زکام
زُکام (سرماخوردگی/ نَزله)، از بیماریهای همهگیر، همراه با باورهای گوناگون در فرهنگ مردم.
آنچه در اصطلاح مردم به سرماخوردگی شهرت دارد، در طب با نام زکام شناخته میشود (رایس، 259-260) و از نشانههای آن اینها ست: زیادشدن ترشح بینی، ریزش اشک، و درد سر و پیشانی. به گفتۀ حبیش تفلیسی هر آبی که از مغز سر به سوی بینی فروآید، آن را زکام نامند و آنچه از سوی کام به زیر آید و به سینه ریزد، نزله گویند ( کفایة ... ، 1/ 123).
از نظر مردم نزله و حالت زکام در اثر سرماخوردگی پدید میآید (مدرسی، 45). نزله نزول ماده یا مایع از عضو بالاتر به پایینتر است که بهویژه در زکام دیده میشود (محرری، 159، حاشیۀ 1).
زکام از جملۀ بیماریهای سر و بینی محسوب میشود که پزشکان و فرهنگنویسان تعریف مشترکی از آن به دست میدهند. زکام فروریختن رطوبتها ست از سوی سر به بینی (قمری، 41؛ چغمینی، 99؛ صفیپوری؛ آنندراج؛ شریف، 42). این بیماری را در میان مردم «باد در تام» و «هنگ» نیز گویند (نفیسی). همچنین در پارهای موارد در برابر کلمۀ زکام معانی سرماخوردگی، چاییدن و چایمان را هم آوردهاند ( لغتنامه ... ؛ نیز نک : رازی، الحاوی، 21/ 495).
در زبان کردی زکام و سرماخوردگی را «آسِرم» و «تِماو» (آذرلی، 5، 114)، در دماوند «بَغو» (همو، 53)، در بابان «پَسیف» (همو، 82)، در چابهار «لِمپُسَک» (همو، 344)، در برزک «اَچوی» یا «چایدَن» (جهانی، 189، 201)، و در بوشهر «موچ» (احمدی، 390) مینامند و لرها به آن مِشمِشَه میگویند (نک : دنبالۀ مقاله).
جرجانی در باب زکام مینویسد: افرادی که در خانههای شمالی زندگی میکنند، بیشتر زکام میشوند (کتاب 3/ 22). زمانی که تابستان گرم و خشک باشد و در پاییز هوا گرم باشد و باران زیاد ببارد، مردم در زمستان بسیار زکام میگیرند، و اگر تابستان گرم و خشک، و پاییز سرد و خشک باشد، مردم به زکام و نزله و سل دچار میشوند (همو، کتاب 3/ 15)؛ همچنین اگر هوای تابستان همچون زمستان گذرد، زکام و نزله از بیماریهای همهگیر شود (همو، کتاب 3/ 12).
در طب قدیم برای زکام 3 علت یاد کردهاند: زکامی که در اثر سرما ست و سرماخوردگی نیز نامیده میشود که بیشتر در فصول سرد سال رخ میدهد؛ زکامی که در اثر گرما و آفتابزدگی ظاهر میشود؛ و زکامی که در اثر بوییدن بوهای تند و گلهای بهاری بروز میکند.
از نشانههای زکامی که در اثر گرمی رخ میدهد، سردرد، التهاب سر، سرخی صورت، و خارش و سوزش بینی است (حبیش، همانجا) و علاج آن زدن رگ قیفال (رگی در شانه)، آشامیدن آب گل بنفشه به همراه روغن بادام (چغمینی، همانجا)، و بوییدن کافور است (اخوینی، 270).
اما اگر زکام از سردی باشد، علامتش این است که آنچه از بینی میآید، سفت و سفید است و پیشانی گرم میشود. این نوع از زکام در زمستان بیشتر رخ میدهد (حبیش، همانجا) و برای درمان باید سر را با پارچهای گرم بپوشانند، مرتب آب گرم بر سر ریزند، و گیاهان خوشبو (چغمینی، همانجا؛ رازی، برء ... ، 22-23)، عود خام، مشک، و کندر ببویند (اخوینی، همانجا). ابنسینا برای پیشگیری از زکام توصیه میکند که در خروج از حمام یکمرتبه از هوای گرم به هوای سرد نیایند تا زکام نشوند (دفع ... ، 45). همو پنجۀ مریم را نیز برای زکام سرد مفید دانسته است ( قانون، 2/ 261). سوزاندن و بودادن سیاهدانه، بوییدن گل نرگس، و نیز خوردن خربزه از راههای درمان این نوع زکام است (نک : ابومنصور، 199-200، 332؛ سرورالدین، 319؛ جمالی، 149).
اما زکامی که در اثر بوهای تند و بوییدن برخی گلها رخ میدهد (زکام علفی یا همان زکام بهاری به هنگام شکفتن گل سرخ)، 3 علامت مهم دارد: 1. عطسۀ شدید، 2. آبریزش بینی، 3. گرفتگی بینی، و البته پارهای دیگر از علامات (قطایه، 446). استنشاق عطرهای تند و همچنین بوییدن پارهای از گیاهان، این نوع از زکام را سبب میشود؛ بهعنوان مثال، بوییدن سنجد سبب زکام میشود و برای درمان آن باید برگ بید را بویید (بیرونی، 756)، و یا بوییدن گل سرخ در هنگام عصر سبب زکام میشود و برای درمان آن لازم است که چیزهای نرمکننده ببویند، مثلاً آب بنفشه و گل ختمی بر سر ریزند تا بینی نرم شود و آن را روان کند، و مخصوصاً بوییدن سیاهدانه در حمام بسیار منفعت دارد. همچنین اگر روغن گل را بو کنند، زکام پیدا نشود (ابنسینا، دفع، 39؛ ابومنصور، 337) و در مقابل، بوی ریحان زکام میآورد (جرجانی، کتاب 3/ 123). البته همین نوع زکام است که برخی از شاعران از آن در اشعارشان یاد کردهاند: هر کجا این بهار و دی باشد / بوی گل بیزکام کی باشد (سنایی، 438)؛ مرد کامی و عشق میورزی/ در زکامی و مشک میبویی (خاقانی، 554).
افزون بر آنچه گفته شد، اطبای قدیم در آثار خود روشها و درمانهای گوناگون دیگری نیز برای درمان زکام و سرماخوردگی آوردهاند که از آن جمله است: بخور و آشامیدن جوشاندۀ گیاه پرسیاوشان (عقیلی، 212)، صمغ درخت زیتون، بخور سرو کوهی (رازی، الحاوی، 20/ 37، 21/ 43؛ ابنسینا، قانون، 2/ 65)، نعناع، بخور گرد خردل، غرغرۀ آب شلغم (نک : سرورالدین، 51، 223، 227)، گل سوسن (بیرونی، 634)، خوردن کاهو (نک : بیرجندی، 119-120؛ جمالی، 158)، و بوییدن بنفشه و دود حاصل از سوزاندن کتان (نک : حاجیزین، 73، 370).
مردم هریک از شهرهای ایران، بنابه موقعیت جغرافیایی و طبیعی خویش، از داروهای گیاهی گوناگون و گاه مشابهی برای درمان این بیماری بهره میبرند. مردم راور برای درمان زکام، معجون سرسام (نیلباد، جنگ، توتیا و صبر) را ضماد میکنند و بر شقیقه و بینی و بین دو ابرو میبندند (کرباسی، 155) و همچنین از بابونۀ سفید، پرسیاوشان، ختمی و بعضی دیگر از گیاهان طبی استفاده میکنند (نک : همو، 153-155).
در تهران از گیاهان طبی مختلف چون بنفشه، پنیرک، و گاهی نیز تریاک (نک : شهری، 5/ 236-237، 252، 268)، و بخور سبوس در سرکه (همو، 5/ 325)، بخور شکر و قند و نبات (همو، 5/ 389)، و بخور و مالیدن وسمه (همو، 5/ 467) استفاده میکردند.
در بیجار در موقع زکام، جوشاندۀ گل کَو (گل کبود) را میخورند (هاشمنیا، 68). مردم خراسان وقتی زکام میشوند، باید کاغذ لولهکردهای در بینی فروکنند و عطسه کنند تا هوشیار شوند؛ ضمناً باید از خوردن شیرینی و ترشی و پارهای غذاها خودداری کنند. آنها اگر زکام طول بکشد، آش اُماج با عدس میخورند تا خوب شوند، زیرا به باورشان زکام از عدس و اماج بدش میآید و فرار میکند (شکورزاده، 255).
در شمال فارس برای درمان زکامْ بخور شلغم (آزاده، 123)، و در فامور فارس شوروا، فلفل سیاه، دمکردۀ زنجبیل، جوشاندههای گیاهی و نیز بخور آب گرم و کشیدن تریاک تجویز میشود (ثواقب، 408). در شیراز برای سرماخوردگی کودک یک قاشق چایخوری روغن بادام با کمی آب جوشیده مخلوط میکنند و به بچه میدهند (همایونی، 40). اگر در اثر سرماخوردگی بینی نوزاد میگرفت و نوزاد نمیتوانست از پستان مادر شیر بمکد، مادر چند قطره از شیر خود را در بینی او میچکاند تا بینیاش باز شود؛ اگر اثر نمیکرد، نان سنگک تازه را همانطور که داغ بود، در ظرفی میگذاشتند تا نان عرق کند و از عرق نان در بینی کودک میریختند تا باز شود (زیّانی، 26-27).
همچنین در شیراز، برای زکام و سرماخوردگی بزرگسالان، جوشاندهای از گلگاوزبان، ریشۀ محک (شیرینبیان) و برخی از گیاهان دارویی دیگر را دم کرده، به مریض میدهند و اگر سینهدرد هم داشت، شیرۀ بادام به او میدهند. خوراک مریض آش ماست و آش گندم است و هر بامداد باید شیر و ثعلب به بیمار داد (همایونی، 129-130).
مردم کازرون برای درمان سرماخوردگی چهارتخم (مخلوطی از گیاهان طبی محلی) میخوردند. آنها همچنین در گذشته، سرگین خر را در دستمالی میپیچیدند و در آب جوشانده قرار میدادند تا دود کند و اثر بوهای تند را از بین ببرد. از بخور سرگین خر ماده هم برای درمان آبریزش بینی استفاده میکردند. سرماخورده نمیبایست شربتهای عرقیات حاصل از گلها را میخورد و میبایست از بوهای تند دوری میکرد و به همین سبب از کاشتن گل محبوبه، که بوی تندی دارد، در خانهها پرهیز میکردند و باور داشتند که آمدنیامد دارد، و حتى کاشتن گل نرگس در خانه را بدشگون میدانستند (حاتمی، 72). در داریون فارس برای درمان سرماخوردگی کودک، افزونبر جوشاندۀ بنفشه و پرسیاوشان، چینی شکستهای را در کاسۀ آب میانداختند و میگذاشتند که بجوشد و آب آن را به خورد کودک میدادند و گاهی نیز از بخور ریگ داغ استفاده میکردند (بذرافکن، 171).
بومیان جزیرۀ کیش برای سرماخوردگی از دمکردۀ زَعتَر (آویشن) مینوشند و برای درمان سرماخوردگی شدید برگهای درخت گز را بخور میدهند (مختارپور، 260).
مردم سنگسر بارتنگ همراه با گلگاوزبان و عناب جوشانده به بیمار زکامشده یا سرماخورده میدهند (اعظمی، «درمان ... »، 57) و یا دود پوست اورس و اسپند را برای رفع سرماخوردگی به کار میبرند (همان، 58). لرستانیها برای درمان سرماخوردگی مزمن (عسکریعالم، 2/ 280)، برای مریض آش پِرشکه میپزند که از مخلوط تکههای خمیر، حبوبات و سبزیجات محلی پخته میشود (همو، 1/ 245) و از دمکردۀ شَهپره (همو، 4/ 319) و همچنین از دمکردۀ گیاهان محلی استفاده میکنند (اسدیان، 267).
در تالشانِ گیلان برای درمان سرماخوردگی هل، سیب و لیمو میخورند (نک : بخشیزاده، 321-322). مردم جنوب ایران برای درمان چائده (سرماخوردگی)، انار را با پوست زیر آتش میگذاشتند تا پخته شود و سپس آن را ناشتا میمکیدند و میجویدند (اقتداری، 67). مردم بلوچ برای درمان «سروچ» یا همان سرماخوردگی به زبان محلی از چارماهنگ (نک : ناصری، 211، 214)، و در کردستان برای درمان بیماری زکام یا سِرمابون (سلیمی، 228) سایله (غذایی کردی) میخورند (همو، 148).
به عقیدۀ خراسانیها هرگاه بیوهزنی بهخطا حامله شود و بخواهد طفل نامشروع خود را سربهنیست کند، یا اینکه بیوهزنی را عقد کنند، اما هنوز در خانه مانده باشد، در محله یا شهری که او زندگی میکند، زکام شیوع مییابد. از سویی باور دارند که زکام برای انسان سودمند است، زیرا در سر انسان کرمی وجود دارد که زکام آن را میکشد، و اگر آدمیزاد به زکام مبتلا نشود و از بینی و چشم او آب نیاید، کلهاش خشک، و او دیوانه میشود (شکورزاده، 255؛ رایس، 260). مردم سنگسر نیز وقتی زکام همهگیر میشود، میگویند: مگر زن بیوه با بچه را به عقد کسی درآوردند که زکام همهگیر شده است؟! (اعظمی، «باورها ... »، 51).
برخی از مردم خراسان معتقدند زکام در اثر خوردن گوشت بز یا میش رخ میدهد، به همین سبب زمانی که به زکام مبتلا میشوند، پیازی را به حمام میبرند و همینکه جلو حمام رسیدند، پشت به حمام و رو به کوچه میایستند، پیاز را در دست راست محکم میگیرند و آن را گاز میزنند، و سپس در همان حالت پیاز را به پشتبام حمام میاندازند و بیدرنگ به خانه برمیگردند؛ در راه به اولین رهگذری که رسیدند، از او میپرسند: بز میخوای یا میش؟ اگر گفت «بز»، فوراً میگویند: «سرماخوردگیم رو بدزد!»، و اگر جواب داد «میش»، میگویند: «سرماخوردگیم کیش!»، و به این طریق عقیده دارند که سرماخوردگی او بهزودی خوب میشود (شکورزاده، 624).
در تهران، به نوشتۀ هدایت، برای رفع زکام باید پیازی را گاز بزنند و روی بام همسایه بیندازند، و یا از کسی بهشوخی بپرسند: «بز از کوه بهتر بالا میرود یا دزد؟»؛ طرف خواه بگوید بز یا دزد، در جواب میگوید: «زکامم را بدزد!» (ص 54؛ نیز نک : شهری، 4/ 549).
در سقز اگر کسی زکام داشته باشد و نزد فرد سالمی برود، او برای اینکه بیمار نشود، باید بگوید: دیروز رفتم عروسی، گوشت خر خوردم (فاروقی، 347). در میبد برای درمان سرماخوردگی، شیرتوشیر (شیر پسر به دختر و دختر به پسر) به بچه میدادند، بهخصوص در مواردی که بچه اسهال و استفراغ داشت (جانباللٰهی، چهل ... ، 403). مردهای گیل و دیلم وقتی سرماخوردگی داشتند، وارد خزینۀ آب گرم میشدند و لنگ خود را بر سر میانداختند و حدود چند دقیقه آب گرم بر سر خود میریختند و بخور میدادند (پاینده، 94).
در میناب صبح زود فردی ماهر یک سر پارچۀ پنبهایِ لولهکردهای را آتش میزند و پس از خاموششدن، 3 بار در 3 نقطۀ نزدیک به هم روی پوست سطحیِ بازوی دست راست و روی رگ مخصوص میگذارد، بهطوریکه اثر سوختگی در 3 نقطۀ رگ و بازوی بیمار بهخوبی مشاهده شود، و به این شکل بیمار بهبود مییابد (سعیدی، 412).
مردم بل فارس به بادی که در روزهای پایانی فروردین و نیمههای اردیبهشت میوزد، باد پرویز میگویند و باور دارند این باد باعث سرماخوردگی بچهها میشود؛ برپایۀ چنین باوری، اطراف پهلوها و بینی و ناف و پشت دست بچهها را با نیل رنگ میکنند، یا زن شیرده کمی از شیر خود را روی دیگ سیاه میدوشد و سیاهی مرطوب ته دیگ را روی تن بچه میمالد و باور دارد از سرماخوردگی جلوگیری میکند (خیراندیش، 361).
در فراهان مردم معتقدند اگر کسی در ماه قوس (آذرماه) سرما نخورد، در زمستان هم سرما نخواهد خورد (برزآبادی، 114). مردم سبزوار باور دارند فردی که زکام دارد، نباید به کسی دیگر بگوید که زکام است، زیرا آن فرد نیز مبتلا میشود (بیهقی، 384). در اردبیل بیمار سرماخورده را یک ساعت در پوست حیوان میکنند (جانباللٰهی، پزشکی ... ، 188). به باور مردمان گذشته، اگر فردی دچار زکام شود، باید پیش اسبی رود و آن را ببوید و سپس بر سرگین او تف بیندازد؛ اگر فرد دیگری از آنجا رد شود و او هم بر سرگین تف کند، زکام بدان شخص منتقل، و بیماری از فرد اول دور میشود (دنیسری، 224-225؛ شهمردان، 76).
تعبیر دیدن زکام در خواب این است که همان شخص اندکی بیمار شود و زود بهبود یابد، و هرچه زکام سختتر باشد، بیماری او بیشتر میشود. همچنین دیدن زکام در خواب دلیل بر این است که کسی به او خشم گیرد و زود صلح کند (حبیش، کامل ... ، 252).
مردم سمنان به کسی که برحسب عادت یا بیشتر در اثر زکام یا سرماخوردگی آب دماغش سرازیر است، میگویند: ناودانش چکه میکند! (عندلیب، 9)، و نیز میگویند: گلگاوزبان علاج زکام است (همو، 34)، و برای اینکه بگویند فلانی سرما خورده، میگویند: لرزه بر او افتاده است (همو، 19).
مآخذ
آذرلی، غلامرضا، فرهنگ واژگان گويشهای ايران، تهران، 1387 ش؛ آزاده، حسین، باورهای مردم شمال فارس، شیراز، 1390 ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابنسینا، دفع المضار الکلیة عن الابدان الانسانیة، از مترجمی ناشناس، به کوشش علیرضا عباسیان، تهران، 1388 ش؛ همو، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1371 ش؛ احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1381 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اعظمی، چراغعلی، «باورهای عامیانۀ مردم سنگسر»، هنر و مردم، تهران، 1349 ش، شم 93؛ همو، «درمان بیماریها و زخمها در سنگسر»، همان، 1351 ش، شم 119-120؛ اقتداری، احمد، درد، درمان و دارو در باورهای مردم جنوب ایران، تهران، 1388 ش؛ بخشیزادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1390 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ برزآبادی فراهانی، مجتبى، یلدا و شب چله از آغاز تا امروز، تهران، 1389 ش؛ بیـرجندی، عبدالعلی، معرفت فلاحت، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1387 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، ترجمۀ باقر مظفرزاده، تهران، 1383 ش؛ بیهقی، محمود، دایرةالمعارف بزرگ سبزوار، تهران، 1383 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و بـاورداشتهای گیل و دیلم، تهـران، 1355 ش؛ ثـواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جانباللٰهی، محمدسعید، پزشکی سنتی و عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1390 ش؛ همو، چهل گفتار در مردمشناسی میبد، تهران، 1385 ش، دفتر چهارم؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، تهران، 1380-1384 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، تهران، 1346 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ چغمینی، محمود، قانونچه، ترجمۀ محمدتقی میر، شیراز، 1350 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و دانستهها، گذشته در کازرون، بیجا، 1385 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ همو، کفایة الطب، به کوشش زهرا پارساپور، تهران، 1390 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ خیراندیش، مهدی، بل بر بلندای فارس، شیراز، 1389 ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، برء الساعة، چ سنگی، ترجمۀ احمد تنکابنی، تهران، 1305 ق؛ همو، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ زیّانی، جمال، فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1388 ش؛ سرورالدین، محمد، طب الکبیر یا فرشتۀ نجات، تهران، 1349 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سلیمی، هاشم، زمستان در فرهنگ مردم کرد، تهران، 1390 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1329 ش؛ شریف، محمدمهدی، زاد المسافرین، قم، 1387 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهمردان ابن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، تهران، 1362 ش؛ صفیپوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، 1336 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1385 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ عندلیب سمنانی، خسرو، پیشینۀ طب سنتی در سمنان، خرمآباد، 1388 ش؛ فاروقی، عمر، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز کردستان، سقز، 1371 ش؛ قطایه، سلمان، «شرحی بر رسالۀ رازی در باب زکام»، هدهد، تهران، 1359 ش، س 2، شم 5؛ قمری بخاری، حسن، التنویر، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1352 ش؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، 1365 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ محرری، محمدرضا، حاشیه بر ذخیرۀ خوارزمشاهی، کتاب 1-2 (نک : هم ، جرجانی)؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مدرسی، علیمحمد، «سرماخوردگی و زکام»، تعلیم و تربیت، تهران، 1317 ش، س 8، شم 7؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ هاشمنیا، محمود و ملوک ملکمحمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ همایونی، صادق، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز: