عریفعَریف، به سرشناس قبیله یا گروهی از مردم و آگاه از احوال آنان و یا رئیس را میگویند. ۱ - تعریف عریفبه کسی که عهده دار امور قبیله یا گروهی از مردم است و حاکم از طریق او از اوضاع و احوال آنان مطلع میشود، عریف گویند. [۲]
مرآة العقول، ج۴، ص۳۴۰.
۲ - کاربرد فقهیاز آن در بابهای زکات و جهاد سخن گفتهاند. ۲.۱ - در باب زکاتاز مستحقان زکات، کارگزاران (عاملان) میباشند؛ یعنی کسانی که مأموریت جمع آوری زکات را بر عهده دارند. از مصادیق کارگزاران عریف است؛ یعنی کسی که مستحقان را میشناسد و زکات را میان آنان توزیع میکند. وی در ازای کاری که انجام میدهد مستحق زکات است. [۳]
منتهی المطلب، ج۸، ص۳۳۸.
۲.۲ - در باب جهادمستحب است زمامدار سپاهیان را قبیله قبیله و گروه گروه تقسیم کند و بر هر گروهی عریفی بگمارد. چنان که سزاوار است پس از بستن پیمان ذمّه با اهل کتاب مشخصات آنان و پدرانشان را بنویسد و بر هر گروه ده نفره عریفی بگمارد تا آنان را زیر نظر بگیرد که چه کسی به جمعشان افزوده و چه کسی از جمعشان خارج میشود، از قبیل اینکه نابالغی بالغ و دیوانهای هشیار شود یا هشیاری دیوانه گردد. ۳ - پانویس
۴ - منبعفرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، ج۵، ص۳۷۴، برگرفته از مقاله«عریف». |