قرمطقرمط، رئیس و بنبانگذار قرمطیان بود. در اصل و نسب و نامش اختلافنظر وجود دارد. وی خشکه مقدسی از خود نشان میداد و به دینی آمیخته با بتپرستی، مسیحیت، آیین یهود و اسلام دعوت میکرد. ۱ - اصل و نسباو رئیس قرمطیان بود و در اصل و نسب و نامش اختلافنظر است؛ گفته میشود که نامش حمدان بن اشعث و یا بنا بر نقلی، فرج بن عثمان، و به قول سوم، فرج بن یحیی و یا حسین اهوازی است. قرمط لقب او بود و به زبان نبطی به معنای «سرخ چشم» است. قرمط اصلش از اهواز بود و در سال ۲۵۸ق به اطراف کوفه رفت و در آنجا نامور شد. ۲ - تشکیل گروهاو پارسایی و خشکه مقدسی از خود نشان میداد و به دینی آمیخته با بتپرستی، مسیحیت، آیین یهود و اسلام دعوت میکرد و مدعی بود اگر به دشمن خود اشاره کند، فوری شکست میخورد. مردم به او گرویدند و پیروان و رهروانش افزون شدند. از جمله کسانی که به او پیوستند زکرویة بن مهرویه و پسرانش یحیی و حسین و ابوسعید، حسن بن بهرام جنابی (از مردم اطراف قطیف و بحرین) و علی بن فضل قرمطی بودند. قرمط، ۳ - وضع نظام مالینظام مالیای وضع کرد که طبق آن، هر مرد و زن و کودکی موظف بود یک درهم صدقه بدهد، و در اینباره، این آیه را بر آنان خواند: «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزکّیهم بها...؛ از داراییهایشان صدقه بستان تا آنان را پاک و منزه سازی...» سپس مقرر کرد هر کس بخواهد داخل «سابقین» باشد و مؤمن خوانده شود، باید هفت دینار بپردازد. و به آنان گفت: این همان برهانی است که خداوند میفرماید: «... قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین؛ بگو اگر راست میگویید، حجت خویش بیاورید.» پس از آن، آنان را به پرداخت خمس از دارایی و ملکشان موظف کرد و به این آیه استدلال کرد: «و اعلموا انّما غنمتم من شیء فانّ لله خمسه...؛ بدانید هرگاه چیزی به غنیمت گرفتید، خمس آن، از آن خدا....» سپس «الفت» را بر آنان واجب کرد؛ یعنی همگان، دارایی و اموال خود را یکجا جمع کنند و درباره اموالشان چونان یک خانواده باشند و کسی بر دیگری برای به استفاده از آنها برتری و امتیازی نداشته باشد و در اینباره این آیات را برایشان خواند: «... و اذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا...؛ و از نعمتی یاد کنید که خدا بر شما ارزانی داشته است آن هنگام که دشمن یکدیگر بودید و او دلهایتان را به هم مهربان و به لطف او، برادر شدید.» و «... لو انفقت ما فی الارض جمیعاً ما الّفت بین قلوبهم ولکنّ الله الّف بینهم انه عزیز حکیم؛ اگر تو همه آنچه را که در روی زمین است انفاق میکردی، دلهای ایشان را به یکدیگر مهربان نمیکردی، ولی خدا دلهایشان را به یکدیگر مهربان کرد، که او پیروزمند و حکیم است.» ۴ - اعتقاداتسپس قرمط به آنان گفت: «شما به اموال نیازی ندارید، چون به زودی همه زمین از آن شما خواهد شد.» و آنان را به خرید اسلحه واداشت و در هر روستایی، یکی از افراد مورد اعتماد را برگزید و کلیه اموال آن روستا را اعم از خوراک، پوشاک، زینت آلات و گاو و گوسفند نزد او جمع کرد. آن فرد برهنگان را پوشاک و گرسنگان را خوراک میداد؛ تا آنجا که دیگر نیازمندی باقی نماند. سپس قرمط، آنان را به برپایی نظام اجتماعی بر پایه الفت فراخواند و از نظرش، الفت آنگاه به عالیترین شکل خود میرسید که داعیان (در شبی که تعیین کرده بود) مردان و زنان را گرد هم میآوردند و آنان با یکدیگر درمیآمیختند تا بدینگونه، دوستی میان آنان استوار شود. سپس قرمط میان آنان نوعی اشتراکی مالی و جنسی برقرار کرد و آنان را از نماز و روزه و دیگر واجبات معاف کرد و گفت: «همه این واجبات از دوش شما برداشته شد، اما خون مخالفان و اموالشان بر شما حلال است. شناخت و معرفتِ «صاحب حق»، شما را از هر چیز، بینیاز میکند و با معرفت او، دیگر از گناه یا عذابی نهراسید.» مرادش از صاحب حق، محمد بن اسماعیل بن امام جعفر صادق (علیهالسلام) بود. ۵ - تبلیغ اسماعیلیهاز متن فوق که ثابت بن سنان در کتابش اخبار القرامطه و دیگر مورخان نیز نقل کردهاند، چنین برمیآید که قرمط که نام حقیقی خود را زیر این لقب پنهان کرده بود، از داعیان اسماعیلی بود و هدفش از این دعوت، نابودی خلافت عباسیان و ایجاد کیش جدیدی بود که طبق آن، کمون (اشتراک) مالی و جنسی برقرار میشد و این دو مسئله، مایه فریب فقیران و دستاویزی برای کسانی بود که خواستار رهایی از قید و بند دین و اخلاق بودند و در نهایت، این دعوت، برای نابودی اسلام بود. قبایلی که در صحرای میان عراق و شام رفت و آمد میکردند، دعوت او را پذیرفتند و از طریق داعی او، علی بن فضل [۶]
ر. ک: رویدادهای تاریخ اسلام، ج۲، ص۱۷۸، شرح حال علی بن فضل، در در گذشتگان سال ۳۰۳ق.
دعوتش به یمن رسید و هم چنان باقی مانده قرمطیان در نجران و قطیف (غرب خلیج فارس) و در کوهستان «کبیه» در لاذقیه هستند و بیشتر آنان در اسماعیلیان و نصیریان و دیگر نحلهها از طوایف باطنی ادغام شدند و اخبار مربوط به قرمط در کتابهای تاریخی با اخبار داعیانش در هم آمیخت. [۱۰]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۴، ص۲۲۴.
[۱۳]
ثابت بن سنان، تاریخ اخبار القرامطه، ص۹۶.
[۱۴]
غالب، مصطفی، القرامطه، ص۳۴ به بعد.
[۱۵]
بدوی، عبدالرحمن، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۹۲ به بعد.
۶ - پانویس
۷ - منبععبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۱۵۸. |