امپراتوری
امپراتوری یا شاهنشاهی (گرفتهشده از امپراتور، (به لاتین: Imperator)) به کشورهایی گفته میشود که واجد خصوصیات زیر هستند:
- از حیث قلمرو، جمعیت، و توان سیاسی، مشتمل بر چند ملت، قوم یا سرزمینهایی بزرگ با نژادها یا فرهنگهای متفاوت باشند.
- از استیلای یک قبیله یا ملت توانمندتر بر سایر اقوام یا مردم حاصل شده باشد، به شرطی که غلبه استمرار یابد، و ملتهای مغلوب حقیر شمرده شوند، چندان که وحدت امپراتوری بیشتر از طریق اعمال توان حاصل شده باشد تا از راه رضایت خاطر اقوام متنوع.
- از حیث ساخت سیاسی، توان در اختیار شخصی نظیر امپراتور قرار داشته باشد و تمام توانهای محلی از اختیارات تفویضی او مایه گرفته باشند.
- وجود نظریهای جامع تحت عنوان دین، ایدئولوژی، یا قانونی مشترک که فراهم آورندهٔ ساختی سیاسی و اخلاقی است و مدعی است که این ساخت سرانجام صلح و هماهنگی میان تمام انسانها را برقرار خواهد کرد.
همچون دیگر حکومتها، یک امپراتوری ساختار سیاسی خود را حداقل با اندازهای از اجبار، حفظ میکند. امپراتوریهای زمینپایه (مانند امپراتوری مغول) تمایل به گسترش در حوزهٔ پیوسته دارند، در حالی که امپراتوریهای دریایی (مانند امپراتوری بریتانیا) در سرزمینهایی پراکندهتر و در قارههای متفاوت گسترده هستند.
رشد و حفظ قدرتها
با این که موّرخان هنوز به نظر مشترکی دربارهٔ چگونگی قدرت یافتن یک امپراتوری نرسیدهاند، رشد قدرتها معمولاً به دلایل زیر هستند:
- بیش تر امپراتوریها معمولاً زمانی به وجود میآیند که یک کشور یا یک قوم با انگیزه گسترش قلمرو یا افزایش توان اقتصادی، نظامی و سیاسی سرزمینهای دیگر را تصرف کند و بر مردم آن ناحیه تسلط یابد.
نحوه حفظ قدرتها نیز بنا بر فرهنگ و موقعیت اجتماعی حاکمان تغییر میکند، برای مثال:
- امپراتوری صفوی: شاه اسماعیل یکم، مؤسس امپراتوری، از اوضاع آشفته و ملوکالطوایفی ایران استفاده کرد و با اندیشههای مذهبی و جلب همکاری ایلات بزرگ حکومتهای محلی را برانداخت و ایران را یکپارچه کرد. بعدها جانشینانش، مخصوصاً شاه عباس یکم، با شکست رقیبان و ایجاد روابط سیاسی و اقتصادی با ملل اروپایی این امپراتوری را نیرومندتر کردند.
- کوروش بزرگ: بنیانگذار امپراتوری هخامنشی، با مدارا و محترم شمردن مردم توانست امپراتوری محبوب و قدرتمند خود را به وجود آورد (۵۵۹ پیش از میلاد).
- امپراتوری عثمانی: ابتدا عثمان یکم حاکم بیگنشین کوچکی بود ولی اندک اندک این بیگنشین کوچک با شیوههای مختلف به امپراتوری قدرتمند بین قارهای تبدیل شد.
- اسکندر مقدونی: طی ۱۲ سال به لشکرکشی و خونریزی پرداخت که به حفظ قدرتش انجامید.
- امپراتوری بریتانیا: ارتشی قدرتمند داشت، از توان اقتصادی خود سود میبرد و با کشورهای همسایه روابط اقتصادی عمیقی داشت.
- پادشاهی هابسبورگ: حاکمان پادشاهی هابسبورگ با ازدواجها بین خاندانهای سلطنتی توانستند ۳۰۰ سال بر بیشتر اروپا حکمرانی کنند (قرون ۱۴ تا ۱۸ میلادی).
فروپاشی امپراتوریها
تمامی امپراتوریها با حملات خارجی یا جنگها و قیامهای داخلی متلاشی میشوند، مانند:
- شکست امپراتوری هخامنشی از سپاه مقدونی به دلیل بیتدبیری داریوش سوم در امور نظامی
- تضعیف امپراتوری روم به دلیل جنگهای داخلی و سپس انقراض آنان به دست بربرها (قرن ۵ میلادی)
- سقوط امپراتوری بریتانیا بر اثر استقلالخواهی کشورهای مستعمره (قرن ۲۰ میلادی)
- سقوط امپراتوری عثمانی با شکست در جنگ جهانی اول (قرن ۲۰ میلادی)
- سقوط امپراتوری ژاپن با شکست در جنگ جهانی دوم (قرن ۲۰ میلادی)
جهان بدون امپراتوری
بعد از سال ۱۹۴۵ میلادی، تعداد امپراتوریهایی که به حیات خود ادامه میدادند، کم شد و امپراتوریهای روسیه، بریتانیا یا عثمانی که در اثر جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم تضعیف شده بودند، از بین رفته و در نتیجه نتوانستند مستعمرههای خود را در برابر جنبشهای استقلالخواهانه حفظ کنند. در جهان امروز کمتر کشورهایی مشاهده میشوند که امپراتوری در آنها به شیوه قدیم وجود داشته باشد، زیرا امروزه بیشتر ملتها قادرند از نظر اقتصادی و امنیتی خود را حفظ کنند و نیازی نیست که بخشی از یک امپراتوری باشند.
دربارهٔ واژه
اِمپِراتور واژهایست که از زبانهای اروپایی به پارسی آمده. امپراتور لقبی است که در آغاز به سرداران برجسته رومی داده میشد. پس از چندی به فرمانروای روم امپراتور میگفتند و سرزمین زیر فرمانش را نیز امپراتوری میخواندند. پس از فروپاشی امپراتوری روم پادشاهان نیرومندی که بر چندین کشور و سرزمین فرمان میراندند، امپراتور نامیده میشدند.
در زبان فارسی امپراتور برابر با شاهنشاه است. اگرچه معنای اصلی این دو واژه در گذشته متفاوت بودهاست، ولی امروزه این دو واژه به صورت مترادف به کار میروند.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ امپراطوری هم رواج زیادی دارد، مانندِ https://www.zoomit.ir/2019/6/20/337230/airbus-a300/
- ↑ (فرهنگ علوم اجتماعی-باقر پرهام و همکاران- نشر مازیار – ص 93 دانشنامهٔ سیاسی- داریوش آشوری-نشر مروارید- چاپ شانزدهم 1387- ص35)
- ↑ (تفویض اختیار: واگذار کردن اختیار به دیگری ، انتقال پارهای (و یا تمام) اختیارات از شخصی به شخص دیگر: رئیسجمهور در رابطه با کلیه مسائل جنگ به وزیر دفاع تفویض اختیار کرد (کلیه امور جنگ را به او واگذاشت یا کلیه اختیارات خود در زمینه جنگ را به وزیر دفاع واگذار کرد
http://parsi.wiki/dehkhodaworddetail-d55f900b420744cf8667f4e9652480cd-fa.html بایگانیشده در ۳ دسامبر ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine)
[۱] بایگانیشده در ۳ دسامبر ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine
منابع
- ویکیپدیای انگلیسی
- کتاب کلید دانش فرهنگ نامه نوجوان، جلد اول