حمیر
پادشاهی حِمیَر (دوران شکوفایی: ۱۱۰ پیش از میلاد تا ۵۲۰ میلادی) از پادشاهیهای قدیم یمن بود. پایتخت این پادشاهی نخست شهر ظَفار و سپس شهر صنعای امروزی بود. حمیریها قلمرو سباییها را که در همسایگی قرار داشتند (برای نخستین بار) در حدود سال ۲۵ پیش از میلاد تسخیر کردند و پس از آن در حدود ۲۰۰ میلادی پادشاهی قَتَبان و در حدود ۳۰۰ میلادی حضرموت را تصرف کردند. پادشاهی حمیر با پادشاهی سبا رقابت و کشمکش داشت تا اینکه حمیریها سرانجام توانستند در حدود ۲۸۰ میلادی سباییها را بهطور کامل به زانو درآورند. پادشاهی حمیر پس از آن همچنان دوام داشت تا اینکه در ۵۲۵ میلادی بر اثر حملات مسیحیان فروپاشید.
پادشاهی حمیر مملکة حِمْیَر پادشاهی حمیر | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۱۱۰ قبل از میلاد–۵۲۵ بعد از میلاد | |||||||||
پادشاهی حمیر (قرمز) در سدۀ سوم | |||||||||
پایتخت | ظفار صنعا (از ابتدای سدۀ چهارم) | ||||||||
زبان(های) رایج | حمیری | ||||||||
دین(ها) | دین باستانی سامی و بعد از سال ۳۹۰ بعد از میلاد یهودیت | ||||||||
حکومت | پادشاهی | ||||||||
شاه | |||||||||
• ۴۹۰-۵۰۰ | ابوکریبه اسد | ||||||||
• ۵۰۰-۵۱۰ | ذوشناتیر | ||||||||
• ۵۱۰ | ذوشناتیر | ||||||||
• ۵۱۰-۵۲۵ | ذونواس | ||||||||
دوره تاریخی | تاریخ باستان | ||||||||
• بنیانگذاری | ۱۱۰ قبل از میلاد | ||||||||
• فروپاشی | ۵۲۵ بعد از میلاد | ||||||||
|
پادشاهی حمیر براساس نظر اغلب تاریخدانان به دو دورهٔ پادشاهی تقسیم میشود: دوره اول «ملوک سبا و ذی ریدان» (۱۱۵ ق. م تا۳۰۰ م) و دوره دوم «ملوک ذی ریدان و حضرموت و یمنت» (۳۰۰ م تا۵۲۵ م) که حمیریها در سرزمینهای جنوبی اعراب حضور پیدا کردند. از این رو این دو دوره را به نامهای دولت حمیر اول و دولت حمیر دوم نامگذاری کردهاند.
دولت حمیر اول
بنیانگذار این دولت: «آل شرح بن یخضب» بوده که کاخ تاریخی «غَمَدان» را بنا نهاد و مقر حکم خود قرار داد. آثار این کاخ هنوز در یمن باقی است. عمر این دولت از سال ۱۱۵ قبل از میلاد تا سال ۳۰۰ میلادی بودهاست.
دولت حمیر دوم
بنیانگذار این دولت: «شِمَر یهرعش بن ناشر النعم» ازسال ۳۰۰ میلادی تا نهایت سال ۵۲۵ میلادی بودهاست.
تاریخدانان معتقدند که شمر بن یهرعش به پادشاه «سبأ و ذی ریدان و حضرموت ویمنت» معروف بوده و نامش به نام تُّبَع در قرآن آمدهاست.
در اواخر قرن دوم قبل از میلاد منازعات داخلی و تحولات شدیدی در یمن پیدا شد. از طرفی علاوه بر دولتهای موجود، یعنی سبأ وقتبان و حضرموت، چند عامل جدید در یمن ظهور میکند که یکی از آنها رؤسا یا امرای قلعه و قصر ریدان واقع در ظفار و دیگری قوم حمیر در مغرب یمن و سومی حبشه یمن که ظاهراً در ساحل غربی یمن استقرار داشته بودند جنگهایی میان این اقوام درگرفت که گاهی دستهبندیهای مختلف و متناقض پیدا میشد یعنی گاهی سبأ وحضرموت ضد ریدانیها و گاهی حمیر و حضرموت ضد سبأ جنگ میکنند.
پادشاه حبشه «جدروت» گاهی با این دسته و گاهی با آن دسته همکاری میکرد، داستان این تحولات و جنگها چنانکه از کتیبهها به دست میآید مفصل و بسیار پیچیدهاست.
پادشاه حبشه جدروت که باخانواده سلاطین اصلی سبأ خصومت داشت با همدانیها اتحاد بست ودولت همدانی سبأ با اتحاد با حبشه وحضرموت ضد حمیریها وریدانیها که برای همه دول یمن بزرگترین خطر شده بودند جنگ نمود وعاقبت آنها را مغلوب ساخت و خود را پادشاه سبأ و ذوریدان نامید و در واقع سلطنت متحده سبأ، ریدان و حمیر را داشت بهطوریکه ظاهراً ریدان و حمیر مقهور و تابع سبأ نبوده بلکه این قبائل همه در دولت شرکت داشتهاند.
کتب جغرافیون اسلامی، ریدان را قلعه و قصری در ظفار شمالی یمن «در علو یحضب» شمرده و ظفار را هم پایتخت حمیریان میدانند و نیز در کتابی رومی به نام «دریا نوردی دریای اریتره» که مولفش معلوم نیست و درقرن اول میلادی تألیف شده چنین گوید که حمیریها (هومریت) درقسمت اعظم عربستان تسلط داشته و علاوه بر داخل یمن و سواحل غربی و جنوبی آن تا حدود حضرموت ساحل شرقی آفریقا را نیز در تصرف داشته و پادشاه آنها کریبائل پادشاه مشروع حمیریها و سبائیها در ظفار مقیم بوده و با رومیها روابط دوستانه داشت و این کریبائل ظاهراً همان کریبائل وتر ینعم (یا یُهنم) است که پادشاه سبأ وریدان بوده و در کتیبهها ذکر شدهاست.
بلین نویسنده رومی نیز ضمن حکایت لشکرکشی رومیان به یمن میگوید که شمار حمیریها از همه طوائف یمنی بیشتر بوده و از همه این قرائن میتوان حدس زد که قلعه ریدان امرای محلی داشته و شهرت و اهمیت زیادی کسب کرده و شاید در اواخر مرکز قدرت مملکت قتبان بوده و بعدها طایفه حمیر بدان قلعه دست یافته و در واقع خود ذوریدان شدهاند.
و چون سبأ و قتبان یک مملکت شد و حمیریها بزرگترین طوائف این مملکت واحد بودند در نزد ملل دیگر چون رومیها و همچنین عربها شمالی، مملکت حمیریها نامیده شد که ایرانیان نیز آن خطه را «هاماوران» خواندند که در واقع همان کلمه «حِمیران» است ولی خود دولت آن مملکت به خود اسم سبأ و ذوریدان و به پادشاهان خود «ملوک سبأ وریدان» میدادهاست.
استرابون نویسنده یونانی نیز در ذکر حمله رومیها اسم پادشاه را در مریب (مأرب) مقیم است ایلاساروس ثبت میکند که قطعاً همان ایلیشرح یحضب [با ضاد مضموم] پادشاه سبأ وریدان کتیبهها است.
اسامی ۳۷ نفر از «ملوک سبا و ذوریدان» که سلاطین دوره سوم باشند یعنی در حدود ۱۱۵ قبل از میلاد تا قریب ۳۰۰ بعد از میلاد مسیح از کتیبهها بدست آمدهاست.
به تدریج نه تنها اقتدار سلطنتی از مأرب به ظفار و ریاست از سبائیها به حمیریها انتقال یافت، به حدی که تاریخدانان عرب این دولت را دولت حمیری اسم میدهند، بلکه در عهد این پادشاهان به مرور پایتخت هم رسماً به ظفار منتقل میشود.
سبب اصلی این تحولات که در قرن دوم قبل از میلاد در یمن پیش آمد وتغییر اساسی که در نتیجه آن در شکل دولت و تقسیم قوا و تبدیل مرکز حکومت و زوال اهمیت «مأرب» و سبأ و حوادث و صدمات بعد که بر اثر آن پیش آمد درست معلوم نیست ولی پنج واقعه مهم که آنها هم نسبت به یکدیگر بی ربط نبودهاند حتماً دخالت عمده در حالت اقتصادی به سبب فروریختن سد مأرب و اجتماعی و در پی آن سیاسی یمن داشتهاند. آن پنج واقعه عبارتاند از:
- واقعه اول
دولت آشور و بعد از آن ایران قصد جلو رفتن در داخل خاک عربستان بیش از ولایات سرحدی شمالی و منتهی تا اواسط حجاز نکردند ولی وقتی که دولت جهانگیر روم که بهطور منظم و با نیت استعماری همه آسیای غربی وآفریقای شمالی و دریای سرخ (بحر احمر یا بحر قلزم) و اقیانوس هند از مشرق و همه اروپا را تا اقیانوس اطلس مطمح نظر و طمع خود ساخته بود و به تدریج پیش رفته آسیای صغیر وشمال سوریه را تسخیر نموده و کمکم سوریه و فلسطین را کاملاً در اواسط قرن اول قبل از میلاد به تصرف درآورده و ولایات شمالی عربستان و مملکت نبطیها «مملکت الأنباط» را در دائره نفوذ خود آورده و در نیمه دوم همان قرن به مصر نیز دست یافت و آن مملکت متمدن و پرثروت را ضمیمه مستملکات خویش ساخت، و بر أثر این فتوحات در هر دو ساحل غربی و شرقی بحر احمر پیش رفت ومخرج عمده تجارت بخور «مصر و سوریه» را مالک گردید، سپس به خیال تصرف منبع آن تجارت نیز افتاد و حتی خواست تجارت هند را که بیشتر بواسطه ایران با روم به عمل میآمد ویا از راه عمان و هرموز به جنوب عربستان رفته و از آنجا به سوریه میرسید، بدست خود گیرد، و حتی بندری برای کشتیهای خود در عدن و بابالمندب تأسیس نمود.
از این رو این دولت جهانگشا و جهانگیر که قدرت روزافزون او موجب گسترش فوقالعاده سرزمینش میشد با عربستان و حبشه نیز همسایه شد چنانکه از طرفی در سودان جلوتر رفته به سواحل جنوب غربی دریای سرخ نزدیک شد و از طرف دیگر به قصد تسخیر شاهراه تجارتی هند و آفریقا، شرقی و جنوبی گسترش یافت.
این لشکرکشی که به سرداری الیوس کالوس دومین والی رومی مصر، به حکم قیصر آوگوست از مصر در سال ۲۴ یا ۲۵ قبل از میلاد صورت پذیرفت داستان درازی دارد.
از طرفی بعدها انتشار آیین نصرانی در حبشه توسط دعاة رومی و ازدیاد روابط دو دولت در نتیجه آن و تمایل دول عربی به ایران در مقابل آن و کشمکش دائمی سیاسی ایران و روم در یمن برشدت این مناقشه وطمع حبشه در یمن به پشتیبانی روم افزود و مخصوصاً کمک کشتیهای روم در عبور قشون حبشه از دریا به یمن در موقع جنگ عامل مهمی بود.
- واقعه دوم
برقرار کردن راه دریائی دریای سرخ و کشتی رانی مستقیم در آن دریا.
- واقعه سوم
جنبش حبشه وطمع وی در یمن و لشکرکشیهای متعدد او به آنجا و تشویق و پشتیبانی دولت روم از حبشه.
- واقعه چهارم
انحطاط و ویرانی سد مأرب.
- واقعه پنجم
ترقی حمیریها و به وجود آمدن «ملوک سبأ و ذوریدان و حضرموت و یمنت» بودهاند.
از حدود سال ۳۰۰ بعد از میلاد تا انقراض دول یمن در دست حبشه در ۵۲۵ میلادی و سپس دور تسلط ایران بر یمن دو دوره دیگر از تاریخ این منطقه وسیع «یمن، حضرموت، عمانات» است که با آغاز اسلام پیش میآید.
مراد از یمنت ظاهراً جنوب ومشرق حضرموت ومغرب عمان است که شامل مهره و شاید مشرق مهره نیز بودهاست و این کلمه ارتباطی بالفظ یمن ندارد.
در نیمه اول قرن چهارم یا حتی از اواخر قرن سوم دولت اکسون (حبشه آفریقا) ممالک یمن را به تصرف خود درآورده و مدتی در دست داشتند ولی بعدها ملوک یمنی همان سلسله سابق قوتی گرفته و حبشیها را از عربستان بیرون راندند و در اوائل نیمه دوم قرن چهارم میلادی باز هم یمن در قلمرو پادشاهان مزبور که نزد تاریخدانان به ملوک حمیر یا تبع «تاء مضموم وباء مفتوح» و جمع آن «تَبابعَه» معروفند درآمد که اسم ۹ پادشاه متوالی از این طبقه با تاریخ سلطنت آنها و ظاهراً یک پادشاه از غیر آن سلسله از کتیبهها به دست آمدهاست که اولین آنها ملکیکرب یُهیمن وآخرین آنها «ذونواس» بود.
ذونواس پیرو دیانت یهودی شد و مسیحیان یمن در اخدود نجران را سوزاند که داستان آن در قرآن به نام «اصحاب اخدود» ذکر شدهاست.
دایره اقتدار دولت یمن در این دوره بسط زیادی گرفته و برحسب بعضی قرائن از یثرب یامدینه تا اقیانوس هند و از سواحل جنوبی دریای سرخ تا سواحل عمان و هرمز تحت نفوذ آن دولت بود.
طبق روایات عربی یکی از پادشاهان حمیری (ظاهراً ابوکریب اسعد کتیبهها و اسعد کامل روایات عرب) در حدود اواخر قرن چهارم میلادی به یثرب (مدینه) رفته و از آنجا علمای یهودی را برای تعلیم دین یهودی به یمن آورد و نظر به کتابهای تاریخی رومی، قیصر روم سخصی به نام تئوفیل را برای تبلیغ مسیحیت به عربستان و حبشه فرستاد و وی از پادشاه یمن اجازه تأسیس سه کلیسا در ظفار و عدن و هرمز گرفت.
گویا به جهت حسن روابط که بین دولتهای یمن و ایران بوده این گسترش نفوذ یمن در مشرق منافات واصطکاکی بانفوذ و قدرت ایران نداشته چه همانطور که حبشه، روم را حامی بزرگ خود میشمرد، سلاطین عربستان نیز نظر به ایران داشتند و در هرحال ایران را دولت بزرگ دوست خود میشمردند.
در کتیبهای که از پادشاه سوم شرحبیل یعفور بدست آمده علاوه برلقب دراز سابقالذکر یعنی «پادشاه سبأ وریدان وحضرموت ویمنت» عبارت «و عربهای آنها درجبال و تهامه» اضافه شده وظاهراً اولین دفعه ذکر اسم عرب در اینجا پیش میآید که گویا بمعنی اعراب بدوی است و نیز در این کتیبه از شکست سد مأرب در سال ۴۴۹ و ۴۵۰ میلادی و تعمیر آن سخن میرود.
دنباله این سلاطین یمن بعد از کشته شدن «ذونواس» و تسلط حبشه به یمن به کلی قطع نشد و از ذوجدن و پس از او «ذُویَزَن» گاهی سخن میرود و ظاهراً «سیف بن ذی یزن» که عاقبت به کمک پادشاه ایران انوشیروان حبشیها را از یمن اخراج کرد از اخلاف همین خانواده بودهاست.
ممالک یمن (یمن، عمانات، حضرموت) نزدیک پنجاه سال در دست حبشیها ماند و سمیفع واریاط و بعد ابرهه اشرم وپسرش یکسوم و بعد برادر وی مسروق بن ابرهه در آنجا سلطنت داشتند که از هرحیث جز عنوان تحتالحمایگی یا تابعیت پادشاه حبشه آفریقا مستقل بودند.
حوزه نفوذ وقلمرو دولت یمن در دوره ملوک حمیر اخیر و حبشیها تا جنوبیترین قلمرو غسانیان و ملوک حیره میرسید و در واقع جنوب حجاز و شاید تا مدینه اِسماً تابع آنها بوده اگرچه در عمل جز تعیین رؤسای قبیله معدی و قبیله کنده نقش مستقیم زیادی نداشتهاند.
منابع
- کتاب «قتبان و سبا» چاپ لندن سال ۱۹۵۵ میلادی.
- دکتر: السید عبدالعزیز، بن سالم، (تاریخ العرب فی العصر الجاهلیة) ، دارالنهضة العربیة چاپ سال ۱۹۷۸ میلادی به (عربی).
- دکتر:جبرائیل، جبور، سلیمان، (الأمراء والقبائل) دارالعلم للملایین: بیرت، چاب اول، انتشار سال ۱۹۸۸ میلادی. (به عربی).
الصنعانی، محمد بن یحیی بن عبدالله بن احمد، الیمانی. (اَلأنَباءَ عَن دُولةَ بَلقِیسَ وَ سَبأَ) ، منشورات دارالیمنیة للنشر والتوزیع، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۴ میلادی به (عربی).