حساب کاربری
​
زمان تقریبی مطالعه: 2 دقیقه
لینک کوتاه

جنگ هاماوران

داستان افسانه‌ای در شاهنامه

جنگ هاماوران دومین جنگ طاقت‌فرسای کیکاووس پس از جنگ مازندران بود تفاوت این دو نبرد در وابستگی قومی و قبیله‌ای است. در جنگ مازندران کیکاووس درون کشور با قوم ایرانی پیکار نمود ولی در جنگ هاماوران برون از مرز و با قوم غیرایرانی پیکار کرد. حسن این دو نبرد در این است که کیکاووس با قدرت‌های بزرگ آنزمان مواجه بود و تا مرز شکست ایرانیان جنگ ادامه یافت ولی فرجام جنگ به نفع ایرانیان پایان یافت.

داستان منظوم
جنگ هاماوران
زبانفارسی
قالبمثنوی
از کتابشاهنامه
پدیدآورندهفردوسی
سال آفرینشسدهٔ چهارم و پنجم هجری قمری
گونه (ژانر)حماسه
موضوعجنگ
سبکخراسانی
شمار ابیات۴۴۱ برپایهٔ ویرایش خالقی مطلق
وزنمتقارب مثمن محذوف: فعولن فعولن فعولن فعل
شخصیت‌هاکیکاوس، شاه هاماوران
طوس، گودرز، شاه بربرستان، شاه مصر، گیو، گرگین، میلاد
فضاایران کیانی
→ جنگ مازندران
رستم و هفت گردان ←

فهرست

  • ۱ میدان نبرد هاماوران
  • ۲ جستارهای وابسته
  • ۳ پانویس
  • ۴ منابع
  • ۵ پیوند به بیرون

میدان نبرد هاماوران

حکیم طوس فردوسی تصویر جنگ هاماوران را این‌گونه بیان می‌دارد که کیکاووس پس از اطلاع از قیام سالار هاماوران سریعاً وارد عمل شد و از راه دریا (رود) که مسافت بسیار نزدیکتر بود به جنگ هاماوران شتافت و دو لشکر ایران و هاماوران در دشت هاماوران رو در روی یکدیگر قرار گرفتند:

چو کاووس لشکر به خشکی کشیدکس اندر جهان کوه و صحرا ندید
جهان گفتی از تیغ وز جوشن استستاره ز نوک سنان روشن است
ز بس خود زرّین و رزّین سپربه گردن بر آورده رخشان تبر
تو گفتی زمین شد سپهر روانهمی بارد از تیغ هندی روان
ز مغفر هوا گشت چون سندروسزمین سربسر تیره چون آبنوس
بدرّید کوه از دم گاودمزمین آمد از سُم اسپان به خم
ز بانگ تبیره به بربر ستانتو گفتی زمین گشت لشکر ستان
بر آمد ز ایران‌سپه بوق و کوسبرون رفت گرگین و فرهاد و طوس
وزان سوی گودرز کشواد بودچو گیو و چو شیدوش و میلاد بود
فگندند بر یال اسپان عنانبه زهر آب دادند نوک سنان
چو بر کوههٔ زین نهادند سرخروش آمد و چاک‌چام تبر
تو گفتی همی سنگ آهن کنندو گر آسمان بر زمین بر زنند
بجنبید کاووس در قلب‌گاهسپاه اندر آمد به پیش سپاه
جهان گشت تاری سراسر ز گردببارید شنگرف بر لاژورد
تو گفتی هوا ژاله بارد همیبه سنگ اندرون لاله کارد همی
ز چشم سنان آتش آمد برونزمین شد به کردار دریای خون
سه لشکر چنان شد ز ایرانیانکه سر باز نشناختند از میان
نخستین سپهدار هاماورانبیفگند شمشیر و گرز گران
غمی گشت وز شاه زنهار خواستبدانست کان روزگار بلاست
به پیمان که از شهر هاماورانسپهبد دهد ساو و باژ گران
ز اسپ و سلیح و ز تخت و کلاهفرستد به نزدیک کاووس‌شاه
چو این داده باشد بر او بگذردسپاهش بر و بوم او نسپرد
ز گوینده بشنید کاووس کیبرین گفت‌ها پاسخ افگند پی
که یک‌سر همه در پناه منیدپرستندهٔ تاج و گاه منید

جستارهای وابسته

  • جنگ بزرگ کیخسرو
  • جنگ مازندران

پانویس

  1. ↑ لشکر هاماوران، بربرستان و مصر

منابع

  • شاهنامه فردوسی. از نسخه مسکو. نشر محمد. ( صفحه: ۹۱ ). شابک ‎۹۶۴−۵۵۶۶−۳۵−۵

پیوند به بیرون

آخرین نظرات
  • مثنوی
  • حماسه
  • شاهنامه
  • شاهنامه
  • فردوسی
  • جنگ
  • حماسه
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.