استغناءاسْتِغْنَاءً (غنی) : در لغت یعنی توانگر و بینیاز شد، استغنی الله: یعنی از خدا خواست که او را توانگر کند، استغنی عنهُ به: از او بینیاز شد. [۱]
مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ناشر اسلامی، تهران، سال ۱۳۷۵، چاپ دوم.
فهرست مندرجات۲ - معنا ۳ - در قرآن ۴ - تقابل دو واژه «استغنی» و «اتقی» ۵ - عوامل بینیازی از خدا ۶ - آثار بینیازی از خداوند متعال ۶.۱ - عاری دیدن خود از عیبها و نواقص ۶.۲ - کبر ۶.۳ - بغی و سرکشی ۶.۴ - سر مستی ۶.۵ - طغیان ۶.۶ - نکته ۷ - تقابل خوف از خدا با طغیان ۸ - آثار فقر الی الله ۹ - فهرست منابع ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - نسبت "استغنی"با "طغی"فعل «استغنی» که برای بیان زیاده روی در اعتماد آدمی به خویشتن به کار میرود از جهت روابط معنایی با واژه «طغی» ارتباط نزدیک دارد، ولی میان این دو از جهت ساختمان معنایی تفاوت فراوانی دارد. در «طغی» تصویر نهری است که از ساحل و کرانه خود تجاوز میکند و به بیرون جاری میشود. اما مفهوم اصلی استغنی، توانگری و ثروتمندی است. در قرآن ، بر این نکته، فراوان تأکید شده است که خداوند «غنی» است؛ یعنی آنقدر توانگر است که او را به کس، احتیاج نیست و کاملاً متکی به خویش و خودکفا است. اما در مورد انسان ، فرض چنین استغنا و بینیازی مبین فقدان حس مخلوقیت و عبودیت است و بدین ترتیب، داشتن چنین احساسی چیزی جز استکبار و بزرگبینی که متضمن انکار خداست، نیست. [۲]
توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی، ج۱، ص۳۰۳-۳۰۲، در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، محل نشر: تهران، انتشارات: فروزان روز، سال ۱۳۷۸.
۲ - معنااین واژه، در لغت به معنای «خویشتن را دیدن»، [۳]
نسفی، احمد بن محمود، ج۱، ص۱۹۸، تفسیر النسفی المسمی بمدارک التنزیل و حقایق التأویل، انتشارات: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت.
«خود را ذاتاً غنی دانستن که اقتضای طغیان و عدوان و استکبار است» [۴]
مصطفوی، حسن، ج۷، ص۲۷۷، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مکان چاپ: تهران، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال چاپ: ۱۳۶۰.
و در نتیجه به قدرت و توانایی خویش، اعتماد نامحدود داشتن است.۳ - در قرآندر آیه زیر که هدف آن وصف حالات درونی و باطنی انسان به طور کلی است؛ دو واژه طغی و استغنی در کنار هم و تقریباً به صورت هم معنی، به کار رفته است: چنین نیست (که شما میپندارید) به یقین انسان طغیان میکند، از اینکه خود را بینیاز ببیند! تعابیر دیگری در قرآن پیرامون این صفت به کار رفته است، علامه طباطبائی میفرمایند: "أَمَّا مَنِ اسْتَغْنی فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّی وَ ما عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّی" کلمات "غنی" و "استغناء" و "تغنی" و "تغانی" به طوری که راغب گفته به یک معنی میباشند. پس مراد از "مَنِ اسْتَغْنی" کسی است که خود را توانگر نشان دهد و ثروت خود را به رخ مردم بکشد. [۷]
طباطبائی، محمد حسین، ترجمه المیزان، موسوی همدانی،صفحه ۳۲۶، سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴شمسی، چاپ پنجم.
۴ - تقابل دو واژه «استغنی» و «اتقی»آیات زیر از سوره لیل ، تقابل و تضاد دو واژه «استغنی» و «اتقی» را نشان میدهد: اما کسی که بخشایش و پرهیزگاری کرد، و آن بهترین را تصدیق کرد، پس برای بهشت آمادهاش میکنیم. اما آن کس که بخل و بی نیازی ورزید، و آن بهترین را تکذیب کرد، او را برای دوزخ آماده میسازیم. (فاما من اعطی و اتقی. و صدق بالحسنی. فسنیسره للیسری. و اما من بخل و استغنی. و کذب بالحسنی فسنیسره للعسریسوره) بنابراین رابطه تقابل وضوح میان «اتقی» -پرهیزکاری- با صفت همراه آن، یعنی، بخشش و گشادهدستی -اعطا- و «استغنی» با صفت همراه آن یعنی «بخل » وجود دارد. با توجه به کاربردهای قرآنی واژه استغنی، همواره سه معنا، توأماً افاده میشود: یکی غنا و بینیازی، دیگری اکتفا و سوم احساس ثبات. [۱۰]
توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی، ج۱، ص۳۰۶-۳۰۵، در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، محل نشر: تهران، انتشارات: فروزان روز، سال ۱۳۷۸.
البته استغناء در دو مقام مورد بحث است؛ یکی به عنوان صفت حمیده- یعنی بینیازی از خلق و قناعت پیشه کردن، که در مقابل طمع و بینیازی از خلق و عدم اتکال- به آنان به کار میرود، دوم به معنای بینیازی از خدا و سرکشی و نافرمانی در مقابل دستورات الهی است که از صفات رذیله محسوب میشود و در این مقاله به آن خواهیم پرداخت. ۵ - عوامل بینیازی از خدا۱. مطابق آیات قرآن، عدهای به وسیله جمع مال و ثروت و فرزندان از خدا و عذاب الهی بینیازی میجویند. ۲. امکانات، قدرت و نعمتهای الهی ، از اموری است که خداوند متعال ذکر نموده، که انسانها به وسیله آن میخواهد از خدا بینیازی بجویند. ۳. دل خوشی به شفاعت خدایان و بتها ، از عوامل بینیازی از خداوند، در قران کریم ذکر شده است. ۴. دوستی با دشمنان خدا: عدهای از مردم با انتخاب قدرتها و دوستان دنیایی میخواهند از خداوند بینیازی بجویند، در حالیکه حتی در روز قیامت نیز هیچکدام از این دوستان به یاری انسان نمیشتابند و انسان را بینیاز از خدا نمیکنند. روزی که هیچ دوستی کمترین کمکی به دوستش نمیکند، و از هیچ سو یاری نمیشوند. ۶ - آثار بینیازی از خداوند متعالموارد متعددی را میتوان به عنوان آثار صفت استغنا نام برد که در اینجا به چند مورد اشاره میشود: ۶.۱ - عاری دیدن خود از عیبها و نواقصممکن است در یک نگاه سطحی، انسان به سهولت مسأله را برای خود حل شده تلقی کند و خویشتن را از نقصها و ضعفها مبرّا بیابد و بدین وسیله خود را تبرئه کند. همین شناخت نادرست از خود، سبب میشود که احساس استغنا و بی نیازی بر او چیره شود. بدیهی است که همین احساس بینیازی نسبت به یک اصلاح جدّی و بنیادی، راه را برای هر گونه سازندگی اصولی مسدود میکند. ۶.۲ - کبراز جمله عناصر مهم در ساختمان معنایی استغناء، مفهوم کبر است. گویی تنها مشخصه و خصلت کفار ، همین پدیده است. شخص مستکبر به لحاظ ماهیت دینی، متکبر است. در قرآن، متکبر مغرور، معرکهگیر حوزه همه خصوصیات منفی است: (ولی) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانی که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (براستی) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموریت یافته، ایمان آوردهایم.» در آیاتی دیگر از قرآن کریم خداوند متعال علت تکذیب آیات را تکبر ورزیدن میداند. آیات فوق، نشان میدهد که متکبران، ایمان نمیآورند و به همین لحاظ، این نکته قابل برداشت است؛ « کبر » که از ریشههای استغناء است، دقیقاً نقطه مقابل «ایمان» است. قرآن مجید، کسانی را که متکبرانه و مستکبرانه بر زمین پای مینهند و باد غرور در گلو میاندازند و با ناخوشترین آواها، عربده میکشند، محکوم میسازد. ۶.۳ - بغی و سرکشیخودبینی و بینیازی، گاهی انسان را از حدود حیات اجتماعی خود بیرون میبرد. معنای واژه « بغی » در اصل، از روی استغناء بیش از حد و برخلاف شرع و قانون و بیدادگرانه عمل کردن علیه دیگران است. [۱۹]
توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی، ج۱، ص۲۹۳، در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، محل نشر: تهران، انتشارات: فروزان روز، سال ۱۳۷۸.
آیات زیر، نمونههایی از کاربرد این واژه در قرآن کریم است: هر گاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم میکنند ازاینرو بمقداری که میخواهد (و مصلحت میداند) نازل میکند که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست. تفسیر نسفی عبارت «لبغوا» -سرکشی میکنند- را چنین تفسیر میکند: «وهو الکبر ای لتکبروا» بغی به معنای کبر و این که آنان، تکبر میورزند. [۲۱]
نسفی، احمد بن محمود، ج۳، ص۵۸۴، تفسیر النسفی المسمی بمدارک التنزیل و حقایق التأویل، انتشارات: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت.
شایان ذکر است که مفسر معروفی چون بیضاوی نیز واژه «بغی» را با کلمه « تکبر » و فساد در زمین هم معنی و مترادف دانسته است. [۲۲]
بیضاوی، ناصرالدین، ج۴، ص۹۲، أنوار التنزیل و أسرار التأوی، محل نشر: بیروت، انتشارات: دار احیاء التراث العرب، سال ۱۴۱۸هق، چاپ اول.
توضیح فوق در سوره قصص تصدیق شده است. چنان که میبینیم، واژه بغی در خود بافت آیه معنی شده است. ابتدا با فعل دیگری، یعنی، «فرح» در عبارت «لاتفرح» معادل گذاشته شده است. این فعل اخیر در اصل به معنای «از چیزی زیاد شادمان شدن» است. از این جا روشن میشود که واژه «بغی» به خصوص به این حقیقت اشاره دارد که قارون از ثروت و دارایی خود، مغرور شد و به قدرت دنیایی خویش غرّه گشته است و «فساد» به عنوان تجلی ملموس آن حالت باطنی که به وسیله «بغی» توصیف شده، ذکر گردیده است. [۲۴]
توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی، ج۱، ص۲۹۵، در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، محل نشر: تهران، انتشارات: فروزان روز، سال ۱۳۷۸.
۶.۴ - سر مستیمیتوان گفت از دیگر خصوصیات انسان مستغنی، سرمستی و سرکشی است و این معانی از کلمه بطر بر میآید، واژه پژوهان نیز، همین معانی را افاده کردهاند: زمخشری مینویسد: «مجاوزة الحد فی المرح»، یعنی، «بیش از حد شادمان و سرکش شدن» [۲۵]
زمخشری، محمود بن عمر، ج۱، ص۲۴، اساس البلاغه، بیروت، انتشارات دار صادر، سال ۱۳۹۲هق.
به لحاظ ثروت ، مقام یا چیزهای دیگر است. ابیهلال عسکری ، بطر را به معنای کفران نعمت و ناسپاسی، تعریف کرده، میگوید: «بطرالنعمة معادل و برابر با کفر النعمة است». [۲۶]
عسکری، ابی هلال حسن بن عبدالله، ج۱، ص۱۰۲، معجم الفروق اللغویة, قم، مؤسسة النشر الإسلامی, سال ۱۴۱۲هق.
در کتاب التحقیق نیز آمده است: بطر، عبارت است از تجاوز از حد اعتدال در فرح و طرب و شادمانی. [۲۷]
مصطفوی، حسن، ج۱، ص۲۷۱، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مکان چاپ: تهران، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال چاپ: ۱۳۶۰.
در قرآن مجید، اطلاعات زیادی درباره ساختمان معنایی این واژه، وجود ندارد، اما آیات زیر جنبهای از معانی آن را، روشن میسازد: و چه بسیار از شهرها و آبادیهایی را که بر اثر فراوانی نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کردیم! این خانههای آنهاست (که ویران شده) و بعد از آنان جز اندکی کسی در آنها سکونت نکرد و ما وارث آنان بودیم! ۶.۵ - طغیانواژه «طغیان» به «تجاوز از حد در عصیان و نافرمانی»، «تعدی از حد متعارف» [۳۰]
مصطفوی، حسن، ج۷، ص۸۲، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مکان چاپ: تهران، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال چاپ: ۱۳۶۰.
و «هر چیزی که از اندازه، تعدی و تجاوز کند»، [۳۱]
ازهری، محمد، ج۱، ص۱۶۷، تهذیب اللغة، قاهره، الدارالمصریة للتألیف والترجمه.
اطلاق میشود.این واژه نیز مترادف دیگری برای «استکبار» است که نقش مهمی در قرآن دارد و همچنین از آثار استغناء به حساب میآید. بیضاوی، در تفسیر آیه ۷۵ سوره مومنون میگوید: «طغیان بر افراط و زیاده روی در کفر ، بر استکبار بیش از حد از پذیرفتن حق و بر دشمنی با رسول خدا (ص) و مومنین، دلالت میکند.» [۳۲]
بیضاوی، ناصرالدین، ج۳، ص۱۷۵، أنوار التنزیل و أسرار التأوی، محل نشر: بیروت، انتشارات: دار احیاء التراث العرب، سال ۱۴۱۸هق، چاپ اول.
خداوند در قرآن میفرماید: چنین نیست (که شما میپندارید) به یقین انسان طغیان میکند، از اینکه خود را بینیاز ببیند! واژه «طغیان» اغلب همراه با «کفر» به کار میرود و این نشان میدهد که این دو کلمه، تقریباً مترادف هم هستند، پس میتوان گفت از آثار استغناء، کفر نیز میباشد: همچنین در آیه ۸۰ سوره کهف می فرماید: و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! ۶.۶ - نکتهذکر این نکته ضروری است که واژه «عَمَه» - کوری دل و کورانه متحیر شدن [۳۷]
مصطفوی، حسن، ج۸، ص۲۲۸، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مکان چاپ: تهران، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال چاپ: ۱۳۶۰.
- فعلی است که اغلب با طغیان به کار میرود و این دو به صورت ترکیبی همسان در قرآن، استعمال میشوند. معنای دقیق این دو واژه ترکیبی، هنگامی که این عبارت در اوصاف حالت کسانی که به لذتهای دنیوی دلخوش کرده و امید به لقاءالله ندارند و نسبت به آیات الهی در غفلتند، به کار میرود، روشنتر میشود. ۷ - تقابل خوف از خدا با طغیاندر آیه زیر، «خوف از خدا» در تقابل و تضاد با «طغیان» دانسته شده است: «فاما من طغی و ءاثر الحیوة الدنیا فان الجحیم هی المأوی و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی. فان الجنة هی المأوی» (امّا آن کسی که طغیان کرده و زندگی دنیا را مقدّم داشته، مسلّماً دوزخ جایگاه اوست! و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست! بنابراین همانطور که ذکر شد «طغیان کردن و از لذتهای حیات دنیوی پیروی کردن» دقیقاً نقطه مقابل کسانی دانسته شده است که از خداوند میترسد و نفس را از پیروی هوس، باز میدارد». یکی از مشخصههای افراد و اقوام مستغنی، طغیان و نافرمانی در برابر خداست. همانا کسانی که در شهرها سر به طغیان برداشتند و در آنها بسیار تبهکاری کردند. ۸ - آثار فقر الی اللهحضرت امیرالمومنین (ع) فرمودند: هر کس روی نیاز به خدا آورد، خدا کاری میکند که مردم به وی نیازمند شوند. [۴۵]
دیلمی، حسن، إرشاد القلوب إلی الصواب،ص۱۶، ناشر: شریف رضی، مکان چاپ: قم، سال چاپ: ۱۴۱۲ ق، نوبت چاپ: اول، ج۱، الباب الثانی فی الزهد فی الدنیا
۹ - فهرست منابع(۱) قرآن کریم. (۲) مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ناشر اسلامی، تهران، سال ۱۳۷۵، چاپ دوم. (۳) توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی، در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، محل نشر: تهران، انتشارات: فروزان روز، سال ۱۳۷۸. (۴) نسفی، احمد بن محمود، تفسیر النسفی المسمی بمدارک التنزیل و حقایق التأویل، انتشارات: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت. (۵) مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مکان چاپ: تهران، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال چاپ: ۱۳۶۰. (۶) طباطبائی، محمد حسین، ترجمه المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴شمسی، چاپ پنجم. (۷) بیضاوی، ناصرالدین، أنوار التنزیل و أسرار التأوی، محل نشر: بیروت، انتشارات: دار احیاء التراث العرب، سال ۱۴۱۸هق، چاپ اول. (۸) زمخشری، محمود بن عمر، اساس البلاغه، بیروت، انتشارات دار صادر، سال ۱۳۹۲هق. (۹) عسکری، ابی هلال حسن بن عبدالله، معجم الفروق اللغویة, قم، مؤسسة النشر الإسلامی, سال ۱۴۱۲هق. (۱۰) ازهری، محمد، تهذیب اللغة، قاهره، الدارالمصریة للتألیف والترجمه. (۱۱) دیلمی، حسن، إرشاد القلوب إلی الصواب، ناشر: شریف رضی، مکان چاپ: قم، سال چاپ: ۱۴۱۲ ق، نوبت چاپ: اول، ج۱، الباب الثانی فی الزهد فی الدنیا. ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعسایت پژوهشکده باقرالعلوم |