دفعدفع به معنی منع از وجود شیء دارای مقتضی است. ۱ - تعریف دفعدفع، در مقابل رفع بوده و هر دو در جایی استعمال میشود که مقتضی وجود شیء فراهم باشد، به گونهای که اگر رفع و یا دفع نمی بود، آن شیء در ظرف مناسب خود ( عالم عین یا عالم اعتبار ) موجود میشد، اما دفع غالباً در جایی استعمال میشود که مقتضی وجود شیء تحقق دارد، ولی شیء هنوز موجود نشده است. دفع در این حالت از تأثیر مقتضی برای ایجاد شیء مانع میگردد؛ ولی رفع در جایی استعمال میشود که شیئی وجود یافته و مقتضی استمرار وجود نیز در آن هست، ولی رفع، از استمرار وجود آن مانع میگردد. [۳]
منهاج الاصول، عراقی، ضیاء الدین، ج۴، ص۳۸.
[۴]
علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، مغنیه، محمد جواد، ص۲۶۰.
[۶]
تحریر المعالم، مشکینی، علی، ص۷۱.
[۷]
سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد، ج۱۱، ص۴۳-۵۰.
۲ - پانویس
۳ - منبعفرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۴۵۵، برگرفته از مقاله «دفع». |