خراباتخرابات، از استعارات رایج در ادبیات عرفانی به معنای مکان عیش و طرب معنوی سالکان میباشد. ۱ - معنای لغوی خراباتخرابات در لغت به معنای میخانه و اعم از آن به معنای محل فسق و فجور آمده است. [۱]
ابراهیم قوام فاروقی، شرفنامه منیری، ج۱، ص۳۷۸، یا، فرهنگ ابراهیمی، چاپ حکیمه دبیران، تهران ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶ش.
[۲]
محمدپادشاه بن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامعفارسی، ذیل واژه، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
داعیالاسلام [۳]
محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگ نظام، ذیل واژه، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن ۱۳۰۵ـ۱۳۱۸ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۴ش.
این لفظ را از واژه خراب عربی دانسته است، اما شفیعی کدکنی [۴]
محمدرضا شفیعی کدکنی، این کیمیای هستی: مجموعه مقالهها و یادداشتهای استاد دکتر شفیعی کدکنی درباره حافظ، ج۱، ص۲۱۳، به کوشش ولیاللّه درودیان، تبریز ۱۳۸۵ش.
اشتقاق این واژه را از زبان عربی نادرست میداند. برخی نیز معتقدند اصل این واژه فارسی و صورت تغییریافته «خُرابه» (خور + آباد) به معنای خانه خورشید و بازمانده از دوره میترائیسم است. [۵]
ابوالفضل مصفّی، فرهنگ دههزار واژه از دیوان حافظ، ذیل «خراب»، تهران۱۳۶۹ش.
[۶]
هاشم رضی، حکمت خسروانی: سیر تطبیقی فلسفه و حکمت و عرفان در ایران باستان از زرتشت تا سهروردی و استمرار آن تا امروز، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۵، تهران ۱۳۷۹ش.
احتمال صحت این قول را رجایی [۷]
احمدعلی رجایی، فرهنگ اشعار حافظ، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، ج ۱، تهران) ۱۳۴۰ش.
از محمدتقی بهار و جلالالدین همایی نقل کرده و نیز نظر فروزانفر را آورده که این ریشهیابی را حدس محض و بدون شواهد دانسته است. با وجود این رجایی [۸]
احمدعلی رجایی، فرهنگ اشعار حافظ، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۲۰، ج ۱، تهران) ۱۳۴۰ش.
کوشیده تحول واژهای خورآباد به خرابات را، در صورت صحت این قول، نشان دهد. [۹]
محمدرضا شفیعی کدکنی، این کیمیای هستی: مجموعه مقالهها و یادداشتهای استاد دکتر شفیعی کدکنی درباره حافظ، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۳، به کوشش ولیاللّه درودیان، تبریز ۱۳۸۵ش.
[۱۰]
فتحاللّه مجتبائی، شرح شکن زلف بر حواشی دیوان حافظ، ج۱، ص۲۳۵ـ۲۳۶، تهران ۱۳۸۶ش.
اما در برخی متون عربی، خرابات به معنای ویرانهها و روستاهای متروک (در برابر شهرها و روستاهای آباد) به کار رفته است [۱۱]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۱، ص۱۱۶، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
[۱۲]
ابونصر سراج، کتاباللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۳۱۶، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران بیتا.
[۱۳]
مَعْمَر بن احمد ابومنصور اصفهانی، کتاب ادبالملوک فی بیان حقائق التصوف، ج۱، ص۳۲، چاپ برندراتکه، بیروت ۱۹۹۱.
[۱۴]
فتحاللّه مجتبائی، شرح شکن زلف بر حواشی دیوان حافظ، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۳۵، تهران ۱۳۸۶ش.
که رفتهرفته مکانی برای عیش و نوش میشد. [۱۵]
عبدالحسین زرینکوب، نهشرقی، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۵، نهغربی ـ انسانی، تهران ۱۳۵۳ش.
خرابات چه در متون عرفانی [۱۶]
علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۳۰۵، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۱۷]
مجدود بن آدم سنایی، ج۱، ص۷۴، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۱۸]
مجدود بن آدم سنایی، ج۱، ص۲۹۵، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش. چه در اشعار غیرصوفیانه
[۱۹]
احمد بن قوص منوچهری، دیوان، ج۱، ص۷، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ش.
[۲۰]
ناصر خسرو، دیوان، ج۱، ص۱۴۴، به اهتمام نصراللّه تقوی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۸۰ش.
به معنای لغوی (مکان معصیت) در مقابل مسجد و صومعه (مکان طاعت و عبادت) بهکار میرفت.
۲ - ورود واژه خرابات به ادبیات عرفانی و صوفیانهاین واژه از طریق همین اشعار عاشقانه غیرصوفیانه به ادبیات عرفانی راه پیدا کرد [۲۱]
نصراللّه پورجوادی، باده عشق: پژوهشی در معنای باده در شعر عرفانی فارسی، ج۱، ص۹۷، تهران ۱۳۸۷ش.
و رفتهرفته معنای مثبتی یافت. همچنین گفته شده که نفوذ این واژه در اشعار صوفیانه از طریق ملامتیان و قلندریه بوده است، [۲۲]
یوهانس توماس پیتر دو بروین، «قلندریات در شعر عرفانیِ فارسی از سنایی به بعد»، ج۱، ص۱۱۱، ترجمه هاشم بناءپور، معارف، دوره ۱۳، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۵).
[۲۳]
فتحاللّه مجتبائی، شرح شکن زلف بر حواشی دیوان حافظ، ج۱، ص۲۴۱، تهران ۱۳۸۶ش.
چنانکه از سیاق سخن غزالی [۲۴]
محمد بن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۱، ص۴۵۳، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ش.
نیز چنین برمیآید که ملامتیان به خرابات رفتوآمد داشتهاند.
سنایی را نخستین شاعری دانستهاند که این واژه و الفاظی از این قبیل را وارد شعر صوفیانه کرده است. [۲۵]
محمدتقی بهار، سبکشناسی، ج۲، ص۱۳۳، یا، تاریخ تطور نثرفارسی، تهران) ۱۳۲۱ش.
[۲۶]
نصراللّه پورجوادی، باده عشق: پژوهشی در معنای باده در شعر عرفانی فارسی، ج۱، ص۲۲۴، تهران ۱۳۸۷ش.
البته مقارن سنایی یا پیش از او، غزالی [۲۷]
محمد بن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۱، ص۴۸۴ـ۴۸۵، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ش.
اشاره کرده که خرابات نزد صوفیه به معنای خرابی صفات بشری است. در مجموع، راه یافتن اشعار عاشقانه غیرعرفانیِ حامل واژگان خمری، از جمله خرابات، به زبان و مجالس سماع صوفیان و دریافت معنای مجازی از آن، اولین مرحله از شکلگیری معنای عرفانی این واژه بوده که با مفهوم سُکرِ ناشی از عشق عرفانی پیوند داشته است. [۲۸]
نصراللّه پورجوادی، باده عشق: پژوهشی در معنای باده در شعر عرفانی فارسی، ج۱، ص۱۱۱، تهران ۱۳۸۷ش.
[۲۹]
نصراللّه پورجوادی، باده عشق: پژوهشی در معنای باده در شعر عرفانی فارسی، ج۱، ص۱۶۷، تهران ۱۳۸۷ش.
۳ - خرابات یکی از پرکاربردترین عناصر در شعر سناییخرابات یکی از پرکاربردترین عناصر قلندرانه در شعر سنایی [۳۰]
مهدی زرقانی، زلف عالم سوز: نقد و تحلیل و گزیده اشعار سنایی غزنوی، ج۱، ص۲۴۰، تهران ۱۳۸۱ش.
[۳۱]
یوهانس توماس پیتر دو بروین، «قلندریات در شعر عرفانیِ فارسی از سنایی به بعد»، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۱۵، ترجمه هاشم بناءپور، معارف، دوره ۱۳، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۵).
و کنایه از مکان مقدّسی است که در آنجا نفس از بند تعلقات رها میشود و به معراج میرود. [۳۲]
مجدود بن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۱۶۳، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۳۳]
مجدود بن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۶۲۷، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش.
زندگی در خرابات در تقابل با زهد و ریا بوده [۳۴]
مجدود بن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۹۸، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش.
و سنایی [۳۵]
مجدود بن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۶۵۴، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش.
آن را طریق قلندری خوانده است. نزد عینالقضاة، خرابات کنایه از عالم روح است. [۳۶]
نصراللّه پورجوادی، ج۱، ص۲۱۳،پانویس ۲، باده عشق: پژوهشی در معنای باده در شعر عرفانی فارسی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۳۷]
عبداللّه بن محمد عینالقضاة، تمهیدات، ج۱، ص۳۴۱، چاپ عفیف عسیران، تهران) ۱۳۴۱ش.
۴ - معنای خرابات در ادبیات عرفانیدر ادبیات عرفانی قرون ششم و هفتم نیز خرابات علاوه بر معانی فوق، به معنای جایگاه رندان و مقام مبارزه با نفس و زهد اهل ریا و نیز رهایی از خود و وصول به مرتبه فنا به کار رفته است. [۳۸]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، ج۱، ص۱۱ـ۱۲، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۳۹]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، ج۱، ص۳۶۱، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۴۰]
جلالالدین محمد بن محمد مولوی، کلیات شمس، ج۱، ص۱۴۴، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران ۱۳۸۶ش.
[۴۱]
جلالالدین محمد بن محمد مولوی، کلیات شمس، ج۱، ص۱۳۳۰، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران ۱۳۸۶ش.
به این ترتیب از قرن هفتم به بعد، معنای عرفانی و استعاری خرابات رفتهرفته بر معنای لغوی و واقعی آن غلبه یافت. [۴۲]
نصراللّه پورجوادی، باده عشق: پژوهشی در معنای باده در شعر عرفانی فارسی، ج۱، ص۲۸۲، تهران ۱۳۸۷ش.
به همین سیاق، خرابات به معنای خرابی و ویرانی اخلاق و صفات بشری، آداب و عادات متعارف و امور نفسانی و کنایه از وجودی است که پس از طی مراتب و مراحل مختلف، به انقطاع تام از دو عالم دست یافته است. در پی این انقطاع، سالک بر اثر تجلی مقام احدیت به مرتبه فنا نایل میگردد. [۴۳]
یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۲۵۰، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ش.
۵ - معنای خرابات در اشعار شبستریدر اشعار شبستری، خرابات، مکانی خارج از دنیای مادی و در عالمِ بیمثال است، به این اعتبار که در آنجا مطلقآ تعیّنی وجود ندارد. در اینجا خرابات اشاره به مرتبه توحید ذاتی است و به آن آستان لامکان هم گفته میشود. [۴۴]
محمد بن یحیی اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۵۲۵ـ۵۲۶، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۴ش.
خرابات مقام وحدت، خواه افعالی خواه صفاتی و ذاتی، و همان مقام فنای بشریت است. [۴۵]
محمد بن یحیی اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۵۲۴، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۴ش.
به این معنا، خرابات مقام زوال و فنای تمام کَثَرات و تنزیه از تمام صور و مظهر فیض جلالی حق است. [۴۶]
محمد بن یحیی اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۵۲۶، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۴ش.
از این بیان چنین برمیآید که خرابات، منزل نهایی سلوک است. [۴۷]
محمد بن احمد تلمسانی، شرح شطرنج العارفین، ج۱، ص۳۳، بیجا، بیتا.
تفسیر خرابات به فنا که در آرای شبستری و شارح برجسته او لاهیجی آمده، در آثار و اصطلاحنامههای متأخر نیز تکرار شده است. [۴۸]
محمد بن شاه مرتضی فیضکاشانی، رساله مشواق در بیان بعض اصطلاحات اهل عرفان، ج۱، ص۲۷، چاپ حامد ربانی، تهران) ۱۳۵۵ش.
[۴۹]
نظامالدین بن اسحاق ترینی قندهاری، قواعد العرفاء و آدابالشعراء: فرهنگ اصطلاحات عارفان و شاعران، ج۱، ص۱۰۱، چاپ احمد مجاهد، تهران ۱۳۷۴ش.
[۵۰]
محمداعلی بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۴۰۳، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
در یکی از شرحهای گلشن راز نیز آمده است که صوفیان لفظ خرابات را یا استعارهای برای دلِ شکسته به کار میبرند (به اعتبار حدیث «انا عند المنکسرة قلوبهم») یا برای اشاره به مقام فنای سالک میباشد. [۵۱]
نظامالدین محمود داعی شیرازی، نسایم گلشن: شرح گلشنراز، ج۱، ص۲۷۶، چاپ محمد نذیر رانجها، لاهور ۱۳۶۲ش.
اما خرابات کاربرد استعاری مذموم و منفی نیز داشته است. به گفته باخرزی [۵۲]
یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۲۵۱، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ش.
خراباتْ وجودی است که از شرابِ غرور مست غفلت باشد و محبت دنیا و عادات و اوصاف بشری در وی راسخ شده باشد.
۶ - خرابات در اشعار حافظخرابات از مضامین پربسامد در شعر حافظ است. [۵۳]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۳۶، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۵۴]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۵۲، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۵۵]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۱۱۰، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
حافظ خرابات را مکان پاک شدن از زهد و ریا، [۵۶]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۵۲، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۵۷]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۷۵۲، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
شستشوی خرقه از عُجب خانقاهی [۵۸]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۹۷۶، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
و محل تجلی نور خدا [۵۹]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۷۱۴، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
دانسته که به بهشت راه دارد [۶۰]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۱۷۲، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
و شرط حضور در آن ادب و طهارت است. [۶۱]
شمسالدین محمد حافظ، ج۱، ص۴۰۸، دیوان، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۶۲]
شمسالدین محمد حافظ، ج۱، ص۸۴۴، دیوان، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
۷ - بهکارگیری خرابات در ترکیبات استعاریواژه خرابات در ادبیات عرفانی در ترکیبات استعاری متنوعی همچون خرابات فقر، خرابات محبت، خرابات ارواح، و خرابات فنا [۶۳]
روزبهان بقلی،كتاب عبهرالعاشقين،ص۱۰۵، چاپ هانرى كور بن و محمد معين، تهران ۱۳۳۷ش.
[۶۴]
روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۱۱۷، چاپ هانری کور بن، تهران ۱۳۶۰ش.
[۶۵]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص۷۱، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ش.
[۶۶]
عبدال لّهبن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص۲۱۹ـ ۲۲۰، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ش.
[۶۷]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص۴۹۵، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ش.
و همچنین در ترکیباتی مانند پیر خرابات، کوی خرابات، رند خرابات، خراباتنشین، و خرابات قلندر به کار رفته است. [۶۸]
عبداللّه بن محمد عینالقضاة، تمهیدات، ج۱، ص۲۲۸، چاپ عفیف عسیران، تهران) ۱۳۴۱ش.
[۶۹]
مجدود بن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۱۱۰، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۷۰]
جلالالدین محمد بن محمد مولوی، کلیات شمس، ج۱، ص۱۴۱، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران ۱۳۸۶ش.
[۷۱]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۳۶، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۲]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۱۶۰، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۳]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۱۶۸، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۴]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۷۱۰، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۵]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۷۱۴، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
۸ - فهرست منابع(۱) مَعْمَر بن احمد ابومنصور اصفهانی، کتاب ادبالملوک فی بیان حقائق التصوف، چاپ برندراتکه، بیروت ۱۹۹۱. (۲) ابونصر سراج، کتاباللُّمَع فی التصوف، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران بیتا. (۳) محمد بن یحیی اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۴ش. (۴) یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ش. (۵) یوهانس توماس پیتر دو بروین، «قلندریات در شعر عرفانیِ فارسی از سنایی به بعد»، ترجمه هاشم بناءپور، معارف، دوره ۱۳، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۵). (۶) محمد تقی بهار، سبکشناسی، یا، تاریخ تطور نثرفارسی، تهران) ۱۳۲۱ش. (۷) ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰. (۸) نصراللّه پورجوادی، باده عشق: پژوهشی در معنای باده در شعر عرفانی فارسی، تهران ۱۳۸۷ش. (۹) نظامالدین بن اسحاق ترینی قندهاری، قواعد العرفاء و آدابالشعراء: فرهنگ اصطلاحات عارفان و شاعران، چاپ احمد مجاهد، تهران ۱۳۷۴ش. (۱۰) محمد بن احمد تلمسانی، شرح شطرنج العارفین، بیجا، بیتا. (۱۱) محمداعلی بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷. (۱۲) شمسالدین محمد حافظ، دیوان، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش. (۱۳) محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن ۱۳۰۵ـ۱۳۱۸ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۴ش. (۱۴) نظامالدین محمود داعی شیرازی، نسایم گلشن: شرح گلشنراز، چاپ محمد نذیر رانجها، لاهور ۱۳۶۲ش. (۱۵) احمدعلی رجایی، فرهنگ اشعار حافظ، ج ۱، تهران) ۱۳۴۰ش. (۱۶) هاشم رضی، حکمت خسروانی: سیر تطبیقی فلسفه و حکمت و عرفان در ایران باستان از زرتشت تا سهروردی و استمرار آن تا امروز، تهران ۱۳۷۹ش. (۱۷) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، چاپ هانری کور بن، تهران ۱۳۶۰ش. (۱۸) روزبهان بقلی، کتاب عبهرالعاشقین، چاپ هانری کور بن و محمد معین، تهران ۱۳۳۷ش. (۱۹) ۱مهدی زرقانی، زلف عالم سوز: نقد و تحلیل و گزیده اشعار سنایی غزنوی،) تهران ۱۳۸۱ش. (۲۰) عبدالحسین زرینکوب، نهشرقی، نهغربی ـ انسانی، تهران ۱۳۵۳ش. (۲۱) مجدود بن آدم سنایی، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش. (۲۲) محمدپادشاه بن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامعفارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش. (۲۳) محمدرضا شفیعی کدکنی، این کیمیای هستی: مجموعه مقالهها و یادداشتهای استاد دکتر شفیعی کدکنی درباره حافظ، به کوشش ولیاللّه درودیان، تبریز ۱۳۸۵ش. (۲۴) محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش. (۲۵) عبداللّه بن محمد عینالقضاة، تمهیدات، چاپ عفیف عسیران، تهران) ۱۳۴۱ش. (۲۶) محمد بن محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ش. (۲۷) محمد بن شاه مرتضی فیضکاشانی، رساله مشواق در بیان بعض اصطلاحات اهل عرفان، چاپ حامد ربانی، تهران) ۱۳۵۵ش. (۲۸) ابراهیم قوام فاروقی، شرفنامه منیری، یا، فرهنگ ابراهیمی، چاپ حکیمه دبیران، تهران ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶ش. (۲۹) فتحاللّه مجتبائی، شرح شکن زلف بر حواشی دیوان حافظ، تهران ۱۳۸۶ش. (۳۰) ابوالفضل مصفّی، فرهنگ دههزار واژه از دیوان حافظ، تهران۱۳۶۹ش. (۳۱) احمد بن قوص منوچهری، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ش. (۳۲) جلالالدین محمد بن محمد مولوی، کلیات شمس، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران ۱۳۸۶ش. (۳۳) ناصر خسرو، دیوان، به اهتمام نصراللّه تقوی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۸۰ش. (۳۴) عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ش. (۳۵) علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش؛ ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خرابات»، شماره۶۹۵۴. ردههای این صفحه : اصطلاحات عرفانی | عرفان
|