خطاطی ایراناز آغاز ورود اسلام به ایران و رواج خط عربی در این سرزمین، ایرانیان همواره نقش مهمی در پیشبرد و تحولات خطوط اسلامی داشته اند. فهرست مندرجات۲ - خطاطی در زمان سامانیان ۳ - خطاطی در دوره غزنویان ۴ - خط در زمان سلجوقیان ۵ - خط در سده ششم ۵.۱ - اقلام ایرانی تا سده هفتم ۶ - خط در سده هفتم ۷ - خط در سده هشتم ۷.۱ - پیدایش قلم ایرانیِ تعلیق ۷.۲ - پیدایش قلم ایرانیِ نستعلیق ۸ - خط در سده نهم ۸.۱ - رواج تعلیق و نستعلیق بین کاتبان عثمانی ۹ - خط در سده دهم (عصر صفویان) ۱۰ - خط در سده یازدهم ۱۱ - خط در سده دوازدهم ۱۱.۱ - پیدایش خط شکسته نستعلیق ۱۲ - خط در سده سیزدهم ۱۳ - پانویس ۱۴ - منبع ۱ - نقش ایرانیان در تحولات خطوط اسلامیاز آغاز ورود اسلام به ایران و رواج خط عربی در این سرزمین، ایرانیان همواره نقش مهمی در پیشبرد و تحولات خطوط اسلامی داشته و حتی در موارد بسیاری پیشگام این تحولات بوده اند. حضور کسانی چون مالک بن دینار بن دادبهار بن دادبه و عبدالحمید کاتب در دوره امویان (حک: ۴۱ـ ۱۳۲) و ابراهیم و یوسف سجزی در عهد عباسیان (حک: ۱۳۲ـ ۶۵۶) گواه جایگاه خوشنویسان ایرانی در زمان شکوفایی تمدن اسلامی است (رجوع کنید به مقاله خطاطی، پیشینه). گویا نیاکان ابن مُقله اهل فارس بودهاند و خود او نیز در زمان خلافت مقتدر عباسی یک بار به حکومت نواحی فارس رسید و بار دیگر به فارس تبعید شد. [۱]
حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ج۱، ص۵۱، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش.
[۲]
مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، ج۴، ص۱۰۱۵ـ۱۰۱۶، تهران ۱۳۶۳ش.
همین حضور او، در رواج خطاطی در ایران مؤثر بود.۲ - خطاطی در زمان سامانیاننسخه نویسی در زمان سامانیان (حک: ۲۶۱ـ۳۹۵) رواج داشت و کسانی چون ابواحمدبن ابی بکر، کاتب امیراسماعیل سامانی، در دستگاه این خاندان فعالیت میکردند. یکی از کهن ترین مصحف های ایرانی موجود، به قلم کوفی در عهد نوح بن نصر سامانی (حک: ۳۳۱ـ۳۴۳) کتابت شده است. [۳]
نجیب مایل هروی، تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی، ج۱، ص۸۶، تهران ۱۳۸۰ش.
[۴]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۱۷۴، اصفهان ۱۳۵۰ش.
ابن بوّاب در دربار آل بویه به مقام کتابداری بهاءالدوله رسید و علی بن خَلَف فخرالملک، وزیر آل بویه، او را به ندیمی خود برگزید. در صفحه های آغازین مصحفی به خط ابن بوّاب که در ۳۹۱ در بغداد کتابت شد، نام علی بن ابی طالب علیهالسلام آمده است [۵]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۶۶.
که نشان میدهد ابن بوّاب گرایش شیعی حامیان بویهی خود را محترم میداشته است. شیوه ابن بوّاب را شاگردان و پیروان ایرانی او از جمله مهیار دیلمی، ابویوسف محمدبن اسماعیل گلپایگانی، عبدالمؤمن بن صفی الدین اصفهانی که به قولی شاگرد مستقیم ابن بوّاب بوده است، ابراهیم بن هلال صابی ، ابوالمعالی رازی، و محمودبن مسعود ابهری تا پایان سده ششم در ایران ادامه دادند. [۶]
ناجی زین الدین، مصورالخط العربی، ج۱، ص۳۷۷، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
[۷]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۳۰۵ـ۳۰۶، اصفهان ۱۳۵۰ش.
۳ - خطاطی در دوره غزنویان۹۱۵۱۷۰۰۱۰۸ برخی مصحفها و کتابهای دیگری که در دوره غزنویان (حک: ۳۶۶ـ۵۸۳) تحریر شده، نشان از تداوم خطاطی در ایران دارد. از جمله مصحفی (با تاریخ ۴۱۸) به خط عیسی بن عبداللّه بلخی و کتابهای صفات الشیعة شیخ صدوق (با تاریخ ۳۹۱) به قلم نصراللّه بن عبداللّه قزوینی و تفسیر قرآن پاک (متعلق به اواخر سده چهارمِ یا اوایل سده پنجم). همچنین بخشهایی از قرآن به خط ابوعَمرو عثمان بن حسین ورّاق غزنوی در ۴۶۴ و ۴۶۶ به قلم کوفی ایرانی خوشنویسی شده اند. [۸]
۱۷۴، ۴۰۰، ج۱، ص۱۲۹، حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
۴ - خط در زمان سلجوقیاندر زمان سلجوقیان (حک: ۴۹۲ ـ اوایل قرن هشتم)، با حمایت ایشان خطاطی و نسخه نویسی رونق گرفت. خوشنویس مشهور این عهد نجم الدین ا بوبکر محمد راوندی، از خاندانی خوشنویس بود و دو دایی وی، تاج الدین احمد و زین الدین محمود راوندی، از خطاطان سرشناس بودند؛ چنانکه بسیاری از امیران و صاحب منصبان و فاضلان عراق و خراسان، فرزندان خود را برای تعلیم خط نزد ایشان میفرستادند و چون این خاندان اهل کاشان بودند، هر خط خوشی را به خطاطان این شهر یا شاگردان ایشان نسبت میدادند. نجم الدین به گفته خودش در نوشتن هفتاد گونه خط مهارت داشت. در ۵۷۷ طغرل سلجوقی فراگیری خط را نزد زین الدین محمود آغاز کرد و پس از آن کتابت مصحفی سی پاره را به او سپرد. همین خوشنویس در ۵۸۰ مجموعه ای از اشعار را برای طغرل کتابت کرد و جمال اصفهانی نگارههایی بدان افزود. [۹]
۵۱، ۵۷، ج۱، ص۴۰ـ۴۴، محمدبن علی راوندی، کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آل سلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ش.
نجم الدین راوندی فصلی از کتابش، راحةالصدور و آیةالسرور [۱۰]
محمدبن علی راوندی، کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص ۴۳۷ـ۴۴۷، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ش..
، را به تعلیم قواعد اقلام مستدیر اختصاص داده و تناسبات حروف را در چهار خط محقّق، ثلث، نَسْخ و رقاع براساس نقطه و دایره معیار تشریح کرده است. در زمان راوندی خطوط مختلف هنوز به صورت اقلام ستّه (قلم های ششگانه) ترتیب نیافته بودند. در حدود همین زمان محمدبن عبدالخالق میهنی رساله ای در تعلیم آداب دبیری نوشت و در نخستین صفحات آن [۱۱]
محمدبن عبدالخالق میهنی، دستور دبیری: متنی از قرن ششم هجری، ج۱، ص۲ـ۴، چاپ علی رضوی بهابادی، یزد ۱۳۷۵ش.
از ابزارها و آلات کتابت و تناسب حروف سخن گفت.۵ - خط در سده ششماقلام مورد استفاده تا سده ششم همان اقلام عربی، اما تاحدی متفاوت از آنها و دارای رنگ و بوی ایرانی بود. رواج اقلامی چون پیرآموز و اصفهانی در کتابت مصاحف (رجوع کنید به مقاله خطاطی، پیشینه) حاکی از آن است که ایرانیان عناصری از خطوط باستانی خود را با اقلام مکی و مدنی درآمیخته و بدانها ویژگی ایرانی بخشیده بودند. براساس برخی شواهد، نظیر صفحههایی از کتاب صفات الشیعة (سطور پیشین)، ظاهرآ ایرانیان مبدع نوعی خط کوفی ایرانی بودهاند که گردشها و پیوستگی های حروف آن بی شباهت به خطوط پهلوی و اوستایی نبوده است. همچنین خط رایج ایرانیان برای امور جاری نوعی نَسخ بوده که با نَسخ قدیم عربی و نَسخ جدید تفاوت داشته و احتمالا از خط پیرآموز استخراج شده است. همین نسخ ایرانی بعدها اساس شکل گیری اقلام اصیل ایرانی، تعلیق و نستعلیق، قرار گرفته است. [۱۲]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۳۹۷ـ۳۹۸، اصفهان ۱۳۵۰ش.
۵.۱ - اقلام ایرانی تا سده هفتماز سده های پنجم و ششم و اوایل هفتم، نسخههایی متعدد در دست است که رواج اقلام خاص ایرانی را در بین ایرانیان نشان میدهد. محققان در نامگذاری این اقلام اختلاف نظر دارند و آنها را پیرآموز، کوفی ایرانی، نسخ ایرانی، و تعلیق اولیه خوانده اند. الابنیة عن حقایق الادویة به خط اسدی طوسی (با تاریخ ۴۴۷)، ترجمان البلاغة به خط ابوالهیجا دیلم سپار (با تاریخ ۵۰۷)، سرالمکتوم (با تاریخ ۶۱۰)، و جامع العلوم (با تاریخ ۶۱۱) نمونههایی از این نسخهها به شمار میروند. [۱۳]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۳۹۸ـ۴۰۱، اصفهان ۱۳۵۰ش.
همچنین در تزیین ظرفی لعابی اواخر سده ششم، از خطی شبیه تعلیق استفاده شده است. [۱۴]
ص، ۱۴، احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
۶ - خط در سده هفتمپس از فتح بغداد و انقراض خلافت عباسیان در ۶۵۶، یاقوت مستعصمی از دربار خلیفه مستعصم عباسی به دستگاه عطاملک جوینی راه یافت که هولاکو خان حکومت بغداد را به وی سپرده بود. یاقوت در نوشتن هر شش قلم مهارت داشت؛ اما اقلام ثلث و به ویژه ریحان را خوشتر مینوشت. [۱۵]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۳۱۴، اصفهان ۱۳۵۰ش.
او علاوه بر انبوهی از مصحف ها، نسخهها و قطعه خط های متعددی به دو زبان عربی و فارسی نوشت [۱۶]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۴۳.
و همین آثار سرمشق بسیاری از کاتبان نسل های بعد شد. [۱۷]
David James, After Timur: Qur'ans of the ۱۵th and ۱۶th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۳, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۲a، ج۱، ص۵۸.
گفته شده است هرروز شصت تا هفتاد نفر از یاقوت سرمشق میگرفتند، [۱۸]
بوداق منشی قزوینی، «بخش احوال خطاطان و نقاشان از کتاب جواهرالاخبار»، ج۱، ص۱۱۰، چاپ کفایت کوشا، نامه بهارستان، دفتر۱۵ (۱۳۸۸).
[۱۹]
تنها از پنج تن به نامهای نصراللّه طبیب، شیخ زاده سهروردی، ذیل عنوان اسامی نَسْخ نویسان، ارغون کاملی، مبارکشاه زرین قلم، و سیدحیدر حسینی یاد کرده است. او سپس یوسف مشهدی و عبداللّه صیرفی را شاگردان سیدحیدر و یحیی جمالی صوفی معروف به پیریحیی را شاگرد مبارکشاه دانسته، دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۲۰]
دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، ج۱، ص۲۶۳ـ۲۶۴، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
اما بوداق منشی قزوینی [۲۱]
بوداق منشی قزوینی، «بخش احوال خطاطان و نقاشان از کتاب جواهرالاخبار»، ج۱، ص۱۱۰، چاپ کفایت کوشا، نامه بهارستان، دفتر۱۵ (۱۳۸۸).
پیریحیی را در جمع شاگردان یاقوت آورده است. در نهایت منشی قمی [۲۲]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۲، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
و به پیروی از او فضائلی، [۲۳]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۳۱۷، اصفهان ۱۳۵۰ش.
به جای پیریحیی صوفی، سیدحیدر حسینی (گنده نویس) را یکی از این شش تن دانستهاند که این روایت درست تر مینماید. از این گروه، احمد سهروردی، ارغون کاملی، و نصراللّه طبیب در عراق، و مبارکشاه، سیدحیدر حسینی و یوسف مشهدی در ایران به سر میبردند. [۲۴]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۲۵]
پانویس ۶۳، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۹۵ـ۲۹۶.
خطاطان ایران اقلام ستّه را به صورت جفت های هم خانواده در اندازه های بزرگ و کوچک دسته بندی میکردند که عبارت بودند از: محقّق و ریحان، ثلث و نسخ، توقیع و رقاع. در هریک از این جفتها، قلم نخست بزرگتر از قلم دوم است (رایت، ص ۱۰۷).در قرن هفتم و نیمه اول قرن هشتم، بغداد مرکز اصلی کاتبان بود و در آنجا مصحف ها و نسخه های بسیاری برای حامیان ایلخانی کتابت میشد. بیشتر این نسخهها را روی کاغذ قطع بغدادی (رجوع شود به مقاله ابزارها و مواد خطاطی) می نوشتند که سطح صاف آن به خطاط امکان میداد قلم را به آسانی به گردش درآورد و حروف را با تیرگی یکنواخت بنگارد. بدین سبب، نسخه های عهد ایلخانان به لحاظ جنس کاغذ و مرکّب، کیفیتی مطلوب دارند. از دیگر نکات درخور توجه، اهمیت یافتن تذهیب در نسخه های این دوره است. اهمیت تذهیب بدان پایه بود که پیروان یاقوت غالبآ از آغاز تا پایان استنساخ در کنار مُذهِّبی سرشناس و کاردان کتابت میکردند؛ چنانکه کتابتهای ارغون کاملی را محمدبن سیفالدین نقاش تذهیب میکرد. [۲۶]
پانویس ۵۹، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۹۵.
[۲۷]
ابوالعلا سودآور، هنر دربارهای ایران، ج۱، ص۴۰، ترجمه ناهید محمد شمیرانی، تهران ۱۳۸۰ش.
برخی مصحف های عظیم این عهد برای بنیادهای خیریه یا مقابر ایلخانان کتابت میشد. نمونه ای از آنها مصحفی سی پاره به خط احمد سهروردی است که احتمالا برای غازانخان کتابت شده است. [۲۸]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۵۰ـ۲۵۱.
همچنین به فرمان خواجه رشیدالدین فضل اللّه، وزیر ایلخانی، هر سال متونی را با خطی خوش بر کاغذ بغدادی برای مجموعه ربع رشیدی کتابت میکردند. [۲۹]
رشیدالدین فضل اللّه، وقفنامه ربع رشیدی، ج۱، ص۲۳۷ـ۲۴۰، چاپ مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۶ش.
نسخه های دیگری نیز با حمایت خواجه رشیدالدین فراهم شد که مجموعة الرشیدیة (با تاریخ ۷۱۰) و جامع التواریخ (با تاریخ ۷۱۴) از آن جمله است. او بر دقت و خوانایی این نسخهها تأکید بسیار داشت و آنها را برای رونویسی به سرتاسر قلمرو ایلخانان فرستاد. از آثار دیگری که در این روزگار کتابت شد، رسائل اخوان الصفا (با تاریخ ۶۸۶) و مرزباننامه (با تاریخ ۶۹۸) است. [۳۰]
۳۹، ۲۹۴، ج۱، ص۳۷، پانویس ۵۳، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷.
دیگر شاگرد یاقوت، سیدحیدر گنده نویس که بوداق منشی قزوینی [۳۱]
بوداق منشی قزوینی، «بخش احوال خطاطان و نقاشان از کتاب جواهرالاخبار»، ج۱، ص۱۱۰، چاپ کفایت کوشا، نامه بهارستان، دفتر۱۵ (۱۳۸۸).
وی را معلم خط تاج الدین علیشاه جیلانی و غیاث الدین محمدبن خواجه رشیدالدین دانسته است، در قلم ثلث مهارت داشت (حیدر حسینی). همچنین خوشنویسی اصفهانی به نام محمدشاه نقاش در همین ایام کتیبه ای به قلم ثلث برای ایوان مقبره پیر بکران، در لنجانِ اصفهان، طراحی کرد (پیربکران). این خوشنویس در نسخ نویسی هم مهارت داشت و نسخههایی چون گلچینی ادبی (با تاریخ ۶۹۹)، تاریخ جهان گشای جوینی (با تاریخ ۶۹۸)، و ترجمه تاریخ طبری اثر بلعمی را کتابت کرد. با استناد به این نمونهها میتوان گفت همچنان که قلم ثلث در کتیبه نویسی این دوره عمومیت یافته بود، جایگاه خط نسخ نیز در کتابت و نسخه نویسی تثبیت شده بود. [۳۲]
۲۹۶ـ۲۹۷، پانویس ۷۰، ج۱، ص۲۵۵، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷.
نسل اول شاگردان یاقوت، شاگردانی پروردند که هریک در پیشبرد خطاطی سهمی اساسی داشتند. یکی از آنان احمد رومی ، استاد اقلام ستّه بود که به گفته منشی قمی [۳۳]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۳، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
برخی ظرافت خط او را برتر از یاقوت میدانستند. دیگری پیریحیی صوفی ، خط را نزد احمد رومی و مبارکشاه زرین قلم فراگرفت و علاوه بر دربار ایلخانان، نزد جلایریان و چوپانیان هم فعالیت کرد و برخی کتیبه های بناهای نجف به قلم اوست [۳۴]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۳، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
برای اطلاع بیشتر از خوشنویسان عهد جلایری جلایریان، بخش هنر و معماری). دوست محمد هروی، [۳۵]
دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، ج۱، ص۲۶۴، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
پیریحیی را سرسلسله خوشنویسان عراق دانسته است. اما مشهورتر از آنان، عبداللّه صیرفی است که خوشنویسی را از سیدحیدر گنده نویس آموخت. او کتیبه چندین بنا را در تبریز و نسخههایی نیز به اقلام محقَّق و نسخ نوشت. [۳۶]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۴، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۳۷]
احمد گلچین معانی، راهنمای گنجینه قرآن، ج۱، ص۱۰۷،) مشهد (۱۳۴۷ش.
دوست محمد هروی [۳۸]
دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، ج۱، ص۲۶۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
کتابت نسخه های ابوسعیدنامه، کلیله و دمنه، و معراج نامه را اثر او دانسته است. صیرفی پیشوای خطاطان دوره تیموری بود و سلسله خطاطان خراسان به او میرسد. [۳۹]
دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، ج۱، ص۲۶۴، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۷ - خط در سده هشتممهمترین نسخه اواخر دوره ایلخانان شاهنامه بزرگ ایلخانی (دموت) است که در دهه ۷۳۰، احتمالا با حمایت ابوسعید ایلخانی و به سرپرستی وزیرش، غیاث الدین محمد، در دو مجلد در تبریز کتابت و مصور شد. سودآور محتمل دانسته است که کتابت جلد نخست این نسخه کار عبداللّه صیرفی باشد. این احتمال دو نکته را درباره خوشنویسی در این دوره مطرح میکند: نخست اینکه پیروان یاقوت، همچون خود او در زمینه های مختلفی فعالیت میکردند که از مصحف نویسی تا کتابت آثار شاعران پارسی و طراحی کتیبهها را دربرمی گرفت. نکته دیگر، ضرورت کار گروهی کاتبان با یکدیگر و نیز با نقاشان و مذهّبان برای تهیه نسخه های عظیم و چندجلدی بود. مقارن همین ایام نسخه ای سه جلدی از کتاب سمک عیّار به همین سیاق در شیراز کتابت شد که جلد سوم آن با دست خطی متفاوت نگاشته شده است. [۴۰]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۱.
[۴۱]
۲۹۸ـ۲۹۹، پانویس ۸۱، ج۱، ص۲۵۵ـ ۲۵۷، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷.
[۴۲]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۵۶.
یاقوت و پیروانش در نگارش تکبرگ های خوشنویسی یا قطعه نویسی هم دست داشتند. در این قطعهها ــکه بیشتر آنها بعدها در مجموعه مرقعات یا جُنگ ها گرد آمدــ مطالب متنوعی نوشته میشد؛ از جمله آیات قرآن، کلام و نام معصومین، ادعیه، سخنان قصار فلاسفه و تمرین مفردات. از آسیبهایی که به برخی از این قطعهها وارد شده، پیداست که خطاطان سیّار ــکه در جستجـوی حـامی به دربـارهای مختلف میرفتندــ آنها را با خود جابه جا میکرده اند. [۴۳]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۵۸.
۷.۱ - پیدایش قلم ایرانیِ تعلیقدر کنار گسترش کاربرد اقلام ستّه، نخستین شواهد استفاده از قلم ایرانیِ تعلیق به عنوان قلمی مستقل، در مکاتبات دیوانی و فرمانها از اواخر سده هفتم در دستگاه ایلخانان پدیدار شد. علت اصلی رواج این خط ــکه به تعلیق قدیم یا تعلیق اصل معروف است ــ نیاز ایلخانان به داشتن خطی برای نوشتن مکتوبات فارسی بود [۴۴]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۷۱.
تعلیق، خط).نسل بعد خوشنویسان ایران شاگردان عبداللّه صیرفی و بیشتر آنان در دستگاه تیموریان فعال بودند. با برآمدن تیموریان در نیمه دوم سده هشتم، مرکزیت خوشنویسی از بغداد به درون ایران انتقال یافت و پیروان یاقوت اقلام ششگانه را در فارس و آذربایجان و بعدها در خراسان گسترش دادند. [۴۵]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۳۲۴، اصفهان ۱۳۵۰ش.
اگرچه هیچ گزارشی از نسخه نویسی در دستگاه تیمور در دست نیست، از خوشنویسی به نام حاجی محمد بندگیر تبریزی یاد شده که دوست محمد هروی [۴۶]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۳۲۴، اصفهان ۱۳۵۰ش.
او را خواهرزاده و شاگرد صیرفی خوانده و گویا در کتیبه و قطعه نویسی دست داشته است. شیخ محمد، فرزند حاجی محمد، در خدمت تیمور بود و در ۸۰۷ به فرمان او مکتوبی به طول هفتاد و عرض سه گز (حدود سه متر) با آب زر به ملک فَرج، فرمانروای مصر، نوشت. [۴۷]
میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۴۷۹ـ۴۸۰.
[۴۸]
که تاریخ ۷۸۸ را برای این رویداد ذکر کرده است، احمدبن حسین منشی قمی، ج۱، ص۲۵، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
در اواخر دوره تیمور، خطاطی به نام عمراقطع ، نخست مصحفی بسیار کوچک به خط غبار و سپس مصحفی عظیم ــکه طول هر سطر آن یک ذرع بودــ به قلم محقَّق جلی به تیمور پیشکش کرد.، [۴۹]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۵، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۵۰]
David James, After Timur: Qur'ans of the ۱۵th and ۱۶th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۳, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۲a، ج۱، ص۱۸ـ۱۹.
با بررسی نوع خط و محاسبه ابعاد، احتمال داده است که این مصحف همان قرآن مشهور به بایسنغری باشد.تاج الدین سلمانی و میرعلی تبریزی که وضع قلم تعلیق و نستعلیق بدانها منسوب است، همدوره تیمور بودند. در این زمان تغییراتی همچون پیوسته نوشتن برخی حروف ناپیوسته در تعلیق رخ نمود. این شیوه را برای تمایز از تعلیق قدیم یا اصل، شکسته تعلیق خوانده اند؛ هرچند بیشتر با همان عنوان تعلیق از آن یاد شده است [۵۱]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۴۰۵، اصفهان ۱۳۵۰ش.
نیز تعلیق، خط). گویا تاج الدین سلمانی قواعدی برای این قلم وضع کرد و در منابع دوره های بعد نامش در مقام سرسلسله تعلیق نویسان ثبت شد. [۵۲]
قطب الدین محمد قصه خوان، دیباچه قطب الدین محمد قصه خوان، ج۱، ص۲۸۲، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
[۵۳]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۴۲، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۵۴]
دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، ج۱، ص۲۶۴، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
ابن عربشاه تنها مورخ دوره تیموری است که نام وی را در شمار خوشنویسان دوره فرمانروایی تیمور آورده است. [۵۵]
ابن عربشاه، عجائب المقدور فی نوائب تیمور، ج۱، ص۴۶۸، چاپ احمد فایز حمصی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
[۵۶]
که او را هم روزگار نواده تیمور، سلطان ابوسعید گورکانی دانسته است، ج۱، ص۴۰۷، حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
۷.۲ - پیدایش قلم ایرانیِ نستعلیقخوشنویس دیگر، میرعلی تبریزی، قلم نستعلیق را ــکه نخستین نشانه هایش در نیمه نخست سده هشتم آشکار شده بودــ تحت قاعده درآورد. با آنکه میرعلی تبریزی با تیمور معاصر بوده است، [۵۷]
سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۹، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
[۵۸]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۴۴۵، اصفهان ۱۳۵۰ش.
در هیچیک از منابع این دوره از مناسبات او با دربار تیموریان سخنی نرفته است. شکل گیری قلم نستعلیق بدین گونه بود که با افزایش گرایش به تدوین آثار ادب پارسی و عدم تناسب اقلام ستّه برای این منظور، خوشنویسان ایرانی در پی ایجاد قلمی متناسب برای کتابت این آثار، به ویژه آثار منظوم، برآمدند. در نیمه نخست سده هشتم، تغییراتی در شیوه نسخ نویسی کاتبان شیرازی، به ویژه شاهنامه نگاران ظاهر شد و تا آنجا پیش رفت که در نسخه ای از مجموعه آثار عماد فقیه (با تاریخ ۷۷۲)، تقریبآ به شکل نستعلیق درآمد. [۵۹]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۷۴ـ۲۷۵.
در شکل گیری قلم نستعلیق آمیختگی عناصری از نظم و اعتدال نسخ و دور و پیچش تعلیق مؤثر بود. [۶۰]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۴۴۴، اصفهان ۱۳۵۰ش.
حکومت شاهرخ تیموری شکوفایی خوشنویسی را در پی داشت. شیوه یاقوت و پیروانش از طریق کسانی چون حاجی محمد مشرجی (بندگیر) و احمد رومی و شمس الدین قطابی، به خطاطان این نسل منتقل شد و در کتیبه و نسخه و قطعه نویسی به کار رفت. [۶۱]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۴ـ۲۵، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۶۲]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۶۳.
با گرایشی که به احیای سنّتهای ایلخانی پدید آمد، شاهرخ و فرزندش، بایسنغر ، به حمایت از استنساخ نُسخ برخاستند و تهیه نسخهای از جامع التواریخ خواجه رشیدالدین فضل اللّه را به خوشنویسان سفارش دادند. قلم نسخ روان این نسخه یادآور نسخه ای است که با حمایت خود خواجه رشیدالدین استنساخ شد. [۶۳]
ابوالعلا سودآور، هنر دربارهای ایران، ج۱، ص۶۴ـ۶۵، ترجمه ناهید محمد شمیرانی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۶۴]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۶۱.
۸ - خط در سده نهمیکی دیگر از خوشنویسان اقلام ستّه در این دوره معروف بغدادی است که نخست در بغداد در خدمت سلطان احمد جلایر بود و سپس در اصفهان به دربار اسکندرسلطان، نوه تیمور، پیوست و در ۸۱۷ شاهرخ وی را به هرات برد. این خوشنویس را به اتهام همدستی در سوءقصد به جان شاهرخ در ۸۳۰، زندانی کردند و گویا در همانجا درگذشت [۶۵]
عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، زبدةالتواریخ، ج۴، ص۹۵۱ـ۹۵۲، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۶۶]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۷، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
نیز جلایریان، بخش هنر و معماری).بایسنغر حامی خوشنویسان این عهد بود که اقلام ستّه را از یکی از شاگردان معروف بغدادی به نام شمس الدین هروی (بایسنغری) آموخته بود. شمس الدین هروی با حمایت بایسنغر در خطاطی چنان پیش رفت که شناخت خطش از خط یاقوت دشوار مینمود. خود بایسنغر هم کتیبه ای به قلم ثلث برای مسجدجامع گوهرشاد مشهد نوشت. [۶۷]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۸ـ۲۹، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۶۸]
ولی اللّه کاوسی، تیغ و تنبور: هنر دوره تیموریان به روایت متون، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲، تهران ۱۳۸۹ش.
این شاهزاده کارگاهی برای کتاب آرایی در هرات دایر کرد که به گفته دولتشاه سمرقندی [۶۹]
دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء، ج۱، ص۳۹۰، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/ ۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ش.
چهل خوشنویس به سرپرستی جعفر تبریزی (بایسنغری) در آن به استنساخ مشغول بودند. جعفر که قلم های ششگانه را از شمس الدین قطابی و نستعلیق را از عبیداللّه، پسر میرعلی تبریزی، آموخته بود، دو نمونه از مهمترین نسخه های مصور کارگاه بایسنغر را به قلم نستعلیق کتابت کرد: یکی گلستان سعدی و دیگر شاهنامه بایسنغری [۷۰]
بایسنغری، جعفر؛ بایسنغری، شاهنامه
بنابه گزارشی به نام عرضه داشت، که جعفر بایسنغری برای میرزابایسنغر تهیه کرده است، در کارگاه هرات خوشنویسان در کنار نقاشان و مذهّبان و صحافان و جلدسازان، گروه منسجمی شکل داده بودند که به کتاب آرایی میپرداختند. [۷۱]
ولی اللّه کاوسی، تیغ و تنبور: هنر دوره تیموریان به روایت متون، ج۱، ص۳۳۸ـ۳۴۰، تهران ۱۳۸۹ش.
همزمان با هرات، شیراز هم از مراکز اصلی نسخه پردازی بود. در کارگاه شیراز نخست در زمان اینجویان (حک: ۷۰۳ـ۷۵۸) و مظفریان (حک: ۷۱۳ـ۷۹۵) و سپس با حمایت شاهزادگان تیموری، اسکندرسلطان و ابراهیم سلطان ، خوشنویسان بسیاری پرورده شدند. بیشتر نسخه های شیراز در این زمان به شیوهای خاص از قلم نسخ کتابت شده که در عین ظرافت دارای استحکام است. یکی از ویژگی های درخور توجه این شیوه، دنباله کشیده و رها شده حروفی چون «ی»، «ن»، و «س» است. [۷۲]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۶۳.
سیر تحول این قلم در شیراز، در نسخههایی با تاریخها و کاتبان مختلف مشاهده میشود. یکی از آنها گلچینی از اشعار است که محمودبن مرتضی حسینی در ۸۱۳ به نام و برای اسکندرسلطان تیموری کتابت کرده است. [۷۳]
یعقوب آژند، مکتب نگارگری شیراز، ج۱، ص۱۹۹ـ۲۰۰، تهران ۱۳۸۷ش الف.
تکامل این قلم در نسخه ای از ظفرنامه شرف الدین علی یزدی دیده میشود که یعقوب بن حسن سراج شیرازی در ۸۳۹ برای کارگاه ابراهیم سلطان نوشته است. شیوه سراج با سفرهای او، به هند هم راه یافت. او در هند رساله تحفةالمحبین را در بیان اصول فنی و آداب معنوی خوشنویسی نوشت. [۷۴]
یعقوب بن حسن سراج شیرازی، تحفةالمحبین: در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، ج۱، ص۴۷، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.
ابراهیم سلطان خود خوشنویس بود و اقلام ستّه را از پیرمحمد شیرازی آموخته بود. او کتیبه چندین بنا را در شیراز به خط ثلث نوشته است و چندین قرآن به قلم نسخ و سایر اقلام از آثارش در دست است. [۷۵]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۹ـ۳۱، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۷۶]
مهدی صحراگرد، مصحف روشن: معرفی برخی از نسخه های قرآن در موزه های شیراز، ج۱، ص۴۰، قرن هفتم تا نهم هجری، تهران ۱۳۸۷ش.
سرپرست کارگاه کتاب آرایی ابراهیم سلطان خوشنویس و مذهّبی به نام خواجه نصیر مذهِّب بود. [۷۷]
ولی اللّه کاوسی، تیغ و تنبور: هنر دوره تیموریان به روایت متون، ج۱، ص۳۷۱ـ۳۷۲، تهران ۱۳۸۹ش.
افزون بر متون ادبی، آثار علمی هم در عهد تیموریان کتابت میشد. مجموعه ای در اخترشناسی با عنوان زیج گورکانی ، که در حدود ۸۴۳ در سمرقند برای فرزند دیگر شاهرخ، میرزا الغبیگ، کتابت شد، نمونه ای از این آثار است. در نگارش این نسخه از سه قلم مختلف استفاده شده است: رقاع برای شمسه آغازین، ثلث برای عنوان ها، و نسخ برای متن اصلی. [۷۸]
ابوالعلا سودآور، هنر دربارهای ایران، ج۱، ص۶۷ـ۶۹، ترجمه ناهید محمد شمیرانی، تهران ۱۳۸۰ش.
قطعه نویسی محمل دیگری برای هنرنمایی خوشنویسان تیموری بود. این قطعهها را ــ که گاه برای الگوی کتیبهها و گاه به منزله سرمشقی برای نوآموزان کتابت میشد ــ در مرقّعات گرد میآوردند. در واقع دوره تیموریان سرآغاز رواج مرقع سازی است. غالبآ در این مرقعات آثاری از یاقوت مستعصمی و پیروانش را در کنار قطعه خط های خوشنویسان دوره تیموری مینشاندند. بدینسان، نمایشی از تداوم شیوهه ای خوشنویسی و سلسله استادان و شاگردان شکل میگرفت؛. [۷۹]
کاخ گلستان: گزینه ای از شاهکارهای نگارگری و خوشنویسی، عکسبرداری: سعید محمودی ازناوه، پژوهش و نگارش متن: محمدحسن سمسار، تهران: زرین و سیمین، ۱۳۷۹ش.
[۸۰]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۶۱ـ۲۶۳.
[۸۱]
David J Roxburgh, The Persian album: ۱۴۰۰،۱۶۰۰, New Haven, ۲۰۰۵، ج۱، ص۳۷ـ۳۸.
قطعههایی هم به خط تعلیق نوشته و در مرقعها گردآوری شده است. یکی از تعلیق نویسان مشهور خواجه عبدالحی منشی استرآبادی است که نخست نزد ابوسعید تیموری و سپس اوزون حسن و یعقوببیگ آق قوینلو راه یافت. [۸۲]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۴۲ـ۴۳، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۸۳]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۷۳.
از نیمه سده نهم کاربرد اقلام ستّه رو به کاهش رفت و قلم نستعلیق جای آنها را گرفت. از این زمان به بعد بیش از سه چهارم نُسخ با این قلم کتابت شد. [۸۴]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۴۵۰، اصفهان ۱۳۵۰ش.
نستعلیق از طریق شاگردان جعفر یایسنغری، به ویژه ظهیرالدین اظهر تبریزی ، به خوشنویسان نسل بعد رسید. مهمترین آنان سلطانعلی مشهدی بود که در کتابت و قطعه نویسی خفی و جلی مهارت داشت. [۸۵]
محمدحیدربن محمدحسین حیدرمیرزا دوغلات، تاریخ رشیدی، ج۱، ص۳۱۵، چاپ عباس قلی غفاری فرد، تهران ۱۳۸۳ش.
[۸۶]
که وی را شاگرد یکی از شاگردان اظهر به نام حاجی محمد دانسته است، دوست محمد هروی، ج۱، ص۲۶۵، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
او در کارگاه کتاب آرایی هرات تحت حمایت سلطان حسین بایقرا و وزیرش، امیرعلی شیر نوایی، به فعالیت پرداخت. این هنرمند شماری از نفیسترین نسخه های این دوره را کتابت کرد که منطق الطیر عطار (با تاریخ ۸۹۲)، بوستان سعدی (با تاریخ ۸۹۳)، و خمسه امیرعلی شیر نوایی (با تاریخ ۸۹۸) از آن جمله است [۸۷]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۸۳.
[۸۸]
یعقوب آژند، مکتب نگارگری هرات، تهران ۱۳۸۷ش ب، ص ۲۳۷ـ۲۳۸
. او در کتیبه نگاری هم دست داشت و علاوه بر کتیبه برخی بناها، سنگ قبر بسیاری از شاهزادگان تیموری مدفون در هرات را کتابت کرد. [۸۹]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۶۳ـ۶۴، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
همزمان با خوشنویسان دربار تیموریان در خراسان، گروهی از کاتبان هم در دربار آق قوینلوها در شیراز و تبریز کتابت میکردند. یعقوب بیگ آق قوینلو و وزیرش، شیخ نجم الدین مسعود، هر دو در قلم تعلیق مهارت داشتند و عبدالحی بن شیخ محمد بخاری از تعلیق نویسان وابسته به دربار ایشان بود. سلطانعلی قائنی، که گویا فرزند همین خوشنویس بود، نخست در هرات نستعلیق نویس دربار سلطان حسین بایقرا بود؛ اما آنجا را به قصد پیوستن به پدر در دربار آق قوینلوها ترک کرد. [۹۰]
پانویس ۱۴۵، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۳۰۹.
[۹۱]
که گفته است او نخست در تبریز در خدمت آق قوینلوها بود و سپس به خراسان نزد سلطانحسین بایقرا رفت، حبیب اللّه فضائلی، ج۱، ص۴۶۱، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
یکی از شیوه های رایج در مصحف نویسی این دوره استفاده از اقلام مختلف و گاه هر شش قلم با رنگهای مختلف در کتابت صفحه ای واحد بود. یکی از این مصحفها (با تاریخ ۸۸۸) کار زین العابدین بن محمد شیرازی، کاتب دربار یعقوب بیگ است. او در کتابت صفحه ای از این مصحف انواع خفی و جلی از هر شش قلم را به کار برده، به گونه ای که دو سطر خفی به قلم های نسخ و رقاع را در بین دو سطر به اقلام جلی محقق و ثلث آورده، سپس نام خود را با قلم ریحان خفی نوشته و در پایان صفحه به قلم توقیع جلی بر پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم درود فرستاده است. [۹۲]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۶۸ـ۲۶۹.
قلم نستعلیق هم به واسطه حضور عبدالرحمان خوارزمی و دو فرزندش، عبدالرحیم خوارزمی مشهور به انیسی و عبدالکریم خوارزمی مشهور به پادشاه، در دستگاه آق قوینلوها رواج داشت. خاندان خوارزمی علاوه بر نُسخ متعدد، بیش از یکصد قطعه خط در مرقعات آق قوینلوها از خود به یادگار گذاشتند. [۹۳]
۳۱۳ـ۳۱۴، پانویس ۱۸۲ـ ۱۸۵، ج۱، ص۲۸۴ـ۲۸۵، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷.
از آغاز سده نهم دو شیوه مختلف از خط نستعلیق شکل گرفت: نخست شیوه جعفر و اظهر تبریزی که در بین کاتبان خراسان رواج داشت و سلطانعلی مشهدی آن را به اوج رساند و به شیوه خراسانی یا شرقی معروف شد؛ دیگر شیوه عبدالرحمان خوارزمی ، فرزندان و پیروانش که در دربار ترکمانان در غرب و جنوب ایران (تبریز و شیراز) رایج بود و آن را شیوه غربی میخواندند. الف های کشیده و دوایر بزرگ و حروف تند و تیز از ویژگی های شیوه غربی است که در بین ایرانیان چندان دوامی نداشت و خوشنویسان هندی آن را بیشتر پسندیدند. شیوه شرقی، که با اعتدال و تناسب بیشتری همراه بود، تا امروز در بین خوشنویسان تداوم یافته است. [۹۴]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۴۴۸ـ۴۴۹، اصفهان ۱۳۵۰ش.
تفاوت این دو سبک شاید به سبب طرز تراشیدن قلم بوده باشد؛ چرا که پیروان شیوه خراسانی قلمها را محرف میتراشیدند، اما عبدالرحمان خوارزمی و پیروانش قَطِ قلم را جزم میزدند. [۹۵]
مصطفی عالی افندی، مناقب هنروران، ج۱، ص۱۰ـ۱۱، استانبول ۱۹۲۶.
براساس برخی اسناد، خوشنویسان در دوره تیموریان و ترکمانان سهمیه کتابت موظف روزانه داشتند و چنانکه آمده است سلطانعلی مشهدی هر روز سی بیت برای امیر علیشیر و بیست بیت برای سلطان حسین مینوشت. [۹۶]
مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، ج۱ـ۲، ص۲۵۵، تهران ۱۳۶۳ش.
شیخ محمود، سرپرست کارگاه پیربوداق در شیراز، نیز از سختی کتابت روزانه هشتاد بیت مثنوی و پنجاه بیت غزل که او و شاگردانش عهده دار آن بودند، شکایت کرده است. [۹۷]
گ ۱۳۷، ص ۴۷ـ۴۸، Wheelen McIntosh Thackston, Album Prefaces and other , documents on the history of calligraphers and painters Leiden ۲۰۰۱.
همچنین گفته شده است که اسکندرسلطان، معروف بغدادی را به کتابت پانصد بیت در روز موظف کرده بود. [۹۸]
عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، زبدةالتواریخ، ج۴، ص۹۵۱، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش.
پ۸.۱ - رواج تعلیق و نستعلیق بین کاتبان عثمانیاز اواخر سده نهم دو قلم ایرانی تعلیق و نستعلیق از طریق کاتبان دربار آق قوینلوها در غرب ایران به عثمانی راه یافت و در بین کاتبان عثمانی رایج شد. نستعلیق به شبه قاره هند هم راه یافت و در آنجا در کتابت زبان اردو به کار رفت. [۹۹]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۲۸۶.
۹ - خط در سده دهم (عصر صفویان)در آغاز فرمانروایی صفویان (حک: ح ۹۰۶ـ۱۱۳۵)، با اینکه تبریز پایتخت حکومت و مرکز تجمع خوشنویسان وابسته به دربار بود، خوشنویسی در شیراز رونق بیشتری داشت؛ اما از آنجا که این شهر از حمایت های درباری بی نصیب بود، بسیاری از کاتبان در خانه یا در بنیادهای تجاریِ محلی فعالیت میکردند. [۱۰۰]
پانویس۱۰، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۶۰.
به گفته بوداق منشی قزوینی [۱۰۱]
بوداق منشی قزوینی، «بخش احوال خطاطان و نقاشان از کتاب جواهرالاخبار»، ج۱، ص۱۱۲، چاپ کفایت کوشا، نامه بهارستان، دفتر۱۵ (۱۳۸۸).
در اکثر خانه های شیراز نسخه پردازی در جریان بود: زن خانه کتابت میکرد و مرد نقاشی و دختر تذهیب و پسر صحافی و چنان بود که اگر کسی هزار نسخه مصور میخواست، شیرازیان یکساله آماده میکردند. منشی قمی ، [۱۰۲]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۸، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
مولانا شمس الدین محمد ظهیر، مولانا روزبهان، میرعبدالقادر حسینی، حافظ عبداللّه، و شماری دیگر را سرآمدان خوشنویسی شیراز شمرده است که کتیبه های بسیاری را در آنجا کتابت کردهاند و بیشتر خوشنویسان فارس، خراسان، کرمان و عراق پیرو ایشان بوده اند.سنّت به کارگیری شماری از اقلام ستّه در مصحفی واحد، همچنان در بین کاتبان شیراز تداوم داشت؛. [۱۰۳]
قطب الدین محمد قصه خوان، دیباچه قطب الدین محمد قصه خوان، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
[۱۰۴]
David James, After Timur: Qur'ans of the ۱۵th and ۱۶th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۳, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۲a، ج۱، ص۱۴۵.
[۱۰۵]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۱۸ـ۴۲۰.
در این مزارات علاوه بر مصاحف، آثار ادبی نظیر کلیات سعدی، دیوان امیرخسرو دهلوی، و خمسه نظامی هم به قلم نستعلیق کتابت میشد. تذهیب این نسخهها را اغلب خود روزبهان و دستیارانش انجام میدادند. [۱۰۶]
David James, After Timur: Qur'ans of the ۱۵th and ۱۶th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۳, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۲a، ج۱، ص۱۴۸.
[۱۰۷]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۲۰.
هرات مرکز دیگر نسخه نویسی این دوره بود و کاتبان این شهر غالبآ دست پروردگان و وارثان خوشنویسان عهد تیموری بودند. با این حال، شیبانیان و صفویان بیشتر این هنرمندان را به پایتخت های خود، بخارا و تبریز، کوچاندند. یکی از این کاتبان محمدحسین بن محیی هروی بود که پدرش محیی بن حسین هروی از کاتبان عهد تیموری به شمار میرفت؛ اما او در هرات و بخارا به خدمت امیران شیبانی درآمد و مصحف های متعددی برای ایشان کتابت کرد. [۱۰۸]
نجیب مایل هروی، تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی، ج۱، ص۱۲۶، تهران ۱۳۸۰ش.
[۱۰۹]
David James, After Timur: Qur'ans of the ۱۵th and ۱۶th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۳, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۲a، ج۱، ص۱۱۸.
قلم رایج در بین منشیان دربار صفویان شکسته تعلیق بود. این منشیان علاوه بر تسلط بر تعلیق نویسی، در نوشتن انواع مکاتبات و فرمانها و نامه های عزل و نصب به زبان دیوانی مهارت داشتند. برخی از این منشیان، فرزند صاحب منصبان دربار بودند و گاه به مقام های بالا میرسیدند؛ چنانکه میرزااحمدبن عطاءاللّه از منصب دوات داری شاه طهماسب به مسئولیت کتابتنامه در دربار عثمانیان رسید و سپس به مقام وزارت ارتقا یافت. [۱۱۰]
اسکندر منشی، عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۷۲.
[۱۱۱]
۵۵، ۶۵، ج۱، ص۵۱، Priscilla P Soucek, "Calligraphy in the Safavid period ۱۵۰۱-۷۶", in Hunt for Paradise: court arts of Safavid Iran, ۱۵۰۱-۱۵۷۶, ed Jon Thompson and Sheila R Canby, New York: asia Society Museum, ۲۰۰۴.
گذشته از دربارها، بقاع متبرکه هم دارالانشای اختصاصی داشتند که در آنها اسناد وقف و اجازه نامهها و سایر مکتوبات مربوطه را به قلم تعلیق مینوشتند. منشی قمی، [۱۱۲]
۴۹، احمدبن حسین منشی قمی، ج۱، ص۴۷، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
ابراهیم استرآبادی و مولانا بهاءالدین حسین مشهدی را از منشیان تعلیق نویس آستانه حضرت رضا علیهالسلام در مشهد دانسته است.مهمترین قلم رایج در دوره صفویان نستعلیق بود. در این عهد نستعلیق خط اصلی کتابت آثار منظوم و کاربرد آن در قطعه نویسی هم افزونتر از پیش شد. نستعلیق شرقی را که میراث سلطانعلی مشهدی بود، شاگردانش سلطانم حمد نور، سلطانم حمد خندان، و محمد ابریشمی تداوم دادند؛ اما سرآمد خوشنویسان این نسل میرعلی هروی است. میرعلی سالها در بخارا در دستگاه ازبکان به نسخه نویسی مشغول بود و در کتیبه نگاری هم دست داشت؛ اما بیشترین شهرتش به سبب قطعه نویسی به شیوه چلیپاست. در کنار هم نشاندن نستعلیق خفی و جلی که در بین نستعلیق نویسان این نسل رواج داشت، در چلیپاهای میرعلی به اوج رسیده است. با آنکه میرعلی هیچگاه به دستگاه صفویان نپیوست، خط او در بین کاتبان دربار پیروان بسیاری داشت. یکی از شاگردان وی، سیداحمد مشهدی، مدتی در دیوان شاه طهماسب نامه نگاری میکرد. [۱۱۳]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۷۸ـ۷۹، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۱۱۴]
۷۰، Priscilla P Soucek, "Calligraphy in the Safavid period ۱۵۰۱-۷۶", in Hunt for Paradise: court arts of Safavid Iran, ۱۵۰۱-۱۵۷۶, ed Jon Thompson and Sheila R Canby, New York: asia Society Museum, ۲۰۰۴، ج۱، ص۶۶.
[۱۱۵]
نجیب مایل هروی، تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی، ج۱، ص۵۱، تهران ۱۳۸۰ش.
شاهزاده ابراهیم میرزا صفوی بسیاری از خطوط میرعلی هروی را گرد آورده بود و از روی آنها مشق میکرد. خط میرعلی در هند نیز پیروان بسیاری یافت [۱۱۶]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۱۰۶ـ۱۰۷، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۱۱۷]
Priscilla P Soucek, "Calligraphy in the Safavid period ۱۵۰۱،۷۶", in Hunt for Paradise: court arts of Safavid Iran, ۱۵۰۱،۱۵۷۶, ed Jon Thompson and Sheila R Canby, New York: asia Society Museum, ۲۰۰۴، ج۱، ص۷۰.
(رجوع شود به مقاله آموزش خط).نستعلیق شرقی به میان کاتبان دربار صفوی در تبریز هم راه یافت. دوست محمد هروی ، [۱۱۸]
دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، ج۱، ص۲۷۲ـ۲۷۳، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
علاوه بر خودش، مولانا رستمعلی، نظام الدین شیخ محمد، و نورالدین عبداللّه را کاتبان دربار شاه طهماسب معرفی کرده است؛ البته هم او [۱۱۹]
دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، ج۱، ص۲۷۲، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
و هم منشی قمی (ص ۸۷ـ۸۸)، شاه محمود نیشابوری را بهترین نستعلیق نویس این دوره خوانده اند. کار شگفت انگیز این خوشنویس کتابت مصحفی به قلم نستعلیق است که به ندرت در مصحف نویسی به کار میرفت (رجوع شود به مقاله کتابت قرآن). شاه محمود در فاصله سالهای ۹۴۶ تا ۹۴۹ نسخه معروف خمسه شاه طهماسبی را به قلم نستعلیق کتابت کرد. [۱۲۰]
احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۸۷، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۱۲۱]
پانویس ۷۲، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۶۸.
منشی قمی [۱۲۲]
پانویس ۷۲، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۶۸.
وی را بعد از سلطانعلی مشهدی و میرعلی هروی سومین خوشنویس بزرگ شمرده است.آخرین خوشنویس بزرگ دوره شاه طهماسب مالک دیلمی بود که نخست در مشهد معلم خط شاهزاده ابراهیم میرزا و کاتب او بود. مالک علاوه بر نستعلیق در قلم های ششگانه هم مهارت داشت و به همین سبب شاه طهماسب وی را برای کتابت کتیبه های پایتخت تازه اش، قزوین، برگزید. این هنرمند در کتابت نسخه ای از هفت اورنگ جامی برای ابراهیم میرزا صفوی ــکه در فاصله سالهای ۹۶۳ تا ۹۷۲ در مشهد، قزوین، و هرات به قلم نستعلیق کتابت شدــ با هنرمندانی چون شاه محمود نیشابوری، رستمعلی، محبعلی، و عیسی بن عشرتی همکاری میکرد. [۱۲۳]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۳۶.
هنگامی که شاه طهماسب در اواخر حکومتش از حمایت هنرمندان روی گرداند، بیشتر ایشان در جستجوی حامی به دربار شاهزادگان صفوی در مشهد پناه بردند و مجاورت حرم امام رضا علیهالسلام را برگزیدند. [۱۲۴]
۹۱، ۹۴، ج۱، ص۸۸، احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
۱۰ - خط در سده یازدهمدر دوره شاه عباس اول دو تن از برجسته ترین خطاطان ایران، علی رضا عباسی و میرعماد، به ظهور رسیدند. علی رضا، که خوشنویس و کتابدار محبوب شاه عباس بود، در نوشتن اقلام ثلث و نسخ و رقاع و نستعلیق مهارتی چشمگیر داشت. کتیبه سردر عالی قاپوی قزوین، کتیبه های سردر مسجد امام اصفهان، و سردر و زیرگنبد مسجد شیخ لطف اللّه اصفهان به قلم ثلث این خوشنویس است. [۱۲۵]
۴۶۸ـ۴۶۹، لطف اللّه هنرفر، ج۱، ص۴۰۱ـ۴۰۲، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، اصفهان ۱۳۴۴ش.
[۱۲۶]
مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، ج۴، ص۱۱۱۹، تهران ۱۳۶۳ش.
با این حال، او در زمان خود بیشتر به نستعلیق نویسی شهرت داشت و قطعه های بسیار و چندین نسخه و حتی کتیبههایی به این قلم نوشت که کتیبه ای با تاریخ ۱۰۱۱ـ۱۰۱۲ در حرم امام رضا علیهالسلام در مشهد از آن جمله است. [۱۲۷]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۴۹۷ـ۴۹۹، اصفهان ۱۳۵۰ش.
[۱۲۸]
پانویس ۲۵، Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۶۳.
هماورد علیرضا در نستعلیق نویسی میرعماد بود. او زیبایی این قلم را به اوج رساند و از همه پیشینیان فراتر رفت. وی ابتدا از پیوستن به دربار دوری میکرد، اما مدتی در اصفهان به خدمت شاه عباس درآمد و ظاهرآ به سعایت حاسدان و اشاره شاه عباس در ۱۰۲۴ در همین شهر به قتل رسید. گویا علی رضا عباسی هم در جریان قتل میرعماد نقش داشت (اصفهانی، ص ۱۸ـ۱۹). توانایی اصلی میرعماد در چلیپانویسی به شیوه میرعلی هروی بود؛ با این حال در خط میرعماد ترکیب حروفْ بسیار استوارتر، گردش قلم بسیار جسورانه تر، جایگیری کشیدهها در ترکیب کلمات بسیار هوشمندانه تر، و تفاوت در به کارگیری پهنا یا نازکی قلم بسیار روشنتر است. میرعماد در سیاه مشق هم مهارتی چشمگیر داشت. درواقع تا پیش از آن، پر کردن صفحات با تکرار حروف و کلمات به عنوان مشق در بین خوشنویسان رایج بود؛ اما میرعماد پایه این کار را بدانجا رسانید که از آن پس سیاه مشق نویسی در بین خوشنویسان بسیار رایج شد و علاقه مندان بسیاری نیز یافت که سیاه مشق های او و پیروانش را در مرقعات گرد میآوردند. گاه نیز خود خوشنویسان این سیاه مشقها را به فروش میرساندند، چرا که به سبب ناپایداری حمایت های درباری، برای کسب درآمد نیازمند راههایی دیگر بودند. با اینکه سیاه مشق نویسی به میان خوشنویسان عثمانی هم راه یافت، خوشنویسان ایران همواره در این زمینه پیشتاز بودند. در این دوره قلم نستعلیق در مکاتبات برون مرزی هم کاربرد داشت و نامه ای از شاه عباس به چارلز اول، پادشاه انگلستان، به این قلم در دست است [۱۲۹]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۳۸ـ ۴۴۰.
صفوت، ص ۳۲ـ۳۳).۱۱ - خط در سده دوازدهماز رویدادهای مهم خطاطی در اواخر عهد صفویان، احیای سنّت قرآن نویسی با حمایت شاه سلیمان و شاه سلطان حسین بود. در این زمان کاتبان شیوه ای از نسخ ایرانی را در کتابت قرآن و سایر کتب دینی به کار گرفتند که به مراتب واضحتر و خواناتر از نسخ پیشینیان بود. همچنین در لابه لای سطور نَسخ، ترجمه فارسی آیات را با مرکّب سرخرنگ به خط نستعلیق مینوشتند. چندین خوشنویس در این شیوه جدید هنرنمایی کردند که شاخصترین آنان احمد نیریزی ، کاتب دربار شاه سلطانحسین صفوی، بود. این خوشنویس نسخ ایرانی را منقح و پاکیزه کرد. از ویژگیهای نسخ او اندازه نسبتآ بزرگ حروف، گشادگی فاصله بین سطرها، و جای گیری دقیق و فواصل مناسب حرکتها پیرامون حروف است. نسخ نویسی احمد نیریزی بعدها، به خصوص در دوره قاجار (حک: ۱۲۱۰ـ۱۳۴۴)، پیروان بسیاری یافت [۱۳۰]
Julian Raby, "The Nayrizi tradition: naskh in Safavid and Qajar Iran", in Nabil F Safwat, The art of the pen: calligraphy of the ۱۴th to ۲۰th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۵, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۶، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۳.
[۱۳۱]
Manijeh Bayani and Tim Stanley, "Iran: the late Safavid renewal and ahmad Nayrizi", in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۴, pt۱: The Decorated word: Qur'ans of the ۱۷th to ۱۹th centuries, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۹.ص ۱۲۵ـ۱۳۱ .
۱۱.۱ - پیدایش خط شکسته نستعلیقآخرین تحول خوشنویسی در دوره صفوی، پیدایش خط شکسته نستعلیق در اواخر سده یازدهم و اوایل سده دوازدهم بود. بنابه گفته ها، این قلم براثر تندنویسی نستعلیق پدید آمد که طی آن بسیاری از حروفِ ناپیوسته و گاه حتی چند کلمه پیاپی به صورت پیوسته و بدون برداشتن قلم از روی کاغذ نوشته میشد و همین امر خواندن آن را دشوار میکرد؛ اما چندی بعد خوشنویسان آن را به عنوان قلمی مستقل به کار بردند. مرتضی قلیخان شاملو و شفیعای هروی از پیشگامان شکسته نویسی بودند، اما درویش عبدالمجید طالقانی در اصفهانِ نیمه دوم سده دوازدهم آن را به اوج رساند و اغلب شکسته نویسان نسلهای بعد از او پیروی کردند. درویش عبدالمجید قطعات مختلفی مینوشت که از غزل های حافظ تا نامهها و درخواستها را دربرمی گرفت. [۱۳۲]
۶۱۳ـ۶۱۴، ۶۱۸ـ۶۱۹، ج۱، ص۶۰۷، حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
[۱۳۳]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۴۱ـ۴۴۲.
نوشتن رسالات آموزشی و دیباچه بر مرقعات در دوره صفویان بسیار رایج بود (رجوع شود به مقاله آموزش خط).۱۲ - خط در سده سیزدهمسده سیزدهم را باید آخرین دوره شکوفایی خوشنویسی ایران شمرد. به رغم تأثیر فرهنگ غرب در ایران و از بین رفتن بسیاری از مظاهر سنّت، شماری از بزرگترین خوشنویسان تاریخ ایران، به ویژه در نستعلیق، در این قرن ظهور کردند. فتحعلی شاه که خود و دخترش، ضیاءالسلطنه، دارای خطی خوش بودند، [۱۳۴]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۲۶ـ۴۲۷.
[۱۳۵]
عذرا عقیقی بخشایشی، هنر خط و زنان خوشنویس در تمدن اسلامی، ج۱، ص۱۱۰ـ ۱۱۱، تبریز ۱۳۷۵ش.
به احیای سنن سلطنتی پیشین علاقه داشت و از همین رو استنساخ چهار نسخه مصور از مثنوی شهنشاهنامه فتحعلی خان صبا را سفارش داد و آن را برای سران انگلیس و روسیه و اتریش فرستاد. [۱۳۶]
Janathan M Bloom, "The Great Mongol Shahnama in the Qajar period", in ibidb، ج۱، ص۳۱.
در همین ایام با ورود دستگاه چاپ سنگی به ایران، قلم نستعلیق در نوشتن آثار چاپی به کار رفت. این دستگاه امکان تهیه و انتشار آسانتر و ارزانتر کتابها را در اختیار ایرانیان قرار داد. یکی از این کتابها نسخه ای عظیم از خمسه نظامی (با تاریخ ۱۲۶۴) بود که علی اصغر تفرشی آن را به قلم نستعلیق کتابت کرد و علیقلی خویی ۳۸ تصویر با مضامین داستانهای خمسه بدان افزود و در صفحه انجامه مراحل مختلف چاپ سنگی را به تصویر کشید. [۱۳۷]
Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۴۴۷ـ۴۴۸.
در شیراز خوشنویسان بسیاری فعالیت میکردند که مشهورترین آنها میرزامحمد شفیع وصال شیرازی و فرزندانش بودند. این خاندان در حمایت محمدشاه قاجار بودند و سالانه مبلغی از مالیات فارس به ایشان اختصاص مییافت (محمد قاجار، ص ۸۳ـ۸۵). میرزاشفیع در قلم نسخ به شیوه احمد نیریزی مهارتی بسزا داشت. فرزندش، محمد داوری شیرازی، در فاصله سالهای ۱۲۷۴ تا ۱۲۸۰ نسخه ای مصور از شاهنامه را به قلم نستعلیق کتابت کرد. [۱۳۸]
Julian Raby, "The Nayrizi tradition: naskh in Safavid and Qajar Iran", in Nabil F Safwat, The art of the pen: calligraphy of the ۱۴th to ۲۰th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۵, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۶، ج۱، ص۲۱۸.
[۱۳۹]
پانویس ۲۳، روئین پاکباز، ج۱، ص۱۵۸، نقاشی ایران: از دیرباز تا امروز، تهران ۱۳۸۰ش.
[۱۴۰]
Janathan M Bloom, "The Great Mongol Shahnama in the Qajar period", in ibidb، ج۱، ص۳۱.
خوشنویسی در دوره ناصرالدین شاه (حک: ۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) رونقی روزافزون یافت. حتی رواج صنعت چاپ ــکه مهمترین عرصه تحولات خوشنویسی، یعنی کتابت، را از رونق انداخته بودــ راه را بر خلاقیت و نوجویی خوشنویسان نبست. حمایت بی دریغ ناصرالدین شاه نیز در این رونق مؤثر بود. او که همچون اسلافش مشق خوشنویسی میکرد و در اقلام نستعلیق و شکسته توانایی داشت، شرایط لازم را برای فعالیت خوشنویسان فراهم میکرد. به گفته دوستعلی خان معیرالممالک [۱۴۱]
دوستعلی معیرالممالک، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدینشاه، ج۱، ص۳۲، تهران ۱۳۶۲ش.
شاه در هر نوروز دستخطهایی از خود را به دوستعلی خان نظام الدوله معیرالممالک، نیای پدری دوستعلی خان معیرالممالک، هدیه میکرد.ناصرالدینشاه از کتابت نُسخ هم حمایت کرد و در عهد او نسخه ای از هزار و یک شب کتابت و مصور شد. این کار در مجمع الصنایع ناصری زیرنظر صنیع الملکِ نقاش ظرف هفت سال (۱۲۶۴ـ۱۲۷۱) به انجام رسید که ۴۳ هنرمند در شکل گیری آن نقش داشتند. کتابت این اثر برعهده محمدحسین تهرانی بود که پنج سال طول کشید و سپس برای مصورسازی و تجلید به دیگر هنرمندان سپرده شد. این کتاب را باید آخرین تلاش گروهی هنرمندان در تهیه نسخه ای درباری شمرد. [۱۴۲]
کاخ گلستان: گزینه ای از شاهکارهای نگارگری و خوشنویسی، عکسبرداری: سعید محمودی ازناوه، ج۱، ص۲۲۲، پژوهش و نگارش متن: محمدحسن سمسار، تهران: زرین و سیمین، ۱۳۷۹ش.
[۱۴۳]
مهدی صحراگرد، مصحف روشن: معرفی برخی از نسخه های قرآن در موزه های شیراز، ج۱، ص۷۸ـ۷۹، قرن هفتم تا نهم هجری، تهران ۱۳۸۷ش.
در مجموع خوشنویسان این عهد میکوشیدند ضمن پایبندی به سنّت های دیرین خوشنویسی، این هنر را با تحولات زمانه همراه کنند تا پاسخگوی نیازها باشد. [۱۴۴]
مهدی صحراگرد، مصحف روشن: معرفی برخی از نسخه های قرآن در موزه های شیراز، ج۱، ص۷۵، قرن هفتم تا نهم هجری، تهران ۱۳۸۷ش.
سرشناسترین این هنرمندان میرزا غلامرضا اصفهانی و محمدرضا کلهر بودند. میرزاغلامرضا که سالها دربار قاجار از وی حمایت میکرد، در نوشتن انواع خفی و جلی نستعلیق مهارت داشت و شکسته را نیز بسیار خوب مینوشت. همچنین او برخی کتیبه های مسجد سپهسالار تهران را هم به قلم نستعلیق کتابت کرد. با این همه، شهرت وی بیشتر در سیاه مشق است که بر همه نمونه های پیشین برتری دارد. [۱۴۵]
۸۸، علی راهجیری، ج۱، ص۸۴ـ۸۶، «غلامرضا اصفهانی»، هنر و مردم، ش ۱۶۷ (شهریور ۱۳۵۵).
[۱۴۶]
آیدین آغداشلو، آسمانی و زمینی: نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، ج۱، ص۱۵۲، تهران ۱۳۸۵ش.
برخلاف میرزاغلامرضا، کلهر چندان به دربار وابسته نبود و تنها در دورهه ایی کوتاه در تشکیلات حکومت فعالیت کرد. او در نستعلیق پیرو میرعماد بود؛ اما با اعمال تغییراتی چون کوتاه کردن کشیدهها و جمع کردن دوایر حروف، به شیوه شخصی خود دست یافت. این شیوه برای نوشتن کتابهای چاپ سنگی بسیار مناسب بود و از همینرو کلهر نسخه های متعددی برای چاپ کتابت کرد که مخزن الانشاء محمدصادق خوانساری و فیض الدموع محمدابراهیم بن محمدمهدیِ بدایع نگار نمونههایی از آن است. او همچنین شمارههایی از هفته نامه اردوی همایون و روزنامه شرف را تحریر کرد و به چاپ سنگی سپرد. [۱۴۷]
آیدین آغداشلو، از خوشیها و حسرت ها: برگزیده گفتارها و گفتوگوها ۱۳۷۰ـ ۱۳۵۳، ج۱، ص۲۶، تهران ۱۳۷۸ش.
[۱۴۸]
۴۶، خسرو زعیمی، ج۱، ص۴۴، «از نستعلیق تا نستعلیق»، هنر و مردم، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
به گفته آغداشلو [۱۴۹]
آیدین آغداشلو، از خوشیها و حسرت ها: برگزیده گفتارها و گفتوگوها ۱۳۷۰ـ ۱۳۵۳، ج۱، ص۲۲، تهران ۱۳۷۸ش.
کلهر بنیاد خط نستعلیق را دگرگون کرد و بدین لحاظ در کنار هنرمندانی چون میرعلی هروی و میرعماد ایستاد. او را باید آخرین خوشنویس بزرگ دوره قاجار و پیشوای نسل بعد دانست. [۱۵۰]
آیدین آغداشلو، آسمانی و زمینی: نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، ج۱، ص۱۵۵، تهران ۱۳۸۵ش.
شیوه کلهر از طریق شاگردانش به نسل معاصر انتقال یافت. مهمترین آنان سیدمرتضی برغانی است که شیوه استاد را به فرزندانش حسن و حسین میرخانی آموخت و این دو هنرمند در تربیت خوشنویسان معاصر نقشی بسزا داشتند [۱۵۱]
خسرو زعیمی، «از نستعلیق تا نستعلیق»، ج۱، ص۴۷ـ۴۸، هنر و مردم، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
میرخانی).عماد الکتّاب قزوینی از دیگر خوشنویسان این دوره بود. وی نخست منشی و معلم خط احمدشاه قاجار بود و سپس به سبب فعالیت های سیاسی و پیوستن به کمیته مجازات به زندان افتاد و در زمان رضاشاه پهلوی خوشنویس دربار شد. این هنرمند را باید مهمترین حلقه پیوند نسل قدیم و نسل جدید خوشنویسان ایران شمرد. [۱۵۲]
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۵۹۴ـ۵۹۵، اصفهان ۱۳۵۰ش.
[۱۵۳]
آیدین آغداشلو، آسمانی و زمینی: نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، ج۱، ص۱۵۷، تهران ۱۳۸۵ش.
منابع : (۱) یعقوب آژند، مکتب نگارگری شیراز، تهران ۱۳۸۷ش الف. (۲) یعقوب آژند، مکتب نگارگری هرات، تهران ۱۳۸۷ش ب. (۳) آیدین آغداشلو، آسمانی و زمینی: نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، تهران ۱۳۸۵ش. (۴) آیدین آغداشلو، از خوشیها و حسرت ها: برگزیده گفتارها و گفتوگوها ۱۳۷۰ـ ۱۳۵۳، تهران ۱۳۷۸ش. (۵) ابن عربشاه، عجائب المقدور فی نوائب تیمور، چاپ احمد فایز حمصی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶. (۶) اسکندر منشی، عالم آرای عباسی. (۷) محمدصالح بن ابوتراب اصفهانی، تذکرة الخطاطین، چاپ پژمان فیروزبخش، در نامه بهارستان، سال ۶ـ۷، دفتر۱۱ـ۱۲ (۱۳۸۴ـ۱۳۸۵). (۸) بوداق منشی قزوینی، «بخش احوال خطاطان و نقاشان از کتاب جواهرالاخبار»، چاپ کفایت کوشا، نامه بهارستان، دفتر۱۵ (۱۳۸۸). (۹) مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران ۱۳۶۳ش. (۱۰) روئین پاکباز، نقاشی ایران: از دیرباز تا امروز، تهران ۱۳۸۰ش. (۱۱) عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، زبدةالتواریخ، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش. (۱۲) حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش. (۱۳) محمدحیدربن محمدحسین حیدرمیرزا دوغلات، تاریخ رشیدی، چاپ عباس قلی غفاری فرد، تهران ۱۳۸۳ش. (۱۴) دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش. (۱۵) دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/ ۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ش. (۱۶) محمدبن علی راوندی، کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آل سلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ش. (۱۷) علی راهجیری، «غلامرضا اصفهانی»، هنر و مردم، ش ۱۶۷ (شهریور ۱۳۵۵). (۱۸) رشیدالدین فضل اللّه، وقفنامه ربع رشیدی، چاپ مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۶ش. (۱۹) خسرو زعیمی، «از نستعلیق تا نستعلیق»، هنر و مردم، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶). (۲۰) ناجی زین الدین، مصورالخط العربی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴. (۲۱) یعقوب بن حسن سراج شیرازی، تحفةالمحبین: در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش. (۲۲) سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، در نجیب مایل هروی، همان منبع. (۲۳) ابوالعلا سودآور، هنر دربارهای ایران، ترجمه ناهید محمد شمیرانی، تهران ۱۳۸۰ش. (۲۴) مهدی صحراگرد، مصحف روشن: معرفی برخی از نسخه های قرآن در موزه های شیراز، قرن هفتم تا نهم هجری، تهران ۱۳۸۷ش. (۲۵) همو، «ناصرالدین شاه و خوشنویسی»، گلستان هنر، سال ۳، ش ۲ (تابستان ۱۳۸۶). (۲۶) عذرا عقیقی بخشایشی، هنر خط و زنان خوشنویس در تمدن اسلامی، تبریز ۱۳۷۵ش. (۲۷) حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش. (۲۸) قطب الدین محمد قصه خوان، دیباچه قطب الدین محمد قصه خوان، در نجیب مایل هروی، همان منبع. (۲۹) کاخ گلستان: گزینه ای از شاهکارهای نگارگری و خوشنویسی، عکسبرداری: سعید محمودی ازناوه، پژوهش و نگارش متن: محمدحسن سمسار، تهران: زرین و سیمین، ۱۳۷۹ش. (۳۰) ولی اللّه کاوسی، تیغ و تنبور: هنر دوره تیموریان به روایت متون، تهران ۱۳۸۹ش. (۳۱) احمد گلچین معانی، راهنمای گنجینه قرآن،) مشهد (۱۳۴۷ش. (۳۲) نجیب مایل هروی، تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی، تهران ۱۳۸۰ش. (۳۳) همو، کتابدآرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش. (۳۴) محمدقاجار، شاه ایران، «سه فرمان از محمدشاه برای خوشنویسان شیرازی»، هنر و مردم، ش ۱۸۴ـ۱۸۵ (بهمن و اسفند ۱۳۵۶). (۳۵) مصطفی عالی افندی، مناقب هنروران، استانبول ۱۹۲۶. (۳۶) دوستعلی معیرالممالک، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدینشاه، تهران ۱۳۶۲ش. (۳۷) احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش. (۳۸) میرخواند، روضةالصفا. (۳۹) محمدبن عبدالخالق میهنی، دستور دبیری: متنی از قرن ششم هجری، چاپ علی رضوی بهابادی، یزد ۱۳۷۵ش. (۴۰) لطف اللّه هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، اصفهان ۱۳۴۴ش. (۴۱) Manijeh Bayani and Tim Stanley, "Iran: the late Safavid renewal and ahmad Nayrizi", in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۴, pt۱: The Decorated word: Qur'ans of the ۱۷th to ۱۹th centuries, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۹. (۴۲) Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷. (۴۳) idem, "Patterns of Patronage and production in the Ilkhanid Iran: the case of Rashid al-Din", in The Court of the Ilkhanids ۱۲۹۰-۱۳۴۰, ed Julian Raby and Teresa Fitzherbert, Oxford: Oxford University Press, ۱۹۹۶. (۴۴) idem, "Rewriting the history of the Great Mongol Shahnama", in Shahnama: the visual language of the Persian book of kings, ed Robert Hillenbrand, Aldershot, Engl: Ashgate, ۲۰۰۴. (۴۵) Janathan M Bloom, "The Great Mongol Shahnama in the Qajar period", in ibidb. (۴۶) David James, After Timur: Qur'ans of the ۱۵th and ۱۶th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۳, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۲a. (۴۷) idem, The master scribes: Qur'ans of the ۱۰th to ۱۴th centuries AD, in ibid vol۲, ۱۹۹۲b. (۴۸) Julian Raby, "The Nayrizi tradition: naskh in Safavid and Qajar Iran", in Nabil F Safwat, The art of the pen: calligraphy of the ۱۴th to ۲۰th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۵, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۶. (۴۹) David J Roxburgh, The Persian album: ۱۴۰۰-۱۶۰۰, New Haven, ۲۰۰۵. (۵۰) Nabil F Safwat, The Art of the pen: calligraphy of the ۱۴th to ۲۰th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic art, vol۵, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۶. (۵۱) Priscilla P Soucek, "Calligraphy in the Safavid period ۱۵۰۱-۷۶", in Hunt for Paradise: court arts of Safavid Iran, ۱۵۰۱-۱۵۷۶, ed Jon Thompson and Sheila R Canby, New York: asia Society Museum, ۲۰۰۴. (۵۲) Wheelen McIntosh Thackston, Album Prefaces and other , documents on the history of calligraphers and painters Leiden ۲۰۰۱. (۵۳) Elaine Wright, Islam, faith, art, culture: manuscripts of the Chester Beatty Library, London ۲۰۰۹. ۱۳ - پانویس
۱۴ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خطاطی در جهان اسلام، الف) ایران»، (خطاطی ۲)مقاله شماره:۷۱۱۶. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام
|