مسیحیان و بهشت (قرآن)در زمان پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم تعداد زیادی از مردم مسیحی بودند و در خصوص دینداری و سعادت اخروی و رفتن دیدگاههایی داشتند که خداوند راه سعادت و رفتن به بهشت را در آیات قرآن برایشان ذکر فرمود. ۱ - آرزوی واهی مسیحیانادعای بی اساس مسیحیان، در انحصار بهشت به آنان: «و قالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصـری تلک امانیهم قل هاتوا برهـنکم ان کنتم صـدقین.» «و گفتند هرگز کسی به بهشت درنیاید مگر آنکه یهودی یا ترسا باشد این آرزوهای (واهی) ایشان است بگو اگر راست میگویید دلیل خود را بیاورید.» قرآن در آیات فوق اشاره به یکی دیگر از ادعاهای پوچ و نابجای گروهی از یهودیان و مسیحیان کرده و سپس پاسخ دندانشکن به آنها میگوید: " آنها گفتند: هیچکس جز یهود و نصاری داخل بهشت نخواهد شد" (و قالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصاری) در پاسخ ابتدا میفرماید: " این تنها آرزویی است که دارند" (و هرگز به این آرزو نخواهند رسید) (تلک امانیهم). بعد روی سخن را به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم کرده میگوید: " به آنها بگو هر ادعایی دلیلی میخواهد چنانچه در این ادعا صادق هستید دلیل خود را بیاورید" (قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین). پس از اثبات این واقعیت که آنها هیچ دلیلی بر این مدعی ندارند و ادعای انحصاری بودن بهشت، تنها خواب و خیالی است که در سر میپرورانند. ۲ - راه دستیابی به بهشتراهیابی مسیحیان به بهشت، به سبب ابراز ایمان و عقیده صحیح به پیامبراکرم صلی الله علیه وآله: «... و لتجدن اقربهم مودة للذین ءامنوا الذین قالوا انا نصـری ذلک بان منهم قسیسین و رهبانا و انهم لایستکبرون و اذا سمعوا مآ انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنآ ءامنا فاکتبنا مع الشهدین و ما لنا لانؤمن بالله و ما جآءنا من الحق ونطمع ان یدخلنا ربنا مع القوم الصـلحین فاثـبهم الله بما قالوا جنت تجری من تحتها الانهـر خــلدین فیها و ذلک جزاء المحسنین.» «... و قطعا کسانی را که گفتند ما نصرانی هستیم نزدیکترین مردم در دوستی با مؤمنان خواهی یافت زیرا برخی از آنان دانشمندان و رهبانانیاند که تکبر نمیورزند و چون آنچه را به سوی این پیامبر نازل شده بشنوند میبینی بر اثر آن حقیقتی که شناختهاند اشک از چشمهایشان سرازیر میشود میگویند پروردگارا ما ایمان آوردهایم پس ما را در زمره گواهان بنویس و برای ما چه (عذری) است که به خدا و آنچه از حق به ما رسیده ایمان نیاوریم و حال آنکه چشم داریم که پروردگارمان ما را با گروه شایستگان (به بهشت) درآورد پس به پاس آنچه گفتند خدا به آنان باغهایی پاداش داد که از زیر (درختان) آن نهرها جاری است در آن جاودانه میمانند و این پاداش نیکوکاران است.» در بسیاری از صحنههای نبردهای ضد اسلامی، یهود بطور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند و از هر گونه کارشکنی و دشمنی خودداری نمیکردند، افراد بسیار کمی از آنها به اسلام گرویدند، در حالی که در غزوات اسلامی، کمتر مسلمانان را مواجه با مسیحیان میبینیم و نیز افراد زیادی از آنها را مشاهده میکنیم که به صفوف مسلمین پیوستند. سپس قرآن دلیل این تفاوت روحیه و خط مشی اجتماعی را طی چند جمله بیان کرده، میگوید: " مسیحیان معاصر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم امتیازاتی داشتند که در یهود نبود. نخست اینکه: در میان آنها جمعی دانشمند بودند که به اندازه دانشمندان دنیاپرست یهود در کتمان حقیقت کوشش نداشتند (ذلک بان منهم قسیسین) و نیز در میان آنها جمعی تارک دنیا بودند که درست در نقطه مقابل حریصان یهود گام برمی داشتند، هر چند گرفتار انحرافاتی بودند ولی باز در سطحی بالاتر از یهود قرار داشتند (و رهبانا). بسیاری از آنها در برابر پذیرش حق خاضع بودند و تکبری از خود نشان نمیدادند، در حالی که اکثریت یهود به خاطر اینکه خود را نژاد برتر میدانستند از قبول آئین اسلام که از نژاد یهود برنخاسته بود سر باز میزدند (و انهم لا یستکبرون). به علاوه جمعی از آنان (همانند همراهان جعفر و جمعی از مسیحیان حبشه) هنگامی که آیات قرآن را میشنیدند، اشک شوق از دیدگانشان بخاطر دست یافتن به حق سرازیر میشد (و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق). و با صراحت و شهامت و بی نظیری صدا میزدند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را از گواهان حق و همراهان محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و یاران او قرار ده (یقولون ربنا آمنا فاکتبنا مع الشاهدین). آنها بقدری تحت تاثیر آیات تکان دهنده این کتاب آسمانی قرار میگرفتند که میگفتند: " چگونه ممکن است ما به خداوند یگانه و حقایقی که از طرف او آمده است ایمان نیاوریم در حالی که انتظار داریم ما را در زمره جمعیت صالحان قرار دهد" در دو آیه بعد به سرنوشت این دو طایفه و پاداش و کیفر آنها اشاره شد، نخست میگوید: آنها که در برابر افراد با ایمان، محبت نشان دادند و در مقابل آیات الهی سر تسلیم فرود آوردند و با صراحت ایمان خود را اظهار داشتند، خداوند در برابر این به آنها باغهای بهشت را پاداش میدهد که از زیر درختان آن نهرها جاری است و جاودانه در آن میمانند و این است جزای نیکوکاران (فاثابهم الله بما قالوا جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء المحسنین). ممکن است مجددا بپرسید اگر ایمان و اسلام چند نفر از یک ملت مجوز این باشد که همه آنها دوست اسلام و مسلمین خوانده شوند، لازم بود آن دو ملت دیگر هم دوست شناخته شوند، برای اینکه از آن دو ملت هم عده زیادی مانند عبدالله بن سلام با اصحاب یهودی اش از یهود و عده قابل ملاحظه از مشرکین که مجموعا ملت مسلمان امروز را تشکیل میدهند به رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ایمان آوردند، بنابراین، چگونه در بین این سه ملت تنها نصارا مورد مهر قرار گرفته و آیه مزبور تنها آنها را ستوده است؟! جواب این سؤال اینست که نحوه اسلام آوردن این چند ملت مختلف بوده است مثلا ملت نصارا بدون مبارزه، بلکه پس از تشخیص حقانیت با کمال شیفتگی و شوق به اسلام گرویدهاند در حالی که هیچ اجبار و اکراهی در کارشان نبوده و میتوانسته با جزیه دادن به دین خود باقی مانده و نسبت به آن پایداری و وفاداری کنند و لیکن در عین حال اسلام را بر دین خود ترجیح داده و ایمان آوردند بخلاف مشرکین، زیرا رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم جزیه از ایشان نمیپذیرفت و جز اسلام آوردن از ایشان قبول نمیکرد، پس عدهای از مشرکین که ایمان آوردند دلالت بر حسن اسلامشان ندارد، درست است که مسلمان شدند لیکن بعد از آن همه آزار و شکنجه که پیغمبر محترم اسلام از ایشان تحمل کرد و آن همه جفا و قساوت و بی رحمی که نسبت به مسلمین روا داشتند و آن همه نخوتی که در برابر مسلمین ورزیدند و همچنین یهود که گر چه در ایمان آوردن و یا جزیه دادن مانند نصارا مختار بودند، لیکن به آسانی اسلام را قبول نکردند، بلکه مدتها در نخوت و عصبیت خود تصلب و پافشاری کردند، مکر و خدعه بکار بردند، عهدشکنیها کردند، خواهان بلا و مصیبت مسلمین بودند و بالاخره صفحات تاریخ از خاطرات تلخی که مسلمین آن روز از یهود دیدند پر است، خاطراتی که تلخ تر و دردناک تر از آن تصور ندارد، آن رفتار نصارا بوده و این رفتار مشرکین و یهود و این اختلاف در برخورد و تلقی همچنان ادامه داشته است، یعنی همیشه از نصارا حسن اجابت بوده و از یهود و مشرکین لجاج و پافشاری در استکبار و عصبیت، عینا همان رفتار و عکس العملی که این سه گروه در زمان رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از خود نشان دادند، همان را پس از آن جناب داشتند، چه افرادی که از ملت نصارا در قرون گذشته به طوع و رغبت دعوت اسلام را لبیک گفتند بسیار زیاد و بی شمار و بر عکس افرادی که از مشرکین و یهود در آن مدت طولانی به دین اسلام گرویدهاند بسیار کم و انگشت شمارند. ۳ - مژده به نجاشی و اصحابشمژده راهیابی نجاشی و اصحاب مسیحی او به بهشت، به دلیل ابراز ایمان به خدا و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله: «و اذا سمعوا مآ انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنآ ءامنا فاکتبنا مع الشهدین و ما لنا لانؤمن بالله و ما جآءنا من الحق و نطمع ان یدخلنا ربنا مع القوم الصـلحین فاثـبهم الله بما قالوا جنت تجری من تحتها الانهـر خــلدین فیها و ذلک جزاء المحسنین.» «و چون آنچه را به سوی این پیامبر نازل شده بشنوند میبینی بر اثر آن حقیقتی که شناختهاند اشک از چشمهایشان سرازیر میشود میگویند پروردگارا ما ایمان آوردهایم پس ما را در زمره گواهان بنویس و برای ما چه (عذری) است که به خدا و آنچه از حق به ما رسیده ایمان نیاوریم و حال آنکه چشم داریم که پروردگارمان ما را با گروه شایستگان (به بهشت) درآورد پس به پاس آنچه گفتند خدا به آنان باغهایی پاداش داد که از زیر (درختان) آن نهرها جاری است در آن جاودانه میمانند و این پاداش نیکوکاران است.» (در شان نزول آیات، نقل شده: نجاشی و گروهی از مسیحیان، پس از شنیدن آیات قرآن درباره مریم علیهاالسلام ایمان آوردند.) [۱۵]
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج۴، ص۳۶۱.
از ابن عباس نقل میکند که گفته است: ایامی که رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در مکه بود همواره از آسیب مشرکین بر جان اصحاب خود میترسید. ناگزیر جعفر بن ابی طالب و ابن مسعود و عثمان بن مظعون را با عدهای از اصحاب خود به حبشه نزد نجاشی فرستاد، وقتی مشرکین خبر دار شدند عمرو بن عاص را با جمعی به حبشه فرستادند، میگویند که عمرو بن عاص و یارانش پیشدستی کرده و قبل از مسلمین بر نجاشی وارد شدند و گفتند: مردی از میان ما برخاسته و ادعای پیغمبری میکند و با کلمات خود عقل و اندیشه قومش را فاسد معرفی میکند اینک جمعی را به کشور تو گسیل داشته تا در این سرزمین رخنه کرده و سلطنت تو را تباه سازد و ما از در دولت خواهی آمدهایم تا تو را از خطر آنان آگهی دهیم. نجاشی گفت: باشد تا بیایند و ببینم چه میگویند. این بود تا اصحاب رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم رسیدند توسط دربان پیغامشان رسید که اگر اذن دهی اولیای خدا در آیند، نجاشی گفت بگذار تا در آیند، مرحبا بر اولیای خدا!، وقتی وارد شدند سلام کردند، مشرکین از باب طعن روی به نجاشی کرده و گفتند: پادشاها! نگفتیم که ما از دوستی و دولت خواهی به خدمت آمدهایم؟ میبینی چگونه تحیت و درود مخصوص شاه را گذاشته و بجای آن سلام کردند؟ نجاشی پرسید چرا درود مخصوص مرا نگفتید و سلام کردید؟! گفتند ما تو را به درود اهل بهشت و فرشتگان خدا درود گفتیم، نجاشی پرسید پیشوای شما درباره مسیح و مادرش چه میگوید؟ گفتند میگوید بنده خدا و رسول اوست، کلمه ایست از خدا و روحی است از او که خدا او را در رحم مریم انداخته و از او متولدش کرد و درباره مریم میگوید: دختر بکر و پاکیزه ایست که ترک ازدواج نموده و به یاد خدا دل از هر چیز کنده است. ابن عباس میگوید: وقتی نجاشی این را شنید چوبی از زمین برداشته و سپس گفت: عیسی و مادرش بقدر این چوب بیش از آنچه پیشوای شما گفته نیستند، مشرکین را این کلام خوش نیامد و از شنیدن آن رویها ترش کردند، سپس نجاشی پرسید آیا از حرفهایی که به شما نازل شده چیزی از حفظ دارید؟ گفتند: آری گفت: بخوانید، اصحاب شروع کردند به خواندن کلام الله مجید در حالی که از همه طرف کشیشان و راهبان و سایر بزرگان نصارا حضور داشته و گوش میدادند، هر یک آیه که خوانده میشد حقیقتی تازه برای آنان مکشوف گشته و اشکهایشان فرو میریخت. (در نقلی دیگر) مراد از این کشیشان و راهبان تنها فرستادگان نجاشی هستند که آنان را از حبشه به سوی رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم گسیل داشت، تا آن جناب را از اسلام آوردنش آگهی دهند و آنان هفتاد نفر از رجال علمی کشورش بودند که در بین تمام علمای حبشه هم از جهت سن و هم از جهت علمیت از سایرین برتری داشتند و بنا بر نقل دیگر نجاشی از برگزیدگان اصحاب خود سی نفر را به حضور رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم گسیل داشت، وقتی فرستادگان نجاشی به مدینه آمده حضور رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بار یافتند، حضرت برای آنها سوره یاسین را تلاوت کرد، به محضی که گوشهایشان به صوت دلنشین آن جناب و به کلام دلنشین خدا آشنا شد به گریه درآمده و به حقانیت آن پی بردند، خدای تعالی در حقشان این آیه را نازل کرد: " ذلک بان منهم قسیسین و رهبانا... " ۴ - پانویس۵ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۵۳۷، برگرفته از مقاله «مسیحیان و بهشت». |