برنجاسفبِرِنْجاسَف (به فتح یا کسر سین)، نامی قدیمی برای چند نوع گیاه از جنسِ آرتمیزیا و جنسهایی نزدیک به آن (خانواده مرکّبان)، که پیشینیان خواصی درمانی برای آنها ذکر کرده اند. ۱ - معنای برنجاسفبرنجاسف (نیز به صورتِ بلنجاسف در بعض منابع) معرّبِ «برنجِ اَسْپ /اَسْبِ» فارسی است [۱]
ابن مَیمون، تعلیقات مایرهوف،ش ۶۳، ص ۳۵
[۲]
شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، ج ۲، ترجمه و شرح دیتریش، ش ۱۰۷، ص ۴۶۶ـ۴۶۹، وضعه مولف مجهول فی نهایة القرن السادس الهجری، حقّقه و نقله الی اللغة الالمانیّة و علّق علیه ألبرت دیتریش، گوتینگن ۱۹۸۸.
[۳]
محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب الصیدنة فی الطب، ج۱، ص۱۰۶ـ ۱۰۷، چاپ عباس زریاب، تهران ۱۳۷۰ ش.
۲ - برنجاسف در مآخذ قدیم دوره اسلامینامهای دیگری که در بعض مآخذ قدیم دوره اسلامی برای برنجاسف یا گونه های نزدیک به آن یافت میشود اینهاست:اَرْطامیسیا/ اَرْطاماسیا (و صورتهای ممسوخ دیگر)، معرّبِ آرتمیسیا ی یونانی؛ شَواصِرا، معرّبِ ¦ ra ¤ vas ¦ u § s ی سُریانی؛ مِسْک الجِنّ [۴]
ابن مَیمون، متن عربی، ش ۶۳، ص ۱۰، تعلیقات مایرهوف.
[۵]
ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة والاغذیة، ج۳، ص۷۳، بولاق ۱۲۹۱.
منظور، botrus/botrys یونانیِ مذکور در دیسقوریدوس است که دانشمندان آن را کِنوپُدییُم بُتریس، گیاهی متفاوت با انواع آرتمیزیا و از خانواده دیگری، دانسته اند؛ ترجمه انگلیسی عُبَیثران [۶]
شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، وضعه مولف مجهول فی نهایة القرن السادس الهجری، ج۱، ص۳۶۰، حقّقه و نقله الی اللغة الالمانیّة و علّق علیه ألبرت دیتریش، گوتینگن ۱۹۸۸.
) شویلا واژه عربی [۷]
ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة والاغذیة، ج۳، ص۷۳، بولاق ۱۲۹۱.
[۸]
علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی : (قسمت مفردات)، ج۱، ص۵۵ ـ ۵۶، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۹]
داود بن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب، ج۱، ص۳۱۱، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
شویله؛ قَیْصوم/ قَیْسوم، واژه عربی (گونهای برنجاسف) عُبَیثران (قیصوم) [۱۰]
ابن مَیمون، تعلیقات مایرهوف، ش ۶۳، ص ۳۵
، معرّب ممسوخ آبُرتونُن یونانی بومادران، که برخی از حکمای قدیم فارسی نویس [۱۱]
محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، ج۱، ص۱۴۹ـ۱۵۰، تهران (تاریخ مقدمه ۱۴۰۲).
[۱۲]
محمدحسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، ج۱، ص۲۱۳، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
[۱۳]
محمدحسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، ج۱، ص۷۱۹ـ۷۲۰، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
همچون معادلِ فارسی برنجاسف و قیصوم ذکر کرده اند، گیاه دیگری از همان خانواده است.
۳ - انواع جنسِ آرتمیزیاجنسِ آرتمیزیا در حدود دویست نوع دارد ـ از جمله، همین انواع برنجاسف، قیصوم،اَفْسَنْتین، دِرْمَنِه، و سبزی خوشبوی ترخون/ طرخون ۶۴ نوع و هشت دورگه آن را در منطقه گیاهْ جغرافیایی فلورا ایرانیکا (یعنی ایران، افغانستان، بخشی از غرب پاکستان، شمال عراق، جمهوریهای آذربایجان و ترکمنستان) وصف کرده است). ۴ - گونه های آرتمیزیا در منابع دارو پزشکی دوره اسلامیاز آن میان، حکیم یونانی دیسقوریدوس (قرن اول میلادی) چهار یا پنج گونه آن را با خواص درمانی آنها ذکر کرده، که کمابیش به بعض منابع دارو پزشکی دوره اسلامی راه یافته است: دو گونه آرتمیزیا کامپستریس و آ. وولگاریس در ذیل آرتمیسیا، [۱۴]
ابن بیطار، ج۱، ص۸۵ـ۸۶، ذیل برنجاسف، الجامعِ لمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
[۱۵]
ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة والاغذیة، ج۱، ص۳۵۷، بولاق ۱۲۹۱.
گونه دیگری، آرتمیزیا آبرُتانُم، در ذیلِ آبروتونُن مذکور [۱۶]
ابن بیطار، ج۴، ص۴۱، ذیل قیصوم، الجامعِ لمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
، و نوع دیگری در ذیلِ آمبروسیا ، به صورت مغلوط اَمْروسیا؛ و به صورتِ اَمْبُروشیا در، [۱۷]
شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، وضعه مولف مجهول فی نهایة القرن السادس الهجری، ج۱، ش ۱۰۸، ص۱۰۸، حقّقه و نقله الی اللغة الالمانیّة و علّق علیه ألبرت دیتریش، گوتینگن ۱۹۸۸.
که احتمالاً آمبرُزیا ماریتیما، گیاه مشابهی از خانواده مرکّبان است. [۱۸]
ابن بیطار، ج۱، ش ۱۴۷، ص۱۳۴، زیرنویس، الجامعِ لمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
[۱۹]
شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، وضعه مولف مجهول فی نهایة القرن السادس الهجری، ج ۲، ترجمه و شرح دیتریش، ش ۱۰۸، ص ۴۶۹، حقّقه و نقله الی اللغة الالمانیّة و علّق علیه ألبرت دیتریش، گوتینگن ۱۹۸۸.
۵ - گونه های قیصومدیسقوریدوس دو گونه قیصوم (آبرُتونُن) تشخیص داده است: نَر و ماده. دانشمندان غربی اتفاق نظر دارند که گونه نر قیصوم، آرتمیزیا آبرُتونُمِ مذکور است، اما در باره گونه ماده آن اختلاف نظرِ بسیار وجود دارد. [۲۰]
ابن بیطار، ج۳، ص۱۲۴ـ۱۲۵، ذیل قیصوم، الجامعِ لمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
[۲۱]
محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، ج۱، ص۱۴۹، تهران (تاریخ مقدمه ۱۴۰۲).
۶ - خواص درمانی برنجاسف و قیصومخلاصهای از خواص درمانی که دیسقوریدوس برای برنجاسف و قیصوم ذکر کرده چنین است: ۱) برنجاسف: گیاهی است درختچه مانندْ شبیه به افسنتین همه گونه های آن «مسخّن» (گرم کننده) و «ملطّف» (نرم/ لطیف کننده) اند. نشستن در آب مطبوخِ آن، ادرار طمث، و اسقاط جنین و مشیمه میکند؛ برای درمان آماسِ زهدان، خُرد کردن سنگ (گُرده و مثانه) و رفع اِحتباسِ بول. سودمند است [۲۲]
ابن سینا، القانون فی الطب، ج۱، ص۲۶۷، بولاق ۱۲۹۴.
که میافزاید: برنجاسف در درجه اول سرد وتر است؛ نَطول (کُمپرس گرم) و ضماد آن برای درمان سردرد و (استنشاق آب جوشانده) آن برای رفع زکام و گرفتگی بینی سودمند است؛. [۲۳]
داود بن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب، ج۱، ص۱۰۴، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۲۴]
محمدحسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، ج۱، ص۲۱۳ـ۲۱۴، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
۲) قیصومِ «نَر» : خوردن دانه های آب پَز یا خامِ کوبیده آن برای درمان نَفَسْتنگی، پارگی ماهیچه ها، عِرق النَّسا (سیاتیک)، عُسر البول و احتباس الطمث سودمند است؛ خوردن آن با یک نوشابه، پادزهر سمهای کُشنده بویژه زهر رُتیل و عقرب است؛ گسترش یا تدخین برگهای آن در اتاق حشرات و دیگر جانوران موذی را میراند؛ ضماد آن با بِهِ (سَفَرجَلِ) پخته یا نان (بر پشت چشم) آماسهای گرم چشم را درمان میکند. در باره قیصوم، ابن سینا [۲۵]
ابن سینا، القانون فی الطب، ج۱، ص۴۲۴، بولاق ۱۲۹۴.
مطالب تازه بیشتری دارد، مثلاً : طبع آن در درجه اول گرم و در درجه سوم خشک است؛ ضماد سوخته آن، بویژه با روغن کرچک یا زیتون، داء الثعلب را درمان میکند؛ پُخته آن با بعض روغنهای «مسخّن» برای رویاندنِ موی ریش سودمند است؛ طبیخِ آن سنگ گُرده و مثانه را خُرد میکند؛ ضماد با طبیخِ آن محلّل آماسهای بلغمی و آماسهای سفت و سخت است. [۲۶]
موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، ج۱، ص۲۵۱ـ۲۵۲، تصحیح احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش.
[۲۷]
محمد بن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، ج ۲۱، بخش ۱، ش ۶۳۶، ص ۲۷۱ـ۲۷۳، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱.
۷ - فهرست منابع(۱) ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱. (۲) ابن سینا، القانون فی الطب، بولاق ۱۲۹۴. (۳) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب الصیدنة فی الطب، چاپ عباس زریاب، تهران ۱۳۷۰ ش. (۴) علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی : (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش. (۵) داود بن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱. (۶) محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، تهران (تاریخ مقدمه ۱۴۰۲). (۷) محمد بن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱. (۸) شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، وضعه مولف مجهول فی نهایة القرن السادس الهجری، حقّقه و نقله الی اللغة الالمانیّة و علّق علیه ألبرت دیتریش، گوتینگن ۱۹۸۸. (۹) محمدحسین بن محمدهادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش. (۱۰) موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، تصحیح احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برنجاسف»، شماره۱۰۵۴. ردههای این صفحه : طب سنتی | گیاه شناسی
|