محمدرحیمخان علاءالدولهعلاءالدوله، محمدرحیمخان، از وزیران و رجال دورۀ ناصرالدین شاه بوده است. ۱ - نسب اونسب او به محمدحسینخان قاجار دولو، بیگلربیگی استرآباد و رئیس طایفۀ قاجارِ یوخاری باش میرسد. پدرش در ۱۱۵۲ به دستور رضا قلی میرزا، ولیعهد نادرشاه، خاندان شاه طهماسب دوم را در سبزوار کشت و به همین دلیل، افراد خاندانش از جمله محمد رحیم خان، به دارنده خنجر شمر معروف شدند. [۱]
پانویس ۲، محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، ج۱، ص۲۵، تاریخ منتظم ناصری.
[۲]
بداللّه مستوفی، شرحزندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۴.
۲ - زمان تولداز زمان تولد و دوران کودکی و جوانی محمدرحیم خان اطلاعی نداریم. او پس از مرگ برادر بزرگترش، حسنخان، به جای او به مقام نسقچی باشی (ریاست میرغضبها) گماشته شد. [۳]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۴۸.
[۴]
بداللّه مستوفی، شرحزندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۳۳.
در ۱۲۶۷، میرزا تقیخان امیرکبیر او را به حکومت خوی مأمور کرد. [۵]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۷۱۳.
[۶]
محمدامین ریاحی، تاریخ خوی (سیر تحولات اجتماعی و فرهنگی شهرهای ایران در طی قرون)، ج۱، ص۳۷۹.
سپس در ۱۲۷۰، [۷]
محمدتقی لسانالملک سپهر، ناسخالتواریخ تاریخ قاجاریه، ج۳، ص۱۲۳۴.
ناصرالدین شاه محمدرحیمخان را به حکومت نهاوند منصوب کرد و ریاست سواره خزل را به پسرش، عبداللّه خان، داد. [۸]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۷۸۵.
۳ - لقب علاءالدولهمحمدرحیمخان در ۱۲۷۸ لقب علاءالدوله گرفت. سپس، برای تعزیت درگذشت سلطان عبدالمجید خان و تهنیت جلوس سلطان عبدالعزیزخان [۹]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۸۴۰.
[۱۰]
محمدجعفر خورموجی، حقایقالاخبار، ص ۲۷۸.
در ۲۰ جمادیالآخرۀ همان سال به استانبول رفت. در آنجا مورد استقبال میرزا حسینخان مشیرالدوله (بعدآ سپهسالار)، وزیر مختار ایران در استانبول، و نوریبیگ، تشریفاتچیباشی دولت عثمانی، و سپس مورد التفات سلطان عثمانی قرار گرفت. علاءالدوله پس از تقدیم نامۀ ناصرالدین شاه به سلطان و انجام مأموریت خود، در رمضان همان سال به تهران بازگشت. [۱۱]
محمدجعفر خورموجی، حقایقالاخبار، ص ۲۷۸ـ۲۸۰.
۴ - حکومت زنجانعلاءالدوله در ۱۲۸۰ به حکومت زنجان و ولایت خمسه رسید [۱۲]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۵۷.
و در ذیحجه ۱۲۸۳، به صلاحدید میرزا یوسف مستوفیالممالک، به سمت بیگلربیگی تهران گماشته شد. [۱۳]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۸۸۶.
در ۱۲۸۴، ریاست قورخانه را به عهده گرفت. [۱۴]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۴۹.
[۱۵]
مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۳، ص۳۹۸ـ۳۹۹.
وی در ۱۲۸۷ حاکم قزوین شد و در ۱۲۸۸ منصب فراش باشیگری و حکومت همدان را نیز به عهده گرفت. [۱۶]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۹۲۵.
[۱۷]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۲، ص۴۶۹، .
در همان سال (۱۲۸۸)، ناصرالدین شاه مجلس دارالشورای کبری را تشکیل داد و علاءالدوله به عضویت این مجلس درآمد. [۱۸]
بداللّه مستوفی، شرحزندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۱۱.
در سال بعد نیز، ادارۀ کشیکخانه و منصب کشیکچیباشیگری را پذیرفت. [۱۹]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۹۳۳.
در ۱۲۹۰، به همراه ناصرالدین شاه به سفر اروپا رفت و در همین سفر، به طور موقت، به عنوان ایشیک آقاسیباشی مشغول ادارۀ امور ایشیکخانه گردید. پس از بازگشت از این سفر، ادارۀ فراشخانه و باغها و عمارتهای دولتی را برعهده گرفت. [۲۰]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۹۴۰ـ۱۹۴۸.
۵ - مقام وزارتعلاءالدوله در ۱۲۹۱ ــ که ناصرالدین شاه برای ادارۀ امور کشور، هیئت وزرای مختار دربار اعظم را تشکیل دادـ به مقام وزارت جنگ رسید [۲۱]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۹۵۳.
[۲۲]
بداللّه مستوفی، شرحزندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۳۳.
ولی در شوال همان سال از وزارت جنگ برکنار شد و میرزا حسینخان مشیرالدوله (سپهسالار) این سمت را برعهده گرفت. [۲۳]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۹۵۴.
همین مسئله به رقابت میان علاءالدوله و سپهسالار دامن زد و افراد ناراضی از سپهسالار (مانند عضدالملک، حسنعلیخان وزیر فواید عامه، مجدالملک وزیر وظایف و اوقاف، میرزاعلیخان وزیر رسائل) به دور علاءالدوله جمع شدند و برضد سپهسالار توطئه کردند. [۲۴]
مهدی ممتضالدوله، خاطرات ممتحنالدوله، ص۲۴۱ـ۲۴۲.
در ۱۲۹۲ که نام وزارت دربار به «وزارت دربار اعظم» تغییر یافت، علاءالدوله به مقام وزیر درباری رسید. [۲۵]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۹۵۸.
[۲۶]
تعلیقات محبوبی اردکانی، محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، ج۲، ص۷۱۳.
سپس ریاست ضرابخانه را نیز برعهده گرفت. [۲۷]
محمدرضا عباسی، حکومت سایهها: اسناد محرمانه و سیاسی میرزا حسینخا سپهسالار، ج۱، ص۱۷۶.
در ۱۲۹۴، ناصرالدین شاه رسیدگی به امور خوزستان و لرستان و همچنین ادارۀ گیلان را به سمتهای علاءالدوله افزود و او میرزا زکیخان ضیاءالملک را برای ادارۀ امور گیلان به آن ولایت فرستاد. [۲۸]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۹۷۱.
در ۱۲۹۸ به دلیل بینظمی هایی در آذربایجان، ناصرالدینشاه، مظفرالدین میرزا ولیعهد را به پایتخت فراخواند [۲۹]
محمودخان احتشامالسلطنه، خاطرات احتشامالسلطنه، ج۱، ص۵۱.
و علاءالدوله را با لقب امیرنظام و با نیروی کافی و اختیارات کامل برای انتظام امور به تبریز فرستاد. [۳۰]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۰۱۹ـ۲۰۲۰.
علاءالدوله امور آذربایجان را منظم کرد و به سبب شدت عملی که در این کار نشان داد، اهالی تبریز او را «آله قره ایت» یعنی سگ سفید و سیاه خواندند. [۳۱]
بداللّه مستوفی، شرحزندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۳۴.
پس از برقراری آرامش در آذربایجان، مظفرالدین میرزا در جمادیالآخره ۱۲۹۹ به تبریز مراجعت نمود و روز بعد در مراسم سلام، تمام امور ولایت را به امیرنظام واگذار کرد. [۳۲]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۰۳۸.
در همان سال، امیرنظام برای سرکشی به سرحدات غربی عازم ارومیه شد و از اواسط رجب تا اوایل رمضان، به مدت پنج ماه در خوی اقامت نمود. سپس به ارومیه رفت و در آن شهر در ۲۹ ذیقعده ۱۲۹۹ به مرض سکته درگذشت. [۳۳]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۱۹۸.
[۳۴]
محمودخان احتشامالسلطنه، خاطرات احتشامالسلطنه، ج۱، ص۴۸ـ۴۹.
به دلیل اختلافی که بین سپهسالار و علاءالدوله وجود داشت، مأموریت سپهسالار به خراسان و علاءالدوله به آذربایجان، نوعی تبعید محترمانه به حساب آمد و چون هر دو نفر به فاصله کمی از هم درگذشتند و هر دو، چند روز قبل از مرگ به سبب خدمات خود در محل مأموریتشان با دریافت نشان مورد التفات شاه قرار گرفتند، شایعه شد که ناصرالدین شاه در مرگ آنها دست داشته است. [۳۵]
توضیحات ۱ـ۲، محمودخان احتشامالسلطنه، ج۱، ص۵۱ـ۵۲.
۶ - فرزندان اومحمدرحیمخان علاءالدوله پنج پسر و یک دختر داشت. [۳۶]
محمودخان احتشامالسلطنه، خاطرات احتشامالسلطنه، ج۱، ص۹.
عبداللّهخان ناظمالسلطنه و محمدحسنخان حاجبالدوله از یک مادر و میرزا احمدخان علاءالدوله (علاءالدوله ثانی)، حسینعلیخان معینالدوله، محمودخان احتشامالسلطنه و محترمالملوک ماه رخسار خانم از زن دیگر علاءالدوله به نام سلطان خانم، دختر شاهزاده ملک ایرج میرزا (پسر فتحعلی شاه قاجار) بودند. [۳۷]
محمودخان احتشامالسلطنه، خاطرات احتشامالسلطنه، ج۱، ص۸ـ۹.
علاوه بر این، علاءالدوله با دختر اسداللّه میرزا نایبالایاله و دختر مصطفیخان قاجار دولو امیرتومان نیز ازدواج کرد که از آنها فرزندی نداشت. [۳۸]
محمودخان احتشامالسلطنه، خاطرات احتشامالسلطنه، ج۱، ص۱۶.
وی پس از ارتقا به مقامهای وزارت دربار اعظم و وزارت جنگ و پیشکاری آذربایجان و غیره، سمتهای قبلی خود را بین فرزندانش تقسیم کرد. بدین ترتیب، عبداللّهخان ناظمالسلطنه به ریاست کشیکخانه، محمودخان احتشامالسلطنه به ریاست غلامان، احمدخان علاءالدوله به ریاست سواران کشیکخانه و گارد مخصوص و محمدحسنخان حاجبالدوله به ریاست فراشخانه، سرایدارخانه و نسقخانه رسیدند. [۳۹]
مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۳، ص۴۰۰.
محمدرحیمخان علاءالدوله بناهایی نیز از خود باقی گذاشت. وی در ۱۲۸۸ عمارت سردر باب همایون را در عمارت خاصه سلطنتی بنا کرد. ناصرالدین شاه پس از تکمیل بنا از آن بازدید نمود و به دلیل تزیین اتاقها و تالارهای آن با اشیای خوب و نفیس، علاءالدوله را مورد تمجید قرار داد. علاءالدوله در همین سال و همزمان با بنای سردر باب همایون، خیابان دولت را نیز احداث کرد که به دروازه دولت منتهی میشد. [۴۰]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۹۲۸.
تکمیل عمارت مشهور به دربار اعظم، از دیگر کارهای محمدرحیمخان بود. این بنا اتاقهای متعدد بزرگی داشت و غالب رؤسای دوایر دولتی با بخشهای اداری خود، در قسمتهای مختلف آن مستقر بودند. [۴۱]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۸۶.
علاءالدوله قناتی در تهران احداث کرد که از شمالشرقی شهر سرچشمه میگرفت. [۴۲]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۱۲۴.
[۴۳]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۲، ص۶۹۳.
[۴۴]
مسعود نوربخش، تهران به روایت تاریخ، ج۴، ص۲۱۳۳ـ۲۱۳۴.
وی وقتی پیشکار مظفرالدین میرزا در تبریز بود (۱۲۹۹)، دستور داد سنگفرش همه کوچهها و خیابانهای شهر را تکمیل نمایند و پل آجی از پلهای مشهور تلخهرود تبریز را تعمیر و بازسازی کنند. [۴۵]
۱۱۳، محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، ج۱، ص۱۱۰.
علاءالدوله کتاب مثنوی را که به اهتمام میرزا طاهر مستوفی شیبانی کاشانی معروف به بصیرالملک، در ۱۲۹۹ تنظیم شده بود، چاپ کرد. خطاط این اثر، آقا سیدمحمدباقر خطاط بود. [۴۶]
محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۲۸۳.
[۴۷]
مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۳، ص۴۰۰ـ۴۰۱.
مجموعه اسناد علاءالدوله، شامل ۹۱۵ نامه است که در ۱۳۵۰ش سازمان اسناد ملی آن را خریداری کرده است. [۴۸]
سازمان اسناد ملی ایران، فهرست اسناد علاءالدوله و حشمتالدوله، ج۱، ص۲.
۷ - فهرست منابع(۱) محمودخان احتشامالسلطنه، خاطرات احتشامالسلطنه، چاپ سید محمدمهدی موسوی، تهران، ۱۳۶۷ش. (۲) محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش. (۳) همو، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار تهران، ۱۳۵۰ش. (۴) همو، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ـ۱۳۶۸ش. (۵) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، در قرن ۱۱، ۱۲، ۱۳ هجری، تهران، ۱۳۵۷. (۶) محمدرضا عباسی، حکومت سایهها: اسناد محرمانه و سیاسی میرزا حسینخا سپهسالار، تهران، ۱۳۷۲ش، محمدجعفر خورموجی، حقایقالاخبار، چاپ حسین خدیوهم، تهران، ۱۳۶۳ش. (۷) روزنامه ایران، شماره ۶۶، ۶ ذیقعده ۱۲۸۸. (۸) محمدامین ریاحی، تاریخ خوی (سیر تحولات اجتماعی و فرهنگی شهرهای ایران در طی قرون)، تهران، ۱۳۷۲ش. (۹) سازمان اسناد ملی ایران، فهرست اسناد علاءالدوله و حشمتالدوله، تهران (بیتا). (۱۰) محمدتقی لسانالملک سپهر، ناسخالتواریخ تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۷ش. (۱۱) بداللّه مستوفی، شرحزندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران، ۱۳۶۰ش، مهدی ممتضالدوله، خاطرات ممتحنالدوله، چاپ حسینقی خانقشقاقی، تهران ۱۳۶۲ش. (۱۲) مسعود نوربخش، تهران به روایت تاریخ، ج ۴، تهران، ۱۳۸۱ش؛ ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۵۹۱۹. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام
|