زمان تقریبی مطالعه: 26 دقیقه
 

شهادت حضرت زهرا





شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، از وقایع مسلّم تاریخی است که منابع معتبر شیعه و اهل‌سنت بر صحت آن گواهی می‌دهند و برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابل‌ انکار نیست.
طبق مستندات تاریخی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) اندکی پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و در جریان هجوم عده‌ای از صحابه به‌ خانه‌ حضرت و آتش زدن خانه و... آسیب دیده در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی در مدینه به‌ شهادت رسید. پیکر دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به‌ وصیت خودش شبانه و مخفیانه دفن شد و قبرش هیچ‌گاه مشخص نشد. تاریخ شهادت آن حضرت دقیقا مشخص نیست و در روایات و منابع تاریخی، نقل‌های مختلفی را ذکر کرده‌اند، عده‌ای آن را چهل روز، برخی‌ ۷۲ روز، گروهی ۷۵ روز، عده‌ای‌ ۹۵ روز، گروهی سه ماه، و پاره‌ای دیگر شش ماه پس از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دانسته‌اند، اما بنا بر قول مشهور نزد شیعه، سوم جمادی‌ الثانی سال ۱۱ هجری قمری بوده است.


۱ - دیدگاه منابع اهل‌سنّت



شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام‌الله‌علیها) واقعیتی است که منابع حدیثی و تاریخ شیعه و سنّی بر آن گواه است. برخی به علت عدم آشنائی با حدیث و تاریخ، در این واقعیت تردید نموده‌اند. از این‌رو گوشه‌ای از این شواهد را تنها از منابع معتبر اهل‌سنّت بیان می‌کنیم.

۱.۱ - روایاتی از پیامبر


قال رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «... فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة». (فاطمه) اولین کسی از اهل بیتم می‌باشد که به من ملحق می‌گردد، پس بر من وارد می‌شود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...
قال ابن عباس: انّ الرّزیّة کُلَّ الرّزیة، ما حال بین رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بین کتابه. مصیبت تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نوشتارش حائل گردیدند.

۱.۲ - مقدمه شهادت


شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نه‌تنها از مسلّمات منابع معتبر شیعه، بلکه مهم‌ترین منابع اهل‌سنت بر آن شاهدند.
صحیح بخاری (معتبرترین کتاب، پس از قرآن در نزد اهل‌سنت) طلیعه این مصیبت را از قول ابن عباس در ضمن حدیثی چنین توصیف می‌کند «الرزیّة کلّ الزریّة» مصیبت آن مصیبتی که بر هر مصیبتی برتری دارد، بلکه آن مصیبتی که همه مصائب را در بر می‌گیرد، زمینه‌سازی برای این مصیبت عظمی بود.
ابن‌ عباس می‌گوید: چون بیماری رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شدید گردید، فرمود: چیزی بیاورید تا بر آن برای شما نوشته‌ای بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیماری چیره گردیده، کتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف کردند و جنجال بالا گرفت. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: از نزد من برخیزید درگیری در حضور من سزاوار نیست. پس ابن‌ عباس بیرون رفت و می‌گفت: مصیبت، تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نوشتارش حائل گردیدند.
«عن ابن‌ عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبیّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وجعه، قال: ائتونی بکتاب اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبیّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غلبه الوجع وعندنا کتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا و کثر الغلط، قال: قوموا عنّی و لاینبغی عندی التنازع، فخرج ابن‌ عباس یقول: انّ الرزیّة کلّ الرزیّة ما حال بین رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بین کتابه».

۱.۳ - آتش زدن خانه حضرت زهرا


بنابر نقل اهل‌سنت عمر بن خطاب در ماجرای آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) خطاب به حضرت گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش می‌زنم. این ماجرا در منابع فراوانی از اهل‌سنت آمده که فقط به‌چند نمونه آن اشاره می‌شود.

۱.۳.۱ - ابن‌ ابی‌شیبه


ابوبکر عبدالله بن محمد بن ابی‌شیبه، شیخ و استاد بخاری، در کتاب المصنف، می‌گوید:
«آنگاه که بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای ابوبکر بیعت می‌گرفتند. علی (علیه‌السّلام) و زبیر برای مشورت در این امر نزد فاطمه (سلام‌الله‌علیها) دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفت و شد می‌کردند. عمر بن خطاب با خبر گردید و به نزد فاطمه (سلام‌الله‌علیها) آمد و گفت: ‌ای دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)! به خدا در نزد ما کسی از پدرت محبوب‌تر نیست و پس از او محبوب‌ترین تویی!! و به خدا قسم این امر مرا مانع نمی‌شود که اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم که خانه را با آن‌ها به آتش کشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بیرون شد، علی (علیه‌السّلام) و ... به خانه برگشتند. پس فاطمه (سلام‌الله‌علیها) گفت: می‌دانید که عمر نزد من آمد، و به خدا قسم یاد کرده اگر شما (بدون اینکه با ابوبکر بیعت کنید) به خانه برگردید خانه را با شما آتش می‌زند؟ و به خدا قسم که او به سوگندش عمل خواهد کرد».
«حین بویع لابی بکر بعد رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کان علیّ والزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فیشاورونها ویرجعون فی امرهم، فلمّا بلغ ذلک عمر بن خطاب، خرج حتّی دخل علی فاطمة فقال: یا بنت رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) واللَّه ما احد احب الینا من ابیک وما احد احب الینا بعد ابیک منک، وایم اللَّه ما ذلک بمانعی ان اجتمع هؤلاء النفر عندک ان امرتهم ان یحرق علیهم البیت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائنی وقد حلف باللَّه لان عدتم لیحرقنّ علیکم البیت، وایم اللَّه لیمضینّ لما حلف علیه».

۱.۳.۲ - سیوطی و ابن‌ عبدالبر


روایتی با همین مضمون را سیوطی در مسند فاطمه، آورده است.
[۸] سیوطی، جلال‌الدین، مسند فاطمه، ص۳۶.
ابن‌ عبدالبر، در الاستیعاب، نیز این داستان را نقل کرده است.

۱.۳.۳ - بلاذری


چنانکه بلاذری می‌گوید: «ابوبکر به علی (علیه‌السّلام) پیام فرستاد تا با وی بیعت کند، امّا علی نپذیرفت، پس عمر با مشعلی آمد، فاطمه (سلام‌الله‌علیها) ناگاه عمر را با مشعل در خانه‌اش یافت، پس فرمود: یا بن الخطّاب! آیا من نظاره‌گر باشم و حال آنکه تو در خانه‌ام را بر من به آتش می‌کشی؟! عمر گفت: بلی».
«انّ ابابکر ارسل الی علیٍّ یرید البیعة، فلم یبایع فجاء عمر ومعه فتیلة فتلقته فاطمة علی الباب، فقالت فاطمة: یابن خطاب! اتراک محرقاً علیَّ بابی؟! قال: نعم».

۱.۳.۴ - ابوالفداء


ابوالفداء نیز می‌گوید: «سپس ابوبکر عمر بن خطاب را به‌سوی علی و آنانکه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بیرون کند. و گفت: اگر از دستور تو سرباز زدند با آنان بجنگ. پس عمر مقداری آتش آورد تا خانه را آتش زند. پس فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بر سر راهش آمد و فرمود: کجا؟ ‌ای پسر خطاب! آمده‌ای تا کاشانه ما را به آتش کشی؟! گفت: بلی. یا در آنچه امت وارد شده‌اند وارد شوند».
«ثمّ انّ ابابکر بعث عمر بن خطاب الی علیٍ ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمة (رضی اللَّه عنها) وقال: ان ابی‌ علیک فقاتلهم، فاقبل عمر بشیء من نار علی ان یضرم الدار، فلقیته فاطمة (رضی اللَّه عنها) وقالت: الی این یابن الخطّاب؟! اجئت لتحرق دارنا؟! قال: نعم، او یدخلوا فیمادخل فیه الامّة».
[۱۱] ابوالفداء، إسماعيل بن علی، المختصر في أخبار البشر، ج۱، ص۱۵۶. دار المعرفة، بیروت.


۱.۳.۵ - جوینی


عالم بزرگ سنی شافعی جوینی (استاد جمعی از علمای اهل‌سنت که یکی از شاگردانش (ذهبی) که به شاگردیش افتخار می‌کند و می‌گوید: سمعت من الامام المحدّث الاوحد الاکمل فخرالاسلام صدرالدّین ... و کان دیّناً صالحاً. ) از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کند که فرمود:
«چون به دخترم فاطمه می‌نگرم به‌یاد می‌آورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانه‌اش ذلّت وارد گردیده، از وی هتک حرمت شده، حقش غصب و ارثش منع شده، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمی‌آورد «یا محمداه» .... پس او اولین کسی از اهل‌بیتم می‌باشد که به من ملحق می‌گردد، پس بر من وارد می‌شود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...».
«. . وانّی لمّا رایتها ذکرت ما یصنع بعدی، کانّی بها وقد دخل الذّل بیتها وانتهکت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وکسرت جنبها واسقطت جنینها وهی تنادی: یا؛ محمداه... فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ َ محزونة مکروبة مغمومة مغصوبة مقتولة».

۱.۳.۶ - ذهبی


هنگامی با مشعل آتش برای تسلیت دختر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمدند که وی «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و ... موجب قتل محسن طفلی که هنوز پا به دنیا ننهاده بود گردید. چنانکه ابن‌ ابی‌دارم (آنکه ذهبی وی را «الامام الحافظ الفاضل... کان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده) جمله «انّ عمر رفس فاطمة حتّی اسقطت بمحسن؛ عمر لگدی بر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) زد تا محسن سقط گردید». را مورد تقریر و تائید قرار داده تا مورد نکوهش گروهی قرار گرفت. «کان ابن‌ ابی‌دارم مستقیم الامر عامة دهره ثم فی آخر ایامه کان اکثر ما یقرء علیه المثالب حضرته و رجل یقرء علیه ان عمر رفس فاطمة حتی اسقطت بمحسن».

۲ - شواهد تاریخی و حدیثی



روشن است زنی که در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانه‌اش و سقط‌ جنینش و ... مریض گردد و مرض او در زمان کوتاهی منجر به فوت وی شود، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب می‌گردد و به عامل جنایت مستند می‌باشد. از این‌رو است که ائمه معصومین و اهل‌بیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مادر خود را شهید می‌خواندند، چنانکه حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) فرمود: «انّ فاطمة (سلام‌الله‌علیها) صدیقة شهیدة».
با آنچه گفته شد جای تردیدی باقی نمی‌ماند و شهادت دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابل‌ انکار نیست. در عین‌حال باز هم این قصّه بر باورهای بسیاری سنگین می‌آید و جا دارد که فریاد برآورند که مگر خدا به پیامبرش نفرمود: «لولاک لما خلقت الافلاک» و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّی؛ فاطمه پاره تن من است»؟

۲.۱ - بخاری


چنانچه در صحت سخن بخاری تردید شود می‌توان به سخنان متعدد وی استناد کرد، وی مراسم خاک‌سپاری فاطمه را در نیمه‌شب دور از انظار خلیفه و ... ذکر کرده و می‌گوید:
چون فاطمه وفات کرد شوهرش علی (علیه‌السّلام) وی را شبانه به خاک سپرد و ابوبکر را خبر نکرد و خود بر او نماز گزارد؛ فلمّا توفّیت دفنها زوجها علیّ لیلاً و لم یؤذن بها ابابکر و صلّی علیها...
و باید پرسید چرا کراهت علی (علیه‌السّلام) از ملاقات با عمر را ذکر کرده؟ ... ان ائتناولا یاتنا احد معک کراهیّة لمحضر عمر.

۲.۲ - مسلم نيشابوری


مسلم هم همین جریان را نقل کرده و گفته است: که ابن‌ عباس بر این رزیّة چنان گریست که از اشک‌هایش ریگ‌ها تر شدند:
«قال ابن‌ عباس: یوم الخمیس وما یوم الخمیس، ثمّ بکی حتّی بلّ دمعه الحصی، فقلت یا بن عباس وما یوم الخمیس؟ قال: اشتدّ برسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وجعه فقال ائتونی اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعدی فتنازعوا وما ینبغی عند نبیّ تنازع، وقالوا ما شانه اهجر استفهموه، قال: دعونی...»
ابن‌ عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه‌ای، سپس گریست تا آب‌ دیدگانش ریگ‌ها را تر کرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چیست؟ گفت: بیماری رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شدید گشت، پس فرمود: بیاورید تا برای شما نوشتاری بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. پس نزاع کردند، و نزاع در نزد پیامبر سزاوار نیست و گفتند او را چه شده است، هزیان می‌گوید، از او جویا شویم، فرمود، رها کنید مرا ...

۲.۳ - منابع دیگر


ابن‌ ابی‌شیبه واقعه را روشن‌تر بیان کرده که تهدید به آتش کشیدن خانه را ذکر کرده:
آنچه به سند صحیح و معتبر ثابت و غیرقابل‌ انکار است، تهدید به آتش کشیدن خانه فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نیست. بلی، کلام ابن‌ ابی‌شیبه به‌تنهایی آتش زدن خانه را ثابت نمی‌کند، امّا بخاری با نقل بیعت نکردن علی (علیه‌السّلام) با ابوبکر از به آتش کشیدن خانه امام خبر می‌دهد، زیرا در نقل ابن‌ ابی‌شیبه خواندیم که عمر قسم یاد کرد اگر بیعت نکنند دستور می‌دهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آن‌چنان سوگند عمر جدّی بود که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) سوگند می‌خورد که عمر به قسمش وفا خواهد کرد. بخاری آورده است:
«فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بر ابوبکر غضب نمود پس با وی قهر کرد پس با او سخنی نگفت تا وفات نمود و بعد از پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شش ماه زندگی کرد... (و علی (علیه‌السّلام)) در این ماه‌ها بیعت نکرد.»
«فوجدت فاطمة علی ابی‌بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتّی توفیّت وعاشت بعد النّبیّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ستّة اشهر... ولم یکن یبایع تلک الاشهر.»
پس بنابراین چنانکه بلاذری در انساب الاشراف می‌گوید: «فلم یبایع فجاء عمر ومعه فتیلة»؛ عمر به مقتضای قسمش عمل کرد و بیت اهل‌البیت را به آتش کشید.
و آنچه برخی نقل کرده‌اند که علی (علیه‌السّلام) پس از تهدید ناگزیر از بیعت شد و نوبت به احراق نرسید، مخالف نقل بخاری است که در نزد اهل‌سنت از اعتبار بیشتری برخوردار است، و نیز شواهد حدیثی و تاریخی، آن را مردود می‌داند. بلی قافیه این مرثیه و نوحه با سرودن طلیعه آن به زبان هر سراینده‌ای جاری می‌شود، چون با قسم به آتش زدن خانه، و سپس برای وفا به قسم با مشعل به در خانه آمدن و سقط‌ جنین و ... از دنیا رفتن پس از مدت کوتاهی، قتل و شهادت و مستند به این مقدمات خواهد بود.
هرچند بعضی از ناقلین این مرثیه و مصیبت به‌نتیجه آن تصریح نکرده باشند. امّا همان‌طور که گذشت، این مرثیه به‌وسیله پدر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و فرزندانش ائمه اطهار، تا پایان سرائیده شد.

۳ - مصادیق آزار پیامبر



در ادامه به برخی از مصادیق آزار پیامبر اشاره می‌شود.

۳.۱ - ایذاء همسران پیامبر در آیات


از آیات سوره احزاب استفاده می‌شود که: جمعی سرزده و بدون اذن وارد خانه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌شدند. چون آن‌ها را دعوت به میهمانی می‌کردند، پس از پذیرایی دور هم می‌نشستند و با هم به‌گفتگوهای بیهوده و حتی آزار دهنده‌ای می‌پرداختند و گاه چون از زنان پیامبر چیزی می‌خواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح می‌کردند. پیامبر از این وضع آزرده می‌گشت، امّا حیا مانع بود تا آن‌ها را از این رفتارهای ناهنجار و ناشایسته منع کند. خداوند آیاتی را فرو فرستاد و آن‌ها را از این رفتار ناشایست خصوصاً در مورد همسران پیامبر بر حذر داشت.
«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ اِلاَّ اَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ اِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ اِناهُ وَ لکِنْ اِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَاِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَاْنِسینَ لِحَدیثٍ اِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَ اِذا سَاَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ اَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِن؛ ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به‌خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به‌شما برای صرف غذا اجازه داده شود، بدون اینکه چشم به ظرف غذای وی بدوزید، امّا هنگامی‌که دعوت شدید داخل شوید، و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید و (بعد از صرف غذا) به بحث و گفتگو ننشینید، این عمل، پیامبر را می‌آزارد، ولی از شما شرم می‌کند (و چیزی نمی‌گوید)، امّا خدا از (بیان) حق شرم ندارد. و هنگامی‌که چیزی از آنان (همسران پیامبر) می‌خواهید از پشت پرده بخواهید، این‌ کار برای پاکی دل‌های شما و آن‌ها بهتر است.»
و سپس فرمود: «وَ ما کانَ لَکُمْ اَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا اَنْ تَنْکِحُوا اَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ اَبَداً اِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیما؛ شما حق ندارید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بیازارید و پس از او با همسرانش ازدواج کنید این رفتار شما نزد خداوند بزرگ است.»
و پس از چند آیه می‌فرماید: «اِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَمُ اللَّهُ فیِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ وَ اَعَدَّ لهَمْ عَذَابًا مُّهِینًا؛ آنانکه خدا و پیامبرش را می‌آزارند، خداوند بر آن‌ها در دنیا و آخرت لعن می‌فرستد و برای آنان عذابی خار کننده آماده فرموده است.»

۳.۲ - ایذاء همسران پیامبر در روایات


شاید بتوان یکی از اهم مصادیق آزار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را داستانی که بخاری آورده است به‌شمار آورد.
حاصل داستان این است که زنان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تاریکی شب با پوشش کامل به مکانی که خلوت و مناسب بود برای قضا حاجت می‌رفتند. چون‌ سوده قد بلندی داشت یا تنومند بود، عمر وی را شناخت و فریاد برآورد که‌ ای سوده تو نمی‌توانی خود را از ما پنهان کنی، بدان که ما تو را شناختیم. سوده برمی‌گردد و به پیامبر شکوه می‌برد و آن حضرت می‌فرماید شما رخصت داده شده‌اید که برای حوائجتان خارج شوید. این داستان را بخاری در سه‌جا از کتاب صحیحش آورده است.
در كتاب التفسیر سورة الاحزاب در ذيل آيات فوق آمده است: عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَکَانَتْا مْرَاَةً جَسِیمَةً لَا تَخْفَی علی منیَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال یا سَوْدَةُ اَمَا والله ما تَخْفَیْنَ عَلَیْنَا فَانْظُرِی کَیْفَ تَخْرُجِینَ قالت فَانْکَفَاَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ فی بَیْتِی وَاِنَّهُ لَیَتَعَشَّی وفی یَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت یا رَسُولَ اللَّهِ انی خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِی فقال لی عُمَرُ کَذَا وَکَذَا... فقال انه قد اُذِنَ لَکُنَّ اَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِکُنَّ»
عایشه گفت: پس از آنکه آیه حجاب نازل گردید، سوده برای قضای حاجتش بیرون رفت، او زنی تنومند بود، ازاین‌رو نمی‌توانست خود را از کسانی که او را می‌شناختند پنهان کند، عمر بن خطاب او را دید، و گفت: ‌ای سوده! به خدا نمی‌توانی خود را از ما مخفی نگاه‌داری، پس فکر کن چگونه خارج‌شوی گفت: پس با دگرگونی بازگشت و بر پیامبر وارد شد و گفت: یا رسول اللَّه! من برای برخی از نیازهای خود بیرون رفتم: عمر به من چنین و چنان گفت ... پس پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: شما اجازه داده شده‌اید تا برای نیازهایتان خارج شوید.
در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن آمده است: «عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَیْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال اِنَّکِ والله یا سَوْدَةُ ما تَخْفَیْنَ عَلَیْنَا فَرَجَعَتْ الی النبی فَذَکَرَتْ ذلک له وهو فی حُجْرَتِی یَتَعَشَّی وَاِنَّ فی یَدِهِ لَعَرْقًا فَاَنْزَلَ علیه فَرُفِعَ عنه وهو یقول قد اَذِنَ الله لَکُنَّ اَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِکُنَّ»
عایشه گفت: شبی سوده بنت زمعه بیرون رفت، عمر او را دید و شناخت، و گفت: به خدا‌ ای سوده نمی‌توانی خود را از ما مخفی نگاه‌داری گفت: به‌سوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بازگشت، پس ماجرا را برای آن حضرت نقل کرد و او (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرمود: خدا به شما اجازه داده است تا برای نیازهایتان خارج شوید.
در كتاب الوضوء باب خروج النساء الی البراز آمده است: «عن عَائِشَةَ اَنَّ اَزْوَاجَ النبی کُنَّ یَخْرُجْنَ بِاللَّیْلِ اذا تَبَرَّزْنَ الی الْمَنَاصِعِ وهو صَعِیدٌ اَفْیَحُ فَکَانَ عُمَرُ یقول لِلنَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) احْجُبْ نِسَاءَکَ فلم یَکُنْ رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لَیْلَةً من اللَّیَالِی عِشَاءً وَکَانَتْ امْرَاَةً طَوِیلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ الا قد عَرَفْنَاکِ یا سَوْدَةُ حِرْصًا علی اَنْ یَنْزِلَ الْحِجَابُ»
عایشه گفت: همسران پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شب برای قضای حاجت به زمین وسیعی می‌رفتند، عمر به پیامبر می‌گفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان، امّا پیامبر (به نصیحت عمر) عمل نمی‌کرد تا شبی سوده بنت زمعه که قامتی بلند داشت پس از پاسی از شب بیرون شد، پس عمر فریاد برآورد: ‌ای سوده بدان که تو را شناختیم، چون وی بر نزول آیه حجاب حریص بود.

۳.۳ - شان نزول آیات


معمولاً مفسرین شأن نزول آیات فوق را دو قضیّه ذکر کرده‌اند.
۱. داستانی که در بخش قبلی گذشت.
۲. اینکه یکی از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: چون پیامبر از دنیا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم کرد، این سخن به آن حضرت رسیده بسیار آزرده شد، پس آیات فوق نازل گردید.
گروهی از مفسران این شان نزول را ذکر کرده‌اند از آن جمله است طبری در جامع البیان و آلوسی در روح المعانی و ابن‌ کثیر در تفسیر القرآن العظیم، ابن‌ کثیر، صحابی مورد شان نزول آیه را طلحه و همسری را که در نظر داشته عایشه دانسته است.
با وجود اینکه داستان عمر و سوده بعد از نزول آیه حجاب واقع گردیده به‌طوری‌که در متن حدیث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عین‌حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذیت و آزار‌ ام‌المؤمنین سوده، حرم پیامبر را (که موجب آزردگی رسول خدا شده و یکی از اسباب نزول آیه شریفه (و ما کان لکم ان تؤذوا رسول اللَّه) حق اذیت و آزار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ندارید) جزء فضائل عمر و یا به تعبیر دیگر از موافقات عمر به‌شمار آورده‌اند.
مثلاً آلوسی پس از قبول اینکه کار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده، حرم رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و آزردن او است، می‌گوید: عمر در این‌کار عیبی نمی‌دیده، چون گمان می‌کرده که بر این‌کار خیر عظیمی مترتب می‌گردد.
«وذلک احد موافقات عمر (رحمة‌الله‌علیه) وهی مشهورة، وعدّ الشّیعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فیه من سوء الادب وتخجیل سوده حرم رسول اللَّه (صلی الله علیه و سلم) وایذائها بذلک. واجاب اهل السّنة، بعد تسلیم صحة الخبر انّه (رحمة‌الله‌علیه) رای ان لاباس بذلک، لما غلب علی ظنّه من ترتب الخیر العظیم...»
و نیز بخاری (یا برخی از راویان حدیث) در کتاب وضوء، این داستان را چنین توجیه کرده‌اند که این اهانت و سوء ادب «حرصاً علی ان ینزل الحجاب» بوده.
و حال آنکه خود در تفسیر سوره احزاب گفته است: این داستان پس از نزول آیه حجاب بوده است.
این امر موجب گردیده تا برخی از شارحان بخاری ناگزیر شوند برای جمع بین این احادیث بگویند شاید این داستان مکرّر تحقق یافته است. «قال الکرمانی: فان قلت: وقع هنا انّه کان بعد ضرب الحجاب، وتقدم فی الوضوء انّه کان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتین.»

۴ - دلایل سکوت در مقابل جسارت‌ها



به‌هرحال، آنگاه که حکومت در دست پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و آنان محکوم بودند، بر آن حضرت جرئت می‌کردند. گاه با آرزوی رحلت پیامبر، خیال ازدواج با همسرش را در سر می‌پروراندند، گاه با عبارات توهین‌آمیزی همسران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را مخاطب قرار می‌دادند. امّا هنوز جای سؤال است که چرا از شجاعت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و علی (علیه‌السّلام) نمی‌هراسیدند و جرات می‌کردند؟ یا به تعبیر دیگر، چرا پیامبر و علی (صلوات‌الله‌علیهما) از شجاعت و غیرت خود بهره نمی‌گرفتند تا مخالفان چنان جرأت کنند و بر آن‌ها چیره شوند؟

۴.۱ - امتثال امر الهی


اولاً: خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همانند دیگران نیستند. آنچه آنان را به عکس‌العمل وا‌ می‌دارد فقط امر الهی و رضای اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصی، دفاع از خود و متعلقات خود حرکت نمی‌کنند. بلکه تنها مدافع دین و تابع وظیفه و امر الهی‌اند. حضرت علی (علیه‌السّلام) تنها بر اساس امر و فرمان عمل می‌کرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر کرد.

۴.۲ - حفظ دین


ثانیاً: روشن است که اگر به همسر یا مادر و خواهر کسی (هرچند ضعیف و غیرشجاع) هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمی‌خیزد، امّا اگر بداند که مهاجمین می‌خواهند با تحریک احساسات، وی را به عکس‌العمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصی با تدبیر و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد، هیچ‌گاه دشمن را با عکس‌العمل به اهدافش نمی‌رساند.
علی (علیه‌السّلام) می‌دانست آشوب و جنجال هدف مهاجمین است تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را برای معرّفی حق، از علی و فاطمه (علیهماالسلام) بگیرد. علی با صبر و بردباری نقشه شوم مهاجمین را خنثی کرد و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤولیت بزرگ خود را برای حفظ دین ایفا و حجت را تا روز قیامت بر خلق تمام کرد.

۴.۳ - جلوگیری از تحریف تاریخ


سکوت امام علی (علیه‌السّلام) در برابر هجوم به خانه آن حضرت، پرسش‌های فراوانی را پیش روی تاریخ قرارداد که از آن جمله است: چرا خورشید عُمْر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به آن زودی غروب کرد؟ آیا به مرگ طبیعی بود؟ تهدید به آتش کشیدن خانه در آن تأثیر نداشت؟ آتش زدن در خانه چطور؟ در به پهلو زدن چطور؟ سقط‌ جنین و بیماری پس از آن باعث شهادت نبود؟ اگر این‌ها نبود؟ یا این‌ها موجب شهادت نبود؟ پس چرا: همان‌طور که بخاری و مسلم می‌گویند: فاطمه (سلام‌الله‌علیها) تا آخر عمر از ابوبکر قهر بود؟ «فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فهجرت ابابکر فلم تزل مهاجرته حتی توفّیت». «فوجدت فاطمة علی ابی‌بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلّمه حتّی توفّیت».
چرا در بخاری آمده است: فاطمه (سلام‌الله‌علیها) پنهان به خاک سپرده شد؟ «فلمّا توفّیت دفنها زوجها علیٌّ لیلاً ولم یؤذن بها ابابکر و صلّی علیها.» چرا چنانکه بخاری نقل کرده: نیمه‌شب دفن گردید؟
چرا قبر تنها یادگار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنوز مخفی است؟ چرا پس از گذشت سال‌ها از این ماجرا، مسلم آورده است که: علی (علیه‌السّلام) ابوبکر و عمر را کاذب، آثم، غادر و خائن می‌دانست؟
قال عمر لعلی و عباس: «فرایتماه (ابابکر) کاذباً آثماً غادراً خائناً... فرایتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً...»
شاید اگر پس از آنچه بر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) گذشت علی (علیه‌السّلام) بپا می‌خاست و با ضاربین و قاتلین فاطمه (سلام‌الله‌علیها) درگیر می‌شد. امروز تحریف‌گران تاریخ می‌گفتند علی برای گرفتن حکومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگیری‌ها فاطمه کشته شد و علی (علیه‌السّلام) قاتل فاطمه است. دیگر پاسخ سؤالات فوق چنین روشن نبود.
این قبیل امور از تحریف‌گران تاریخ بعید نیست، چه اینکه انکار شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) کمتر از این نمی‌باشد.
تحریف‌گران تاریخ، توجیه‌کنندگان حقایق، در مورد شهید جنگ صفین، عمّار یاسر که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده بود: «یقتله الفئة الباغیة»
«فراه النّبیّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فینفض التّراب عنه ویقول: تقتله الفئة الباغیة ویح عمّار یدعوهم الی الجنّة ویدعونه الی النّار» تو را گروهی سرکش به شهادت می‌رسانند.
چون صدور این حدیث از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مورد اتفاق بود و قابل‌انکار نبود و یکی از ادلّه روشن بغی و بطلان قاتلین عمّار و رهبرشان بود، آنانکه برای دفاع از معاویه از هیچ مکابره‌ای روی‌گردان نبودند، روز را تاریک و شب را روشن معرفی می‌کردند، مگر نگفتند علی قاتل عمّار است؟ چون وی را به جنگ آورده است؟! غافل از اینکه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ادامه سخنش فرموده بود: «یدعوهم الی الجنّة و یدعونه الی النار»
عمّار آنان را به‌سوی بهشت می‌خواند و آنان عمّار را به‌سوی آتش دعوت می‌کنند و به این وسیله پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مخالفان علی (علیه‌السّلام) و رهبرشان را مصداق آیه شریفه: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً یَدْعُونَ اِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ؛» قرار داد.

۵ - پانویس


 
۱. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۲، ص۳۵.    
۲. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۳۴.    
۳. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۳۴.    
۴. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۹، کتاب المغازی، باب مرض النّبیّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و وفاته، حدیث ۴۴۳۲.    
۵. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۷، ص۱۲۰، کتاب المرض و الطب، باب قول المریض قوموا عنّی، حدیث ۵۶۶۹.    
۶. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۹، ص۱۱۱، کتاب الاعتصام، باب کراهیة الخلاف، حدیث ۷۳۶۶.    
۷. عبداللَّه بن محمد بن ابی‌شیبه، ابوبکر، کتاب المصنف، ج۷، ص۴۳۲، حدیث۳۷۰۴۵، کتاب الفتن.    
۸. سیوطی، جلال‌الدین، مسند فاطمه، ص۳۶.
۹. ابن‌عبدالبر، ابوعمر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۵.    
۱۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۶.    
۱۱. ابوالفداء، إسماعيل بن علی، المختصر في أخبار البشر، ج۱، ص۱۵۶. دار المعرفة، بیروت.
۱۲. ذهبی، شمس‌الدین، تذکرة الحفاظ، ج۴، ص۱۹۹.    
۱۳. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۲، ص۳۴-۳۵، طبع بیروت.    
۱۴. ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۱۲۶.    
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۵۸، ح ۲.    
۱۶. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۳۹.    
۱۷. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۷.    
۱۸. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۳۹.    
۱۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۲۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۲۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷.    
۲۲. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۱۲۰.    
۲۳. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۷، ص۳۸.    
۲۴. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۴۱، ص۱۴۶.    
۲۵. آلوسی، شهاب‌الدین، تفسیر روح المعانی، ج۲۲، ص۷۲.    
۲۶. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، کتاب الوضوء، باب ۱۰۹ خروج النّساء الی البراز.    
۲۷. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، کتاب الوضوء، باب ۱۰۹ خروج النّساء الی البراز.    
۲۸. عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۸، ص۳۹۱.    
۲۹. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۷۹.    
۳۰. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۳۹.    
۳۱. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۸۰.    
۳۲. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۳۹.    
۳۳. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۰، کتاب الجهاد و السیر، باب ۱۵، ح ۵۲.    
۳۴. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۳۹.    
۳۵. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۸۰.    
۳۶. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۷۷.    
۳۷. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۹۷.    
۳۸. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۹۷.    
۳۹. قصص/سوره۲۸، آیه۴۱.    


۶ - منبع



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) واقعیتی انکارناپذیر».    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.