درویش خسرودرویش خسرو، از صوفیان نقطوی در عهد شاه عباس اول صفوی در قزوین میباشد و نیاکانش به کناسی و چاهکنی اشتغال داشتند. فهرست مندرجات۲ - دوران شاه طهماسب اول ۲.۱ - شرکت در درس فقه ۲.۲ - ساخت تکیهای بزرگ ۳ - دوران شاه عباس ۳.۱ - نزدیکان درویش خسرو ۳.۲ - مهمترین اندیشه نقطویان ۳.۳ - شاه نقطوی ۳.۴ - لشکرکشی به لرستان ۳.۵ - خودکشی درویش کوچک ۳.۶ - کنارهگیری شاه از سلطنت ۳.۷ - قتل درویش خسرو ۳.۸ - فرار به هند ۴ - منابع ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - آیین نقطویهاو از مردم تهیدست درب کوشک قزوین بود. از زندگی او تا پیش از برپایی حلقۀ درویشی در قزوین، اطلاعی در دست نیست. او از پیشۀ نیاکانش دست کشید و چندی به سیاحت پرداخت و بعد از آگاهی از آیین نقطویه، به قزوین بازگشت و در سلک آنان درآمد. [۱]
رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضةالصفای ناصری، ج ۱۲، ص ۶۶۶۷، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰.
[۲]
اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، ج۲، ص۷۴۵، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷.
۲ - دوران شاه طهماسب اولخسرو در زمان شاه طهماسب اول در یکی از مساجد قزوین بساط درویشی گسترد و در اندک زمانی شهرت یافت و خود را درویش خسرو خواند. علمای قزوین، مردم را از مصاحبتش منع کردند و اقوال او را خلاف شریعت خواندند. شاه طهماسب که به شدت شریعتخواه بود، او را نزد خود خواند و در حضور علما از اعتقادات او سؤال کرد و چون در پاسخهای وی چیزی خلاف اصول تشیع و شریعت اسلام نیافت، وی را رها کرد، اما او را از نشستن در مسجد و برپایی مجلس وعظ منع نمود. ۲.۱ - شرکت در درس فقهخسرو برای آنکه بدگمانی فقیهان از بین برود، مدتی در مجلس درس فقه علما حاضر میشد و جمعهها هم در مسجدجامع نماز میگزارد و بنابراین، کسی متعرض او نمیشد. [۳]
رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضةالصفای ناصری، ج ۱۲، ص ۶۶۶۷، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰.
[۴]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۵۱۵ـ۵۱۶، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
[۵]
اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، ج۲، ص۷۴۵، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷.
۲.۲ - ساخت تکیهای بزرگبعد از مرگ شاه طهماسب، درویش خسرو به مسجد کوچکی در جوار خانهاش رفت و دوباره مریدانی گرد خود جمع کرد. کمکم تعداد پیروانش زیاد شد و به یاری آنان تکیهای بزرگ ساخت و مقیم آنجا شد. [۶]
رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضةالصفای ناصری، ج ۱۲، ص ۶۶۶۸، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰.
[۷]
اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، ج۲، ص۷۴۶، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷.
۳ - دوران شاه عباسروزی شاه عباس به تکیۀ او رفت و درویش به ثناگویی وی پرداخت. از آن به بعد، شاه و بسیاری از رجال و امرا به تکیه او میرفتند و هدایایی میبردند و همین امر، موجب اقبال بیش از پیش مردم به او شد. شاه به نزدیکان خود گفته بود که رفت و آمد من به تکیۀ درویش خسرو از آن روست که وی به الحاد شهرت یافته و منظور من این است که اگر این شهرت، دروغ است، وی را مبرا سازم و اگر حقیقت دارد، او و مریدانش را از میان بردارم. [۸]
رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضةالصفای ناصری، ج ۱۲، ص ۶۶۶۸، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰.
[۹]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۵۱۶، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
[۱۰]
ملاجلالالدین منجم، تاریخ عبدی یا روزنامه ملاجلال، ج۱، ص۱۲۱، (بیجا)، انتشارات وحید، ۱۳۶۶.
[۱۱]
اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، ج۲، ص۷۴۶، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷.
۳.۱ - نزدیکان درویش خسرودر میان نزدیکان درویش خسرو، یوسفی خراسانی معروف به ترکشدوز، و درویش کوچک بهلهدوز از دیگران مشهورتر بودند. محبت شاه به یوسفی و توجهش به درویش کوچک، موجب شد که آنان به شاه اعتماد کنند و اسرار خود را نزد او افشا سازند. [۱۲]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، ج۱، ص۵۱۷، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
[۱۳]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، ج۱، ص۵۲۰، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
[۱۴]
اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، ج۲، ص۷۴۶، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷.
۳.۲ - مهمترین اندیشه نقطویانهزارهگرایی و باور به موعود هزاره، مهمترین وجه اندیشۀ نقطویان در دورۀ شاه عباس بود. ۳.۳ - شاه نقطوینرمش ظاهری شاه با نقطویان و حتی تأثیراتی که از آنان پذیرفته بود، [۱۵]
کیخسرو اسفندیار، دبستان مذاهب، ج ۱، ص ۲۷۶ـ۲۷۷، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران ۱۳۶۲.
سبب شد که این گروه تلاش کنند وی را به عنوان شاه نقطوی در موعود هزاره برگزینند.۳.۴ - لشکرکشی به لرستاندرویش خسرو در شوال ۱۰۰۱، قبل از سفر شاه به لرستان برای سرکوبی شاهوردی خان لر عباسی، به شاه پیشنهاد کرد که از سفر لرستان منصرف شود و اگر ناگزیر از سفر است تا قبل از حلول محرّم ۱۰۰۲، که موعود هزاره و آغاز دور نقطوی است، به پایتخت بازگردد تا بار دیگر به پادشاهی برسد، چرا که او بیش از سایر مریدان استعداد شاهی دارد. [۱۶]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۵۱۷ـ۵۱۸، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
طرح این موضوع، اعلام خطر جدّی برای شاه محسوب میشد، خصوصا که درویش خسرو و پیروانش به شاه تضمین داده بودند که اگر او علما و فضلایی را که به گمان آنان راه باطل در پیش گرفته بودند، بکشد، آنان سپاهی پنجاه هزار نفری از پیروان خود را برای حمایت از شاه در کشورگشاییهایش، در اختیار او قرار خواهند داد. [۱۷]
ملاجلالالدین منجم، تاریخ عبدی یا روزنامه ملاجلال، ج۱، ص۱۲۱، (بیجا)، انتشارات وحید، ۱۳۶۶.
هنگامی که شاه در میانۀ راه به حوالی خرقان رسید، این موضوع را درویش کوچک، به عنوان پیک درویش خسرو، بار دیگر با شاه مطرح کرد. شاه برای آنکه در سفر از جانب نقطویان قزوین آسوده باشد، درویش کوچک را با پنج تومان و یک خلعتی به سوی درویش خسرو بازگرداند. [۱۸]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۵۱۹، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
[۱۹]
ملاجلالالدین منجم، تاریخ عبدی یا روزنامه ملاجلال، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲، (بیجا)، انتشارات وحید، ۱۳۶۶.
و از بیم آنکه مبادا نقطویان فتنهای ایجاد کنند، بلافاصله جارچیباشی را برای دستگیری درویش خسرو و پیروانش به قزوین گسیل داشت و سفارش کرد که درویش کوچک و درویش یوسفی ترکشدوز را از قزوین به اردوی شاه بفرستند. [۲۰]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۵۲۰، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
۳.۵ - خودکشی درویش کوچکدرویش کوچک، بر اساس اعتقاد نقطویه به تناسخ، در راه خودکشی کرد و هنگام مرگ گفت: «رفتیم تا در دورۀ دیگر بیاییم». [۲۱]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۵۲۱، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
[۲۲]
اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، ج۲، ص۷۴۸، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷.
در این ایام، اعتقاد به موعود هزاره و خطر انتقال سلطنت صفویان به نقطویان، در ارکان دولت هم رسوخ کرده بود. ۳.۶ - کنارهگیری شاه از سلطنتهمزمان با سرکوبی نقطویان قزوین، ملاجلال منجمباشی، ستارۀ دنبالهداری را در آسمان دید و آن را به مرگ سلطان تعبیر کرد. وی برای رفع نحوست این حادثه، از شاه خواست سه روز از سلطنت کنارهگیری کند و یکی از مجرمان محکوم به مرگ را به جای خود بنشاند. یوسفی ترکشدوز را نیز به اردوی شاه آوردند و از او دربارۀ ستارۀ دنبالهداری که در آسمان مشاهده شده بود، سؤال کردند. او نیز ستاره را نشانۀ تبدیل سلطنت معنوی یکی از نقطویان به سلطنت دنیوی دانست. به این ترتیب، شاه سه روز از سلطنت کنار رفت و یوسفی را به جای خود نشاند و بعد از سه روز او را کشت و خود مجددا به تخت سلطنت نشست. [۲۳]
رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضةالصفای ناصری، ج ۱۲، ص ۶۶۶۹ـ۶۶۷۰، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰.
[۲۴]
ملاجلالالدین منجم، تاریخ عبدی یا روزنامه ملاجلال، ج۱، ص۱۲۲، (بیجا)، انتشارات وحید، ۱۳۶۶.
[۲۵]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۵۲۱ـ۵۲۳، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
[۲۶]
اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، ج۲، ص۷۴۶ـ۷۴۷، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷.
۳.۷ - قتل درویش خسروشاه پس از بازگشت از سفر لرستان، در حضور علما از درویش خسرو پرسشهایی کرد و نقطوی بودن او بر شاه مسلّم گشت و نیز در تکیۀ او خمهای شراب پیدا کردند. از اینرو، شاه فرمان قتل او را صادر کرد و فرمان داد قبل از اجرای حکم، او را بر جهاز شتر بیاویزند و در قزوین بگردانند. [۲۷]
رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضةالصفای ناصری، ج ۱۲، ص ۶۶۶۸، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰.
[۲۸]
اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، ج۲، ص۷۴۸ـ۷۴۹، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷.
[۲۹]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
بعد از بدار آویختن او، جسدش را یک هفته بردار باقی گذاردند. [۳۰]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۵۲۳، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
رضاقلی خان هدایت [۳۱]
رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضةالصفای ناصری، ج ۱۲، ص ۶۶۶۸، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰.
، اتهامات دیگری هم به آنها زده و تکیۀ درویش خسرو را محل لهو و لعب و جماع و لواط خوانده است که به نظر میرسد مبالغه کرده باشد.۳.۸ - فرار به هندبعد از قتل درویش خسرو و مریدانش در قزوین، شاه فرمان داد در کاشان و اصفهان و دیگر شهرها، همۀ نقطویان را نابود کنند. [۳۲]
محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۵۲۳ـ۵۲۶، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳.
[۳۳]
رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضةالصفای ناصری، ج ۱۲، ص۶۶۷۰، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰.
[۳۴]
اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، ج۲، ص۷۴۹، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷.
ازاینرو، بسیاری از نقطویان به هند فرار کردند و از آن زمان هند پناهگاه این گروه شد. [۳۵]
اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، ج۲، ص۷۴۹ـ۷۵۰، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷.
۴ - منابع(۱) اسکندربیگ منشی، عالمآرای عباسی، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷. (۲) محمود بن هدایتاللّه افوشتهای نطنزی، نقاوةالآثار فی ذکر الاخیار، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳. (۳) محمد بن محمود دهدار شیرازی، رسائل دهدار، چاپ محمدحسین اکبری ساوجی، تهران ۱۳۷۵. (۴) علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، جنبش نقطویه، قم، ۱۳۸۳. (۵) رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضةالصفای ناصری، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰. (۶) ملاجلالالدین منجم، تاریخ عبدی یا روزنامه ملاجلال، (بیجا)، انتشارات وحید، ۱۳۶۶. (۷) کیخسرو اسفندیار، دبستان مذاهب، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران ۱۳۶۲. ۵ - پانویس
۶ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «درویش خسرو»، شماره۵۴۷۸. |