بهاءالله
میرزا حسینعلی نوری (۱۱۹۶–۱۲۷۱ شمسی؛ ۱۸۱۷، تهران – ۱۸۹۲ میلادی، عکا) شهرت یافته با لقبِ بَهاءُالله، رهبر دینی ایرانی–عثمانی، پایهگذار آیین بهایی و از پیروان باب بود. پیروان او بهائی خوانده میشوند. بهائیان معتقدند که حسینعلی نوری، بنیانگذار دین بهائی جدیدترین مظهر ظهور خداوند است، همچون ابراهیم، موسی، بودا، زرتشت، عیسی، محمد، و علیمحمد باب و رسالتش برای ایجاد تمدّنی جدید و جهانی است که بشر در این زمان بدان نیازمند است. تا سال ۱۳۸۹ شمسی مطابق با ۲۰۱۰ میلادی شمار بهائیان بین ۵/۵ تا ۷ میلیون نفر برآورد شدهاست. او در عکا (واقع در اسرائیل کنونی) به «شیخ کبیر ایرانی»، معروف بود.
بهاءالله | |
---|---|
نام در زمان تولد | میرزا حسینعلی نوری |
زادهٔ | ۱۸۱۷ تهران، ایران |
درگذشت | ۱۸۹۲ عکا، ولایت بیروت، امپراتوری عثمانی (اسرائیل کنونی) |
آرامگاه | روضهٔ مبارکه |
ملیت | ایرانی – امپراتوری عثمانی |
دیگر نامها | بهاءالله سدرة المنتهی جمالِمُبارک هیکلِ اَطهَر حسینعلی نوری مازندرانی |
پیشه | رهبر دینی و پایهگذار آیین بهایی |
شناختهشده برای | پایهگذاری دین بهائی |
کارهای برجسته | کتاب اقدس رساله سؤال و جواب کتاب عهدی کتاب ایقان کلمات مبارکه مکنونه |
پیش از | عبدالبهاء |
دین | مسلمان شیعه (تا پیش از سال ۱۲۲۱) پیوستن به آیین بابی (از سال ۱۲۲۱) اعلان عمومی «منیظهرهالله» و دعوت به آیین بهائی (از سال ۱۲۵۲) |
همسر(ها) | آسیه فاطمه گوهر |
فرزندان | عباس (غُصنِ اَعظَم) مشهور به عبدالبهاء بِهیّه (ورقهٔ عُلیا) میرزا مهدی (غُصنِ اَطهَر) میرزا محمدعلی (غُصنِ اَکبَر) |
والدین | پدر: میرزا عباس نوری مادر: خدیجه خانم |
شخصیتهای اصلی | |
بهاءالله - عبدالبهاء - شوقی افندی | |
نوشتهها | |
کتاب اقدس - کتاب ایقان | |
مؤسسات | |
تاریخچه | |
بهائیان ایرانی | |
شخصیتهای برجسته | |
نخستین پیروان بهاءالله | |
بیشتر | |
نشانهها - احکام |
میرزا حسینعلی، از اهالی منطقه نور مازندران، در تهران در خانوادهای که با دربار قاجار ارتباط داشت متولد شد. او که با تفکر شیخی آشنا بود، به سال ۱۲۲۳ شمسی برابر با ۱۸۴۴ میلادی در ۲۷ سالگی، دعوت سید علیمحمد باب را پذیرفت و به تبلیغ آموزههای او پرداخت. او در گردهمایی بدشت لقب بهاءالله به معنی «شکوه خداوند» را برای خود برگزید. برخلاف انتظار، علیمحمد باب قبل از تیرباران، حداقل در ظاهر، میرزا یحیی صبح ازل، برادر کوچکتر و ناتنی بهاءالله، را به جانشینی خود برگزید. پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط بابیها، بهاءالله در سیاهچال زندانی شد، اما پس از چهارماه تبرئه و به همراه خانواده اش به بغداد تبعید شد.
پس از مدتی، بهاءالله در اعتراض به سیاستهای برادرش از بغداد به سلیمانیه رفته و درویشی پیشه کرد. اما دوباره به دعوت بابیها به بغداد برگشت. سیاست غیبت صبح ازل و نوشتههای بهاءالله مانند کتاب ایقان در بغداد باعث شدند که اکثر بابیها پیرو بهاءالله شده و او به عنوان رهبر بابیها شناخته شود. او سپس در سال ۱۲۴۲ خورشیدی مطابق با ۱۸۶۳ میلادی در بغداد اعلان کرد که همان منیظهرهالله یا موعودی است که باب به آمدنش وعده دادهبود. احتمالاً تحت فشار دولت ایران، دولت عثمانی او را به استانبول و سپس به ادرنه تبعید کرد. در سال ۱۲۸۰، او جدایی خود از صبح ازل را اعلان نمود و خود را پیامبری مستقل معرفیکرد. عموم بابیان به وی گرویدند و از آن پس بهائی نامیده شدند.
بهاءالله رسالتش را با نوشتن نامه به سران کشورهای مختلف به صورت عمومی اعلام نمود. در این نامهها بهاءالله خود را موعود تمامی ادیان نامید و سران کشورها را دعوت کرد تا از طریقت ایجاد امنیت جمعی، خلع سلاح بینالمللی و ایجاد یک جامعه متحد جهانی به صلح دست یابند. وی همچنین در این نامهها بر لزوم دموکراسی، جدایی دین از سیاست، حکمرانی قانون، تساوی و رواداری دینی تأکید کرد. دولت عثمانی به دلیل درگیری میان ازلیان و بهائیان و دعاوی دینی بهاءالله، وی و ۷۰ تن از پیروانش را به عکا تبعید و در قلعهای زندانی کرد.
بهاءالله آثار زیادی از خود به جای گذاشت. تا کنون حدود پانزده هزار نامه و متن نوشته شده توسط وی شناسایی شدهاست. از جمله این آثار میتوان به کتاب ایقان، کلمات مکنونه، جواهر الاسرار، چهار وادی، هفت وادی، کتاب عهدی و کتاب اقدس اشاره کرد. او اندیشهٔ فاجعهبار مبارزهٔ مسلحانه در بابیت را (که صبح ازل هنوز بهآن پایبند بود) با تهذیب نفس مشابه تصوف و عرفان جایگزین کرد. آثار بهاءالله بر فضائل اخلاقی، اصل یگانگی نوع انسان، صلح جهانی، جدایی دین از سیاست، قانونمداری، ترویج یک نظام آموزشی همگانی و اجباری، برابری زن و مرد، همزیستی ادیان، ترکِ تعصبات دینی و نژادی و پرهیز از ملیگرایی افراطی و نفی کامل خشونت تأکید میکند. وی کتاب اقدس را دوران عکا به درخواست پیروانش برای احکام و مناسک مذهبی ارائه میکند و آن را وحی الهی و جایگزینی برای قرآن و کتاب بیان میداند. در این کتاب بهاءالله طبقه پیشوایان دینی را در آئین بهائی منسوخ مینماید نظم اداری بهائی که در راس آن بیت العدل اعظم قرار دارد را تشریح و قوانین مدنی، کیفری، اخلاقی و دینی بهائی را که قرار است با تفسیرهای رسمی و یک نظام اداری همراه باشد مشخص مینماید.
بهاءالله در سال۱۲۷۱ شمسی برابر با ۱۸۹۲ میلادی در عکا درگذشت و عبدالبهاء جانشین او شد.
زندگینامه
کودکی و جوانی
میرزا حسینعلی نوری از اهالی منطقه نور مازندران، در سال ۱۱۹۵ هجری شمسی (۱۲ نوامبر ۱۸۱۷) در تهران متولد شد. بهائیان نسبت وی را از یک سو به زرتشت و از سوی دیگر به یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی میدانند. همچنین به اعتقاد بهائیان، حسینعلی نوری از طریق همسر سوم ابراهیم، (قطوره) به وی منسوب است. پدرش میرزا بزرگ نوری از رجال دوره فتحعلی شاه و مردی ادیب و خطاط بود و در دربار شاه ایران منصبی عالی داشت. او به مانند دیگر فرزندان چنین خانوادههایی آموزشهایی چون خواندن، نوشتن، خوشنویسی، خواندن قرآن و اشعار شعرای مشهور ایرانی (چون عطار، حافظ و مولوی) را در خانه و از معلمان خصوصی دریافت کرد. در جوانی به پیشنهاد امیرکبیر مقام و مناصبی در دستگاه حکومت به او پیشنهاد شد که وی نپذیرفت.
بهاءالله در آثارش از چند رویداد در کودکی که عمیقاً وی را تحت تأثیر قرار دادهاند میگوید. او در یکی از آثار خود یک نمایش عروسکی را توصیف میکند که در کودکی شاهد آن بوده و شخصیتهای آن بسیار واقعی به نظر میرسیدهاند. در پایان نمایش، او عروسکگردانی را میبیند که با جعبهای از خیمه بیرون میآمدهاست. عروسکگردان به او میگوید که تمام آن نمایش مجلل - شاه، شاهزادگان و وزیران - همه اینک در جعبه هستند. بهاءالله بعدها نوشت که از آن زمان به بعد، اسباب دنیا مانند آن نمایش برای او بیارزش مینمود. او همچنین از خواندن داستان کشته شدن قبیله بنیقریظه در دوران کودکی خود میگوید که عمیقاً وی را اندوهگین کردهاست. وی میگوید در آن زمان از خداوند خواستهاست تا اسباب الفت، محبت و اتحاد نوع بشر را مهیا سازد. به گفته بهاءالله در همان دوران کودکی در زادروزش این رویداد منتهی به انقلابی معنوی در وجود او شد که به مدت دوازده روز متوالی ادامه پیدا کرد.
ازدواجها
ازدواجهای حسینعلی نوری همه قبل از اظهار پیامبری او و حتی قبل از کتاب اقدس، کتاب احکام بهائی بودهاست. او بهطور همزمان سه همسر داشتهاست. آسیهخانم، فاطمه و گوهر (بنا بر برخی منابع به نظر میرسد گوهر خدمتکار همسر اول حسینعلی نوری بود). وی مجموعاً ۱۴ فرزند داشت که تنها ۷ نفر از آنها به سن بلوغ رسیدند و باقی در دوران طفولیت از دنیا رفتند. ۷ نفر از این فرزندان از آسیهخانم و ۶ نفر آنها از فاطمهخانم بودند. او از گوهر تنها یک فرزند داشت.
از شیخیه تا تیرباران باب
شخصیتهای اصلی | |
سید علیمحمد باب-یحیی صبح ازل | |
نوشتهها | |
کتاب بیان-قیوم الاسماء | |
تاریخچه | |
شیخیه-احمد احسائی | |
تقویم | |
تقویم بدیع | |
شاخهها | |
میرزا حسینعلی با شیخیهای نور و تهران در تماس بود، امری که با توجه به محبوبیت شیخیهٔ رمزآلود در میان اشراف قاجار و تمایل وی به اندیشهورزی طبیعی بود. در سال ۱۲۲۳ خورشیدی (۱۸۴۴ میلادی) ملا حسین بشروئی برای دعوت شیخیها به عقاید جدید بابیت به تهران آمده بود و توانست میرزا معلم نوری را بابی کند. میرزا معلم به درخواست ملا حسین بشروئی قبول کرد که با میرزا حسینعلی تماس بگیرد. به این ترتیب میرزا حسینعلی دعوت سید علیمحمد باب در مورد مرجعیت مذهبی او به عنوان «باب» امام دوازدهم شیعیان را پذیرفت. هرچند او هیچگاه خود سید علیمحمد باب را ندید. او در آن زمان ۲۷ سال داشت. میرزا حسینعلی در ابتدا به روستای خود تاکر رفت و اقدام به گسترش آئین بابی در نور و مازندران نمود. باتوجه به وجههٔ او به عنوان یکی از اشراف محلی، سفر وی موفقیتآمیز بود و منسوبان او منجمله دو برادرش میرزا یحیی و میرزا موسی و حتی افرادی از طبقه روحانی به آئین جدید گرویدند. از سیزده فرزند میرزا بزرگ نوری، حداقل یکی شیخی و حداقل شش فرزند بابی شدند.
میرزا حسینعلی اگرچه از اولین پیروان باب بود، با بابیهای دیگر متفاوت بود از این نظر که بیشتر آشناها و ارتباطاتش با درباریان بود و نه علمای شیعه و هستهٔ اصلی جنبش بابیه. میرزا حسینعلی از مقام و ارتباطات خود در تهران نهتنها برای تبلیغ بابیت، بلکه برای محافظت از همکیشان خود نیز استفاده کرد. تلاش او برای آزادسازی طاهره از زندان به زندانیشدن موقت خودش انجامید. سه سال بعد او به همراه برادرش میرزا یحیی در گردهمایی بدشت شرکت کرد. در بدشت او نقش کماهمیتی داشت: او باغهایی اجاره نمود و به تشویق باب برای بابیها القابی را انتخاب کرد. خود او نام «بهاء» به معنی «شکوه (خداوند)» را برای خود برگزید و برادرش میرزا یحیی به «صبح ازل» ملقب گشت. در مناظرهای که بین طرفداران نگهداشتن شریعت اسلام و نسخ آن درگرفت، بهاءالله در گروه حامیان نسخ شریعت اسلام بود. در این گردهمایی استقلال بابیه و جدائی آن از اسلام اعلام شد.
پس از آغاز درگیری بابیها با حکومت قاجار، بهاءالله و همراهانش (شامل صبح ازل) از نور به سمت قلعهٔ طبرسی در نزدیکی بابل، مازندران، شتافتند تا به بابیان محاصره شده در آنجا کمک کنند. اما در راه دستگیر و در آمل زندانی شدند. بهاءالله ظاهراً قصد داشت که از جایگاه اجتماعی خانواده خود برای مذاکره پایان جنگ قلعه طبرسی استفاده کند. نظریهٔ دیگر آناست که همانند دیگر بابیها در قلعه، بهاءالله جنگ را به مانند نبرد کربلا فرصتی برای شهادت میدید. در این زمان محمد شاه حکم قتل بهاءالله را صادر نمود ولی مرگ ناگهانی وی در ۱۳ آذر ۱۲۲۷ خورشیدی مطابق با چهارم دسامبر سال ۱۸۴۸ حکم را بیاثر کرد. سهسال بعد برای بابیها بسیار سخت گذشت. بسیاری از بابیها در مازندران، نیریز، و زنجان توسط نیروهای حکومت محاصره و قتلعام شدند. حکومت سید علیمحمد باب را نیز پس از آنکه خود را «مظهر الهی» نامید و «کتاب بیان» را در بنیانگزاری دینی جدید نوشت اعدام کرد. بهاءالله از شورش بابیان در نیریز و زنجان ناراضی بود و آن را بر ضد مشیت الهی میدانست.
باب در زندان با بهاءالله و صبحازل در تماس بود، که پس از کشتهشدن بسیاری از پیروان برجستهٔ باب بهعنوان محتملترین رهبران بابی مطرح شدهبودند. بهاءالله در این زمان ۳۳ ساله و شخصیتی برجسته و شناختهشده بود و انتظار میرفت که رهبر بابیان شود. اما به صورتی عجیب، بهنظر میرسد که باب صبح ازل، برادر کوچکتر و ناتنی بهاءالله، را که در آن زمان ۱۹ساله بود برای رهبری، حداقل اسماً، انتخاب کردهاست. کول معتقد است به دلیل آوازه بهاءالله و اینکه حداقل یک بار فرمان قتل او صادر شده بود، تلاش شده بود که بهاءالله به عنوان رهبر بابیان مورد توجه انظار قرار نگیرد. حتی نامههای باب به بهاءالله به اسم برادر کوچکش صبح ازل میآمد. بهاءالله، صبح ازل و یکی از منشیان باب به این توافق رسیده بودند که برای حفظ بهاءالله برادر کوچکتر به عنوان یکی از «مرایا» معرفی شده و به عنوان مقام رهبری بابیان شناخته شود. امانت نیز بر این عقیده است که شاید انتصاب میرزا یحیی صبح ازل به همت و وساطت بهاءالله صورت پذیرفته باشد. چه که بسیار بعید است که میرزا یحیی، نو جوانی که در ۱۲۲۹ شمسی برابر با ۱۸۵۰ میلادی بیش از هیجده سال نداشته توانسته باشد مستقیماً محل توجه باب واقع شده باشد، بهویژه در شرایطی که باب در حبس ماکو و چهریق از ارتباط با پیروان خود ممنوع بودهاست. از طرف دیگر مکاوین میگوید به نظر میرسد ارجاعات متعددی در نوشتههای باب شواهدی قوی از انتخاب صبح ازل به جانشینی باب ارائه میدهند. باب از نامههای صبح ازل استقبال میکرد و ادعا میکرد که آثار الهام الهی در نوشتههای او وجود دارد. پیشتر سبقت در ایمان، و عضویت در طبقه «علماء» شروط رهبری بابیان بود ولی به نظر میرسد باب صبح ازل را به دلیل تصور او در مورد توانایی درونی (فطرت) در دریافت علم الهی برای جانشینی انتخاب کردهاست. به عقیدهٔ مکاوین برخلاف شواهد کافی بر وصی بودن صبح ازل، منابع متاخر بهائی این انتساب را کماهمیت جلوه داده یا تحریف کردند. بهاءالله در کتاب ایقان جانشینشدن برادرش را قبول دارد. اما صبحازل جوان مشروعیت و مرجعیت وسیعی نداشت و جامعهٔ بابی دچار تشتت گشته و در گوشهکنار افراد متعددی ادعای مقامی الهی کردند. باب تأکید کردهبود که چهرهٔ آخرالزمانی دیگری به نام «من یظهرهالله»، عظیمتر از خود باب ظهور خواهد کرد. عصاره و هدف از رسالت باب همانطور که خود او همیشه بر آن تأکید داشت آماده کردن مردم برای این ظهور دوم و عظیمتر بود، ظهوری که به کرات آثار باب به آن اشاره میکند. در این زمان بابیان دلسرد به دنبال رهبری جایگزین باب میگشتند. صبح ازل در ابتدا رقیبان را تحمل میکرد و خود را در سرسلسلهٔ ظهورات میدانست، گرچه بعدها رقیبان را دیگر تحمل نکرد. اما بهاءالله از ابتدا ظهورات بابی دیگر را کماهمیت جلوهداده و بر جایگاه بلند خود تأکید میکرد.
ترور ناصرالدینشاه توسط بابیها و زندانیشدن
بهاءالله در سال ۱۲۳۰ شمسی برابر با ۱۸۵۱ میلادی و پس از تیرباران باب به در خواست امیرکبیر ایران را به مقصد کربلا ترک میکند. او در کربلا ادعا کرد که همان امام حسین است که پس از ظهور امام زمان رجعت کردهاست. اما این راز را از خیلی از همراهانش مخفی، و در مجامع عمومی برای حفظ اتحاد و تبلیغ بابیت، از صبح ازل حمایت میکرد.
بهاءالله یک سال بعد با کشتهشدن امیرکبیر و به دعوت میرزا آقاخان نوری جانشین امیرکبیر به ایران بازمیگردد. میرزا آقاخان با بهاءالله خویشاوند و همولایتی بود و بهاءالله پس از بازگشت ماهها میهمان صدر اعظم بود. حسینعلی نوری به تازگی وارد تهران شده بود که طوفان تازهای دامنگیر جامعه بابی میشود. علت این گرفتاری بابیهای رادیکال بودند که بعد از اعدام باب، تصمیم به قصاص شاه گرفته و به جان او سوء قصد کرده بودند. بهاءالله قبل از سوء قصد به جان ناصرالدین شاه در منزل یکی از برادران میرزا آقا خان نوری در شمیران به سر میبرد. به گفته نبیل زرندی او در آنجا با «عظیم»، سرکردهٔ این توطئه ملاقات میکند و او را از نقشه قتل شاه برحذر میدارد و این برنامه را محکوم میکند.
سوءقصد به جان شاه در ۲۴ مرداد ۱۲۳۱ مطابق ۱۵ اوت ۱۸۵۲ اتفاق میافتد که در جریان آن شاه فقط جراحات سطحی برمیدارد. اما بلافاصله بعد از سوءقصد نافرجام به جان ناصرالدین شاه، همه بابیان برجسته که نقشی در این توطئه نداشتند از جمله بهاءالله دستگیر میشوند و شاه انتقامجو فرمان قتلعام بابیان را صادر میکند. بسیاری از بابیان و حتی افرادی که مشکوک به بابی بودن بودند در یک کشتار دسته جمعی هولناک با سازماندهی علماء، دولتیان، شاهزادگان قاجار، دیوانسالاران و تاجران در ملاء عام به انحای فجیع شکنجه و اعدام میشوند. میرزا آقاخان نوری برای کاهش احتمال انتقام دستور داده بود که قربانیان بین گروههای مختلف مانند نظامیان، نجیبزادگان و اساتید و شاگردان دارالفنون تقسیم شوند تا مسئولیت کشتار بین همگان تقسیم شود. بعضی را شمعآجین کردند، بعضی را به دم توپ بستند، بعضی را قطعه قطعه کردند، و بعضی را قبل از اعدام چشم از حدقه درآورند، یا پوست از پا کندند و بعد از فرو بردن در قیر داغ مجبور به دویدن کردند. چندین هزار نفر در این قتلعام کشته شدند.
مهد علیا (مادر شاه) بهاءالله را در حادثهٔ حمله به پسر خود متهم میدانست و سعی داشت میرزا آقاخان نوری را نیز به عنوان همدست متهم کند. میرزا آقاخان نیز برای مبری ساختن خود بابیان را به شدت سرکوب میکند.
پس از ترور، بهاءالله با علم به اینکه ممکن است در مظان اتهام قرار بگیرد حاضر به اختفا نمیشود و به منزل شوهر خواهرش که منشی سفیر روسیه بود میرود، اما دستگیر شده و با غل و زنجیر به زندان سیاهچال برده میشود. بهاءالله را به زندان سیاهچال تهران که بعدها تخریب و بر روی بقایای آن تکیه دولت ساخته شد، بردند و مدت چندین ماه وی را در غل و زنجیر نگاه داشتند. زنجیر سنگینی بر گردن بهاءالله بود که آثار آن تا آخر عمر بر گردنش دیده میشد. بهاءالله در این زندان شاهد اعدام بسیاری از دوستان بابیاش بود. وی مینویسد که در این سیاهچال، چندین بار حالات عرفانی-معنوی را تجربه کرده و به مقام رسالت خود آگاه شدهاست. رابرت استاکمن این واقعه را شروع دورهٔ رسالت او در نظر میگیرد هرچند که بهاءالله این موضوع را در آن هنگام آشکار نکرد.
آزادی از زندان و تبعید به بغداد
اقامت اول در بغداد
با اثبات بیگناهی حسینعلی نوری و اقدامات و پیگیریهایی که از طرف اقوام او و خصوصاً شوهرخواهر او، میرزا مجید، منشی سفارت روسیه، و میرزا آقاخان صدراعظم انجام شد، و صرف اموال فراوان وی بعد از ۴ ماه به دستور شاه از سیاه چال تهران آزاد شد؛ مشروط بر اینکه ایران را ترک کند. برای ترک ایران یک ماه به او مهلت دادند. او بعدها در نامهای به الکساندر دوم امپراتور روسیه از تلاشهای سفیرش تشکر کرد. بهاءالله پس از آزادی از سیاهچال بسیار بیمار بود و قدرت جسمی کافی برای سفر طولانی را نداشت. خانهٔ او غارت و ویران شده بود و خانوادهٔ او در نقطهٔ دورافتادهای از پایتخت به سر میبردند. سفیر روسیه پیشنهاد اقامت در روسیه را به او داد ولی او قبول نکرد و تبعید به عراق را ترجیح داد. بهاءالله در ۲۲ دیماه ۱۲۳۱ خورشیدی برابر با ۱۲ ژانویهٔ سال ۱۸۵۳ (آغاز محرم ۱۲۶۹) به همراه خانواده و دو برادرش میرزا موسی و میرزا محمد قلی به بغداد که در آن دوران عراق جزو متصرفات دولت عثمانی بود رسیدند. دولت عثمانی برای در امان ماندن بهاءالله از دخالتهای دولت ایران به او شهروندی عثمانی اعطا کرد.
در بغداد بهاءالله مطیع برادر ناتنیاش میرزا یحیی صبح ازل بود و عقاید بابیه را تبلیغ میکرد. صبح ازل برای محافظت از خود، خود را از سایر بابیان پنهان میکرد. او امورات را از طریق واسطههایش مانند بهاءالله اداره میکرد و بهاءالله هم در جمع به برادرش ارجاع میداد. صبح ازل از نظر مالی به بهاءالله و برادر وی میرزا موسی وابسته بود. سیاست غیبت صبح ازل به تدریج به بیگانگی او با بخش بزرگی از بابیهای تبعیدی انجامید و آنان شروع به همپیمانی با دیگر مدعیان، بهویژه بهاءالله، کردند.
در سال ۱۲۳۱ خورشیدی مطابق ۱۸۵۳ میلادی، بین بهاءالله و صبح ازل و نزدیکان صبح ازل اختلافاتی رخ داد. بهاءالله با سیاستهای صبح ازل من جمله اختفاء و تلاشهای مستمر وی برای ترور شاه مخالف بود. اگرچه بهاءالله هنوز دعویی مطرح نکرده بود، اما کاریزما و توانایی ذاتی او برای رهبری، بابیان را، که اکثریت رهبرانشان در سرکوبهای شدید دولتی در ایران کشته شده بودند، برآن داشت تا او را به عنوان منبعی برای هدایت و الهام در نظر بگیرند. بهاءالله پس از ورود به بغداد به تدریج روحیه جامعه ناامید و رو به انحلال بابی را از طریق نوشتههایش که بر اهمیت رفتار اخلاقمند و دوری از اعمالی که سبب ناآرامیهای اجتماعی میشود بالا برد. هر چه احترام بابیان به بهاءالله بیشتر میشد بر کینه و حسادت میرزا یحیی برادر ناتنی بهاءالله که خود دعوی رهبری داشت افزوده میشد. بهاءالله که نمیخواست سبب اختلاف شود در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۲۳۳ یعنی ۱۰ آوریل ۱۸۵۴ بغداد را به مقصد کوههای کردستان ترک کرد تا از صبح ازل فاصله بگیرد. وی در کردستان دو سال در تنهایی زندگی درویشی پیش گرفت. او امیدوار بود که در غیابش جنجالی که صبح ازل مسبب آن بود فروکش کند. بهاءالله در این رابطه در طی نامهای به یکی از خویشان خود مینویسد: «از ارض طا (طهران) بعد از ابتلای لایُحصی (بیشمار) بعراق عرب بامر ظالم عجم وارد شدیم و از غُل (زنجیر) اعداء بِغِلّ (کینه) احبّاء مبتلا گشتیم… تا آنکه فرداً واحداً هجرت اختیار نمودم و سر به صحراهای تسلیم نهادم … که شاید نار بغضا ساکن شود و حرارت حسد بیفسرد».
دائرة المعارف بزرگ اسلامی مدعی میشود که بهاءالله در این دوران ادعا کرد که «من یظهرهالله» است اما با مخالفت صبح ازل و دیگر بزرگان بابی مواجه شد چون این ادعا را مخالف وصیت باب میدانستند.
در سلیمانیه
بهاءالله دو سال از ۱۲۳۳ تا ۱۲۳۵ خورشیدی برابر با ۱۸۵۴ تا ۱۸۵۶ میلادی را به زندگی درویشی در کوههای سرگلو در منطقهٔ سلیمانیه سپری کرد. در کردستان او با صوفیان طریقتهای قادریه و خالدیه نقشبندیه معاشرت داشت و در مجالس آنها شرکت میکرد و ظاهراً به نام «درویش محمد» مشهور بود. او در این زمان شعری عرفانی (قصیده ورقائیه) سرود و در آن به بعثت خود (به عربی «بعثتی») اشارهکرد. بهاءالله با عزلتگزینی در کردستان همان کاری را انجام داد که بسیاری از رهبران دینی قبل از او انجام داده بودند. او برای مدت طولانی عزلت گزید و سپس برای ایجاد نظم بازگشت. چنین انزوا و بازگشتی را میتوان بخشی از آئین گُذار دانست که منجر به نوآوری دینی میشود. به عقیده امانت بازگشت از کوههای کردستان به جلگههای دجله و فرات به میان بابیان چندان بی شباهت به تمثیلی نیست که نیچه در آغاز چنین گفت زردشت دربارهٔ پیامبرش یعنی آن زردشت افسانه ای آوردهاست. پیامبری که دلزده از مردمان به انزوای کوهستان پناه میبَرد و پس از دورانی تأمل و تفکر در احوال خویش و جهان با پیامی نوبنیاد و آیین شکن به جهان مردمان بازمیگردد تا آنان را از پیام نوین خویش آگاهی دهد و در مقابل، تحقیر و رنج را برای خود باز خرد.
عزیه نوری میگوید که بهاءالله در سلیمانیه هم ادعای ریاست بر بابیان کرد ولی توفیقی نیافت، لذا به یادگیری علوم غریبه پرداخت.
بهاءالله در نهایت به درخواست بابیان برجسته که تأثیر تنشزدایی و ثباتبخشی وی را در بغداد ضروری میدیدند و به اصرار خانواده خود در بهار ۱۲۳۵ خورشیدی برابر با مارس ۱۸۵۶ به بغداد بازگشت. وی تا سال۱۲۴۲ شمسی که برابر با ۱۸۶۳ است در آنجا اقامت گزید و به بسط پیروان وفادار و روزافزون خود از طریق آثار زیبای عرفانی و رسالههای اعتقادی متقن و صریح همچون کلمات مکنونه، هفت وادی و کتاب ایقان، که به فارسی یا عربی مینگاشت، پرداخت.
بازگشت به بغداد
هنگامی که بهاءالله به بغداد بازگشت جامعهٔ بابی اوضاع نابسامانی داشت و دچار ناامیدی و تفرقه شده بود. بهاءالله که مصمم بر تغییر وضعیت موجود بود شروع به تلاش برای احیای جامعهٔ بابی در عراق و ایران نمود. از مهمترین آثاری که بهاءالله در دوران اقامت در بغداد نگاشت میتوان به کلمات مکنونه، کتاب ایقان، جواهر الاسرار و دو اثری عرفانی به نامهای چهار وادی و هفت وادی اشاره کرد که نقش بسزایی در احیای جامعه به شدت سرکوب شده بابی ایفا نمودند. این آثار به جوانب مختلفِ ایمان دینی میپردازند: هفت وادی و چهار وادی به جنبه معنوی و عرفانی دین و سلوک انسان در مراحل کسب کمالات معنوی میپردازند، کلمات مکنونه راهکردهای عملی یک زندگی اخلاقمند را مشخص میکند و جواهر الاسرار و کتاب ایقان مبانی و اصول اعتقادی آئین جدید را تشریح میکنند. بهاءالله پیشگویی اسلامی مبنی بر ظهور مهدی یا مسیح در سال ۱۲۸۰ هجری را که به باور عمومی رسیده بود جدی گرفت و دعوت خود را تا آن سال آشکار نساخت. اگر چه شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه او «رازی موعودگرایانه» (مبنی بر دعوت خود) را سالها پیش از این پنهان نگاه داشته بود. او اندیشهٔ فاجعهبار مبارزهٔ مسلحانه در بابیت را (که صبح ازل هنوز بهآن پایبند بود) با تهذیب نفس مشابه تصوف و عرفان جایگزین کرد. او در آثار خود درکی جدید از دین بابی را در اختیار بابیان قرار داد.
تعداد پیروان او به شکل فزایندهای رشد کرد و ظرف مدت کوتاهی هم بابیها و هم مقامات ایرانی و عثمانی او را به عنوان رهبر برجسته بابیان شناختند. وی در خارج جامعهٔ بابی نیز از همراهی و تأیید ساکنان بغداد و مسافرانی که به این شهر میآمدند برخوردار بود از جمله مقامات عثمانی، افراد برجسته ایرانی و حتی روحانیون سنی که او را به عنوان شخصیتی مهم میشناختند. حکومت ایران که از احیای جامعهٔ بابی تحت رهبری بهاءالله نگران بود مقامات عثمانی را مورد فشار قرار داد تا بهاءالله و یاران در حال فزونی او را به محلی دورتر از مرزهای ایران تبعید کند. مقامات عثمانی این موضوع را قبول کرده و بهاءالله را در سال ۱۲۴۲ شمسی برابر ۱۸۶۳ میلادی به استانبول فراخواندند.
نوزده سال بعد از آغاز دعوت باب، در اول اردیبهشت ۱۲۴۲ ش. برابر با ۲۱ آوریل ۱۸۶۳ قبل از حرکت به استانبول بهاءالله و همراهانش برای دوازده روز در باغ نجیب پاشا در حومه بغداد اقامت کردند. در این مکان بود که بهاءالله به بابیان حاضر اعلان کرد که او پیامآور الهی و همان من یظهره الله یا موعودی است که باب به آمدنش وعده دادهاست. علاوه بر این بهاءالله در این گردهمایی بر وحدت نوع انسان، شمول گرایی آئین جدید، نفی کامل خشونت و جهاد و اینکه دوره دیانت او دستکم هزار است تأکید کرد. این مناسبت در بین بهائیان به عید رضوان شناخته میشود. اکثر بابیان به او ایمان آورده و زان پس بهائی نامیده شدند. احتمالاً چون هنوز سال ۱۲۸۰ هجری آغاز نشده بود، بهاءالله اعلام نوشتاری دعوتش را حدود یک سال به تأخیر انداخت.
تبعیدها به استانبول و ادرنه و جدایی از صبح ازل
بهاءالله و همراهانش (شامل صبح ازل) پس از چهار ماه سفر زمینی به استانبول وارد شدند. در استانبول بود که او ایدههایی را مانند زبان یکسان جهانی برای اتحاد عالم مطرح کرد. پس از حدود سه و ماه نیم اقامت در استانبول، مسئولان حکومت عثمانی دستور تبعید بهاءالله به ادرنه را صادر کردند. احتمال میرود این تبعید به دلیل فشار و اقدامات میرزا حسین خان مشیرالدوله، سفیر ایران در باب عالی بوده باشد. وی و دیگر مقامات امور خارجه ایران و شخص ناصرالدین شاه حضور بهاءالله را در استانبول بهویژه پس از سرکوب اصلاحطلبان در ایران برای مصالح خود زیانبخش میدانستند. باب عالی ظاهراً صلاح کار را چنان میدید که تمایل ایران را در این مورد حساس نادیده نگیرد. بهاءالله ابتدا قبول نکرد و خواست در مقابل حکومت عثمانی مقاومت کند تا اینکه یا سلطان را منصرف کند یا شهید شود. اما این نقشه به دلیل همکاری نکردن صبح ازل شکست خورد. بهاءالله چهار سال و نیم در ادرنه اقامت داشت و هزینهٔ زندگیاش را از دولت عثمانی دریافت میکرد.
بسیاری از بشارات و تأکیدهای متوالی باب در دو سال پایانی زندگیاش، امکان ظهور جدیدی را که با عنوان «من یظهره الله» از او یاد میکرد نزدیک میدانست. مک اوین اما معتقد است باب پیشبینی کرده بود که «منیظهرهالله» یک یا دو هزار سال بعد ظهور خواهد کرد؛ ولی جذابیت ظهور منجی باعث بازتفسیر پیشگوییهای کتاب بیان شد تا نشان دادهشود که باب ظهور زودهنگام منجی را پیشبینی میکرد. با این حال سعیدی بر این باور است که باب بر قرب ظهور موعود (من یظهره الله) تأکید کرده بود. مهمتر از آن وی اساساً بابیان را برحذر داشته بود که مبادا مانند ادیان قبل که با استدلال به کتاب آسمانی خود از پیامبر بعدی محروم شدند با استدلال به آثار باب از ایمان به «مَن یُظهره الله» محروم شوند. آنها میبایست موعود را از آثار و صفات خود او بشناسند و نه از اشاره و دلالت دیگران (حتی خودِ باب و هجده حواری اولیه او). بهاءالله در بهار و زمستان سال ۱۲۴۲ ش. برابر با ۱۲۸۰ هجری و ۱۸۶۳، دعوتش را به تدریج به دوستانش اعلام کرد. او در «سورة دم (خون)» نوشت که او همان رجعت باب یا «من یظهره الله» است. حواریون نزدیک بهاءالله در ایران نامههایی از او دریافت میکردند و به دست بابیهای ایران میرساندند. بهاءالله و پیروانش استدلال میکردند که سید علیمحمد باب در حقیقت بشارتدهندهٔ ظهور بهاءالله بوده و انتخاب صبح ازل به عنوان جانشین باب، حربهای برای در امان ماندن بهاءالله از حاکمان ایران بودهاست. به گفته سعیدی خطری که بهاءالله را تهدید میکرد از جانب امیرکبیر بود. اگر امیرکبیر به نقش کلیدی بهاءالله در جامعه بابی پیمیبرد حتماً او را به قتل میرساند. بهاءالله در بهار ۱۲۴۵ش. برابر یا ۱۸۶۶ میلادی خانهاش را از صبح ازل جدا کرد چون عقیده داشت که صبح ازل قصد کشتن او را دارد. سپس بهاءالله آشکارا اعلام کرد که پیامبر مستقلی است و شروع به نوشتن سورههایی کرد که آنها را وحی الهی میدانست. وی در شهریور ۱۲۴۶ش؛ یعنی سپتامبر ۱۸۶۷ بهطور قطعی از برادرش جدا شده و از صبح ازل خواست که از از او اطاعت کند. صبح ازل نپذیرفت و او را به مباهله دعوت کرد، اما صبح ازل در مباهله شکست خورد، چون در میانهٔ راه تصمیماش را تغییر داد و در مباهله حاضر نشد.
بهاءالله رسالتش را در دوران اقامتش در ادرنه به صورت عمومی اعلان کرد. این اعلان عمومی در قالب صدور نامههایی به پادشاهان و سران ممالک صورت گرفت. که از جمله این نامهها میتوان نامه به ناپلئون سوم در فرانسه، نامه به پاپ اعظم، نامه به ناصرالدین شاه، پادشاه ایران و نامه به سلطان عبدالعزیز ترکیه اشاره کرد. وی در این نامهها به مقام رسالت خود اشاره کرده و آنها را دعوت به کنارهگیری از جنگ و برقراری صلح و آشتی میکند.
تبعید به عکا
بعد از جدایی بین بهاءالله و ازل، گروه ازلی در پی بیاعتبار کردن بهاءالله نزد مقامات عثمانی شکایت کردند و او را متهم به برنامهریزی برای آشوب و اغتشاش نمودند. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی مینویسد که آغازگر شکایت بهائیان بودهاند. هیئت تحقیق بهاءالله را از اتهامات مذکور مبری دانست ولی به مقامات عثمانی هشدار داد که بهاءالله و ازل هر دو دعاوی مذهبی دارند. هیئت تحقیق آثار فارسی و عربی بهاءالله را نشاندهنده ادعای نوعی پیامبری دانست که در همان حال مقام مهدی را نیز در بر میگیرد. در این رابطه گزارش عالی پاشا، نخستوزیر وقت، به سلطان عبدالعزیز چندین بار بر ادعای مهدویت تأکید میکند، که خود نشان از هراس دولت عثمانی از بروز جنبشهای مهدوی در محیط صوفیانه و شیعی- صوفی عثمانی داشت. این امر بالقوه موجب بینظمی امپراتوری عثمانی تشخیص داده شد و بهاءالله و ازل متعاقباً طی یک فرمان سلطنتی به دستور سلطان عبدالعزیز به تبعید، حبس ابد و عدم ارتباط با دیگران محکوم شدند، دارایی بهاءالله در بغداد مصادره شد و بهائیان سرشناس بغداد دستگیر و به موصل تبعید شدند.
در این زمان، بین دو گروه بهائی و ازلی درگیری ایجاد شده و چند نفر از هر دو گروه کشته شدند و علت تبعید صبح ازل به قبرس و بهاءالله به عکا این بودهاست. سلطان عبدالعزیز در فرمان خود به والی عکا به او تأکید کرد که بهاءالله و همراهانش، که حدوداً ۷۰ نفر من جمله زنان و کودکان بودند، باید تا آخر عمر در قلعه عکا زندانی باشند، با هیچکس معاشرت نکنند و به شدت تحت نظر باشند. دولت عثمانی تصمیم گرفته بود بهاءالله را برای همیشه به سختگیرانهترین حالت ممکن خاموش کند، روشی که دست کمی از اعدام نداشت. به گفته القان دولت عثمانی کوشش داشت ثابت کند که بهاءالله ا دعای مقام مهدویت دارد. اما در واقع بهاءالله هرگز ادعای مهدویت نداشت. برداشت مقام بهاءالله از مقام خود ماوراء مفهوم نبوت یا پیامبری در اسلام بود. وی خود را مظهر ظهوری الهی میدانست.
در صدور این فرمان دخالتهای نزدیک عالی پاشا و فؤاد پاشا نخستوزیر و وزیر خارجه وقت عثمانی و احتمالاً فشار ایران برای تبعید بهاءالله و ازل به مناطق دور افتادهتر بسیار مؤثر بودهاست. اگرچه ممکن است انگیزههای عالی پاشا و فؤاد پاشای تجدد خواه از انگیزههای سلطان عبدالعزیز مرتجع متفاوت بوده باشد، ولی تصمیم نهایی آنها یکسان بود. نگرانیهای دو پاشای مذکور از جنبشی سیاسی - مهدوی میآمد در حالی که سلطان عبدالعزیز از بدعت در دین بیمناک بود.
بهاءالله طی دو دهه از زمان صدور حکم اعدامش در سال ۱۲۲۷ش. برابر با ۱۸۴۸ تا حبس بیرحمانهاش در قلعه عکا در سال ۱۲۴۸ش. برابر با ۱۸۶۸، هیچگاه مرتکب جرم مدنی نشده و در هیچ دادگاه قضایی به دلیل تخلف علیه قانون محکوم نشده بود. وی به خواست و با حکم حکومتی سلاطین مسلمانی مجازات شد که خود را مدافع دین حقیقی [اسلام] در برابر بدعت گذاری نامدار و نفسی خطرناک که دارای جاذبه دینی بود میدیدند.
در تاریخ ۹ شهریور ۱۲۴۷ش. برابر با ۳۱ اوت ۱۸۶۸ بهاءالله و گروهی از پیروانش وارد زندان-شهر عکا شدند. عکا در آن زمان به دلیل شرایط نامساعد و نامطلوبی که داشت شهری بود که به عنوان تبعیدگاه و محل حبس زندانیان سیاسی حکومت عثمانی مورد استفاده قرار میگرفت. بهاءالله و همراهانش به مدت دو سال در شرایط بسیار دشوار و نامناسبی در قلعهای محبوس بودند و چندین نفر از همراهان بهاءالله و یکی از پسران بهاءالله به اسم میرزا مهدی به دلیل بیماری و سختی شرایط جان دادند. در این دوران بهاءالله به صدور نامه به پادشاهان و سران ممالک ادامه داد و از این زندان بود که ملکه ویکتوریای انگلستان، الکساندر دوم روسیه و پاپ پی چهارم را مورد خطاب قرار داد.
روابط بهاءالله با حاکمان محلی خوب بود، به جز زمانی که چند بهائی افراطی بدون اطلاع بهاءالله چند ازلیی را که برای حکومت عثمانی جاسوسی میکردند و محلیها را علیه بهائیان میشوراندند، کشتند. بهاءالله این اقدام را شدیداً محکوم کرد، اما محدودیتهایش بیشتر شد. کمی بعد اما روابط مقامات و مردم محلی با بهاءالله و زندانیان بهائی رو بهبود نهاد. بهاءالله و همراهانش در ۱۲۴۹ ش؛ یعنی ۱۸۷۰ میلادی اجازه یافتند زندان را ترک کنند ولی همچنان زندانی بهشمار میرفتند و اجازه نداشتند شهر عکا را ترک کنند. بهاءالله به مدت هفت سال از ۱۲۴۹ش. تا ۱۲۵۶ش. مطابق با ۱۸۷۰ تا ۱۸۷۷ میلادی در خانههای مختلفی در عکا زندگی کرد از جمله بیت عبود و بیت عبدالله پاشا. سلطان عبدالعزیز در سال ۱۸۷۶ از سلطنت خلع شد و متعاقباً حکم زندان بهاءالله و همراهانش ملغی شد و بهاءالله توانست بعد از ۹ سال از عکا خارج شود.)) در اواخر دههٔ ۱۲۳۹ش. و اوایل دههٔ ۱۲۴۰ش. (اواخر دهه ۱۸۶۰ و اوایل دههٔ ۱۸۷۰ میلادی، بیشتر بابیهای ایران به بهاءالله ایمان آورده و بهایی شدند. وی در عکا، به درخواست پیروانش برای کتابی در مورد شریعت و مناسک مذهبی، کتاب اقدس را ارائه کرد و آن را وحی الهی و جایگزینی برای قرآن و کتاب بیان دانست.
سالهای پایانی زندگی
در ۱۲۵۵ خورشیدی مطابق ۱۸۷۷ میلادی بهاءالله اگرچه همچنان یک زندانی بود اجازه یافت که از شهر عکا خارج شود. او ابتدا برای حدود دو سال در عمارتی در شمال عکا به نام مزرعه ساکن شد و سپس از ۱۲۵۶ خورشیدی برابر با ۱۸۷۹ میلادی تا هنگام درگذشت در سال ۱۲۷۰ خورشیدی برابر با ۱۸۹۲ میلادی در بهجی ساکن بود. او در نوزده سال آخر زندگی خود آثار مهمی نگاشت از جمله لوح اشراقات، لوح تجلیات، لوح طرازات که در آنها اصول اخلاقی و معنوی یک نظم جهانی را تشریح کرد از جمله اهمیت کار کردن و فراگرفتن علم و هنر، اطاعت از حکومت، انتخاب یک زبان و خط مشترک جهانی، ممنوعیت جهاد، لزوم تعلیم و تربیت کودکان و دستیابی به صلح عمومی.
او در ۸ خرداد ۱۲۷۱ شمسی مطابق ۲۹ ماه مه سال ۱۸۹۲ میلادی به دنبال تب خفیفی در سن ۷۵ سالگی در بهجی درگذشت و در محوطه عمارت بهجی به خاک سپرده شد. آرامگاه او که به «روضه مبارکه» برای بهائیان شهرت دارد قبله بهائیان و محلی است که هر روز بهائیان در هنگام نماز و نیایش به آن رو میکنند.
جانشینی
بهاءالله در کتاب عهدی، وصیتنامهٔ خود، که به خط خود او نوشته شده بود بهطور مشخص فرزند ارشدش عبدالبهاء را جانشین برای تببین آثار و ادارهٔ امور جامعهٔ بهائی تعیین کرد. او میرزا محمد علی دومین پسر در قید حیاتش را از نظر رتبه پس از عبدالبهاء به عنوان نفر دوم معرفی کرد. این وصیتنامه اندک زمانی پس از درگذشت بهاءالله در جمع بزرگی خوانده شد. جانشینی عبدالبهاء دور از انتظار و تعجببرانگیز نبود و اکثریت قریب بالاتفاق بهائیان مطابق کتاب عهدی، عبدالبهاء را به عنوان جانشین بهاءالله و مبیّن و مفسّر رسمی آثار او پذیرفتند.
اندیشهٔ بهاءالله
تأثیرات بر اندیشهٔ بهاءالله
بهاءالله در جوانی با شیخیهای نور و تهران در تماس بود، امری که با توجه به محبوبیت شیخیهٔ رمزآلود در میان اشراف قاجار و تمایل وی به اندیشهورزی طبیعی بود. بهاءالله دو سال از ۱۲۳۳ تا ۱۲۳۵ خورشیدی برابر با ۱۸۵۴ تا ۱۸۵۶ میلادی را به زندگی درویشی در کوههای سرگلو در منطقهٔ سلیمانیه سپری کرد. در کردستان او با صوفیان طریقتهای قادریه و خالدیه نقشبندیه معاشرت داشت و در مجالس آنها شرکت میکرد و ظاهراً به نام «درویش محمد» مشهور بود. بهاءالله از کتاب مقدس نیز تأثیر پذیرفته بود و این تأثیر از نقلقولهای او از کتاب مقدس در کتاب ایقان و جواهر الاسرار که در بغداد نگاشتهاست مشخص است. او با مبلغان اروپایی در ادرنه و عکا در تماس بود و بهشدت تحت تأثیر افکار مسیحی و غربی رایج در امپراتوری عثمانی عصر خود بود. او نیز مشابه با اصلاحطلبان همعصرش، مفاهیم مسیحی و غربی را دیدگاههای اسلامی آمیخته و در آثار متاخر خود در عکا وارد کرد.
تأثیرات اندیشهٔ بهاءالله بر دیگران
آثار بهاءالله و جانشین او عبدالبهاء تأثیراتی بر جنبشهای اصلاحطلبی که آن زمان در ایران و امپراتوری عثمانی در جریان بود گذاشت. در دهههای ۱۸۹۰ و ۱۹۰۰ که فشار برای انجام اصلاحات در ایران افزایش یافت و مقدمات جنبش مشروطه فراهم شد، اصلاحطلبان فقط از اروپا الهام نمیگرفتند. توجه آنها به تعالیم بهائی بهشدت جلب شده بود و اکثر آرایی که بعداً در دستور کار اصلاحطلبان مشروطهخواه قرار گرفت جزئی از تعالیم بهائی بهشمار میرفت. با این وجود اصلاحطلبان ایرانی هرگز به تأثیر دیانت بهائی بر افکار خود اعتراف نمیکردند، زیرا چنین ارتباطی بدعتآمیز تلقی میشد. از طرفی دیگر اصلاحطلبان عثمانی، به خصوص اعضای ترکان جوان مانند عبدالله جودت، آشکارا و به صورت مثبت در مورد بابیان و بهائیان و تعالیم بهائی سخن میگفتند. با این حال محققان غربی و تا حد بسیار زیادی محققان معاصر ترک تاکنون روابط و تماسهای بین اصلاحطلبان عثمانی و بهائیان و تأثیر احتمالی رهبران بهائی بر جریان اصلاحات را نادیده گرفته یا کم رنگ انگاشتهاند.
البته تفاوتهایی بنیادینی در رویکرد و تفکرات اصلاحطلبان و رهبران بهائی دیده میشود. رویکرد اصلاحطلبان در ایران و امپراتوری عثمانی یا در چارچوب نوگرایی یا احیاگرایی اسلامی قرار میگرفت یا در چارچوب مدرنیته و ملیگرایی سکولار (مانند جنبش ترکان جوان). اصلاحات بهاءالله و عبدالبهاء اما فرا اسلامی و جهانشمول بود که علاوه بر دستاوردهای مدرنیته بر احیای ارزشهای اخلاقی از طریق دیانتی جدید تأکید میکرد. همچنین بسیاری از اصولی که رهبران بهائی از آن سخن میگفتند در گفتمانهای اصلاحطلبان آن زمان دیده نمیشود. بهاءالله و عبدالبهاء از نخستین کسانی بودند که با نگارش آثاری به زبان فارسی، خواهان دموکراسی و اصلاحات اجتماعی شده بودند. در فاصلهٔ دهههای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ که نظامهای استبدادی بر بخش وسیعی از اروپا سلطه داشتند و اکثر اصلاحطلبان سکولار ایرانی، نظیر ملکم خان، تنها خواستار آن بودند که شاه به کمک شورایی انتصابی حکومت کند، بهاءالله در کتاب اقدس (۱۸۷۳) از حکومت جمهوری در ایران سخن گفت و در سال ۱۸۹۱، خواهان تشکیل مجالس انتخابی شد.
بهاءالله در سال ۱۸۷۵ به عبدالبهاء که آن زمان جوانی سن سی و یک ساله بود دستور تحریر کتابی را داد که به «رساله مدنیه» مشهور شد و پیامش در چارچوبی از روند اصلاحات و نوسازی در ایران ارائه شد که توسط میرزا حسین خان مشیرالدوله، دولتمرد اصلاحگر، آغاز شده بود. عبدالبهاء در این کتاب از انتخاب نمایندگان مجالس و شوراها توسط مردم حمایت کرد و خواهان گسترش آموزش و پرورش مدرن در سراسر کشور و تعلیم علوم و هنرها، ایجاد یک نظام حقوقی واحد، برابری حقوقی، تأمین مالکیت خصوصی، رفع فساد دیوانسالاری دولتی، و منظمساختن رویههای آشفته در دادگاههای ایران شد. او یک دهه بعد در سال ۱۸۸۶ دولت را به تضمین آزادی عقیده افراد فراخواند. در دههٔ ۱۸۸۰، بهاءالله از مسائلی همچون اهمیت فراگیری علوم و هنرهای مدرن، ضرورت ارتقای نقش اجتماعی زنان، نیاز به تعلیم و تربیت عمومی (بهویژه برای دختران و بهخصوص در زمینهٔ علوم و هنرهای مدرن)، اهمیت عدالت و نیاز به توجه خاص به کشاورزی سخن گفت. در آثار اکثر اصلاحطلبانِ سکولار آن زمان خبری از بسیاری از این مسائل نبود.
از طرفی دیگر بر خلاف اکثر اصلاحطلبان ایرانی و بسیاری از تجددطلبان خاورمیانهای، عبدالبهاء ایرانیان را به الگوبرداری محض از اروپا تشویق نمیکرد. دغدغهٔ اصلی عبدالبهاء در «رساله مدنیه» نه خود اقدامات اصلاحی بلکه نحوهٔ تغییر نظم اجتماعی است تا اصلاحات بتواند مؤثر واقع شود. از دید او پیش از هر چیز دیگر، باید ایران را از نظر اخلاقی و معنوی احیا کرد تا بستر مشروطهخواهی و اصلاحات اجتماعی فراهم شود. دیدگاه عبدالبهاء دربارهٔ نقش محوری دین برای اصلاحات تقریباً در میان نویسندگان هم عصر خود منحصر به فرد است. حتی نویسندگانی مانند ملکم خان و افغانی که در نوشتههای خود برای دین نیز نقشی قائل بودند، بیشتر میخواستند تا از غیرت دینی تودههای مسلمان به عنوان ابزاری برای ایجاد اصلاحات استفاده کنند. عبدالبهاء اما با ذکر مثالهایی متعدد از تاریخ که نشان میدهد تنها یک گرایش دینی جدید مانند پیام مسیح یا رسالت محمد توانسته بود تمدنهایی رو به زوال و دچار خمودت را احیاء کرده و به مقامی والا برساند به صورت غیر مستقیم نتیجه میگیرد که یک دین جدید یعنی همان دینی که پدرش تأسیس کردهاست میتواند باعث احیای جهان اسلام شود. نکته مهم دیگر در رابطه با دیدگاه عبدالبهاء دربارهٔ نقش دین در اصلاحات، تأکید شدید او بر جدایی دین از سیاست است. وی دخالت علماء در سیاست را فاجعه بار میداند.
بهائیان در جلب افکار عمومی به اصلاحات اجتماعی نیز پیشگام بودند. در مقایسه با اصلاحطلبان سکولار، بهائیان این آرا را به شیوهای بومی و از نظر فرهنگی همدلانهتر رواج میدادند. در حالی که آرا و حتی کلمات اصلاحطلبان سکولار برای اکثر ایرانیان قابل فهم نبود، آثار بهاءالله و عبدالبهاء مبتنی بر مفاهیم و واژگان بومی موجود بود و در نتیجه گفتمان آنها آشناتر، فهمیدنیتر، و بنابراین پذیرفتنیتر بود. در سالهای منتهی به انقلاب مشروطه و طی این انقلاب (۱۹۰۹–۱۸۹۵)، نه تنها گفتمان بهائی مربوط به مشروطهخواهی و اصلاحات اجتماعی تثبیت شده بود بلکه بهائیان همچنین سرگرم اجرای این اصلاحات در جوامع خود در شهرهای عمده و بسیاری از نواحی روستایی ایران بودند. آنها برای ادارهٔ امور خود در حال گذار از نظام سنتی رهبری به نظام مبتنی بر شوراهایی بودند که بهطور دموکراتیک انتخاب میشدند. در سال ۱۸۷، بهاءالله خواهان تشکیل محفل محلی در هر محل شده بود. بهائیان ایران شوراهای گوناگونی را تشکیل دادند و در نخستین سالهای قرن بیستم، شوراهای بهائی در همهٔ جوامع بزرگ بهائی تأسیس شدند. بهائیان همچنین در خط مقدم تأسیس مدارس منطبق با اصول تعلیم و تربیت و برنامهٔ درسی مدرن بودند. نخستین مدرسهٔ پسرانهٔ بهائی مدرن در سال ۱۹۰۰ در تهران تأسیس شد و به تدریج شبکهای از هشتاد مدرسهٔ مدرن در شهرها و روستاهایی که جامعهٔ بهائی داشت، به وجود آمد. بهائیان طلایهدار ترویج فعالیت زنان در عرصههای اجتماعی هم بودند. هر جا مدرسهٔ پسرانهای تأسیس میشد، مدرسهٔ دخترانه هم گشایش مییافت. «محفل ترقی نسوان» در سال ۱۹۰۹ تأسیس شد و کلاسهای سوادآموزی، آموزش سخنوری، معلومات عمومی، و معارف بهائی برای زنان برگزار گردید.
بهاءالله و اسلام
امانت درخصوص ارتباط بهاءالله با اسلام و اینکه وی بالاخره در ادامه امامان شیعه ظهور کرده یا پیامبری نوظهور به حساب میآید، دو سند تاریخی را بررسی کردهاست که یکی میگوید بهاءالله اگرچه ادعای نبوت میکند اما در عین حال مقام مَهدی را نیز دارد. در دیگری اما میگوید که ادعای مهدویت بهاءالله، از سوی دولت عثمانی تقویت شده و خود وی، چنین ادعایی نداشتهاست. بلکه مقامش را ماوراء مفهوم نبوت یا پیامبری در اسلام میدانسته که نه ادعای نبوت دارد و نه ادعای جانشینی محمد را چراکه این آخری متضمن نسبت با خانواده پیامبر اسلام و سلسله امامان شیعه است. حال آنکه بهاءالله چنین نسبتی را با خانواده پیامبر نداشت.
بهاءالله در نخستین اثر مکتوبش یعنی کتاب ایقان به آیات قرآن و احادیث و سنن پیامبر اسلام بسیار استناد کرده و حتی به صراحت محمد را خاتمالانبیاء خواندهاست. روایات تاریخی بر جای مانده از مبلغان بهاییت نیز میگوید که بهاءالله به این دلیل تابعیت فرانسه را -که از سوی کنسول این کشور به او پیشنهاد شده بود- نپذیرفت که خود را موعود اسلام و مأمور اصلاح این دین میدانست.
کنسول ایران در بغداد عنوان میکند که بهاءالله اگرچه همه فروعات اسلام را تغییر داده بود اما بر اساس فروعات جدید امر و نهی نمیکرد و با هر کس باب طبعش صحبت میکرد، هرچند عباس امانت در صحت این گفتار تردید دارد. به عنوان مثال رسالهای در مدح خلفای راشدین نوشته و به اهل سنت هم گفته بود که دولت ایران به این دلیل با او دشمنی دارد که آنها را از سب سه خلیفه اول منع کردهاست. البته رفتار بهاءالله صرفاً با اهل تسنن به این صورت نبودهاست. بلکه همین حرفها را به پیروان مسیحیت و یهودیت نیز زده بود
ابلاغ جهانی رسالت: ارسال نامه به سران ممالک
رهبران سیاسی
بهاءالله از سال ۱۲۴۵ شمسی برابر ۱۸۶۶ هنگامی که هنوز در ادرنه بود بعد از ابلاغ رسالت خود به بابیان نامههایی به سران کشورهای جهان ارسال نمود. بهاءالله ارسال این نامهها را پس از تبعید و زندانی شدن در عکا ادامه داد. او نامههایی لوئی ناپلئون امپراتور فرانسه، ویکتوریا ملکه انگلستان، الکساندر دوم تزار روسیه، ناصرالدین شاه قاجار پادشاه ایران، و سلطان عبدالعزیز خلیفه عثمانی و دو تن از وزرای او به نامهای عالی پاشا و فؤاد پاشا نوشت. بعضی از رهبران دیگر نظیر قیصر ویلهلم اول امپراتور آلمان، فرانسوا ژوزف پادشاه اتریش و مجارستان و روسای جمهور آمریکا متعاقباً در کتاب اقدس مورد خطاب قرار گرفتند. بهاءالله در این نامهها خود را موعود تمامی ادیان و مصلح عالم که برای اتحاد نوع بشر ظهور کرده خواند و سران کشورها را به پذیرش رسالت خود دعوت نمود و از آنها خواست تا از مسابقه تسلیحاتی و تحمیل هزینههای آن بر مردم دست بکشند، برای حل و فصل اختلافاتِ موجود و دستیابی به صلح گرد هم جمع شوند و با ایجاد امنیت جمعی از آن پاسداری کنند. بهاءالله در این نامهها همچنین سران ممالک را بر کاهش مالیاتهای سنگین، حمایت از فقراء و طبقه کارگر و ارائه خدمات ضرروی اجتماعی از طریق هزینههایی که از خلع سلاح به دست میآید فرا خواند. به عقیده او فقرا حق غذا، سرپناه، آموزش و حکومتی که مردم را نمایندگی میکند دارند. بهاءالله همچنین از دموکراسی، حکمرانی قانون، سلطنت مشروطه، حکومت پارلمانی و عدالت و تساوی برای همگان بدون در نظر گرفت دین پشتیبانی نمود. نامه بهاءالله به ملکه ویکتوریا بر اصلاحات اجتماعیِ تساویگرا تأکید داشت. این نامه ملکه را به دلیل لغو بردهداری و اینکه زمام امور را به دست مردم سپردهاست ستود. اشاره بهاءالله در نامه به حکومت پارلمانی و قانون اصلاحات سال ۱۸۶۷ بود که حق رای را توسعه بخشید و حتی بعضی کارگران شهری اتحادیهها را هم شامل شد. در نامههای بهاءالله همچنین دستورالعملهایی برای رسیدن به یک جامعه متحد جهانی تبیین شدهاست. از جمله این دستور العملها اتخاذ یک زبان و خط بینالمللی، ترویج یک نظام آموزشی همگانی و اجباری، و تعیین واحد پول و اندازهگیری یکسان است.
رهبران دینی
بهاءالله نامههایی هم به رهبران ادیان من جمله پاپ پی نهم نوشت. او در نامه به پاپ پی نهم وی را به بررسی پیام و رسالت خود دعوت کرد و به واگذاری حکومت عرفی (سلطه خود بر ایالات کلیسا)، ترک انزوای قصر واتیکان و دعوت سران ممالک به عدالت و نصرت رسالت خود فراخواند. او همچنین به کشیشان کاتولیک توصیه کرد تا از انزوای کلیساها و صوامع خارج شوند، ازدواج کنند و به فعالیت در اجتماع و آنچه باعث منفعت آنها و عموم میشود مشغول گردند. او در نامههایی که به سران کشورهای مسلمان ارسال داشت از جدایی دین از سیاست و مشروعیت دولت عرفی حمایت کرد و بر دوری بهائیان از خشونت و فساد تأکید نمود. بهاءالله نامههایی نیز به بعضی از علمای سرشناس ایران نوشت. او در این نامهها آنان را عامل سقوط اسلام دانست و به علت سرکوب و کشتار بهائیان سخت مورد بازخواست قرار داد. او در طی نامهای از ناصرالدینشاه خواست که فرصتی به او داده شود تا در حضور شاه و در مقابله با علماء حقیقت رسالتش را به اثبات برساند. بهاءالله در این نامه خواستار رعایت عدالت و رواداری مذهبی نسبت به بهائیان شد. او همچنین به شاه اطمینان داد که بنابر تعالیم او بهائیان از هرگونه خشونت و فسادی پرهیز میکنند.
هشدارها و پیشبینیها
نامههای بهاءالله همچنین حاوی هشدارها و پیشبینیهایی در مورد آینده بعضی کشورها و فرمانروایان بود. به لوئی ناپلئون، مقتدرترین فرمانروای وقت اروپا هشدار داده شده بود که به علت سوء استفاده از قدرت و ریاکاری سرنگون و قلمروش دچار هرج و مرج خواهد شد. دو سال بعد وی در جنگ سدان شکست خورد و سلطنتش دچار اغتشاش گشت و از سرزمین مادری تبعید گشت، و حکومت فرانسه به جمهوری تبدیل شد. متعاقباً قیصر آلمان ویلهلم اول که ناپلئون را شکست داده بود نیز مورد خطاب و هشداری مشابه قرار گرفت. هشدارهایی نیز به تزار روسیه، پادشاه ایران و فرانسوا ژوزف داده شده بود. بهاءالله که آن زمان زندانی حکومت عثمانی بود نامههایی در طی سالهای ۱۲۴۷ و ۱۲۴۸ شمسی برابر با ۱۸۶۸ و ۱۸۶۹ میلادی به عالی پاشا (صدراعظم) و فؤاد پاشا (وزیر امور خارجه) نوشت. در این نامهها او مرگ هر دو، سرنگونی شخص سلطان عبدالعزیز و از دست رفتن متصرفات اروپایی را به دلیل سوء استفاده از قدرت مدنی، سوء حکمرانی و همچنین ظلم و مصائبی که بر او و پیروانش وارد آورده بودند پیشبینی کرده بود. مرگ زودهنگام دو وزیر کمی بعد در سالهای ۱۲۴۸ و۱۲۵۰شمسی مطابق ۱۸۶۹ و ۱۸۷۱ میلادی در حالی که هنوز در دهه پنجم زندگی خود بودند به وقوع پیوست. سلطان عبدالعزیز از قدرت معزول شد و در سال ۱۲۵۶ شمسی برابر با ۱۸۷۶میلادی خودکشی کرد یا به قتل رسید و در نهایت جنگ مصیبت بار عثمانی با روسیه در بین سالهای ۱۲۵۶ و ۱۲۵۸ شمسی برابر با ۱۸۷۷ و ۱۸۷۸ میلادی باعث از دست دادن بعضی متصرفات اروپایی عثمانی شد. بهاءالله در کتاب اقدس نیز به ظلم و ناکارآمدی حکومت عثمانی و سقوط آن در آینده اشاره کرده بود. به باور بهائیان کتاب اقدس همچنین به جنگهای جهانی در جایی که آلمان را خطاب میکند اشاره میکند و چشماندازی از ظهور دموکراسی در ایران ارائه میدهد.
آموزهها
الهیات بهائی و ظهور تدریجی وحی
بهاءالله با تأکید بر ذات استعلایی خداوند، حلول و تجسد او و عقیده وحدتِ وجود را رد میکند و او را ورای این جهان میداند. الهیات بهائی از نوع الهیات سلبی است؛ در اندیشه بهاءالله ذات خداوند قابل شناخت نیست و انسانها او را از طریق تجلی او در پیامبرانش میشناسند. قدم آغازین در شناخت الهیات بهائی درک مفهوم ظهور تدریجی وحی است. خداوند خود را در این جهان به واسطه پیامآورانش در یک فرایند تدریجی-ادواری، و منطبق با استعداد درک بشر و مقتضیات زمان و محیط، متجلی میسازد. ادیان از طریقِ فرایندِ «ظهور تدریجی وحی» به هم پیوند میخورند. این فرایند متناوب و در عین حال تکاملی است. از طرفی با ظهور هر دینی «حقایق ابدی» (اصول معنوی و اخلاقی) که در دین قبل با گذشت زمان و تمسک کورکورانه به سنت به فراموشی سپرده شده بود دوباره زنده میشود. در این نگاه، ظهور پیاپی ادیان را میتوان به آمدن فصل بهار تشبیه کرد، با آمدن هر بهاری شکوفایی و نوزایی جایگزین سرما و مرگِ زمستانِ قبل میشود. از طرفی دیگر حقایق دینی نسبی هستند و سیری تکاملی میپیمایند به این معنی که آموزههای دینی از طریق ظهور دائمی ادیان با تغییر مقتضیات زمان و ظرفیت فهم بشر تغییر میکنند. هدف از ظهور پیامبران ظهور فیض الهی و تربیت معنوی انسان برای پیشرفت روحانی او در این جهان و آمادگی او برای جهان بعد است. در دیدگاه بهائی، پیامبران هم دارای مقام انسانی و هم مقام الهی هستند. در مقام الهی از آنجا که همگی تجلی خداوند واحد هستند و اسماء و صفات او را منعکس میکنند در حقیقت یکی هستند، ولی در مقام انسانی شخصیتهای انسانی متفاوتی دارند.
بهطور خلاصه، ظهور تدریجی وحی شرح و اضافاتی است بر تعالیم ویژهٔ اسلامی در مورد نبوت (پیامبری). تفاوت اصلی در این است که در تعالیم اسلامی، سلسلهٔ پیامبران با آدم آغاز و با محمد پایان مییابد. در دیدگاه بهائی این سلسله یک دورهٔ کامل نبوت را تشکیل میدهد و با دعوت باب به سال ۱۸۴۴ یک دورهٔ جدید به نام «دورهٔ تحقق» آغاز شدهاست. این دیدگاه بهائی مشابه دیدگاه شیعه است که با وجود پایان نبوت توسط محمد، مرجعیت مطلق دینی توسط امامان معصوم ادامه پیدا میکند. آموزهٔ «ادوار» در تشیع اسماعیلی هم ممکن است تأثیر غیرمستقیمی از طریق مکتب شیخیه بر این دیدگاه بهائی داشته باشد. مهم است بدانیم که در تعالیم بهائی پایانیبودن نبوت محمد قبولشدهاست، اما امکان ظهور جایگاه جدید ارادهٔ الهی وجود دارد. در تعالیم بهائی از اصطلاحات قرآنی «نبی» و «رسول» استفاده نمیشود و باب و بهاءالله به عنوان «مظهر الهی» یاد میشوند، اصطلاحی که از مکتب وحدت وجود ابن عربی برگرفته شدهاست. بسیاری از ایدههای ظهور تدریجی وحی از نظر اسلامی و شیعی بدون اشکال هستند و فقط دو نکته باعث شد که جنبشهای بابی و بهائی از نظر اسلامی خارجشده از دین اسلام محسوب شوند: (۱) اعلام شریعت جدید توسط باب و (۲) قائلشدن مقامی مشابه محمد برای باب و بهاءالله، با وجود تفاوت در اصطلاحات. شالودهٔ اصلی ظهور تدریجی وحی تفاوت چندانی با تفکرات «الهیات تدریجی»، که در حلقههای مسیحی در نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم مطرح شد، ندارد.
به عقیده دنیس مکایون تعیین دقیق سرشت دعاوی بهاءالله کار دشواری است. عقاید رسمی آئین بهائی هر نوع حلول و تجسد را رد میکند و تأکید میکند که بهاءالله مظهری الهی است، به مانند یک آینه که آفتاب را باز میتاباند. بهاءالله خود نیز حلول و تجسد خداوند و اندیشه وحدتِ وجود را رد میکند و خداوند را ورای این جهان میداند. با این حال، مکایون با ذکر چند نمونه معتقد است کنار گذاشتن این گمان که بهاءالله در آثار متاخرش ادعاهای بنیادیتری داشته مشکل است. بهاءالله اما توضیح میدهد که هر اشاره او به الوهیت دلالت بر نیستی و فنای مطلق او دارد. به گفته او این مقام، مقام فنای از نفس و بقای بالله است.
تعالیم اجتماعی
در آثار بهاءالله بارها آمدهاست که مخاطب پیام او همه نوع بشر است و هدف از آموزههای او بازسازی عالم و ترقّی بشریت به عنوان یک کل است. او بهطور مشخص اصل یگانگی نوع انسان را اعلان میدارد، سران ممالک را ترغیب میکند تا برای حل و فصل اختلافاتِ موجود و دستیابی به صلح گرد هم جمع شوند و با ایجاد امنیت جمعی از آن پاسداری کنند. او همچنین در راستای رسیدن به یک جامعه متحد جهانی خواستار اتخاذ یک زبان و خط بینالمللی، ترویج یک نظام آموزشی همگانی و اجباری، و تعیین واحد پول و اندازهگیری یکسان میشود. بهاءالله بر ترکِ تعصبات دینی و نژادی و پرهیز از ملیگرایی افراطی تأکید میکند. بهاءالله در آثار خود بیان میکند که نزد خدا زن و مرد برابر هستند و هیچیک بر دیگری برتری ندارد. آموزههای او طرفدارِ جدی آزادی زنان است. او بسیاری از رسومات تبعیض آمیزِ علیه زنان همچون ازدواج موقت، نامزدی یا ازدواج اجباری، ازدواج دختران زیر پانزده سال، و سه طلاقه کردن را منع میکند. تأکید او بر تعلیم و تربیت دختران یکی دیگر از نمونههای متعددِ حمایت وی از بهبود وضعیت زنان است.
تعالیم فردی
بهاءالله از بهائیان میخواهد که آئین او را با درست زیستن، رفتار پسندیده و تبلیغ ترویج دهند، فضائل اخلاقی چون راستگویی، پاکدامنی، درستکاری، امانتداری، وفاداری، ادب، بردباری، عدالت و انصاف را در پیش گیرند و با ادیان دیگر با منشی دوستانه و با محبت معاشرت نمایند.او همچنین از آنها میخواهد شهروندان نمونه ممالک محل سکونت خود بوده و نسبت به دولت مطبوع خود صادق، درستکار و وظیفهشناس باشند، به هیچوجه سبب خشونت و فساد نشوند، از تعصب، غرور، مجادله، نزاع، غیبت و افتراء پرهیز کنند و تلاش خود را در جهت خدمت به نوع بشر مبذول دارند. او هر شکلی از خشونت مذهبی به خصوص جهاد را محکوم و ممنوع اعلام میکند، و به تفصیل از نقش دین به عنوان عاملی بازدارنده برای جلوگیری از جرم و حفظ نظم اجتماعی میگوید. بهاءالله همچنین جمعآوری صدقه، رهبانیت و بطالت را محکوم میکند و بر ضرورت اشتغال به کار تأکید میکند.
عهد و میثاق
بهاءالله برای حفظ وحدت جامعه بهائی، و جلوگیری از انشقاق، اصلی را بنا نهاد که با عنوان عهد و میثاق شناخته میشود. بر طبق این اصل او چگونگی تداوم جریان هدایت، مسئلهٔ جانشینی و توضیح و تبیین آثار خود را با دستورالعملهای صریح، روشن و کتبی مشخص نمود. بر اساس این اصل بهاءالله مسئولیت هدایت و رهبری جامعه را پس از خود به پسر ارشدش، عبدالبهاء، سپرد سپس بنا به وصیت عبدالبهاء در الواح وصایا این مسئولیت به شوقی افندی، نوهٔ عبدالبهاء، و در نهایت همانطور که بهاءالله و جانشینانش مشخص کرده بودند به بیتالعدل اعظم مُحوّل شد. بهاءالله طبقه پیشوایان دینی را در آئین بهائی منسوخ نمود و اداره امور جامعه را بر عهده سیستمی متشکل از موسسات انتخابی نهاد، که در راس آن بیتالعدل اعظم قرار دارد و بر پایه تصمیمگیری جمعی و مشورت عمل میکند. اصول این نظام در آثار بهاءالله آمدهاست و عبدالبهاء و شوقی افندی جزئیات آن را تشریح کردند و به مرحله اجرا درآوردند. مجموع این نظام با عنوان نظم اداری شناخته میشود.
آثار
بهاءالله کتابها، نامهها (الواح) و دعا و مناجاتهای بسیاری نگاشتهاست. حدود پانزده هزار نامه و متن نوشته شده توسط او شناسایی شدهاست.
کتاب ایقان یکی از آثار مهم بهاءالله است. وی این کتاب را اندکی قبل از اعلان رسالت خود در بغداد و در طی دو شبانه روز به رشته تحریر درآورد. کتاب ایقان بر نسبی بودن حقایق دینی، تداوم ظهور وحی در طول تاریخ، یگانگی انبیاء، جهانی بودن پیامشان، یکسانی تعالیم بنیادینشان، تقدیس کتب آسمانیشان و دو جنبه مقامشان (جنبه انسانی و الهی پیامبر) تأکید میکند؛ بی بصیرتی و انحراف پیشوایان دینی و علمای مذهبی را تقبیح میکند؛ متون تمثیلی عهد جدید، آیات غامض و متشابهات قرآن و برخی اخبار و احادیث اسلامی را، که باعث ایجاد سوء تفاهمات و دشمنی و اختلاف بین پیروان ادیان بزرگ جهان شدهاند، تشریح میکند. کتاب ایقان همچنین به بیان معانی مفاهیمی همچون رجعت، قیامت، خاتمیت، و رستاخیز میپردازد؛ شرایط ضروری برای سلوک عرفانی انسان را برمیشمرد و ادعای قائمیت سید علیمحمد باب را اثبات میکند.
نخستین کتاب میرزا حسینعلی نوری کتاب ایقان نام دارد که تکملهٔ کتاب ناقص بیانِ علی محمد شیرازی است. او در این کتاب به آیات قرآن و احادیث و سنن پیامبر اسلام بسیار استناد کرده، و صریحاً پیامبر اسلام را خاتمالانبیاء به معنی آخرین پیامبران خواندهاست؛ ولی خاتمیت و شماری دیگر از اصطلاحات و تعابیر قرآنی را تأویل کردهاست.
کلمات مکنونه که مجموعهای از جملات کوتاه با محتواهای اخلاقی و روحانی است یکی دیگر از مهمترین آثار بهاءالله محسوب میشود. بهاءالله این اثر را در دوران تبعید در بغداد و چند سال قبل از اعلان دعوتش به رشته تحریر درآورد. این اثر مورد توجه گسترده بابیان قرار گرفت و به موفقیت بهاءالله در جلب اقبال اکثر بابیان بعد از اعلان دعوتش کمک کرد. این اثر شامل یک مقدمه کوتاه به زبان عربی و به دنبال آن هفتاد و یک فراز به زبان عربی و سپس هشتاد و دو فراز به زبان فارسی با یک موخره کوتاه به زبان فارسی میباشد. مقدمه اثر، محتوای کتاب را «جوهر» یا چکیده آنچه «بر پیامبران گذشته نازل شده» و اکنون «پیراهن اختصار» بر تن کرده معرفی میکند. محتوای اثر شامل موضوعاتی مانند ماهیت و مقام انسان، ویژگیهای جهان روحانی و جسمانی، مقام و عملکرد مظاهر ظهور الهی (پیامبران)؛ میثاق ابدی بین خداوند و بشر، پیمانشکنی انسان و پیامدهای آن میباشد. همچنین این اثر توضیح میدهد که چگونه انسان میتواند با وارستگی از امور دنیوی، رهایی از اوهام، کسب صفات روحانی نیک و پرهیز از صفات و اعمال بد، از نظر روحانی پیشرفت کند. فرازها بهخصوص فرازهای عربی، به شکل خطاب خداوند به انسان بیان شدهاند. چند فراز هم دارای محتوای رمزآلود و باطنی هستند که بعدها عبدالبهاء و شوقی افندی توضیحات و تبییناتی بر آنها نوشتند. عبدالبهاء، بر اهمیت کلمات مکنونه تأکید کرد و از بهائیان خواست که علاوه بر خواندن روزانه، آنرا را به خاطر بسپرند و زندگی روزمره خود را با آن مطابقت دهند. همچنین شوقی افندی کلمات مکنونه را «مجموعهای شگفتانگیز از سخنان گوهربار» خواند و در میان آثار بهاءالله پیرامون اخلاق آن را دارای «برتری بی حد و حصر» دانست. این اثر از اولین آثار بهاءالله بود که شوقی افندی به ترجمه آن پرداخت.
اما مهمترین اثر بهاءالله که آن را در ۱۲۸۷ یا ۱۲۸۸ ق در عکا نوشت، کتاب اقدس نام دارد که کتاب شریعت بهائیه و ناسخ بیان باب است. این هر دو اثر در اواخر حیات بهاء و به دستور خود او توسط پسرش محمد علی، ملقب به «غُصن اکبر» در بمبئی به چاپ رسید. در کتاب اقدس بهاءالله، پسرش عبدالبهاء را به عنوان جانشین و مفسر آثار خود منصوب میکند، نظم اداری بهائی که در راس آن بیت العدل اعظم قرار دارد را تشریح مینماید و قوانین مدنی، کیفری، اخلاقی و دینی بهائی را که قرار است با تفسیرهای رسمی و یک نظام اداری همراه باشد مشخص مینماید.
از دیگر آثار بزرگ و مهم بهاءالله میتوان به کلمات مکنونه، هفت وادی، چهار وادی، جواهر الاسرار و الواح خطاب به سلاطین اشاره کرد. بهائیان مجموعه آثار بهاءالله را وحی الهی و شالودهٔ آئین بهائی در نظر میگیرند. آثار بهاءالله هماکنون به بیش از ۸۰۰ زبان دنیا ترجمه و در بیش از ۲۰۰ کشور منتشر شدهاست.
سبک نگارش
اگرچه بیشتر آثار بهاءالله به فارسی است، اما بسیاری از آثار مهم او به عربی است و فقرات عربی اغلب در الواحی که مخاطب آنها افراد تحصیل کرده ایرانی بوده، یافت میشود –عربی بیشتر رسمی بود و فارسی بیشتر خودمانی- بهاءالله بیشتر زمانی که مخاطبش تمام دنیا یا مطلبی در ارتباط با جهان بود از عربی استفاده میکرد: کتاب اقدس به زبان عربی است همانطور که الواحی چون الواح ملوک، صلوه سهگانه، آیات عقد و ادعیه صوم و نماز میت به عربی است.
به اعتقاد یکی از محققین بهاءالله عربی بیعیب و زیبایی استفاده میکند، نسبتاً بدون مشخصههای نامتعارف باب و تزئینات مفرط عربی ادبی معاصر آن (این در مورد آثار فارسی او نیز صادق است). او عموماً نثری قافیه دار دارد (سجع) به سبکی که یادآور قرآن است اما تاحدی آسانتر و بدون عناصر منسوخ. سبک او سخت، موجز و متعالی است. دستور زبان بهاءالله و نحوه استفاده آن گاهی اوقات تحت تأثیر فارسی است همانطور که گاهی اوقات مکتوبات عربی ایرانیان اینگونهاست. به همین دلیل بهاءالله گاهوبیگاه مورد انتقاد قرار میگرفت که عربی خالص نمینویسد. در اواخر زندگی او پروژهای را مبنی بر جمعآوری و ویرایش دوباره مکتوبات خود آغاز کرد. یکی از کارهایی که انجام شد حذف کردن برخی مشخصههای بابی در مکتوبات عربیاش بود.
عموماً بهاءالله، خود را با عباراتی آشنا برای خوانندگانش توصیف میکند و اغلب از عبارات تخصصی از علوم مذهبی اسلام، قرآن و فلسفه عرفانی اسلام استفاده میکند.
بهاءالله آثاری هم به زبان فارسی سره دارد که کلمات عربی در آن دیده نمیشود. مخاطب این آثار زرتشتیان و بهائیانی بودند که پیشینه دینی زرتشتی داشتند.
جایگاه بهاءالله در آثار بهائی
بهائیان، بهاءالله را «مظهر ظهور الهی» و «محل تجلی الهی» در این زمان میدانند. آنها معتقدند که حسینعلی نوری، بنیانگذار دین بهائی جدیدترین فرستاده الهی در سلسله پیامبران پیشین چون ابراهیم، موسی و بودا و زردشت و مسیح و محمّد است و رسالتش برای ایجاد تمدّنی جدید و جهانی است که بشر در این زمان بدان نیازمند است. بهائیان پیامبران را تجلی روح اعظم الهی بروی زمین میدانند.
بهاءالله در آثارش، بالاخص در نامههایش به رهبران دینی و سران ممالک، خود را موعود تمامی ادیان و مصلح عالم میخواند از جمله «پدر جاودانی» که ظهورش توسط اشعیای نبی (اشعیا ۹:۶) در آیین یهود پیشبینی شده بود، «روح راستی» یا «تسلی دهنده»، که عیسی در موعظه وداع (یوحنا ۱۴–۱۷) ظهورش را پیشبینی کرده بود، بهرام شاه ورجاوند، موعود آیین زرتشتی که متون متاخر پهلوی آمدنش را در روز رستاخیز پیشبینی کرده بودند، ظهور و بازگشت امام حسین که به اعتقاد شیعیان در روز قیامت واقع میشود، بازگشت دوباره مسیح در روز قیامت که اهل تسنن به آن معتقدند، و ظهور «من یظهره الله» یا همان موعود آئین بابی که باب به کرات در آثارش به ظهور او اشاره کرده بود. اکثریت قریب به اتفاق بابیان، بهاءالله را به عنوان موعود آئین بابی پذیرفتند. اگر چه در ابتدا اکثریت باورمندان به آئین بهائی پیشینه بابی یا شیعی داشتند، ولی در اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم شمار قابل توجهی از ایرانیان یهودی و زرتشتی بهاءالله را پذیرفتند و به آئین بهائی گرویدند. طبق آمارِ سالِ ۲۰۱۰ دانشنامه بریتانیکا آئین بهائی از لحاظ پراکندگی در کشورهای جهان بعد از مسیحیت در مقام دوم ایستادهاست.
دیدگاه بهائیان دربارهٔ تصویر حسینعلی نوری
بهائیان معتقدند تصویر مظاهر ظهور باید با نهایت احتیاط و حفظ احترام شایسته نمایانده شود. از این قرار تصویر وی تنها در هنگام نیایش در مقام اعلی به نمایش گذاشته میشود و بهائیان در صورتی که مطمئن نباشند که شرایط مورد نظر برای نشان دادن تصویر مهیا نیست از نمایاندن آن در معرض عموم خودداری میورزند. بنیادهای بهائی نیز همواره از رسانهها میخواهند تا از چاپ تصویر حسینعلی نوری خودداری کنند.
جستارهای وابسته
- نخستین پیروان بهاءالله
- بهائیان ایرانی
منابع
- ↑ Alkan, Necati (2011). "The Young Turks and Baha'is in Palestine" (PDF). In Ben-Bassat, Yuval; Ginio, Eyal (eds.). Late Ottoman Palestine (به انگلیسی). I.B. Tauris & Co Ltd. doi:10.5040/9780755693047.
- ↑ به معنای درختی که عبوری فرای آن نیست
- ↑ مرکز جهانی بهائی دپارتمان آمار (۲۰۰۱). «آمار جهانی بهائی سال ۲۰۰۱». bahai-library.org.
- ↑ Britannica, T. Editors of Encyclopaedia. "Bahāʾ Allāh." Encyclopedia Britannica, Nov 8, 2022. https://www.britannica.com/biography/Baha-Allah.
- ↑ Darrell J. Turner (۲۰۱۱). «Religion: Year In Review 2010 WORLDWIDE ADHERENTS OF ALL RELIGIONS». Encyclopædia Britannica, Inc.
- ↑ «Statistics - Media Information - Bahá'í World News Service». Bahá’í International Community. news.bahai.org. دریافتشده در ۲۰۱۶-۱۱-۲۰.
- ↑ David Langness (اکتبر ۲, ۲۰۱۳). «How Many Baha'is?». Baha’i teachings.
- ↑ میرزا نعمتالله ذکایی بیضایی آرانی، تذکرهٔ شعرای قرن اول بهائی، ج ۴، ۲۱۷.
- ↑ Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ Smith, Peter (1987) Babi & Baha'i Religions pp. 58 -59. Cambridge University Press ISBN 0-521-30128-9
- ↑ MacEoin, Denis (2011). "AZALI BABISM". Encyclopaedia Iranica (به انگلیسی). Vol. III. p. 179-181.
- ↑ MacEoin, Denis (2011). "AZALI BABISM". Encyclopaedia Iranica (به انگلیسی). Vol. III. p. 179-181.
- ↑ The Editors of Encyclopaedia Britannica. "Mīrzā Yaḥyā Ṣobḥ-e Azal". بریتانیکا (به انگلیسی).
- ↑ بخش تاریخ (۱۳۹۹). «بهائیت». دائرة المعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۳.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 26.
- ↑ Warburg, Margit (2006-10-27). Citizens of the World: A History and Sociology of the Baha'is from a Globalisation Perspective (به انگلیسی). BRILL. p. 175. ISBN 978-90-474-0746-1.
- ↑ Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ A. Bausani (August 2011). "AQDAS". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 191–192. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ Momen، Moojan (۲۰۱۲). The Baha'i Faith: A Beginner's Guide. One World Publication.
- ↑ نفحات ظهور بهاءالله، صفحهٔ ۱۵
- ↑ The Story of Baha'u'llah: Promised One of All Religions نوشته Druzelle Cederquist، صفحهٔ ۸
- ↑ Smith, Peter (1987) Babi & Baha'i Religions p. 58 Cambridge University Press ISBN 0-521-30128-9
- ↑ Smith, Peter (1999), A Concise Encyclopedia of the Bahá'í Faith (به انگلیسی), Oxford, UK: Oneworld Publications
- ↑ Momen, Moojan (2021-11-26), "Bahá'u'lláh", The World of the Bahá'í Faith (به انگلیسی) (1 ed.), London: Routledge, p. 40, doi:10.4324/9780429027772-6, ISBN 978-0-429-02777-2, retrieved 2022-10-27
- ↑ Saiedi, Nader (2000). Logos and Civilization - Spirit, History, and Order in the Writings of Baháʼu'lláh. USA: University Press of Maryland. pp. 304–306. ISBN 1-883053-60-9. OL 8685020M.
- ↑ For Department of the Secreriat (۱۹۹۵-۱۰-۲۳). "Wives of Baha'u'llah, by Universal House of Justice" (به انگلیسی). Retrieved 27 July 2007.
- ↑ Juan R.I. Cole (1996). "A Brief Biography of Baha'u'llah" (به انگلیسی). Department of History, University of Michigan. Retrieved 27 July 2007.
- ↑ Bausani, A. "Bahāʾ Allāh." Encyclopaedia of Islam, Second Edition. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2009. Brill Online. UNIVERSITY OF TORONTO. 27 February 2009
- ↑ MacEoin, Denis (2008). "From Babism to Baha`ism". The Messiah of Shiraz: studies in early and middle Babism (به انگلیسی). Brill.
- ↑ M. Momen (2011). "BADAŠT". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی).
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 27.
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 28.
- ↑ امانت، عباس؛ وهمن، فریدون (۱۳۹۸). «از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار». ص ۱۵. نشر باران، سوئد
- ↑ Saiedi, Nader (2008). Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb (به انگلیسی). Canada: Wilfrid Laurier University. p. 1.
- ↑ BÁBISM By Edward G. Browne.p۳۳۸
- ↑ بهاءالله شمس حقیقت، ح.م. بالیوزی، ترجمه از انگلیسی، مینو ثابت. م George Roland Publisher ۱۹۸۰، ص ۸۷
- ↑ بهاءالله شمس حقیقت… یاد شده، ص ۹۶–۹۵
- ↑ قبله عالم، عباس امانت، نشر کارنامه، ص ۲۸۸
- ↑ Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- ↑ Smith، Peter (۲۰۰۸). An Introduction to the Bahai Faith. Cambridge University Press.
- ↑ حقایق الاخبار ناصری، محمد جعفر خورموجی نشر نی ۱۳۶۳، ص ۱۱۶
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 28.
- ↑ Amanat, Abbas (2017). Iran: A Modern History (به انگلیسی). Yale University Press. p. 245.
- ↑ Peter Smith & Moojan Momen (September 2005). "MARTYRS, BABI". Encyclopedia Iranica. Vol. Online Edition. Retrieved 1 May 2020.
- ↑ Peter Smith & Moojan Momen (September 2005). "MARTYRS, BABI". Encyclopedia Iranica. Vol. Online Edition. Retrieved 1 May 2020.
- ↑ Peter Smith & Moojan Momen (September 2005). "MARTYRS, BABI". Encyclopedia Iranica. Vol. Online Edition. Retrieved 1 May 2020.
- ↑ قبله عالم، عباس امانت، نشر کارنامه، ص ۲۸۹
- ↑ قبله عالم، عباس امانت، نشر کارنامه، ص ۲۹۰
- ↑ حقایق الاخبار ناصری، محمد جعفر خورموجی نشر نی ۱۳۶۳، صفحهٔ ۱۱۹
- ↑ Stockman، Robert (۲۰۱۳). The Baha'i Faith: A Guide For The Perplexed. Bloomsbury.
- ↑ بهاءالله، شمس حقیقت، بالیوزی، صفحهٔ ۱۳۰
- ↑ موقر بالیوزی، حسن. بهاءالله: شمس حقیقت. George Ronald Oxford.
- ↑ J. Gordon Melton, Martin Baumann, ed. (31 December 2004). Holy People of the World: A Cross-cultural Encyclopedia, Volume 2. ABC-CLIO. p. 101. ISBN 978-1-57607-355-1.
- ↑ Alkan, Necati (2010). Dissent and Heterodoxy in the Late Ottoman Empire: Reformers, Babis and Baha'is. Gorgias Press. p. 58. ISBN 978-1-60724-092-1.
- ↑ Browne, E.G. (1961). The Bábí Religion (به انگلیسی). Cambridge University Press. p. 7. ISBN 978-0-521-04342-7. Retrieved September 20, 2017.
- ↑ بخش تاریخ (۱۳۹۹). «بهائیت». دائرة المعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۳.
- ↑ Warburg, Margit (2006-10-27). Citizens of the World: A History and Sociology of the Baha'is from a Globalisation Perspective (به انگلیسی). BRILL. p. 70. ISBN 978-90-474-0746-1.
- ↑ امانت، عباس؛ وهمن، فریدون (۱۳۹۸). «از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار». ص ۱۶. نشر باران، سوئد
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 20.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 21.
- ↑ «The Bahá'í Faith». Britannica Book of the Year. Encyclopædia Britannica. ۱۹۸۸.
- ↑ Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- ↑ Stockman, Robert (2020). The Bahá'í Faith, Violence, and Non-Violence (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. pp. 13–14.
- ↑ Hutter, Manfred (2005). "Bahā'īs". In Ed. Lindsay Jones (ed.). Encyclopedia of Religion. Vol. 2 (2nd ed.). Detroit: Macmillan Reference USA. ISBN 0-02-865733-0.
- ↑ * Balyuzi, Hasan (1973). The Báb: The Herald of the Day of Days (به انگلیسی). Oxford, UK: George Ronald. ISBN 978-0-85398-054-4.
- ↑ Amanat, Abbas (2017). Iran: A Modern History (به انگلیسی). Yale University Press. p. 246.
- ↑ Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- ↑ امانت، عباس؛ وهمن، فریدون (۱۳۹۸). «از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار». ص ۳۲. نشر باران، سوئد
- ↑ امانت، عباس؛ وهمن، فریدون (۱۳۹۸). «از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار». ص ۳۴. نشر باران، سوئد
- ↑ Saiedi, Nader (2008). Gate of the Heart Understanding the Writings of the Bab (به انگلیسی). Canada: Wilfrid Laurier University Press. pp. ۳۴۸–۳۵۷.
- ↑ Saiedi, Nader (2008). Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb (به انگلیسی). Canada: Wilfrid Laurier University. pp. 290–291.
- ↑ Saiedi, Nader (2008). Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab (به انگلیسی). Canada: Wilfrid Laurier University Press. p. 349.
- ↑ Taherzadeh, A. (1977). The Revelation of Bahá'u'lláh, Volume 2: Adrianople 1863-68. Oxford, UK: George Ronald. ISBN 0853980713.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 26.
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 56.
- ↑ J. Gordon Melton, Martin Baumann, ed. (31 December 2004). Holy People of the World: A Cross-cultural Encyclopedia, Volume 2. ABC-CLIO. p. 101. ISBN 978-1-57607-355-1.
- ↑ امانت، عباس؛ وهمن، فریدون (۱۳۹۸). «از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار». ص ۱۷۸. نشر باران، سوئد
- ↑ امانت، عباس؛ وهمن، فریدون (۱۳۹۸). «از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار». ص ۴۱. نشر باران، سوئد
- ↑ The Editors of Encyclopaedia Britannica. "Mīrzā Yaḥyā Ṣobḥ-e Azal". بریتانیکا (به انگلیسی).
- ↑ بخش تاریخ (۱۳۹۹). «بهائیت». دائرة المعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۳.
- ↑ امانت، عباس؛ وهمن، فریدون (۱۳۹۸). «از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار». ص ۱۸۳. نشر باران، سوئد
- ↑ Warburg, Margit (2006-10-27). Citizens of the World: A History and Sociology of the Baha'is from a Globalisation Perspective (به انگلیسی). BRILL. p. 175. ISBN 978-90-474-0746-1.
- ↑ Alkan, Necati (2010). Dissent and Heterodoxy in the Late Ottoman Empire: Reformers, Babis and Baha'is. Gorgias Press. p. 79. ISBN 978-1-60724-092-1.
- ↑ Cole, Juan R. I. (1992). "Iranian Millenarianism and Demorcratic Thought in the 19th Century". International Journal of Middle East Studies (به انگلیسی). 24 (1): 6. doi:10.1017/S0020743800001392. ISSN 1471-6380.
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 56.
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 29.
- ↑ Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- ↑ Momen، Moojan (۲۰۱۴). Baha'u'llah: A Short Biography. OneWorld Publications.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 26.
- ↑ Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- ↑ Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 27.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 20.
- ↑ بریتانیکا، مدخل بهاءالله
- ↑ 30. ↑ Taherzadeh, Adib (2000). The Child of the Covenant. Oxford, UK: George Ronald. ISBN 0-85398-439-5. 265
- ↑ Taherzadeh, Adib (2000). The Child of the Covenant. Oxford, UK: George Ronald. ISBN 0-85398-439-5. 265
- ↑ سیری در کتابهای بهائیان، سلطانزاده، ج۱، ص۵۹
- ↑ ماجرای باب و بهاء، ص۲۱۸
- ↑ ادعیه حضرت محبوب، بهاءالله، صفحه ۴۱۸
- ↑ Smith, Peter (2008). An Introduction to the Baha'i Faith. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 0-521-86251-5. http://books.google.com/books?id=z7zdDFTzNr0C. pp. 43–44
- ↑ MOMEN, MOOJAN (2012). "The Constitutional Movement and the Baha'is of Iran: The Creation of an 'Enemy Within'". British Journal of Middle Eastern Studies. 39 (3): 328–345. ISSN 1353-0194.
- ↑ Alkan, Necati (2004-01-01). Ottoman Reform Movements and the Bahāʾī Faith, 1860s–1920s (به انگلیسی). Brill. pp. 271–272. ISBN 978-90-474-0557-3.
- ↑ Alkan, Necati̇ (2008). Dissent and Heterodoxy in the Late Ottoman Empire: Reformers, Babis and Baha'is (به انگلیسی). Press Isis. pp. 218–219. ISBN 978-975-428-370-9.
- ↑ Late Ottoman Palestine: the period of young Turk rule. Yuval Ben-Bassat, Eyal Ginio. London: I.B. Tauris. 2011. p. 273. ISBN 978-0-85771-994-2. OCLC 756484697.
- ↑ Yazdani, Mina (2021-11-26), "The Writings and Utterances of 'Abdu'l-Bahá", The World of the Bahá'í Faith (به انگلیسی) (1 ed.), London: Routledge, pp. 88–104, doi:10.4324/9780429027772-9, ISBN 978-0-429-02777-2, retrieved 2022-12-26
- ↑ Smith, Peter, November 27- (2000). A concise encyclopedia of the Baha'i faith. Oxford: Oneworld. pp. 308–309. ISBN 1-85168-184-1. OCLC 42912735.
- ↑ Momen, M. (1983) The Bahá’i Influence on the Reform Movements of the Islamic World in the 1860's and 1870's. Baha’i Studies Bulletin. P.47f. https://hurqalya.ucmerced.edu/journals/bsb
- ↑ Yazdani, Mina (2021-11-26), "The Writings and Utterances of 'Abdu'l-Bahá", The World of the Bahá'í Faith (به انگلیسی) (1 ed.), London: Routledge, p. 91, doi:10.4324/9780429027772-9, ISBN 978-0-429-02777-2, retrieved 2022-12-06
- ↑ MOMEN, MOOJAN (2012). "The Constitutional Movement and the Baha'is of Iran: The Creation of an 'Enemy Within'". British Journal of Middle Eastern Studies. 39 (3): 328–345. ISSN 1353-0194.
- ↑ Nashat, Guity (1982). The origins of modern reform in Iran, 1870-80. Urbana: University of Illinois Press. pp. 162–163. ISBN 978-0-252-00822-1.
- ↑ امانت، عباس؛ وهمن، فریدون (۱۳۹۸) از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار»، صفحه ۱۷۸ و ۱۷۹، نشر باران، سوئد
- ↑ امانت، عباس؛ وهمن، فریدون (۱۳۹۸) از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار، صفحه 143 نشر باران، سوئد
- ↑ Cole, Juan R. I. (1992). "Iranian Millenarianism and Demorcratic Thought in the 19th Century". International Journal of Middle East Studies (به انگلیسی). 24 (1): 4. doi:10.1017/S0020743800001392. ISSN 1471-6380.
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 62.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 28.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. pp. 28–29.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 28.
- ↑ Buck, Christopher (2004). "The Eschatology of Globalization: The Multiple Messiahship of Bahá'u'lláh Revisited (pp. 143–178)". In Sharon, Moshe (ed.). Studies in Modern Religions, Religious Movements and the Bābī-Bahā'ī Faiths. Boston: Brill. p. 144. ISBN 9004139044.
- ↑ Cole, Juan R. I. (1992). "Iranian Millenarianism and Demorcratic Thought in the 19th Century". International Journal of Middle East Studies (به انگلیسی). 24 (1): 6. doi:10.1017/S0020743800001392. ISSN 1471-6380.
- ↑ Cole, Juan R. I. (1992). "Iranian Millenarianism and Demorcratic Thought in the 19th Century". International Journal of Middle East Studies (به انگلیسی). 24 (1): 8. doi:10.1017/S0020743800001392. ISSN 1471-6380.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 30.
- ↑ J. Cole (August 2011). "BAHAISM i. The Faith". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 438–446. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 30.
- ↑ Stockman, Robert (2020). The Bahá'í Faith, Violence, and Non-Violence (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 14.
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 67.
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 63.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 32.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 31.
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 60.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 31.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 29.
- ↑ A. Bausani (August 2011). "AQDAS". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 191–192. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 212.
- ↑ Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century (به انگلیسی). New York City; New York: Columbia University Press. p. 65.
- ↑ Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ Lawson, Todd. "Bahāʿī". The Oxford Encyclopedia of the Islamic World (به انگلیسی). Oxford Islamic Studies Online.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. pp. 108–109.
- ↑ Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 32.
- ↑ J. Cole (August 2011). "BAHAISM i. The Faith". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 438–446. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 143.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 41.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 203.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 33.
- ↑ A. Bausani (August 2011). "AQDAS". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 191–192. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 110.
- ↑ Saiedi, Nader (2000). Logos and Civilization - Spirit, History, and Order in the Writings of Baháʼu'lláh. USA: University Press of Maryland. pp. 247–250. ISBN 1-883053-60-9. OL 8685020M.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. pp. 175–176.
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. pp. 79–80.
- ↑ Sholeh Quinn and Stephen N. Lambden (May 2000). "KETĀB-E IQĀN". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. Retrieved 1 May 2010.
- ↑ Buck, Christopher (1995). Symbol & Secret: Qur'án Commentary in Bahá'u'lláh's Kitáb-i-Iqán. Los Angeles, USA: Kalimát Press. p. 44. ISBN 0-933770-80-4.
- ↑ «بهائیت | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی». www.cgie.org.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۱-۰۲.
- ↑ Moojan Momen (January 2000). "KALEMĀT-E MAKNUNA". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. Retrieved 1 May 2020.
- ↑ A. Bausani (August 2011). "AQDAS". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 191–192. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ گفتاری کوتاه در مورد آئین بهائی، موژان مؤمن
- ↑ «گزیدهای از آثار حضرت بهاءالله».
- ↑ «Birth Of Baha'u'llah 2014: 5 Facts To Know About The Baha'i Holiday». Huffington Post. ۲۰۱۴.
- ↑ John Walbridge (۲۰۰۲)، «Appendices»، Essays and Notes on babi and Bahai History، H-Bahai Digital Library، ص. ۲۰۴–۲۰۵
- ↑ Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به انگلیسی). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 27.
- ↑ موهبت سبحانی (۲۰۰۵)، «الوهیت و پیامبران»، آموزههای نظم نوین جهانی بهائی، دهلی نو، هندوستان: مؤسسه چاپ و انتشارات مرآت، ص. ۴۵، شابک ۸۱-۹۰۲۶۶۲-۶-۸
- ↑ Buck, Christopher (2004). "The Eschatology of Globalization: The Multiple Messiahship of Bahá'u'lláh Revisited (pp. 143–178)". In Sharon, Moshe (ed.). Studies in Modern Religions, Religious Movements and the Bābī-Bahā'ī Faiths. Boston: Brill. p. 144. ISBN 9004139044.
- ↑ Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Vol. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- ↑ Buck, Christopher (2004). "The Eschatology of Globalization: The Multiple Messiahship of Bahá'u'lláh Revisited (pp. 143–178)". In Sharon, Moshe (ed.). Studies in Modern Religions, Religious Movements and the Bābī-Bahā'ī Faiths. Boston: Brill. p. 143. ISBN 9004139044.
- ↑ Buck, Christopher (2004). "The Eschatology of Globalization: The Multiple Messiahship of Bahá'u'lláh Revisited (pp. 143–178)". In Sharon, Moshe (ed.). Studies in Modern Religions, Religious Movements and the Bābī-Bahā'ī Faiths. Boston: Brill. p. 144-145. ISBN 9004139044.
- ↑ * Amanat, H.E. (2008). "Messianic expectation and evolving identities: the conversion of Iranian Jews to the Baha'i faith". In Brookshaw, Dominic P.; Fazel, Seena B. (eds.). The Baha'is of Iran: Socio-historical studies. New York, NY: Routledge. p. 7. ISBN 0-203-00280-6.
- ↑ * Vahman, H.E. (2008). "The conversion of Zoroastrains to the Baha'i faith". In Brookshaw, Dominic P.; Fazel, Seena B. (eds.). The Baha'is of Iran: Socio-historical studies. New York, NY: Routledge. p. 30. ISBN 0-203-00280-6.
- ↑ «Religion: Year In Review 2010 - Worldwide Adherents of All Religions | Britannica.com». ۲۰۱۶-۱۱-۲۰. بایگانیشده از اصلی در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶. دریافتشده در ۲۰۱۸-۱۰-۲۰.
- ↑ نامه از طرف بیت العدل عمومی مورخ ۵ تیر ۱۳۵۹ مطابق با ۲۶ جون ۱۹۸۰ میلادی
یادداشتها
- ↑ «انّی انا اللّه»، «ذات اقدم ظاهر شدهاست» و «انّ الّذی خَلَقَ العالمُ لِنَفسِه حُبِسَ فی اَخرَبِ البِلاد»
- ↑ «این مقام مقام فنای از نفس و بقاء بالله است و این کلمه اگر ذکر شود مدلّ بر نیستیِ بحتِ بات است»
- ↑ طبق آمار دانشنامه بریتانیکا (سال ۲۰۱۰) مسیحیت در ۲۳۲ کشور و بعد از آن آئین بهائی در ۲۲۱ کشور پراکنده شدهاند.
پیوند به بیرون
- روایتی تصویری از زندگی بهاءالله
- زندگی بهاءالله
- پیوندی دیگر راجع به زندگی بهاءالله
- مقام بهاءالله
- آثار بهاءالله در کتابخانه مرجع بهائی