بطیحهبَطیحه، زمینهای پست آبرفتی و تالاب وسیعی در قسمت سفلای دجله و فرات که از واسط و کوفه در شمال، تا بصره در جنوب گسترده است. این منطقه به نام شهرهای مجاور آن، بطیحه بطائح کوفه، واسط و بصره نیز خوانده شده است. [۴]
ابوالفدا، تقویم البلدان، ج۱، ص۴۳، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م.
۱ - واژهشناسیبطحیه یا بطحاء جمع: بطائح در لغت به زمینهای پست آبرفتی کنار رودخانه گفته میشود. در این جلگه آبرفتی گل و لای سیلابها در بستر کم عمق رودخانهها تهنشین میشود و گذر سیلابها از کنارههای نرم و هموار و پست رودخانه، تالابهایی ایجاد میکند که از دوران باستان و در نوشتههای به خط میخی شناخته بوده است. [۵]
۲ EI، ج۱، ص۱۰۹۳
[۶]
Pauly، ج۵، ص۱۱۴۷.
این منطقه تا چندی پیش در اطراف هور خَورالحُوَیزه، هورالحمار و هورالشامیه تا زمینهای شمالیتر امتداد داشت.۲ - سیل در بطیحهبه نوشته مورخان و جغرافینگاران اسلامی، منطقه بطیحه در زمانهای قدیم قریههایی پیوسته و زمینهایی آباد بود. در زمان ساسانیان در قسمتهای پایین کَسکَر، آب دجله طغیان کرد و در سدها شکافی بزرگ پدید آمد و بسیاری از زمینهای آباد زیر آب رفت. در سالهای ۶-۷ ق/ ۶۲۷ - ۶۲۸م نیز آب دجله و فرات طغیان کرد و آببندها شکافهایی عظیم برداشتند و آبادیها و مزارع چندین ناحیه را در بطائح آب فراگرفت و مردم آن دیار پراکنده شدند. در جریان فتح عراق از سوی مسلمانان، بطیحه به سرعت گسترش یافت. [۸]
قدامة بن جعفر، «الخراج»، همراه المسالک و الممالک، ص۲۴۰.
[۹]
علی مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۲۴- ۲۲۵، به کوشش باربیه دومنار، لیدن، ۱۸۷۷م.
۳ - بطیحه در زمان امویاندر زمان معاویه، عبدالله ابن دَرّاج، عامل او در امر خراج عراق با قطع نیها و ساختن آببند، بخشی از زمینهای بطائح را احیا کرد که درآمد سالانهای حدود ۵ میلیون درهم داشت، [۱۲]
قدامة بن جعفر، «الخراج»، همراه المسالک و الممالک، ص۲۴۰.
[۱۳]
علی مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶، به کوشش باربیه دومنار، لیدن، ۱۸۷۷م.
که ۱۵ میلیون درهم آورده است.در ۶۷ق/۶۸۶م که مُصعب بن زبیر حکومت بصره یافت [۱۴]
محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۹۳.
با ساختن آببندی که به نام او خوانده شد، جریان سیلاب را قطع، و زمینهای مردابی را اصلاح، و از آنِ خویش کرد. سپس عبدالملک بن مروان حک ۶۵ -۸۶ق/۶۸۵- ۷۰۵م این زمینها را به اقطاع داد و نهرهایی در آنجا حفر شد. در روزگار حجاج ۷۵- ۹۵ق/ ۶۹۴-۷۱۴م بندها شکست و زمینهای بطائح بار دیگر زیر آب رفت. حجاج برای زیانرساندن به دهقانان - که آنان را هواخواه شورش ابن اشعث میدانست - عمداً از ترمیم سدها خودداری کرد. در پی آن، حجاج شهر واسط را در شمال بطیحه بنا نهاد و دو نهر نیل و زابی را حفر کرد تا آب اضافی دجله و فرات را پیش از طغیان در بطیحه، منحرف کند [۱۷]
Streck, M, Die alte Landschaft Babylonien nach den arabischen Geographen, Frankfurt, ۱۹۸۶، ج۱، ص۳۰۳-۳۰۴.
[۱۸]
Streck, M, Die alte Landschaft Babylonien nach den arabischen Geographen, Frankfurt, ۱۹۸۶، ج۱، ص۲۹-۳۰.
این کارها به کوشش حَسّان نبطی صورت گرفت که تأسیساتی در بصره و بطائح به نام او وجود داشت. وی در خلافت ولید بن عبدالملک ۶ - ۶ق نیز زمینهایی از بطیحه را برای حجاج آباد کرد. [۲۰]
قدامة بن جعفر، «الخراج»، همراه المسالک و الممالک، ص۲۴۰.
در همین زمان، مَسلمة بن عبدالملک به شرط اقطاع گرفتن زمینهای پست مردابی، نزدیک ۳ میلیون درهم صرف تعمیر آببندها کرد و با حفر دو نهر به نام سیبین، زمینهای بسیاری را آباد و احیا نمود. بعدها خالد بن عبدالله قسری، حاکم عراق ۱۰۵-۱۲۰ق/۷۲۳- ۷۳۸م در روزگار هشام سدی بر دجله بست و چند نهر حفر کرد. [۲۲]
EI ۲ج۱، ص۱۰۷۴
و به کوشش حسان نبطی بخشهایی از بطیحه آباد شد. [۲۴]
قدامة بن جعفر، «الخراج»، همراه المسالک و الممالک، ص۲۴۰.
پس از سقوط امویان و مصادره اموال ایشان، تمام سیبین به اقطاع داوود بن علی عباسی درآمد و سپس جزو املاک خلافت گردید. ۴ - بطیحه در زمان عباسیاندر زمان دولت عباسیان، طغیان آب شکستگیهای جدیدی در سدها ایجاد کرد که موجب گسترش بطائح شد و بخشی از کنارههای فرات نیز به نیزار تبدیل شد که سپس پارهای از آن احیا گردید. [۲۶]
احمد بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۹۴، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۵م.
در زمان بلاذری د۲۷۹ق/۸۹۲م این اراضی را «قطایع عبدالملک» میخواندند. از حدود اوایل دوره اسلامی تا نیمه سده ق۴/ ۱۰م دجله در بستر غربی، یعنی رود دُجَیله کنونی جریان داشت و از واسط و چندین شهر میگذشت و در قَطْر در جنوب واسط به بطیحه میپیوست. [۲۸]
عبیدالله ابن خردادبه، المسالک و الممالک، ج۱، ص۵۹، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م.
[۲۹]
سهراب، عجائب الاقالیم السبعه، ج۱، ص۱۱۸-۱۱۹، به کوشش هانس فون مژیک، وین، ۱۳۴۷ق/۱۹۲۹م.
[۳۰]
Le Strange, G, The Lands of the Eastern Caliphate, London, ۱۹۶۶، ص۲۶
در واقع، دجله در قطر به شاخه تقسیم میشد: یک شاخه پس از گذر از شهر طَهیثا به بطائح و نیزارها میریخت. در دو شاخه دیگر نیز که به سوی بطائح جریان مییافتند، زورقهایی در رفت و آمد بودند و کالاهای کشتیها را که بار گرفته بودند، در بطیحه جابهجا میکردند. مسیر زورقها از میان آبراههایی پوشیده از نیزار میگذشت که در آنها دکههایی از نی ساخته بودند و کلبههایی در آنجا بود که در هر یک سپاهی استقرار داشتند. پس از این آبراهها آبی صاف و بدون نی و گیاه وجود داشت که هول هور میخواندند. [۳۱]
احمد ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ج۱، ص۱۸۵، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
برای پاسگاههایی که در بطیحه بود، مرز جنوبی بطیحه، بصره بود. [۳۳]
عبیدالله ابن خردادبه، المسالک و الممالک، ج۱، ص۵۹، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م.
[۳۴]
علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۵۲-۵۳، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م.
۵ - دریاچه های بطیحهبطیحه از ۴ دریاچه پر آب و بدون نی هور تشکیل میشد که هر یک با آبراهی پوشیده از نیزار به دیگری میپیوست. این هور بَحَصّی، بَکَمصی، بَصَریاثا و محمدیه بودند. بزرگترین این هورها محمدیه هورالحمار بود که آبراه آن به نهر ابی اسد و آن نیز در نهایت به دجلةالعَوراء بهمنشیر میپیوست. [۳۵]
سهراب، عجائب الاقالیم السبعه، ج۱، ص۱۳۵، به کوشش هانس فون مژیک، وین، ۱۳۴۷ق/۱۹۲۹م.
[۳۶]
ابوالفدا، تقویم البلدان، ج۱، ص۴۳، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م.
[۳۷]
عبیدالله ابن خردادبه، المسالک و الممالک، ج۱، ص۵۹، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م.
[۳۸]
احمد ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ص۱۸۵، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
[۳۹]
علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۵۲، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م.
یاقوت از هور جُرجین و بطیحههای شَلام و غرّاف نیز یاد کرده است. ۶ - زمینهای کشاورزیگستره زمینهای کشاورزی بطیحه با توجه به امکان مهار سیلابها و مقدار آبی که پیش از رسیدن به بطیحه برای آبیاری استفاده میشد، متغیر بوده است [۴۳]
EI ۲. ج۱، ص۱۰۷۵
مسعودی محدوده اراضی بطیحه را نزدیک به ۲۵۰۰ فرسنگ مربع (۵۰•۵۰ فرسنگ) دانسته است. [۴۴]
علی مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش باربیه دومنار، لیدن، ۱۸۷۷م.
با این همه، در میان بطیحه، شهرها، روستاها، نهرها و مزارعی از جمله شالیزار برنج وجود داشته است [۴۵]
علی مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش باربیه دومنار، لیدن، ۱۸۷۷م.
[۴۶]
عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۲، ص۲۵۷، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
[۴۷]
یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۶۶۹.
مقدسی شهر عمده بطائح را صَلیق، و شهرهای دیگر آن را جامده، هرّار، حَدّادیه و زُبَیدیه دانسته است. (ابوالفداء جامده را مرکز بطائح خوانده است) [۴۹]
ابوالفدا، تقویم البلدان، ج۱، ص۴۳، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م.
از دیگر نقاط بطیحه میتوان از جَرّاره، جُرجین، حُبَیبه، حِلّة بنی دُبَیس، ذُنابه، منصوره سوراء و تل مقبر یا مُقیّر [۵۹]
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۳۵۶.
[۶۰]
عبدالرزاق ابن فوطی، الحوادث الجامعه، ص۱۱۰، به کوشش بشار عواد معروف و عماد عبدالسلام رئوف، بیروت، ۱۹۹۷م.
یاد کرد. نهرهایی نیز در بطیحه جریان داشت که از آن جمله است: زُطّ، غَرّاف و یَمّا ۷ - شورشیان بطیحهبطیحه در سدههای نخستین اسلامی پناهگاهی برای دزدان، شورشیان و ناراضیان بوده است. از آن جمله زُطها که مردمانی هندیتبار بودند و حجاج بن یوسف گروهی از آنان را در نواحی جنوبی کسکر اسکان داده بود، و به تدریج بر بطائح چیره شدند و به راهزنی و ناامنی پرداختند. چون معتصم عباسی حک ۲۱۸-۲۲۷۷ق/۸۳۳-۸۴۲م به خلافت رسید، در ۲۱۹ق آنان را سرکوب کرد. [۶۴]
احمد بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۶۲، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۵م.
[۶۵]
احمد بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۷۱، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۵م.
[۶۷]
احمد یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۲، بیروت، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
[۶۸]
علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۳۵۵، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م.
چندی بعد شورشی عظیم در بطائح روی داد که چندین سال مایه دلمشغولی دستگاه خلافت گردید. در شوال ۲۵۵۵/سپتامبر ۸۶۹ علی بن محمد علوی، معروف به صاحبالزنج در ناحیه بصره قیام کرد و با گرد آوردن زنگیان بر بطیحه و نواحی مجاور، مانند اُبُلّه و اهواز مستولی شد. سرانجام، الموفق، برادر المعتمد عباسی در ۲۷۰ق/۸۸۳م آنان را سرکوب کرد. ۸ - حکومت بنوشاهیندر ۳۳۸ق/۹۴۹م عمران بن شاهین، از مردم جامده در بطیحه سر به شورش برداشت؛ سپس با قبول پرداخت خراج از جانب آل بویه به حاکمیت بطیحه رسید؛ از آن پس تا ۴۰۸ق/۱۰۱۷م بنو شاهین گاه به صورت مستقل و گاه وابسته به آل بویه بر آنجا حکم راندند. بطیحه در سالهای بعد نیز در حاکمیت آل بویه و گماشتگان ایشان بود و این گماشتگان گاه از فرمان امرای آل بویه سر برمیتافتند ۹ - حکومت سلجوقیانبا ظهور دولت سلجوقیان، بطائح نیز به استیلای آنان درآمد. در ۴۵۰ق ابوعلی از خاندان ابن ابی الجبر در بطائح برضد سلجوقیان شورید. [۹۰]
علی ابن اثیر، الکامل التاریخ، ج۱۰، ص۸.
[۹۱]
علی ابن اثیر، الکامل التاریخ، ج۱۰، ص۱۶۲.
[۹۲]
علی ابن اثیر، الکامل التاریخ، ج۱۰، ص۳۷۷.
حکومت این خاندان در بطائح تا اوایل نیمه دوم سده ۶ق دوام آورد. در ۵۵۸ق/ ۱۱۶۳م خلیفة المستنجد، بنی اسد از اهالی حِلّة مزیدیه را که در بطائح پراکنده، و به تشیع متمایل بودند، به اتهام فساد و همراهی با سلطان محمد سلجوقی در محاصره بغداد، از عراق بیرون راند. پس از آن، خلیفه قلمرو بنی اسد را در بطائح به ابن معروف واگذار کرد. ۱۰ - حکومت مغولدر پی استیلای مغول بر عراق ۶۵۶ق/۱۲۵۸م منطقه بطائح که جزائر یا جوازر خوانده میشد، به مکانی امن برای مردم حله، کوفه و واسط که از بیم لشکریان مغول به آنجا پناه میبردند، درآمد. [۹۴]
عبدالرزاق ابن فوطی، الحوادث الجامعه، ج۱، ص۳۶۰، به کوشش بشار عواد معروف و عماد عبدالسلام رئوف، بیروت، ۱۹۹۷م.
در این دوره، برخی از عربهای ساکن بطائح به راهزنی و فساد دست میگشودند که غازانخان در ۶۹۸ق/۱۲۹۹م در لشکرکشی خود به عراق، آنان را سرکوب کرد. [۹۵]
عبدالرزاق ابن فوطی، الحوادث الجامعه، ج۱، ص۵۳۸، به کوشش بشار عواد معروف و عماد عبدالسلام رئوف، بیروت، ۱۹۹۷م.
در ۷۹۵ق/۱۳۹۳م و ۸۰۳ق/۱۴۰۱م امیرتیمور ضمن لشکرکشیهای خود به بغداد و فتح شهر، بطیحه را نیز تصرف کرد. [۹۶]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۲، ص۲۰۸، بغداد، ج، ۱۳۵۴ق/۱۹۳۶م، ج، ۱۳۶۹ق/۱۹۴۹م.
[۹۷]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۲، ص۲۳۸-۲۳۹، بغداد، ج، ۱۳۵۴ق/۱۹۳۶م، ج، ۱۳۶۹ق/۱۹۴۹م.
بطیحه تا ۹۵۳ق/۱۵۴۶م که به تصرف ایاس پاشا، والی عثمانی بغداد درآمد، در حاکمیت خاندانهای جلایریان و مشعشعیان بود. [۹۸]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۲، ص۳۱۳-۳۱۴، بغداد، ج، ۱۳۵۴ق/۱۹۳۶م، ج، ۱۳۶۹ق/۱۹۴۹م.
[۹۹]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۳۹۷-۳۹۸، تهران، ۱۳۷۶ق.
[۱۰۰]
عبدالله غیاثی، التاریخ، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲، به کوشش طارق نافع حمدانی، بغداد، ۱۹۷۵م.
[۱۰۱]
عبدالله غیاثی، التاریخ، ج۱، ص۲۷۳-۲۷۴، به کوشش طارق نافع حمدانی، بغداد، ۱۹۷۵م.
اما اوضاع آنجا ناآرام باقی ماند و عثمانیان نتوانستند آن منطقه را به سلطه کامل خود درآورند. [۱۰۲]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۴، ص۵۶، بغداد، ج، ۱۳۵۴ق/۱۹۳۶م، ج، ۱۳۶۹ق/۱۹۴۹م.
[۱۰۳]
EI ۲، ج۱، ص۱۰۹۶.
بعدها آل افراسیاب حکومت بطیحه را به دست گرفتند و این منطقه رسماً تابع دولت عثمانی باقی ماند. [۱۰۴]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۴، ص۱۴۰، بغداد، ج، ۱۳۵۴ق/۱۹۳۶م، ج، ۱۳۶۹ق/۱۹۴۹م.
[۱۰۵]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۴، ص۲۸۴، بغداد، ج، ۱۳۵۴ق/۱۹۳۶م، ج، ۱۳۶۹ق/۱۹۴۹م.
۱۱ - ساکنان بطیحهدر دوره اسلامی، برخی از اقوام کهن همچنان در بطیحه زندگی میکردند. از آن جمله نبطیان، یا مردم آرامی تبار و مسیحی بابل [۱۰۶]
محمد مقدسی، احسن التقاسیم، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
[۱۰۷]
احمد ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۴۰۹، به کوشش آمدرز، قاهره، ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م.
و دستههایی از کلدانیان یا بابلیان [۱۰۸]
علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۱۶۱، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م.
را میتوان نام برد. بقایایی از مانداییان یا صُبیان نیز همچنان در نقاطی مانند سوق الشیوخ، قلعه صالح و به ویژه هور الحُویزه سکنی دارند. [۱۰۹]
EI ۲، ج۱، ص۱۰۹۶.
در دوره اخیر، ساکنان این منطقه بیشتر از عربهای نیمه بدوی و کشاورز بودهاند که پیوندهای قبیلهای داشتهاند. آنان بیشتر شیعه و اندکی سنی بودهاند. از قبایل مهم عرب ساکن منطقه میتوان از بنولام، البو ابو محمد، ربیعه، زُبَید، خَزاعِل، منتفق، الجزائر جوازر و معدان یاد کرد. [۱۱۰]
EI ۲، ج۱، ص۱۰۹۶-۱۰۹۷.
۱۲ - تغییرات عمرانی در بطیحهچهره زیست محیطی این منطقه در چند سال اخیر با اجرای برنامههایی با اهداف نظامی و عمرانی به کلی دگرگون شده، به گونهای که اکنون تنها هور امّ النِعاج در جنوب شرقی عماره باقی مانده است. با احداث دو خاکریز مستحکم از مُشرَّح در شمال تا قُرنه در جنوب که آبهای فرعی دجله را در کانالی به نام نهر العِزّ هدایت میکند، نیز با جلوگیری از سرریز و جریان آب فرات، دیگر هورها از جمله بزرگترین دریاچة منطقه، یعنی هور الحمار یا هور الناصریه، خشک گردیده است. در پی آن با قطع نیزارها، کلیه اراضی مردابی پیشین را نیز به زیر کشت برنج و نیشکر بردهاند. ۱۳ - فهرست منابع(۱) علی ابن اثیر، الکامل. (۲) عبیدالله ابن خردادبه، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م. (۳) احمد ابن رسته، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م. (۴) عبدالرزاق ابن فوطی، الحوادث الجامعة، به کوشش بشار عواد معروف و عماد عبدالسلام رئوف، بیروت، ۱۹۹۷م. (۵) احمد ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، به کوشش آمدرز، قاهره، ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م. (۶) ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م. (۷) ابراهیم اصطخری، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م. (۸) احمد بلاذری، انساب الاشراف، بیتالمقدس، ۱۹۳۶م. (۹) احمد بلاذری، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۵م. (۱۰) عبدالکریم سمعانی، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م. (۱۱) سهراب، عجائب الاقالیم السبعه، به کوشش هانس فون مژیک، وین، ۱۳۴۷ق/۱۹۲۹م. (۱۲) نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۷۶ق. (۱۳) محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری. (۱۴) عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، بغداد، ج، ۱۳۵۴ق/۱۹۳۶م، ج، ۱۳۶۹ق/۱۹۴۹م. (۱۵) عبدالله غیاثی، التاریخ، به کوشش طارق نافع حمدانی، بغداد، ۱۹۷۵م. (۱۶) قدامة بن جعفر، «الخراج»، همراه المسالک و الممالک نک: هم، ابن خردادبه. (۱۷) علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م. (۱۸) علی مسعودی، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومنار، لیدن، ۱۸۷۷م. (۱۹) محمد مقدسی، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م. (۲۰) یاقوت حموی، معجم البلدان. (۲۱) احمد یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م. (۲۲) EI ۲. (۲۳) Le Strange, G, The Lands of the Eastern Caliphate, London, ۱۹۶۶. (۲۴) Pauly. (۲۵) Streck, M, Die alte Landschaft Babylonien nach den arabischen Geographen, Frankfurt, ۱۹۸۶؛ ۱۴ - پانویس
۱۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بطیحه»، شماره۴۹۳۰. |