زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

حماسه

حَماسه، در ادبیات فارسی، سروده‌ها و نوشته‌های رزمی و پهلوانی خصوصاً در بیان افتخارات اقوام گوناگون ایرانی. واژۀ «حماسه» از ریشۀ عربی «حَمَسَ» به معنای «شدّت و حدّت در کار» وضع شده (زوزنی، 1/ 299)، و در ادب عرب، این اصطلاح مختص قطعات شعری به ویژه قصایدی است که در بیان مفاخرات قبیله‌ای سروده می‌شده است (صفا، 16). اصولاً آثار حماسی در میان ملتهایی به وجود آمده است که علاوه بر داشتن تاریخی کهن، بر ملیت و تمامیت مرزهای خود، آگاهی داشته (مثل یونانیان و ایرانیان)، و برای حفظ آن در مقابل بیگانگان تلاش می‌کرده‌اند؛ از همین‌رو ست که در میان اعراب به علت زندگی قبیله‌ای، حماسه‌های ملی پدید نیامده است (همو، 16- 18؛ نیز نک‍ : شفیعی، 187- 188).

انواع حماسه

آثار حماسی را می‌توان از دو نظرگاه تقسیم کرد:

1. از لحاظ قدمت

آثار حماسی را معمولاً به دو نوع طبیعی (سنّتی یا ملی) و ادبی (مصنوع یا ثانویه) تقسیم می‌کنند. در آثار حماسیِ طبیعی، شاعر یا نویسنده، صرفاً یک راوی نابغه است که نخستین بارقه‌های مظاهر تمدن، امیدها و نگرانیها، جنگها، پهلوانیها و فداکاریهای آغازین یک ملت را که معمولاً به صورت روایات شفاهی به وی رسیده است، با شیوه‌ای دلپذیر برای آیندگان توصیف و تدوین می‌کند؛ همچون شاهنامۀ فردوسی در ادب فارسی؛ اما حماسه‌های ادبی یا ثانویه به آثاری اطلاق می‌شود که خالق آن با آگاهی از ویژگیهای آثار حماسی طبیعی، خود دست به خلق و ابداع می‌زند و معمولاً موضوعی تاریخی یا داستانی را به اثری حماسی بدل می‌سازد، آثاری چون ظفرنامۀ حمدالله مستوفی (د 750 ق/ 1349 م) یا شهنشاه‌نامۀ صبا (د سدۀ 13ق/ 19م) و یا در دوران جدید، آثار حماسی معروف به حماسۀ دفاع مقدس؛ همچنین آثار حماسی سینمایی و همانندان آنها از این گونه‌اند (قس: صفا، 5 - 6؛ نیز شمیسا، انواع ... ، 66 - 68).

2. از لحاظ موضوع

براساس موضوع و مضمون، آثار حماسی را می‌توان به حماسه‌های پهلوانی، اساطیری، تاریخی، دینی، عرفانی، عاشقانه، تمثیلی، طنزی و فکاهی تقسیم کرد که هرکدام نیز با توجه به اشارات و تلمیحات به‌کاررفته در آن، می‌تـواند جنبۀ قومی و محلی مثـل حماسه‌های قـوم بلـوچ (نک‍ : جهاندیده، سراسر اثر)؛ ملی، مانند شاهنامۀ فردوسی؛ یا جهانی همانند بهشت گمشده اثر جان میلتن (سدۀ 17 م/ 11 ق) داشته باشد (سراسر کتاب). 

منشأ حماسه در ایران

بدون تردید ایرانیان باستان دارای اشکالی از آثار و اشعار حماسی بوده‌اند که امروزه باقی نمانده است. نخستین قطعات مکتوب حماسی اقوام ایرانی را در اوستا (از ح 1000 ق‌م) و گاهی ماجرای شخصیتهای اساطیری و حماسی مشترک میان نیاکان اقوام آریایی ــ هنـد و ایرانی ــ را علاوه بر اوستا در متون کهن هندی به‌ویژه در ریگ ودا (ح 1200 ق‌م) نیز مشاهده می‌کنیم (نک‍ : جلالی، 2 بب‍ ‌)؛ شخصیتهایی مانند تَخمه اوروپه در اوستا (یشتها، رام‌یشت، 147:2) که همان تهمورث در شاهنامه است؛ یا یمه در ریگ‌ودا (ص 260) مطابق با ییمه در اوستا (یسنا، هوم یشت، 160)، که در شاهنامه به صورت جَم (= جمشید) آمده است. 
در آثار مورخان کهن یونانی نظیر هرودت (سدۀ 5 ق‌م) دربارۀ کورش (سدۀ 6 ق‌م) روایاتی نقل شده است که بی‌شباهت به ماجرای کیخسرو در شاهنامه نیست (نولدکه، 16-17). همچنین به‌سبب ارتباط ارمنیان کهن با ایرانیان، به‌ویژه از دوران هخامنشیان (سل‍ 550-330 ق‌م)، در ادبیات باستانی ارمنی نیز به‌جز آنچه موسى خورنی، تاریخ‌نگار ارمنی (سدۀ 5 م) ذکر کرده، حماسه‌های ایرانی مثل داستان «رستم زال» به طور مشخص آمده است (نک‍ : صفا، 40)؛ یا در زبان سغدی میانه (از زبانهای ایرانی)، قطعاتی پراکنده دربارۀ «رستم» به دست آمده که البته منظوم یا منثور بودن آن معلوم نشده است (نک‍ : ایرانیکا، VIII/ 474). 
ظاهراً ایرانیان از دورۀ هخامنشیان به بعد سالنامه‌هایی را تدوین می‌کرده‌اند که در زمان ساسانیان (سل‍ 224-651 م) نیز اغلب با عنوان «خدای‌نامه» (= شاهنامه) حاوی نام و نشان و کردار شاهان و پهلوانان افسانه‌ای هندی و ایرانی است (کریستن‌سن، 77- 78؛ نیز نک‍ : تفضلی، 269-274). کتب و رسالات زمان ساسانیان از چنان شهرتی برخوردار بود که نام بسیاری از آهنگهای موسیقی در آن دوران از نامهای شاهان و پهلوانان اساطیری حماسی گرفته می‌شد؛ مانند «گنج کاووس»، «آیین جمشید»، «باغ سیاووشان»، «کین ایرج» و ... (صفا، 41). متون این حماسه‌ها یا دست‌کم آوازۀ آنها به اعراب جاهلی نیز رسیده بود؛ چنان‌که ماجرای نضر بن حارث در تاریخ اسلام مشهور است که سعی داشت با توسل به حماسه‌های ایرانی نظیر «رستم و اسفندیار»، با آیات وحی‌شده بر پیامبر اکرم (ص) مقابله کند (نک‍ : میبدی، 7/ 486).

 آثار حماسی برجای‌مانده از ایران پیش از اسلام

1. بخشهایی حماسی از اوستا مثل «مهر یشت» دربارۀ نبرد ایزدِ مهر (میثره، خدای نور) با یاوران شر و دروغ (یشتها، مهریشت، کردۀ 9).
2. یادگار زریران نخستین اثر حماسی مکتوب، روایی و منظوم (با وزن تکیه‌ای بدون قافیه)؛ اصل آن احتمالاً مربوط به دورۀ هخامنشیان است، اما در دورۀ اشکانی (250 ق‌م-224 م) و ساسانی به‌تدریج تغییراتی در آن راه یافته، و متن امروزین آن، در سدۀ 6 م، به زبان پهلوی ساسانی (فارسی میانه) بر بنیاد متنی کهن تدوین یافته است. موضوع آن دربارۀ جنگ میان ایرانیان و تورانیان بر سر آیین زردشت است (نک‍ : سراسر کتاب). 
3. کارنامۀ اردشیر بابکان به خط و زبان پهلوی ساسانی (ح 600 م) دربارۀ پهلوانیهای افسانه‌وار اردشیر ساسانی، پسر بابک برای رسیدن به پادشاهی (نک‍ : سراسر کتاب).

آثار حماسی ایرانی دورۀ اسلامی

بعد از ورود مسلمانان به ایران و ارتباط اعراب با فرهنگ ایرانی، به‌تدریج ترجمۀ متون پهلوی به‌ویژه «خدای‌نامه»‌ها به عربی با عناوینی چون «سیر الملوک» یا «سیر ملوک العجم» شروع شد (نک‍ : ابن‌ندیم، 446). کسانی چون ابن‌مقفع (ه‍ م) در این کار پیشرو بودند. همین ترجمه‌ها به عربی و احتمالاً متن اصلی پهلوی خدای‌نامه‌ها بود که از سدۀ 4 ق/ 10 م به بعد اساس کار تدوین‌کنندگان ایرانی آثار حماسی به نثر یا نظم فارسی دری قرارگرفت (تفضلی، 274). کسانی چون مسعودی مروزی (سده‌های 3 و 4 ق/ 9 و 10 م) که نخستین بار در نیمۀ آغازین قرن 4 ق، «شاهنامۀ» خود را در بحر عروضی هَزَجِ مُسَدَّسِ مَحذوف سرود؛ از این «شاهنامه» جز چند بیت منقول در کتاب البدء والتاریخ نوشتۀ مقدسی (سدۀ 4 ق)، اثری بر جای نمانده است (صفا، 160-161).
همچنین ابوالمؤید بلخی (ه‍ م) نویسندۀ شاهنامه‌ای مطول به نثر که از آن هم جز نقل‌قولهایی در برخی کتب، مثل تاریخ‌نامۀ طبری (نک‍ : بلعمی، 1/ 93) یا تاریخ سیستان (ازجمله ص 13، 16، 35) اثری در دست نیست.
دیگر ابوعلی بلخی (ه‍ م) که به تصریح ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه (ص 141) شاهنامه‌ای منثور داشته که از میان رفته است. همچنین ابومنصور محمد بن عبدالرزاق (مق‍ 350 ق، نک‍ : ه‍ م)، سپهسالار خراسان در دولت سامانی، در فرمانی به فضلای زمان خود دستور گردآوری شاهنامه‌ای منثور داد که مشهور به شاهنامۀ ابومنصوری است. از این اثر نیز تنها مقدمۀ آن به قلم ابومنصور مَعمَری (4 ق، نک‍ : ه‍ م)، وزیر و پیشکار عبدالرزاق باقی است (قزوینی، 2/ 12- 26؛ نیز نک‍ : بیرونی، 158). در همین زمان، دقیقی به امر نوح سامانی (سدۀ 4 ق) به نظم شاهنامه قیام کرد؛ اما بعد از سرایش حدود 000‘ 1 بیت، به دست غلام خویش کشته شد: « ... به دست یکی بنده بر کشته شد» (فردوسی، 1/ 22؛ نیز نک‍ : صفا، 164). احتمالاً اگر فردوسی از سرِ جوانمردی، این 000‘1 بیت را در شاهنامۀ خود نمی‌گنجانید، آنها نیز، امروز در دست نبود (نک‍ : 6/ 65).
بنابراین، درواقع نخستین اثر حماسی مدوّن مکتوب موجود در ادبیات فارسی دَری، شاهنامۀ فردوسی است؛ به احتمال زیاد منحصربه‌فرد بودن شاهنامۀ فردوسی در هنر، به لحاظ صورت و محتوا بود که ایرانیان را از استنساخ نسخه‌های دیگر نویسندگان و شاعران متقدم بازداشت. بعد از فردوسی نیز شاعران بسیاری ازجمله اسدی طوسی (سدۀ 5 ق، نک‍ : ه‍ م)، نظامی (سدۀ 6 ق/ 12 م) و ... کوشیدند تا گوشه‌هایی از حماسه‌های ایرانی را که در شاهنامۀ فردوسی به زعم آنان مغفول مانده، یا فردوسی از آن به اشاره گذشتـه‌بود، بـه نظم درآورنـد (نک‍ : صفا، 283 بب‍‌ )، ولی هیچ‌کدام نتوانستند به جایگاه رفیع فردوسی دست یابند.
شایان ذکر است که اگرچه آثار حماسی برجای‌مانده در ادب رایج فارسی، انواع مختلفی به نظم و نثر و در قوالب گوناگون دارد، اما اغلب به صورت شعر بلندروایی، در قالب مثنوی و به‌ویژه به وزن مُتَقارب مُثَمِّنِ مَحذوف (فَعولُن فعولن فعولن فَعَل) سروده شده‌اند (برای اطلاع بیشتر، نک‍ : همو، 283 بب‍ ‌).

ادب حماسی، تعریف و ویژگیها

نوع ادب حماسی (در ایران و جهان) غالباً دارای روایتی طولانی، با موضوعی جدی و معمولاً به زبان شعر با سبک بیانی فخیم و والا ست؛ عموماً ماجرای حماسه بر مدار قهرمانی بزرگ و گاهی ایزدواره دور می‌زند که سرنوشت یک قوم، ملت یا حتى گاهی نژاد بشر به پیروزی یا شکست او مرتبط است (ایبرمز، 49). در ادب حماسی، لزوماً باید جنبه‌های ادبی ـ تخییلی و همچنین نگرش اساطیری و نمادین، بر جنبه‌های تاریخی یا واقعی برتری داشته باشد.
در اینجا از 4 منظر، ویژگیهای یک اثر ادبی حماسی مطرح خواهد شد؛ این مختصات تقریباً در تمامی آثار حماسی جهان، کم و بیش مشترک است (برای نمونه، نک‍ : همانجا؛ کادن، 264-274؛ کمبل، سراسر کتاب):

الف ـ ویژگیهای خالق حماسه

شاعران یا نویسندگان آثار درجه‌یک ادب حماسی علاوه بر داشتن خصوصیات عمومی دیگر هنرمندان، معمولاً 3 ویژگی خاص دارند:

1. فرهیختگی

عموماً از میان قشر نجیب، اصیل و تحصیل‌کردۀ هر جامعه برخاسته‌اند و به جای داشتن غم نان و نام، درد حفظ هویت و فرهنگ مرز و بوم خود را دارند؛ از این جهت است که اینان اغلب، جان و مال خویشتن را بر سر آفرینش اثر خود فدا کرده‌اند؛ چنان‌که در دورۀ غزنویان (344-583 ق/ 955- 1186 م) که شاعران، در ازای 10 بیت شعر مدحی، 100 بَدره و بَرده می‌یافتند و آلات سفره از طلا می‌ساختند (نک‍ : خاقانی، 926)، فردوسی در اواخر شاهنامه از تنگدستی، چنین شکوه می‌کند: نماندم نمک‌سود و هیزم، نه جو / نه چیزی پدید است تا جودرو ... (7/ 303، نیز نک‍ : 6/ 216).

2. دلبستگی به شخصیتهای حماسی

سرایندگان آثار حماسی عاشق صادق ماجراها و شخصیتهای اثر خودند؛ به‌طوری که برای مثال می‌توان گفت: فردوسی 30 سال با رستم و دیگر شخصیتهای شاهنامه زیست؛ در غم آنان گریست و در پیروزیهایشان شاد شد و با مرگ هرکدام، یکی از عزیزان خود را از دست داد.

3. صداقت در بیان

شاعران حماسی معمولاً صداقت و صمیمیت ویژه‌ای در بیان، و توجه خاصی به حفظ امانت در انتقال داستانهایی که خوانده یا شنیده‌اند، به مخاطب دارند؛ از این جهت، سخن آنان بر دل مخاطب از هر قشر و در هر سنی می‌نشیند.

ب ـ ویژگیهای سبکی ادب حماسی

1. در آثار حماسی اصیل، با سادگی و روانی زبان و محتوا روبه‌روییم؛ آنچه نظر مخاطب را در این‌گونه آثار جلب می‌کند، عظمت رویدادها و بزرگی قهرمانان است، نه صنایع ادبی متکلفانه که به کار گرفته شود؛ تنها صنعتی که شاعر بیش از حد بدان می‌پردازد، با توجه به نوع ادبی حماسه، «اغراق و غلو» است که باید در حماسه لحاظ شود؛ چنان‌که فی‌المثل فردوسی از زبان کاووس شاه در نامه‌ای خطاب به رستم می‌گوید: ز گُرز تو خورشید، گریان شود / ز تیغ تو ناهید، بریان شود ... (2/ 195).
2. با توجه به ویژگی اصلی حماسه (نبرد)، شاعر سعی می‌کند، زبان اثر را نیز با محتوای آن همراه کند؛ بدین جهت از حروف خشن و زنگ‌دار (مثل: گ، د، ر، خ و ... ) بهره می‌برد و حتى از مشدد کردن حروف غیر مشدد برای تأکید بر طنطنۀ کلام، خودداری نمی‌کند: خروش آمد از بارۀ هر دو مرد / تو گفتی بدرّید دشت نبرد (همو، 6/ 279). 
3. واژگان و اسامی نیز به گونه‌ای انتخاب یا آورده می‌شوند که صدا و بار معنایی جدی و حماسی داشته باشند؛ برای مثال انتخاب «اَبا، اَبی، اَبَر» به جای «با، بی، بر»، «آفریدون» به جای «فریدون»، «کاموسِ کُشانی»، «گُردآفرید»، «گُرگِ سُتُرگ» و همانندان آنها.
4. جمله‌ها و سخنان در اثر حماسی، فاخر، مؤدبانه و به دور از شوخی و هزل است تا بیانگر عظمت و اقتدار شخصیتهای حماسی باشد: منم گفت با فَرَّهِ ایزدی/ هَمَم شهریاری، همم موبدی (همو، 1/ 39)؛ تو پور گَوِ پیلتن، رستمی / ز دستان سامیّ و از نیرمی / / ازیرا سرت ز آسمان برتر است / که تُخم تو زان نامور گوهر است (همو، 2/ 178).
5. در آثار حماسی معمولاً داستانها، از میانه، یعنی از لحظۀ رویداد حادثه‌ای مهم، شروع می‌شود، مثل آغاز داستان «رستم و سهراب» یا آغاز داستان «سیاوش».
6. در نوع ادب حماسی، حماسه‌سرایان (به‌ویژه در ادبیات لاتین) اغلب هنگام ورود به داستان، ابتدا با بیان درونمایۀ اصلی آن، به ایزدبانوان الهام‌کنندۀ شعر، متوسل می‌شوند؛ با استمداد از الٰهه یا روح راهنما و طرح پرسشی حماسی از وی، با شنیدن پاسخ، داستان را آغاز می‌کنند (ایبرمز، 55)؛ این خصیصه را در شاهنامه به گونۀ طرح مسائل هستی‌شناسانه، پاسخ خود فردوسی بدان، آوردنِ براعت استهلال (ه‍ م) و شنیدن داستان از زبان بلبل، ماهروی سروبُن، موبد، دهقان و ... مشاهده می‌کنیم (برای نمونه، نک‍ : 1/ 169، 3/ 6، 5/ 6؛ نیز نک‍‌ : شمیسا، انواع، 69).
7. اثر حماسی، جولانگاه، عینیت و طبیعت است؛ یعنی شاعر به جای پرداختن به ذهنیات و درون شخصیتها، توجه خود را به قدرت و عظمت فیزیکی پهلوانان، سلاحهای آنان و همچنین مظاهر طبیعت از قبیل آسمان، خورشید، کوهها، حیوانات، پرندگان، درختان و ... معطوف می‌کند.
8. در اثر حماسی، بر خلاف نوع غزل در ادب غنایی، شاعر می‌تواند از زندگی خود بگوید؛ در نتیجه می‌توان سخن او را حمل بر واقعیت کرد؛ از این جهت است که در قسمتهایی از شاهنامه که فردوسی از خود، معاصران و اطرافیانش می‌گوید، می‌توان به عنوان سند تاریخی استفاده کرد (ازجمله، نک‍ : 3/ 168، 6/ 216، 9/ 381).

ج ـ ویژگیهای قهرمان در ادب حماسی

صفحه 1 از3
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.