زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
 

بسفایج





بَسفایِج، نامی مشترک برای انواع سَرَخس‌های جنس پلیپودیوم (در حدود ۷۵ نوع یا گونه)، از جمله، بسفایج معمولی، با نام علمیِ پلیپودیوم وولگاره، دارای ریشه‌های خزنده و برگ‌های عمیقاً شانه‌ای همیشه سبز، که در شکاف صخره‌ها، بر تنه درختان پوسیده در بیشه‌های نمناک و در کناره آبراهه‌ها می‌روید، و در قدیم بعض خواص دارویی برای ریشه‌های آن ذکر کرده‌اند.


۱ - معرفی بسفایج



بَسفایِج (به فتح یا کسر یاء)، نامی مشترک برای انواع (در حدود ۷۵ نوع یا گونه) سَرَخس‌های جنس پلیپودیوم (خانواده بسپایکیان)، از جمله، بسفایج معمولی، با نام علمیِ پلیپودیوم وولگاره، دارای ریشه‌های (در واقع، ساقه‌های زیرزمینی) خزنده و برگ‌های «عمیقاً شانه‌ای» همیشه سبز، که در شکاف صخره‌ها، بر تنه درختان پوسیده در بیشه‌های نمناک و در کناره آبراهه‌ها می‌روید،
[۱] احمد قهرمان، فلور ایران، ج ۱، لوحه ۲۸، تهران ۱۳۵۷ ش.
و در قدیم بعض خواص دارویی برای ریشه‌های آن ذکر کرده‌اند.

۲ - واژه شناسی



واژه بسفایج (در بعض مآخذ، مثلاً در، حدیقة الازهار
[۲] ابوالقاسم بن محمد غسّانی اندلسی، حدیقة الازهار فی ماهیّة العشب و العقّار، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، چاپ محمد العربی الخطّابی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
غسانی اندلسی (تألیف ۹۹۴)، نیز به صورت بَسبایج) معرّب بَسپایَک/ بسپایه فارسی (لفظاً به معنای «دارای پایک‌ها/ پای‌ها/ ریشه‌های بسیار») است ـ تسمیه‌ای معطوف به ساقه‌های زیرِ خاکی خزنده بسیارِ آن.

۳ - دیگر نام‌های این گیاه



نام‌های مهجور دیگری نیز برای آن در بعض منابع قدیم یافت می‌شود:

۳.۱ - بولودنون


بولودنون (غلط چاپی بولوبودیون)، در جامع ابن بیطار که می‌گوید «مَعناهُ «کثیر الارجل» (دارای پای‌های بسیار) بالیونانیّه) و دیگر شکل‌های مُحرّف و مّصحّفِ فولوفودیون، بولوخودیون و بولودیون،
[۴] محمد حسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، ج۱، ص۹۱۶، مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
[۵] محمد حسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، ج۱، ص۹۸۵، مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
همه معرّب مصحّف بسفایج پُلوپُدیون یونانی، به همان معنای لفظیِ بسپایک؛

۳.۲ - ثاقب الحجر


ثاقب الحَجر (لفظاً، «سوراخ کننده سنگ»)
[۶] علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی: قسمت مفردات، ج۱، ص۶۵، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۷] محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل «بسپایه»، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۸] محمد حسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، ج۱، ص۲۲۰، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
نظر به رویش آن در شکاف‌های صخره‌ها؛

۳.۳ - اضراس الکلب


اَضْراس الکَلب (لفظاً، «دندان‌های سگ»)
[۹] علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی، قسمت مفردات، ج۱، ص۶۵، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۱۰] محمد‌حسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، ص۹۰۷، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
[۱۱] محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل واژه «تَشتیوان»، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۲ ش.
، نظر به شکل دندانه دار برگ‌های آن؛

۳.۴ - کثیرالارجل


کثیرالارجُل (ترجمه لفظی نام یونانی آن یا بسپایک فارسی)؛ تشیوان، نام بَربَری بسفایج > صورت درست آن در ترجمه فرانسوی لوکلر از جامع ابن بیطار،
[۱۴] ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۳۱۱، بولاق ۱۲۹۱.
[۱۵] محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل واژه «تَشتیوان»، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۲ ش.
که مؤلف بناروا آن را «لغت یونانی» دانسته است؛

۳.۵ - نشناون


به صورت (نادرست چاپی) نشناون در انطاکی
[۱۶] داود بن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب، ج ۱، ص ۶۵، قاهره ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹.
[۱۷] William Dymock، C J H Warden، and David Hooper،ج ۳، ص ۶۲۲،Pharmacographia Indica، London ۱۸۹۰-۱۸۹۳
بِناروا آن را فارسی پنداشته‌اند)، که به صورت اِشتیوان در مصر به کار می‌رفته است
[۱۸] داود بن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب، ج ۱، ص ۶۵، قاهره ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹.
قَبائلی‌هایِ الجزایر و عرب‌های قُسَنطینه در الجزایر، اِشتوان می‌گویند)؛

۳.۶ - تشمیر


تَشمیر یا تَشتمیر
[۱۹] محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل «تشمیر»، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۲ ش.
دارْچِماز ( اصطلاح تنکابنی (مازندرانی غربی)، لفظاً، «سَرخسِ درخت/ درختی»،
[۲۰] محمدمؤمن بن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، ص ۱۵۷، تهران (۱۳۶۰ ش).
[۲۱] محمدمؤمن بن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، ص ۳۷۵، تهران (۱۳۶۰ ش).
ظاهراً نظر به رویش گونه‌ای بسفایج در شکاف‌ها و حفره‌های درختان پوسیده جنگل‌های نمناک مازندران .

۴ - خواصّ دارویی



طبع ریشه بسفایج گرم در درجه سوم و خشک در درجه دوم است

۴.۱ - خشک کننده


قوّه آن، قوه «تجفیف بلیغ» (خشکانندگی شدید) بدون «لَذغ» (گزندگی» است (جالینوس، به نقل همو، همانجا)،

۴.۲ - مسهلو تصفیه کننده


اما، به گفته دیسقوریدوس،
[۲۴] Ibn Baytar، Traitdes simples، ج۱، ص۵۸۹، tr Lucien Leclerc، Paris ۱۸۷۷-۱۸۸۳Y.
«قوّه این ریشه قوّه «مُسهُله» روان و تصفیه کننده) است. (برای استفاده از این خاصیت) آن را با گوشت مرغ یا ماهی یا باسِلق (گونه‌ای چغندر) یا مُلوخیا (گونه‌ای خَطمی یا پنیرک) می‌پزند و می‌خورند؛

۴.۳ - مسهل بلغم و زرداب


خوردن ریشه خشکانده و نرم کوبیده آن با شَهداب، مُسهل بلغم و زرداب است.

۴.۴ - رگ به رگشدگی


ضماد ریشه نرم کوبیده آن بر جای «اِلتوای عَصَب» (رگ به رگ شدگی) و بر تَرَک‌های عارض در میان انگشتان برای درمان این‌ها سودمند است.»

۴.۵ - سودا و بلغم زا


به گفته ابن ماسویه، خوردن ریشه بسفایج فقط با شکر یا آمیخته به بعض پُختنی‌ها و معجون‌ها بلغم و سودا را بدون مَغْص (دل پیچه) و اذیت «اسهال» می‌کند.

۴.۶ - محلل قولنج


به گفته محمد زکریای رازی، خوردن آن در مطبوخی با اَفتیمون، محلّل قولنج است.

۴.۷ - درمان مالیخولیا و جذام


احمد بن أبی‌خالد می‌گوید، اگر مبتلایان به مالیخولیا و جُذام هر روز به قدر دو دِرهَم و نیم از آن در یک سُکَّرَجَه آبِ مغز خیار شَنبر (فلوس) به مدت هفت روز بخورند، درمان می‌یابند.

۵ - فهرست منابع



(۱) ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
(۲) علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی: قسمت مفردات، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۳) داود بن عمرانطاکی، تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب، قاهره ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹.
(۴) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵) محمد مؤمن بن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، تهران (۱۳۶۰ ش ؟).
(۶) محمد حسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
(۷) ابوالقاسم بن محمد غسّانی اندلسی، حدیقة الازهار فی ماهیّة العشب و العقّار، چاپ محمد العربی الخطّابی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۸) احمد قهرمان، فلور ایران، ج ۱، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۹) Pedanius Dioscorides، The Greek herbal of Dioscorides، tr John Goodyer، ۱۶۵۵، ed R T Gunther، Oxford ۱۹۳۴.
(۱۰) William Dymock، C J H Warden، and David Hooper، Pharmacographia Indica، London ۱۸۹۰-۱۸۹۳.
(۱۱) Ibn Baytar، Traitdes simples، tr Lucien Leclerc، Paris ۱۸۷۷-۱۸۸۳Y.

۶ - پانویس


 
۱. احمد قهرمان، فلور ایران، ج ۱، لوحه ۲۸، تهران ۱۳۵۷ ش.
۲. ابوالقاسم بن محمد غسّانی اندلسی، حدیقة الازهار فی ماهیّة العشب و العقّار، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، چاپ محمد العربی الخطّابی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۳. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۱۲۷، بولاق ۱۲۹۱.    
۴. محمد حسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، ج۱، ص۹۱۶، مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
۵. محمد حسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، ج۱، ص۹۸۵، مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
۶. علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی: قسمت مفردات، ج۱، ص۶۵، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
۷. محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل «بسپایه»، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۲ ش.
۸. محمد حسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، ج۱، ص۲۲۰، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
۹. علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی، قسمت مفردات، ج۱، ص۶۵، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
۱۰. محمد‌حسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، ص۹۰۷، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
۱۱. محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل واژه «تَشتیوان»، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۲. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۱۲۷، بولاق ۱۲۹۱.    
۱۳. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۱۳۸، بولاق ۱۲۹۱.    
۱۴. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۳۱۱، بولاق ۱۲۹۱.
۱۵. محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل واژه «تَشتیوان»، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۶. داود بن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب، ج ۱، ص ۶۵، قاهره ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹.
۱۷. William Dymock، C J H Warden، and David Hooper،ج ۳، ص ۶۲۲،Pharmacographia Indica، London ۱۸۹۰-۱۸۹۳
۱۸. داود بن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب، ج ۱، ص ۶۵، قاهره ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹.
۱۹. محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل «تشمیر»، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۰. محمدمؤمن بن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، ص ۱۵۷، تهران (۱۳۶۰ ش).
۲۱. محمدمؤمن بن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، ص ۳۷۵، تهران (۱۳۶۰ ش).
۲۲. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۹۲، بولاق ۱۲۹۱.    
۲۳. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۹۲، بولاق ۱۲۹۱.    
۲۴. Ibn Baytar، Traitdes simples، ج۱، ص۵۸۹، tr Lucien Leclerc، Paris ۱۸۷۷-۱۸۸۳Y.
۲۵. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۹۲، بولاق ۱۲۹۱.    
۲۶. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۹۲، بولاق ۱۲۹۱.    
۲۷. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۹۲، بولاق ۱۲۹۱.    


۷ - منبع


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۳۴۶، برگرفته از مقاله «بَسفایِج».    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.