته شد.
جنگ شیلا با تانگ
گفته شد نیروهای متحد تانگ و شیلا برای جلوگیری از حملهٔ ژاپنیها به شیلا رفتند و یک سال در آنجا ماندند در سال ۶۶۹ میلادی امپراتور تانگ از مونمو خواست تا سربازانش را برگرداند اما مونمو به جای سربازان برایش سر نگهبانی را که پیغام آورده بود را آورد و تمام سربازان تانگ رو که در شیلا بودند را قتلعام کرد و حالا شیلا با ۱۰۰۰۰ نفر بیشتر به جنگ تانگ رفت. در سال ۶۶۹ میلادی مونمو با سربازانش به تانگ حمله کرد و به ترتیب قلعههای تانگ را فتح کرد او در سال ۶۷۴ میلادی پایتخت تانگ را تسخیر کرد و مناطق زیادی را از تانگ گرفت اینطور بود که شیلا کل منطقه را در اختیار گرفت مونمو تمامی سرزمینهایی را که از باکجه و گوگوریو به تانگ رسیده بودند نیز پس گرفت.
شورشها در شیلا
شورشهای زیادی بعد از اتحاد شیلا روی داد که باعث مرگ چندین پادشاه شد این شورشها آنقدر ادامه یافت که پادشاه شیلا جانگ بوگو و وزیر دربارش را برای ادارهٔ پادگانهای دریایی به چانکهی فرستاد.
جانگ بوگو
جانگ بوگو (به کرهای (خط هانجا): 張保皐) یا گونگ بوک (به کرهای (خط هانجا): 弓福) (مرگ در ۸۴۶ میلادی) دریانورد، فرمانده جنگی، استاد هنرهای رزمی و یکی از نیرومندترین سیاستمداران پادشاهی شیلا در کره بود. او چندین دهه بر دریای زرد و آبهای میان سواحل جنوب غربی کره و شبهجزیره شاندونگ چین تسلط داشت. مرکز ناوگان کشتیرانی او در جزیره واندو در چانگهیجین (استان جولا در کره جنوبی) در دریای جنوب غربی قرار داشت، او مقام رسمی فرماندار دریایی چانگهی جین را از طرف دربار شیلا در اختیار داشت. اطلاعات زیادی در مورد زندگی او در دست نیست. در کتاب سامگوک ساگی (تاریخچه سه پادشاه) که در سده دوازدهم میلادی نوشته شده، زندگینامه کوتاهی از جانگ بوگو آمدهاست. در آن به مهارت او در هنرهای رزمی و سفر او به همراه پسر عمویش یئون جانگ (정년 鄭年) در جوانی به چین (در آن هنگام تانگ نامیده میشد) اشاره شدهاست. آنها با توجه به مهارت در اسبسواری و شمشیرزنی به ارتش تانگ راهیافتند و فرماندهان نظامی منطقه وانینگ (جیانگسو کنونی) شدند. در قرن نهم هزاران شیلایی در تانگ میزیستند و بیشتر آنها به فعالیتهای تجاری در سواحل شاندونگ و یانگزو مشغول بودند. جامعه شیلاییهای یانگزو استقلال زیادی در امور خود داشت و مسائل شیلاییها عموماً توسط خود آنها حل و فصل میشد.
جانگ از وضعیت تأسفبار هموطنان خود خشمگین بود، اضمحلال حاکمان تانگ موجب رونق کار دزدان دریایی گشتهبود و شیلاییهای مقیم تانگ هدف مناسبی برای دزدان دریایی بودند که آنها را برای فروش در بازار به اسارت میگرفتند. در ۸۲۳ میلادی امپراتور تانگ فرمان لغو بردهداری را صادر کرد و دستور بازگرداندن تمام بردگان شیلایی را به شیلا داد.
در ۸۲۵ میلادی جانگ بوگو به ساختن یک کارخانه کشتیسازی در اقدام کرد و از امپراتور هیونگدوک (۸۲۶ تا ۸۳۶) خواست تا یک پادگان نظامی برای حمایت از تجار شیلایی و امنیت دریای زرد در واندو احداث کند. در ۸۲۸ با موافقت امپراتور پادگان نظامی در واندو افتتاح شد. بقایای پادگان چانگهی هنوز در سواحل جنوبی واندو باقیماندهاست.
با افتتاح پایگاه چانگهی جانگبوگو به اوج قدرت خود رسید. فرماندهان جنگی بسیاری به حمایت جانگ بوگو متکی بودند. ارتش او اگرچه بهطور رسمی متعلق به پادشاه بود، اما در واقع توسط خود او اداره میشد. قدرت سپاه جانگ در این دوران به قدری بود که او توان برانداختن حکومت را داشت. البته بسیاری از اعضای خانواده سلطنتی با توجه به قدرت برتر و همچنین طبقه اجتماعی جانگ بوگو از او متنفر بودند. در ۸۳۹ جانگ نقش کلیدی در به قدرت رسیدن پادشاه سینمو با برانداختن پادشاه مینای داشت. کیم ووجینگ (پادشاه سینمو) از او برای براندازی پادشاه غاصبی که با کشتن پدرش به قدرت رسیده بود، کمک خواست. جانگ بوگو پاسخ داد: «اگر حق را ببینی و به آن عمل نکنی، بزدلی بیش نیستی.» حتی اگر توان آن را نداشته باشم، از دستورهای شما پیروی میکنم. لشکر ۵۰۰۰ نفری جانگ بوگو به رهبری یئون جانگ پایتخت را تسخیر کرد، کیم ووجینگ بر تخت نشست و جانگ نخستوزیر شد. جانگبوگو جان خود را در جریان ازدواج دخترش با فرزند پادشاه مونسانگ از دست داد. اشرافزادگان که پذیرش ورود دختر جانگ (که از یک خانواده عادی بود) را به دربار نداشتند، برای قتل او توطئه چیدند.
در ساگموک یوسا کتاب تاریخ دیگری از قرن سیزدهم آمدهاست که پادشاه به دسیسههای اشرافزادگان تن داده و ازدواج با دختر جانگ را رد کرد. در نتیجه دشمنی او و جانگ بوگو درگرفت. مشخص نیست که ترور جانگ بوگو توسط چه کسی (پادشاه یا اشرافزادگان) انجام شده باشد. اما در هر دو کتاب آمدهاست که در ۸۴۶ جانگ بوگو توسط یوم جانگ (閻長) فرستاده دربار شیلا با فروکردن چاقویی در قلبش به قتل رسید. او اعتماد جانگ بوگو را با تظاهر به اینکه از پایتخت فرار کردهاست، جلب کرد و در هنگام نوشیدن شراب او را به قتل رساند. البته در شوکو نیهون کوکی (續日本後紀) کتاب تاریخ ژاپنی مرگ جانگ بوگو در ۸۴۱ ثبت شدهاست.
پادگان چانگهی در ۸۵۱ تعطیل شد. محل دفن خاکستر جانگ بوگو نیز نامعلوم است.
ادامه شورشها
بعد از مرگ جانگ بوگو باز هم شورشها ادامه پیدا کرد و حکومت شیلا را به قدری ضعیف کرد که دیگر هیچ وقت نمیتوانست خود را بسازد در سال ۹۳۵ میلادی زمانی که شیلا بسیار ضعیف بود گوریئو به شیلا حمله کرد و با فتح شیلا سه امپراتوری کره نابود شد و به تاریخ پیوست.
درامهای تاریخی
چند سالی است که تلویزیون کره به ساخت درامهای تاریخی روی آورده و با استقبال زیادی مواجه شدهاست. این فیلمها با فروش به کشورهای دیگر درآمدهای زیادی کسب میکنند. ما به چند درام که در مورد سه امپراتوری کرهاست، اشاره میکنیم:
- امپراتور دریا در مورد جانگ بوگو ساخته شده، در سال ۲۰۰۴
- افسانه جومونگ در مورد جومونگ مؤسس امپراتوری گوگوریو
- امپراتوری بادها شرح زندگی نوه جومونگ و سومین پادشاه گوگوریو
- دائه جویونگ شرح زندگی آخرین فرمانروای گوگوریو.
- سرنوشت یک مبارز شرح زندگی آخرین ژنرال باکجه گی بک
- دختر امپراتور شرح زندگی بانو سو بیک هیانگ دختر گمشده پادشاه موریونگ
- رؤیای فرمانروای بزرگ شرح نحوهٔ متحد شدن سه قلمرو توسط کیم یوشین و کیم چونچو (پادشاه موییل)
- ملکه سئوندوک اولین پادشاه زن در تاریخ کره و بیست و هفتمین پادشاه شیلا
- گوآنگ گائتو فاتح بزرگ زندگي نوزدهمین شاه گوگوریو گوآنگ گائتو و قدرتمند ترین امپراطور تاریخ کره
جستارهای وابسته
- گوگوریو
- پادشاه جومونگ
- پادشاه دائموسین
- پادشاه بوجانگ
- باکجه
- اونجو
- پادشاه اویجا
- دودمان شیلا
- جانگ بوگو
- پادشاه هیوک گئسو
- پادشاه موییل
- پادشاه مونمو