آرکیتایپآرکیتایپ (Arche type) برگرفته از واژه یونانی آرکه تیپوس (Archety pos) است. این واژه در زبان یونانی به معنی مدل یا الگویی بوده است که چیزی را از روی آن میساختند. [۱]
انوشه، حسن (به سرپرستی)، فرهنگنامه ادب فارسی (دانشنامه ادب فارسی ۲)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول (ذیل واژه سرنمون).
مترجمان فارسیزبان، معادلهای مختلفی چون: صورت ازلی، کهن الگو، صورت نوعی، نهادینه و سر نمودن را برای این واژه پیشنهاد کردهاند. تعریف ساده از آن یعنی اسطورهسازی، قهرمانسازی و پرورش و ایجاد تخیلی شگرف که بصورت افسانه بوده است. ۱ - کاربرد آرکیتایپاصطلاح آرکیتایپ، در نقد ادبی نیز کاربرد دارد. این اصطلاح از سال ۱۹۳۴ میلادی که «ماد بودکین» کتابی با نام «الگوهای صورت اساطیری در شعر» را نوشت به نقد ادبی راه یافت و منظور از آن تصاویر، شخصیتها و طرحهایی است که در آثار مختلف ادبی تکرار میشود. ارکیتایپ در چند حوزه علمی کاربرد دارد و در هر یک از آنها معنای خاصی به خود گرفته است. روانشناسی، مردمشناسی و نقد ادبی از جمله علومی است که اصطلاح آرکی تایپ در آنها کاربرد دارد. ۲ - منشأ و ریشه۱) منشا و ریشه اصطلاح آرکی تایپ یا کهن الگو را در دو نقطه میتوان جست وجو کرد: یکی مکتب مردمشناسی دانشگاه کمبریج که این مکتب با کتابی به نام «شاخه زرین» که جیمز فریزر – انسانشناس اسکاتلندی – آن را در فاصله سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۵ میلادی نوشت، مسئله آرکی تایپ را مطرح نمود. فریزر در کتاب خود به بررسی ریشههای نخستین مناسک و آیینهای مذهبی، اسطورهها و سحر و جادو پرداخت و با مقایسه و تطبیق آنها و یافتن شباهتهای فراوان نتیجه گرفت که نیازهای اولیه و اساسی انسانها در همه مکانها و زمانها یکسان است. [۲]
شمسیا، سیروس، انواع ادبی، ص۹۳، تهران، فردوس، ۱۳۸۱، چاپ نهم.
۲) منشا دیگری که برای آرکی تایپ در نظر گرفته شده است به تئوریهای روانشناسی یونگ (JUNG) باز میگردد که البته شهرت این اصطلاح نیز بیشتر مربوط به همین حوزه است. کارل گوستاو یونگ – (Carl Gustave Jung) روانشناس و فیلسوف سوئیسی (۱۸۷۵ – ۱۹۶۱م) پس از جدا شدن از استاد خود، زیگموند فروید، (Sigmund Ferud) مطالعات روانشناسی خود را به گونهای دیگر پی گرفت. او تقسیمبندی فروید را که درباره ذهن انجام داده بود، تکمیل کرد. ۳ - دیدگاه یونگ درباره آرکی تایپفروید روان یا ذهن انسان را به سه بخش خودآگاه، نیمهآگاه و ناخودآگاه تقسیم کرده بود. [۳]
شمسیا، سیروس، نقد ادبی، ص۲۱۹، تهران، فردوس، ۱۳۷۸، چاپ دوم.
یونگ که مطالعات خود را بیشتر در بخش ناخودآگاه ذهن متمرکز کرده بود، برای آن دو گونه در نظر گرفت: ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی. به عقیده او ناخودآگاه جمعی میراثی است از دورههای نخستین زندگی بشر که در حافظه تاریخی انسانها ثبت شده است و همه مردم در آن سهیم هستند. [۴]
شمسیا، سیروس، نقد ادبی، ص۲۲۷، تهران، فردوس، ۱۳۷۸، چاپ دوم.
یونگ پس از پرداختن به ناخودآگاه جمعی، اصطلاح آرکی تایپ را به شکل وسیعی در آثار خود به کار برد. به عقیده او آرکی تایپ، افکار غریزی و مادرزادی و تمایل به رفتارهایی است که انسانها بر طبق الگوهای از پیش تعیین شده انجام میدهند. به عبارت دیگر، آرکیتایپ تصاویر و رسوباتی است که بر اثر تجربههای مکرر پدران باستانی به ناخودآگاه بشر راه یافته است. در واقع آرکی تایپ محتویات ناخودآگاه جمعی است که در همه انسانها مشابه است. [۵]
شمسیا، سیروس، نقد ادبی، ص۲۲۷، تهران، فردوس، ۱۳۷۸، چاپ دوم.
[۶]
شمسیا، سیروس، انواع ادبی، ص۹۳، تهران، فردوس، ۱۳۷۸، چاپ دوم.
آرکیتایپها در اسطورهها، افسانهها، آیینها و مناسک مذهبی اقوام مختلف، رؤیاها، خیالپردازیها و آثار هنری (به ویژه آثار ادبی) نمود پیدا میکند. [۷]
داد، سیما، فرهنگ اصطلاحات ادبی، ص۲۰۳، تهران، مروارید، ۱۳۷۵، چاپ دوم.
یونگ معتقد است محتویات ناخودآگاه جمعی زمانی میتواند به شکلهای مذکور بروز کند که به بخش خودآگاه آمده و شکلی محسوس و واقعی به خود گرفته باشد. [۸]
انوشه، حسن (به سرپرستی)، فرهنگنامه ادب فارسی (دانشنامه ادب فارسی ۲)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول (ذیل واژه سرنمون).
۴ - نقش بخش ناخودآگاه ذهنبخش ناخودآگاه، هموراه آرکی تایپها را به صورت نماد و سمبل درک میکند که البته این نمادها در بین همه انسانها مشترک است و از همه آنها مفاهیم مشابهی ادراک میشود؛ مثل نبرد خیر و شر یا ظلمت و روشنایی که با نماد جنگ یک قهرمان با موجودات قدرتمندی چون اژدها بروز میکند. یونگ اسطوره را مهمترین تجلیگاه ناخودآگاه جمعی میداند. [۹]
شمسیا، سیروس، نقد ادبی، ص۲۲۹، تهران، فردوس، ۱۳۷۸، چاپ دوم.
بنابراین در ادبیات، پرداختن به آثار سمبولیک میتواند گامی در جهت شناخت ناخودآگاه جمعی و آرکی تایپ باشد.یونگ معتقد است که دو گروه از انسانها به سرچشمههای فکری و تجربههای نیاکان باستانی نزدیکترند. هنرمندان و بیماران روانی؛ این دو گروه گاهی به صورت خودآگاه و گاه به طور ناخودآگاه تجربههای کهن انسانهای دیرین را به یاد میآورند. ۵ - مهمترین آرکیتایپشاید مهمترین آرکیتایپی که همواره در طول تاریخ به شکلهای گوناگون در آثار ادبی تکرار میشود مسئله مرگ و زندگی باشد. از دیگر صور اساطیری یا کهنالگوهای مشهور میتوان به معراج آسمانی، تصویر بهشت و دوزخ، قهرمان آشوبگر، زنان جادوگر و جستوجوی پدر اشاره کرد. کمدی الهه دانته (Dante)، انجیل و منظومه دریانورد پیر – نوشته کالریج (coleridge) – نمونههایی از آثاری هستند که آرکی تایپهای فراوانی را در خود و جادی دادهاند. [۱۰]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، صورخیال در شعر فارسی، ص۲۳۵، تهران، آگه، ۱۳۸۰، چاپ هشتم.
یادآوری این نکته ضروری است که برخی از منتقدانی که بر نقش اساسی و مؤثر اسطوره در ادبیات تاکید میکنند معتقدند که پرداختن به نقد آرکی تایپی بدون در نظر گرفتن نقد اسطورهگرا بیفایده است و نمیتوان این دو را از هم جدا کرد. ۶ - پانویس
۷ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آرکیتایپ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۰/۲۲. |