زمان تقریبی مطالعه: 35 دقیقه
 

نداء





"نداء" مصدر قیاسی باب "مفاعلة" (در عامل نصب منادا اختلاف است بعضی همچون سیبویه عامل را فعل محذوف دانسته و بعضی همچون شیخ رضی و مبرّد، حرف نداء را عامل می‌دانند.)
[۱] حسن، ج۴، ص۱،پ۱، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
از ماده‌ی "نَدِیَ" و در لغت به معنای فراخواندن و صدا زدن آمده است. (النداء: الدعاء و کسرُ النونِ أکثرُ من ضمّها و المدّ فیهما اکثر من القصر)
[۲] الفیومی، احمد بن محمد،ص۴۶۶، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
همزه‌ی آخر آن منقلب از "واو" و بیش‌تر به شکل مدّ (نداء) به کار می‌رود اگر چه کاربرد قصر آن (ندا) نیز جایز است.

فهرست مندرجات

۱ - معنا
۲ - وجه نامگذاری
۳ - جایگاه بحث در علم نحو
۴ - ارکان
۵ - ادات
       ۵.۱ - "أ"
       ۵.۲ - "آ"، "أیا"، "هیا"، "أی"، "آی"
       ۵.۳ - "وا"
       ۵.۴ - "یا"
              ۵.۴.۱ - مواضع مختص
              ۵.۴.۲ - مواضع مشترک با حروف دیگر نداء
۶ - حذف حرف "نداء"
۷ - اَشکال منادا
       ۷.۱ - مفرد
       ۷.۲ - مضاف
       ۷.۳ - شبه مضاف
۸ - حکم نداء اسم آغاز شده با "ال"
۹ - موارد جواز جمع حرف نداء و "ال"
۱۰ - در قرآن و حدیث
۱۱ - نکته
۱۲ - اعراب
       ۱۲.۱ - بناء عارضی و نصب محلی
              ۱۲.۱.۱ - حرکت ضمّه بدون تنوین
              ۱۲.۱.۲ - حرف "الف"
              ۱۲.۱.۳ - حرف "واو"
              ۱۲.۱.۴ - حرکت فتحه بدون تنوین
۱۳ - نکته
       ۱۳.۱ - نصب لفظی
۱۴ - حذف منادا
۱۵ - تابع
       ۱۵.۱ - وجوب رفع شکلی صوری
       ۱۵.۲ - وجوب نصب
       ۱۵.۳ - جواز نصب و رفع شکلی
       ۱۵.۴ - لحاظ حکم منادای مستقل
۱۶ - حکم منادای مضاف به یای متکلّم
       ۱۶.۱ - اضافه‌ی معنوی
              ۱۶.۱.۱ - مضاف، معتلّ الآخر باشد
              ۱۶.۱.۲ - مضاف، صحیح الآخر و غیر از "أب" و "أمّ" باشد
              ۱۶.۱.۳ - مضاف، "أب" و "أمّ" باشد
       ۱۶.۲ - اضافه‌ی لفظی
۱۷ - منادای خاص
       ۱۷.۱ - لفظ جلاله (الله)
       ۱۷.۲ - "أیُّ" و "أیّةُ"
۱۸ - منابع
۱۹ - پانویس
۲۰ - منبع

۱ - معنا



در اصطلاح نحو "نداء" عبارت است از طلب اقبال و توجه مخاطب به متکلم با ادات مخصوص
[۳] الجامی، ج۱، ص۲۴۳،عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
[۴] صفائی بوشهری، ص۱۹۲، پ ۱، الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
مانند: «یا زیدُ»؛ در این مثال متکلّم با حرف نداء (یا)، توجه مخاطب (زید) را به خود جلب کرده است.

۲ - وجه نامگذاری



معنای لغوی (فراخواندن) در معنای اصطلاحی لحاظ شده و متکلم (منادِی) با طلب توجه مخاطب به خود در واقع او را به سوی خود فرا می‌خواند و این‌که حرف نداء، نائب از جمله‌ی "أنادی" و یا "أدعو" ذکر شده،
[۵] حسن، ج۶، ص۶، عباس، پ ۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
شاهد بر تناسب بین معنای لغوی و اصطلاحی است.
البته باید دقت داشت که با توجه به قید "ادات مخصوص" در تعریف اصطلاحی، معنای لغوی اعمّ از معنای اصطلاحی بوده و شامل فراخوان به غیر ادات مخصوص نیز می‌شود. (به عنوان مثال متکلّم در عبارت "لیُقْبل زیدٌ"، با لام امر، توجه "زید" را طلب کرده نه با حرف نداء که نائب از "أدعو" است؛ از این رو این مثال از باب "نداء" خارج است)
[۶] الجامی، ج۱، ص۲۴۵، پ ۲،عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.


۳ - جایگاه بحث در علم نحو



در میان عالمان نحو در تبیین مباحث "نداء" دو رویکرد مشاهده می‌شود؛ بعضی (همچون ابن حاجب در " الکافیه ") باب "نداء" را در ادامه‌ی مباحث باب " مفعول‌به "، بخش وجوب حذف عامل مفعول‌به بیان کرده و در مقابل، بعضی (همچون ابن مالک در " الفیه ") "نداء" را به عنوان بابی مستقل، بعد از باب "توابع" مورد بررسی قرار داده‌اند.

۴ - ارکان



نداء از سه رکن تشکیل شده است:
۱. منادِی؛ منظور از منادِی، متکلّم جمله‌ی ندائی و به عبارت دیگر طلب کننده‌ی توجه مخاطب است.
۲. حرف نداء؛ حروف نداء همان ادات مخصوص نداء هستند که نائب از جمله‌ی "أنادی" و یا "أدعو" شده‌اند.
۳. منادا؛ منادا اسمی است که بعد از حرف نداء واقع شده و متکلّم (منادِی) توجه آن را به سوی خود طلب می‌کند.

۵ - ادات



ادات نداء بر هشت گونه‌اند:
[۷] حسن، ج ۴، ص ۱ عباس، پ ۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
[۸] ابن هشام، عبدالله بن یوسف، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، ص۲۱۰،مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
"أ"، "آ"، "یا"، "أیا"، "هیا"، "أی"، "آی"، "وا"؛ در ادامه، ادات نداء با توجه به موارد کاربرد آن‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرند.
[۹] حسن، عباس، النحو الوافی،ج ۴، ص ۱، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.


۵.۱ - "أ"


همزه‌ی‌ مقصوره (أ) برای فراخواندن مخاطب قریب (نداء قریب) به کار می‌رود.

۵.۲ - "آ"، "أیا"، "هیا"، "أی"، "آی"


این پنج حرف برای فراخواندن مخاطب بعید (نداء بعید) به کار می‌روند.

۵.۳ - "وا"


"وا"، حرف مختص نداء مندوب است. نداء مندوب در مبحث "ندبة" که از ملحقات باب "نداء" است به صورت عنوانی مستقل مورد بررسی قرار می‌گیرد.

۵.۴ - "یا"


"یا" در میان حروف نداء، کاربرد بیشتری دارد؛ مواضعی که نداء به حرف "یا" در آن‌ها به کار می‌رود بر دو گونه‌اند:

۵.۴.۱ - مواضع مختص


نداء در سه موضع اختصاص به حرف "یا" دارد؛
[۱۰] ابن هشام، عبدالله بن یوسف، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، ص۲۱۰،مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
[۱۱] حسن، عباس، النحو الوافی،ج۴،ص۵، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.

۱. نداء لفظ جلاله ( الله ).
۲. نداء مستغاث‌به. (نداء مستغاث‌به در مبحث "إستغاثة" که از ملحقات باب "نداء" است به صورت عنوانی مستقل مورد بررسی قرار می‌گیرد).
۳. نداء "أیّها" و "أیّتها".

۵.۴.۲ - مواضع مشترک با حروف دیگر نداء


در دو موضع "یا" و غیر آن در نداء مشترک هستند:
۱. نداء مندوب؛ حرف "یا" به همراه "وا" برای نداء مندوب به کار می‌رود.
[۱۲] محمد بن علی، الصبان، ج۳، ص۱۱۴۶، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.

۲. نداء بعید؛ حرف "یا" به همراه پنج حرفی که در مورد دومِ کاربرد حروف نداء بیان شد ("آ"، "أیا"، "هیا"، "أی"، "آی") برای فراخواندن مخاطب بعید (نداء بعید) به کار می‌رود.
[۱۳] حسن، عباس، ج۴، ص۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.


۶ - حذف حرف "نداء"



همانطور که در وجه نامگذاری بیان شد حرف نداء، نائب از جمله‌ی‌ "أنادی" و یا "أدعو" واقع شده است ازاین‌رو حذف آن منجر به حذف نائب و مندوب‌عنه می‌شود. اما با این وجود در خصوص حرف "یا"، حذف جایز است؛
[۱۴] حسن، عباس، ج۴، ص۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
مانند: آیه‌ی «یوسفُ أعْرِضْ عَنْ هذا» « یوسف از این موضوع صرف نظر کن».
البته ذکر این نکته قابل توجه است که جواز حذف حرف "یا" در صورتی است که منادا، "مندوب"، "مستغاث"، "لفظ جلاله (الله) "، "منادای بعید"، "نکره‌ی غیر مقصوده"، "متعجب‌منه"، و "ضمیر مخاطب" واقع نشده باشد. (حذف حرف نداء در این موارد جایز نیست).
[۱۶] حسن، عباس، النحو الوافی،ج ۴، ص ۳، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.


۷ - اَشکال منادا



منادا به سه شکل "مفرد"، "مضاف" و "شبه مضاف" به کار می‌رود:

۷.۱ - مفرد


منظور از مفرد، منادایی است که مضاف و شبه مضاف نباشد ازاین‌رو شامل مثنّی (مانند "یا زیدان")، مجموع (مانند "یا زیدون") و اَعلام مرکب (مانند "یا سیبویه ") نیز می‌شود.
[۱۷] صفائی بوشهری، ج۱، ص۱۹۳،پ ۱، غلامعلی، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.

منادای مفرد بر سه گونه است:
۱. معرفه؛ مانند: آیه‌ی "یا نوحُ قَدْ جادَلْتَنا"؛ «ای نوح با ما جرّ و بحث کردی» در این آیه‌ی شریفه "نوح" اسم عَلَم و منادا واقع شده است.
۲. نکره‌ی مقصوده
نکره‌ی مقصوده، اسمی است که با رفع ابهام و شیوع موجود در آن به سبب نداء و قصد فرد معینی از آن توسط منادِی، معرفه شده و دلالت بر واحد معیّنی دارد.
[۱۹] حسن، عباس، ج۴، ص۲۴، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
مانند «رجل» در عبارت "یا رجلُ" در صورتی که منادِی از "رجل" فرد معینی را اراده کرده است.
۳. نکره‌ی غیر مقصوده
نکره‌ی غیر مقصوده، اسم نکره‌ای است که منادِی فرد معیّنی را از آن قصد نکرده و ازاین‌رو بر همان ابهام و شیوع قبل از نداء باقی است؛ مانند گفته‌ی فرد نابینا: "یا رجلاً خُذ بیَدِی"؛ در این مثال "رجلا" اسم نکره‌ای است که منادِی (شخص نابینا) فرد معیّنی را از آن قصد نکرده است.

۷.۲ - مضاف


در مواردی منادا به صورت مضاف واقع می‌شود البته به شرط این‌که مضاف‌الیه آن ضمیر مخاطب نباشد. (در صورتی که مضاف‌الیه، ضمیر مخاطب باشد اجتماع دو خطاب برای دو شخص در یک جمله‌ی واحد لازم می‌آید؛ از این رو مضاف‌الیه در منادای مضاف نمی‌تواند ضمیر مخاطب باشد.)
[۲۰] الخضری، محمد، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت،ج ۲، ص ۶۴۶، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
منادای مضاف در هر دو نوع اضافه (معنوی و لفظی) محقق می‌شود:
[۲۱] حسن، عباس، ج۴، ص۳۰، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.

۱. اضافه‌ی معنوی؛ مانند: «یا غلامَ زیدٍ».
۲. اضافه‌ی لفظی؛ مانند: «یا ضاربَ زیدٍ».

۷.۳ - شبه مضاف


منظور از منادای شبه مضاف هر اسمی است که معنای آن به انضمام امر دیگری تمام شود.
[۲۲] الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، ج۱، ص۲۴۸، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
امر تمام کننده‌ی معنای منادا بر پنج گونه است:
[۲۳] حسن، عباس، ج۴، ص۳۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
[۲۴] الجامی، ج۱، ص۲۴۸، پ ۱،عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول (لاری).

۱. مرفوع به سبب منادا؛ مانند: «یا حَسَناً وجهُهُُ»؛ در این مثال "وجهُهُ" فاعل و مرفوع و عامل آن (حسناً)، منادای شبه مضاف است.
۲. منصوب به سبب منادا؛ «یا طالعاً جبلاً»؛ در این مثال "جبلاً" مفعول‌به و منصوب و عامل آن (طالعاً)، منادای شبه مضاف است.
۳. جارّ و مجرور متعلّق به منادا؛ مانند: «یا راغباً فی العلم» در این مثال "فی العلم" جار و مجرور و متعلّق به منادای شبه مضاف (راغباً) است.
۴. نعت برای منادا قبل از نداء؛ مانند جایی که به شخصِ مشهور به کَرَم گفته شود: «یا رجلاً کریماً»؛ در این مثال "کریماً" نعت برای منادای شبه مضاف (رجلاً) واقع شده است؛ این منادا به قرینه‌ی معنوی (شهرت مخاطب به کریم بودن) قبل از نداء، موصوف به وصف "کریم" بوده است.
[۲۵] حسن، عباس، ج۴، ص۲۷، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.

۵. معطوف بر منادا قبل از نداء؛ مانند جایی که "ثلاثةً و ثلاثینَ" نام شخص و مجموع معطوف و معطوف‌علیه منادا واقع شود (یا ثلاثةً و ثلاثینَ)؛ در این مثال "ثلاثین" قبل از نداء بر منادای شبه مضاف (ثلاثةً) عطف شده است.
[۲۶] الخضری، محمد، ج۱، ص۳۲، پیشین، ج ۲، ص ۶۴۷، حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.


۸ - حکم نداء اسم آغاز شده با "ال"



یکی از احکام نداء این است که جمع بین حرف نداء و اسمی که با "ال" شروع شده، جایز نیست؛ زیرا هر کدام از نداء و "ال" از ادات تعریف بوده و جمع بین دو نوع از ادات تعریف جایز نیست؛
[۲۷] محمد بن علی، الصبان، ج۳، ص۱۱۶۳، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
از این رو (در غیر موارد جواز جمع حرف نداء و "ال" که در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت) در صورت اراده‌ی نداء اسم آغاز شده با "ال"، بین آن و حرف نداء فاصله می‌شود؛ فاصله‌ی مذکور بر سه گونه است:
۱. "أیها" در صورت اراده‌ی نداء مذکر؛ مانند: «یا أیّها الرجلُ».
۲. "أیتها" در صورت اراده‌ی نداء مؤنث؛ مانند: «یا أیّتها الفاطمةُ».
۳. اسم اشاره‌ی قریب؛
[۲۸] الشرتونی، رشید، ج۴، ص۲۰۳، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
[۲۹] پیشین، ج ۴، ص ۴۶، حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
مانند: «یا هذا الرجلُ».
در این سه مورد "أیّ"، "أیّة" و "اسم اشاره" (هذا)، منادا واقع شده و از آن‌جا که نداء در رفع ابهام آن‌ها کافی نیست علاوه بر نداء نیازمند وصف بعد از خود می‌باشند؛ از این رو از آن‌ها تعبیر به "منادا‌ی مبهم" شده است.
[۳۰] الشرتونی، رشید، ج۱، ص۵۰، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
خصوصیات، ویژگی‌ها و اعراب در این نوع از منادا در عنوان مستقل "احکام منادا" مورد بررسی قرار می‌گیرد.

۹ - موارد جواز جمع حرف نداء و "ال"



در مواردی با حکم مذکور در منادای آغاز شده با "ال"، مخالفت شده و جمع حرف نداء و "ال" جایز است؛ این موارد بر چهار گونه‌اند.
[۳۱] ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۳، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.

۱. منادا لفظ جلاله ( الله ) باشد؛ مانند «یا اللهُ». (در نداء لفظ جلاله (الله) احکام و ویژگی‌هایی وجود دارد که در عنوان مستقل "احکام منادا" مورد بررسی قرار می‌گیرد)
۲. مجموع جمله‌ای که با "ال" آغاز شده، عَلَم و منادا واقع شود. از این نوع جمله تعبیر به "جمل محکیه" شده است؛
[۳۲] ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۳، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
[۳۳] حسن، عباس،ج ۴، ص ۳۷، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
مانند: «یا الرجلُ منطلقٌ»؛ در این مثال جمله‌ی اسمیه (الرجل منطلق)، نام شخص و منادا واقع شده است.
۳. منادا، مشبَّه‌به واقع شده و وجه شبه به همراه آن ذکر شده است؛
[۳۴] حسن، عباس، ج۴، ص۳۷، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
مانند این‌که به شخص در حال آواز خواندن (مشبَّه) گفته شود: «یا البلبل تغریداً»؛ در این مثال "البلبل" مشبَّه‌به و به همراه وجه شبه (تغریداً) ذکر شده است. منادا در حقیقت حذف شده و تقدیر عبارت "یا مثلَ البلبل تغریراً"بوده است.
۴. ضرورت شعری، اقتضاء جمع بین حرف نداء و "ال" را داشته باشد؛ مانند:«فیا الغلامانِ اللّذانِ فرّا إیّاکما أن تُعقِبانا شرّا»
[۳۵] الخضری، محمد، ج۲، ص۶۵۰، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
ضرورت شعری در مصراع اول این بیت سبب شده است منادا (الغلامان) بدون فاصله بعد از حرف نداء (یا) واقع شود.

۱۰ - در قرآن و حدیث



۱. "یا مریمُ أنّی لکِ هذا"، (ای مریم این را از کجا آورده‌ای)؛ در این آیه‌ی شریفه "یا" حرف نداء و "مریم" منادا واقع شده است.
۲. "قال یا همّامُ إتَّق اللهَ و أحْسِن"،
[۳۷] دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه،خطبه۱۹۳، قم، موسسه انتشارات حضور، ۱۳۸۱ هـ ش، چاپ اول.
( امیرالمومنین فرمودند: ای همّام از خدا بترس و نیکوکار باش)؛ در این حدیث شریف "یا" حرف نداء و "همّام"، منادا واقع شده است.

۱۱ - نکته



از مسائل مهم باب "نداء"، احکام مربوط به منادا همچون "تابع منادا"، "اعراب منادا"، "منادای مضاف به یاء متکلّم"، "بناء عارضی" و "حذف منادا" است که در ضمن عنوان مستقل "احکام منادا" مورد بررسی می¬گیرد.

۱۲ - اعراب



منادا در کلام مفعول‌به برای عامل محذوف
[۳۸] صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۹۴ – ۱۹۳، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
[۳۹] الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، ج۱، ص۲۴۶- ۲۴۵، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
است که به همین جهت بعضی (همچون ابن حاجب در " الکافیه ") از عالمان نحو بحث "نداء" را در ادامه‌ی مباحث "مفعول‌به" ذکر کرده‌اند. عامل محذوف "أنادی" و یا "أدْعُو" است که به همراه فاعل (ضمیر مستتر) حذف شده و حرف نداء، نائب از جمله‌ی محذوف (فعل به همراه فاعل) قرار گرفته است.
[۴۰] حسن، عباس، ج۴، ص۶، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.

منادا، مفعول‌به و دائما منصوب است و در صورتی که به جهت نداء، بناء عارضی (در مقابل بناء ذاتی که در فعل ماضی ، حروف و بعضی از اسم‌های مبنی واقع می‌شود.)
[۴۱] صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۰۲، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
پیدا کند، ‌ محلا منصوب است؛ با لحاظ موارد بناء عارضی در منادا، حکم منادا از جهت اعراب و بناء بر دو گونه است:

۱۲.۱ - بناء عارضی و نصب محلی


بناء عارضی در صورتی است که منادا، مفردِ (در مقابل مضاف و شبه مضاف.) معرفه (توسط نداء معرفه شود و یا قبل از نداء معرفه باشد.) باشد؛ این منادا مفعول‌به و در محل نصب است.
علامت بناء عارضی در منادای مفردِ معرفه بر چهار گونه است:

۱۲.۱.۱ - حرکت ضمّه بدون تنوین


منادا در شکل مفرد حقیقی (در مقابل مثنّی و مجموع.)، جمع مکسّر و جمع مؤنث سالم، مبنی بر ضمّ است؛
[۴۲] حسن، عباس، ج۴، ص۹، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
مانند: "یا فضلُ"، "یا أفاضلُ" ("أفاضل" جمع "أفضل")
[۴۳] حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
و "یا عائداتُ".

۱۲.۱.۲ - حرف "الف"


منادا در شکل مثنّی، مبنی بر حرف "الف" است؛ این حرف در مثنّای مبنی، نائب از حرکت ضمّه است؛
[۴۴] حسن، عباس، ج۱، ص۹۵ – ۹۴، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
مانند:‌"یا محمّدان".

۱۲.۱.۳ - حرف "واو"


منادا در شکل جمع مذکر سالم، مبنی بر حرف "واو" است؛ این حرف در جمع مذکرِ مبنی، نائب از حرکت ضمّه است؛
[۴۵] حسن، عباس، ج۱، ص۹۵ – ۹۴، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
مانند: "یا محمّدون".

۱۲.۱.۴ - حرکت فتحه بدون تنوین


منادای مفردِ معرفه با وجود شرایطی جایز است مبنی بر فتح باشد اگر چه بناء بر ضمّ نیز در آن جایز است؛
[۴۶] حسن، ج۴، ج۱، ص۲۱۲، ص ۱۷، ابن هشام، عبدالله بن یوسف، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
این شرایط عبارتند از:
الف). منادا عَلَم و مفرد (غیرمثنی و غیر مجموع) باشد.
ب). منادا بدون فاصله به کلمه‌ی "ابن" و یا "ابنة" توصیف شود.
ج). "ابن" و "ابنة" مفرد و مضاف به عَلَم دیگری ‌باشند.
در مثالِ "یا حَسَن بن علیٍّ" شرائط مذکور محقق شده ازاین‌رو در منادا، بناء بر فتح (حسنَ) و بناء بر ضمّ (حسنُ) جایز است و در صورت عدم تحقق شرایط مذکور، بناء بر ضمّ در این منادا واجب است؛ مانند: "یا رجلُ ابن عمرو"؛ در این مثال منادا (رجل)، عَلَم نیست؛ از این رو مبنی بر ضّم بوده و بناء بر فتح در آن جایز نیست.

۱۱ - نکته



در صورتی که منادای مفردِ معرفه، قبل از وقوع نداء مبنی باشد، بناء عارضی در آن تقدیری خواهد بود؛
[۴۷] ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۱، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
[۴۸] حسن، عباس، ج۴، ص۹، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
مانند: "یا سیبویهِ"؛ در این مثال منادا ( سیبویه ) قبل از نداء، مبنی بر کسر بوده و در صورتی که منادا واقع شود مبنی بر ضمّه‌ی تقدیری است.

۱۳.۱ - نصب لفظی


در غیر از موارد بناء لفظیِ منادا، نصب منادا بنا بر مفعول‌به برای عامل محذوف، واجب است؛ موارد وجوب نصب منادا بر سه گونه‌اند:
[۴۹] ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۲- ۲۱۱، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.

۱. منادای نکره‌ی غیرمقصوده؛ ‌ مانند گفته‌ی انسانِ نابینا: "یا رجلاً خُذْ بیَدی".
۲. منادای مضاف؛ مانند: "یا قَومَنا".
۳. منادای شبه مضاف؛ مانند: "یا راغباً فی العلم".

۱۴ - حذف منادا



ذکر منادا در کلام واجب است،
[۵۰] حسن، عباس، ج۴، ص۶، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
اما در مواردی مشاهده می‌شود که بعد از خصوص حرف "یا"، ‌ فعل، حرف و یا جمله‌ی اسمیه واقع می‌شود. مانند: "یا لَیْتَنی کنتُ عالماً"؛ در این موارد دو رویکرد در میان عالمان نحو دیده می‌شود؛ بعضی "یا" را حرف نداء و منادای آن را بنابر مقتضای کلام (همچون "یا قومُ" و "یا رجلُ".)
[۵۱] الشرتونی، رشید، ج۴، ص۲۰۵، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
محذوف دانسته و معتقدند قبل از امر و دعا حذف منادا جایز است. (بنابر نقل صبان از ابن مالک.)
[۵۲] محمد بن علی، الصبان، ج۳، ص۱۱۴۷، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
در مقابل بعضی بر این باورند که "یا" در این موارد برای مجرد تنبیه بوده و نیازی به تقدیر و لحاظ محذوف ندارد. (بنابر نقل صبان از ابوحیان .)
[۵۳] محمد بن علی، الصبان، ج۳، ص۱۱۴۷، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.


۱۵ - تابع



حکم تابع (تابع ممکن است نعت ، عطف بیان ، عطف نسق ، بدل و توکید باشد.)
[۵۴] حسن، ج۴، ص۳۹،پ ۱، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
منادا از جهت اعراب لفظی (یعنی آنچه در لفظ ظاهر می‌شود اگر چه در محل، اعراب دیگری داشته باشد.) بر چهار گونه است: (یک قسم از احکام تابع منادا، جواز نصب و جرّ تابع است که در تابع منادای مستغاث واقع می‌شود ازاین‌رو در عنوان مستقل " استغاثه " مورد بررسی قرار می‌گیرد.)

۱۵.۱ - وجوب رفع شکلی صوری


وجوب رفعِ شکلیِ صوری
[۵۵] حسن، عباس، ج۴، ص۴۲، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
در صورتی که منادا "أیُّها"، "أیَّتُها" و اسم اشاره باشد تابع آن به جهت مشارکت در شکل ظاهری منادا (متبوع)، رفع صوری پیدا کرده و در واقع تابع، نوعی تبعیت شکلی از لفظ منادا پیدا می‌کند؛ مانند: «یا أیُّها الانسانُ»؛ در این مثال "الانسانُ" تابع منادا واقع شده و به جهت مشارکت با منادا (أیُّ) در شکل ظاهری، حرکت ضمّه پیدا کرده است.
ذکر این نکته قابل توجه است که حرکت ضمّه در تابع، علامت اعراب و یا بناء نبوده بلکه فقط به جهت تبعیت شکلی ظاهری از لفظ منادا آمده است. اعراب دقیق تابع در این موارد نصب به فتحه‌ی مقدّر است.
[۵۶] حسن، عباس، ج۱، ص۴۵- ۴۴، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.


۱۵.۲ - وجوب نصب


در صورتی که تابع منادا، مضاف و مجرد از "ال" (به تعبیر دیگر مضاف به اضافه‌ی محضه باشد.)
[۵۷] حسن، عباس، ج۱، ص۴۲، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
باشد، نصب آن در صورت "نعت"، "عطف بیان" و "توکید" واجب است؛
[۵۸] الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
در این مثال "أمیرَ" تابع مضاف و مجرد از "ال" است ازاین‌رو نصب آن واجب است.

۱۵.۳ - جواز نصب و رفع شکلی


جواز نصب و رفع شکلی
[۵۹] حسن، عباس، ج۱، ص۴۲، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
[۶۰] حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
در سه مورد نصب و رفع شکلی در تابع منادا جایز است:
[۶۱] حسن، عباس، ج۱، ص۵۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.

الف). تابع ، مفرد (مفرد در مقابل مضاف و شبه مضاف است.) و به صورت "نعت"، "عطف بیان" و یا "توکید" باشد؛
[۶۲] الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
در این مثال "الکریم" نعتِ مفرد و تابع منادا
[۶۳] الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
واقع شده است؛ از این رو در تابع، نصب (الکریمَ)، به جهت تبعیت از محل منادا و رفع شکلی (الکریمُ)، به جهت تبعیت شکلی ظاهری از لفظ منادا، جایز است.
ب). تابع، نعتِ مضاف و دارای "ال" باشد؛ مانند: "یا علیُّ الکریم الأبِ". (در این مثال "الکریم" نعتِ مضاف و دارای "ال" است؛ از این رو نصب (الکریمَ) و رفع شکلی (الکریمُ) در آن جایز است.)
ج). تابع، ‌معطوف (منظور عطف نسق است.) و دارای "ال" باشد؛ مانند: " یا محزونُ و المکروب". (در این مثال "المکروب" تابعِ معطوف و دارای "ال" است؛ از این رو نصب (المکروبَ) و رفع شکلی "المکروبُ" در آن جایز است.)

۱۵.۴ - لحاظ حکم منادای مستقل


لحاظ حکم منادای مستقل
[۶۴] حسن، عباس، ج۴، ص۵۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
در دو مورد تابع منادا در اعراب و بناء به منزله‌ی منادای مستقل است:
الف). تابع، بدل واقع شود؛
[۶۵] الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
در این مثال "علیّ" تابع منادا (زید) و بدل واقع شده و به منزله‌ی منادای مستقل است؛ از این رو تابع
[۶۶] الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
با توجه به حکم منادای مفردِ معرفه، مبنی بر ضمّ است.
ب). تابع، معطوف و مجرد از "ال" واقع شود؛ مانند: «یا شبابُ و غیرَ الشباب»؛ در این مثال "غیر" تابع منادا (شباب)، معطوف و مجرد از "ال" واقع شده و به منزله‌ی منادای مستقل است؛ از این رو تابع (غیرَ) با توجه به حکم منادای مضاف، منصوب است.

۱۶ - حکم منادای مضاف به یای متکلّم



در صورتی که منادا، به یای متکلّم اضافه شود از جهت حذف یای متکلّم و نوع حرکت آن، احکام خاصّی دارد؛ این احکام در دو قسم اضافه (لفظی و معنوی) (اضافه‌ی معنوی، اضافه‌ای است که فائده‌ی آن تعریف یا تخصیص است و اضافه‌ی لفظی، اضافه‌ای است که فائده‌ی آن تخفیف است.)
[۶۷] صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۲۰۹- ۲۰۸، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
مورد بررسی قرار می‌گیرد:

۱۶.۱ - اضافه‌ی معنوی


احکام منادای مضاف به یای متکلّم در اضاف‌ی معنوی در سه موضع مورد بررسی قرار می‌گیرد:

۱۶.۱.۱ - مضاف، معتلّ الآخر باشد


در صورتی که حرف آخر منادا از حروف علّه ("الف"، "واو"، "یاء") باشد، یای متکلّم (مضاف‌الیه) مفتوح بوده و حذف آن جایز نیست؛
[۶۸] ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۵، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
مانند: "یا مولایَ" و "یا قاضِیَّ".

۱۶.۱.۲ - مضاف، صحیح الآخر و غیر از "أب" و "أمّ" باشد


در صورتی که منادا غیر از "أب" و "أمّ" بوده و حرف آخر آن از حروف عله نباشد به پنج صورت به کار می‌رود:
[۶۹] الخضری، محمد، ج۲، ص۶۵۸- ۶۵۷، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.

۱. حذف یای متکلّم و اکتفاء به کسره به جای آن در آخر منادا؛ (این استعمال بیش‌تر از موارد دیگر واقع می‌شود.)
[۷۰] ‌الخضری، محمد، ص ۶۵۷، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
مانند: "یا عَبدِ".
۲. ذکر یای ساکن؛ مانند: "یا عبدِیْ".
۳. ذکر یای متحرک به فتحه؛ مانند: "یا عَبدِیَ".
۴. قلب یای متکلّم به "الف" و ابقای آن و سپس قلب کسره‌ی آخر منادا به فتحه؛ مانند: "یا عبدا".
۵. قلب یای متکلّم به "الف" و سپس حذف "الف" و بی‌نیازی از آن به سبب فتحه‌ی آخر منادا؛ مانند: "یا عبدَ".

۱۶.۱.۳ - مضاف، "أب" و "أمّ" باشد


در صورتی که مضاف "أب" و "أمّ" باشد علاوه بر پنج وجهی که در مضافِ صحیح الآخر بیان شد، (این پنج وجه در صورت اضافه‌ی "أب"، عبارتند از: "یا أبیْ"، "یا أبیَ"، "یا أبا"، "یا أبِ" "یا أبَ".) چهار وجه دیگر نیز جایز است:
[۷۱] حسن، عباس، ج۴، ص۶۰، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.

۱. حذف یای متکلّم و آوردن تای ("تاء" حرف تأنیث و عوض از یای متکلّم است.)
[۷۲] حسن، عباس، ج۴، ص۶۰، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
مفتوح، عوض از آن؛ مانند: "یا أبَتَ".
۲. حذف یای متکلّم و آوردن تای مکسور، عوض از آن؛ ‌مانند: "یا أبتِ".
۳. حذف یای متکلّم و آوردن تای مضموم، عوض از آن؛ مانند: "یا أبتُ".
۴. حذف یای متکلّم و آوردن تای مفتوح، عوض از آن به همراه حرف "الف" ("الف"، حرف هجاء و به جهت مدّ صوت آورده شده است.)
[۷۳] حسن، عباس، ج۱، ص۶۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
در آخر؛ مانند "یا أبتا".

۱۶.۲ - اضافه‌ی لفظی


در اضافه‌ی لفظی، منادا (مضاف) منصوب به فتحه‌ی مقدّر (حرکت کسره‌ای که به جهت مناسبت با یای متکلّم به آخر منادا اضافه شده است مانع از ظهور علامت اعراب نصب (فتحه) می‌شود.) بوده و حذف یای متکلّم جایز نیست. در این صورت یای متکلّم به دو شکل مبنی بر فتح و مبنی بر سکون به کار می‌رود؛
[۷۴] حسن، عباس، ج۴، ص۶۲، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
[۷۵] الشرتونی، رشید، ج۱، ص۲۰۴، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
مانند: «یا مرشدِی»؛ در این مثال اضافه، لفظی بوده و "مرشد" منادای مضاف و منصوب به فتحه‌ی مقدّر است؛ از این رو یای متکلّم به دو شکل مفتوح (مرشدِیَ) و ساکن (مرشدِیْ) به کار می‌رود.

۱۷ - منادای خاص



در ادامه نکاتی پیرامون دو قسم از منادا که احکام خاصّی دارند، مطرح می‌شود:

۱۷.۱ - لفظ جلاله (الله)


نکات ذیل در نداء لفظ جلاله ( الله ) قابل توجه است:
۱. نداء لفظ جلاله به جهت تکریم تنها با امّ الباب در نداء (یا) واقع می‌شود.
[۷۶] الشرتونی، رشید، ج۱، ص۲۰۳، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.

۲. لفظ جلاله به جهت کاربرد زیاد آن
[۷۷] سیوطی، عبدالرحمن بن أبی بکر، ج۲، ص۱۸۴.، البهجة المرضیة فی شرح الألفیة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز النشر، ۱۴۱۷ هـق، چاپ اول.
بعد از حرف نداء، از حکم عدم جواز جمع بین حرف نداء و "ال"، استثنا شده و ازاین‌رو جمع آن با حرف نداء، بدون فاصله جایز است.
۳. در صورت نداء به "یا"، به سه شکل خوانده می‌شود: اثبات دو "الف" (یا اَللهُ)، ‌ حذف دو "الف" (یَللّهُ) و حذف "الف" دوم (یا للهُ).
[۷۸] ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۳، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.

۴. در بیش‌تر موارد نداء لفظ جلاله (الله)، حرف نداء حذف شده و "میم" مشدّد، عوض از حرف نداء به آخر آن اضافه می‌شود (اللّهم).
[۷۹] الخضری، محمد، ج۲، ص۶۵۱، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.


۱۷.۲ - "أیُّ" و "أیّةُ"


نکات ذیل در این دو نوع از منادا قابل توجه است:
۱. این دو منادا همیشه مفرد هستند ازاین‌رو علامت تثنیه و جمع به آن دو ملحق نمی‌شود حتی در صورتی که تابع آن دو مفرد نباشد.
[۸۰] حسن، عباس، ج۴، ص۴۸، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.

۲. در صورت تأنیث تابع بهتر است با آن متابعت داشته و "أیّةُ" به کار رود.
[۸۱] حسن، عباس، ج۴، ص۴۸، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.

۳. در صورت نداء اسمی که با "ال" آغاز می‌شود این دو منادا به همراه‌های تنبیه، بین حرف نداء و آن اسم فاصله می‌شوند؛
[۸۲] صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۹۴، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
مانند: "یا أیُّها الرجلُ" و "یا أیّتُها الفتاةُ".
۴. این دو، منادای نکره‌ی مقصوده بوده و مبنی بر ضمّ واقع می‌شوند.
[۸۳] صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۹۴، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
[۸۴] محمد بن علی، الصبان، ج۱، ص۱۱۷۰، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.

۵. از سه منادای "أیُّ"، "أیّةُ" و اسم اشاره، به جهت شدت احتیاج آن‌ها به صفت بعد خود، تعبیر به منادای مبهم شده است.
[۸۵] حسن، عباس، ج۴، ص۵۰، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.

۶. اسم آغاز شده با "ال" که تابع این دو قرار می‌گیرد اگر مشتق باشد "نعت" و اگر جامد باشد "عطف بیان" است.
[۸۶] صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۹۴، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
[۸۷] الشرتونی، رشید، ج۱، ص۲۰۳، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
[۸۸] محمد بن علی، الصبان، ج۳، ص۱۱۷۱، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.


۱۸ - منابع



(۱) قرآن کریم.
(۲) حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
(۳) الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
(۴) الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
(۵) صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
(۶) ابن هشام، عبدالله بن یوسف، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
(۷) محمد بن علی، الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
(۸) الخضری، محمد، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
(۹) الشرتونی، رشید، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
(۱۰) دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، موسسه انتشارات حضور، ۱۳۸۱ هـ ش، چاپ اول.
(۱۱) سیوطی، عبدالرحمن بن أبی بکر، البهجة المرضیة فی شرح الألفیة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز النشر، ۱۴۱۷ هـق، چاپ اول.

۱۹ - پانویس


 
۱. حسن، ج۴، ص۱،پ۱، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۲. الفیومی، احمد بن محمد،ص۴۶۶، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
۳. الجامی، ج۱، ص۲۴۳،عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
۴. صفائی بوشهری، ص۱۹۲، پ ۱، الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
۵. حسن، ج۶، ص۶، عباس، پ ۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۶. الجامی، ج۱، ص۲۴۵، پ ۲،عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
۷. حسن، ج ۴، ص ۱ عباس، پ ۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۸. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، ص۲۱۰،مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
۹. حسن، عباس، النحو الوافی،ج ۴، ص ۱، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۱۰. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، ص۲۱۰،مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
۱۱. حسن، عباس، النحو الوافی،ج۴،ص۵، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۱۲. محمد بن علی، الصبان، ج۳، ص۱۱۴۶، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
۱۳. حسن، عباس، ج۴، ص۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۱۴. حسن، عباس، ج۴، ص۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۱۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۹.    
۱۶. حسن، عباس، النحو الوافی،ج ۴، ص ۳، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۱۷. صفائی بوشهری، ج۱، ص۱۹۳،پ ۱، غلامعلی، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
۱۸. هود/سوره۱۱، آیه۳۲.    
۱۹. حسن، عباس، ج۴، ص۲۴، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۲۰. الخضری، محمد، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت،ج ۲، ص ۶۴۶، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
۲۱. حسن، عباس، ج۴، ص۳۰، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۲۲. الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، ج۱، ص۲۴۸، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
۲۳. حسن، عباس، ج۴، ص۳۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۲۴. الجامی، ج۱، ص۲۴۸، پ ۱،عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول (لاری).
۲۵. حسن، عباس، ج۴، ص۲۷، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۲۶. الخضری، محمد، ج۱، ص۳۲، پیشین، ج ۲، ص ۶۴۷، حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۲۷. محمد بن علی، الصبان، ج۳، ص۱۱۶۳، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
۲۸. الشرتونی، رشید، ج۴، ص۲۰۳، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
۲۹. پیشین، ج ۴، ص ۴۶، حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۳۰. الشرتونی، رشید، ج۱، ص۵۰، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
۳۱. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۳، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
۳۲. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۳، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
۳۳. حسن، عباس،ج ۴، ص ۳۷، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۳۴. حسن، عباس، ج۴، ص۳۷، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۳۵. الخضری، محمد، ج۲، ص۶۵۰، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
۳۶. آل عمران/سوره۳، آیه۳۷.    
۳۷. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه،خطبه۱۹۳، قم، موسسه انتشارات حضور، ۱۳۸۱ هـ ش، چاپ اول.
۳۸. صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۹۴ – ۱۹۳، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
۳۹. الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، ج۱، ص۲۴۶- ۲۴۵، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
۴۰. حسن، عباس، ج۴، ص۶، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۴۱. صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۰۲، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
۴۲. حسن، عباس، ج۴، ص۹، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۴۳. حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۴۴. حسن، عباس، ج۱، ص۹۵ – ۹۴، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۴۵. حسن، عباس، ج۱، ص۹۵ – ۹۴، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۴۶. حسن، ج۴، ج۱، ص۲۱۲، ص ۱۷، ابن هشام، عبدالله بن یوسف، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
۴۷. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۱، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
۴۸. حسن، عباس، ج۴، ص۹، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۴۹. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۲- ۲۱۱، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
۵۰. حسن، عباس، ج۴، ص۶، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۵۱. الشرتونی، رشید، ج۴، ص۲۰۵، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
۵۲. محمد بن علی، الصبان، ج۳، ص۱۱۴۷، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
۵۳. محمد بن علی، الصبان، ج۳، ص۱۱۴۷، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
۵۴. حسن، ج۴، ص۳۹،پ ۱، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۵۵. حسن، عباس، ج۴، ص۴۲، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۵۶. حسن، عباس، ج۱، ص۴۵- ۴۴، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۵۷. حسن، عباس، ج۱، ص۴۲، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۵۸. الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
۵۹. حسن، عباس، ج۱، ص۴۲، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۶۰. حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۶۱. حسن، عباس، ج۱، ص۵۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۶۲. الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
۶۳. الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
۶۴. حسن، عباس، ج۴، ص۵۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۶۵. الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
۶۶. الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
۶۷. صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۲۰۹- ۲۰۸، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
۶۸. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۵، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
۶۹. الخضری، محمد، ج۲، ص۶۵۸- ۶۵۷، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
۷۰. ‌الخضری، محمد، ص ۶۵۷، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
۷۱. حسن، عباس، ج۴، ص۶۰، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۷۲. حسن، عباس، ج۴، ص۶۰، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۷۳. حسن، عباس، ج۱، ص۶۱، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۷۴. حسن، عباس، ج۴، ص۶۲، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۷۵. الشرتونی، رشید، ج۱، ص۲۰۴، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
۷۶. الشرتونی، رشید، ج۱، ص۲۰۳، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
۷۷. سیوطی، عبدالرحمن بن أبی بکر، ج۲، ص۱۸۴.، البهجة المرضیة فی شرح الألفیة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز النشر، ۱۴۱۷ هـق، چاپ اول.
۷۸. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ج۱، ص۲۱۳، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
۷۹. الخضری، محمد، ج۲، ص۶۵۱، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
۸۰. حسن، عباس، ج۴، ص۴۸، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۸۱. حسن، عباس، ج۴، ص۴۸، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۸۲. صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۹۴، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
۸۳. صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۹۴، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
۸۴. محمد بن علی، الصبان، ج۱، ص۱۱۷۰، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
۸۵. حسن، عباس، ج۴، ص۵۰، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
۸۶. صفائی بوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۱۹۴، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
۸۷. الشرتونی، رشید، ج۱، ص۲۰۳، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
۸۸. محمد بن علی، الصبان، ج۳، ص۱۱۷۱، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.


۲۰ - منبع



سایت پژوهشکده باقر العلوم    
سایت پژوهشکده باقر العلوم    



آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.