زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه
 

خبر (علوم حدیث)






گزارش از واقعه‌ها و حادثه‌ها را خبر گویند. خبر، عبارت است از گزارش هر آنچه بشود آن را گزارش کرد.


۱ - خبر در لغت و اصطلاح



خلیل بن احمد فراهیدی می‌گوید: خبر، گزارش است؛ که به اخبار جمع بسته می‌شود.
زبیدی نوشته است: عالمان لغت و اصطلاح گفته‌اند خبر در لغت و اصطلاح، چیزی است که از دیگران نقل می‌شود و ادیبان بر آن افزوده‌اند که خبر، آن است که ذاتاً احتمال صدق و کذب دارد.
امّا توان گفت که تعریف زبیدی چندان دقیق نیست، و چنان نیست که «خبر»، ویژه گزارش از غیر باشد. بلکه عرفاً و لغةً، به آنچه گزارشگر از خود گزارش می‌دهد نیز خبر اطلاق می‌شود؛ چون «اخبار» به معنای «اعلام» است، و ازاین‌روی «عالم» را «خبیر» گفته‌اند. پس هر کس دیگری را از چیزی بیاگاهاند، او را خبر داده است، چه از خود و چه از دیگری(گاهی «خبر» را در مقابل «انشاء» استعمال می‌کنند. شهید ثانی (رضوان‌الله‌علیه) نیز در آغاز بحث، خبر را بدان معنی به‌تفصیل آورده است. باید بگوییم که این معنا، یکسر از موضوع بحث خارج است و ما بدان نمی‌پردازیم. )

۲ - فرق خبر و حدیث



اکنون بنگریم خبر به معنای «گزارش» با حدیث چه ارتباطی دارد. پیش‌تر از شهید ثانی نقل کردیم که آن دو را مترادف دانسته بود. کسان دیگری از محدثان نیز بر این ترادف تصریح کرده‌اند.
ابن حجر می‌گوید: نزد عالمان فن حدیث، خبر و حدیث مترادف هستند.
برخی از پژوهشیان معاصر نیز بدین معنی تصریح کرده‌اند: خبر در اصطلاح محدثان با حدیث یکسان است؛ گو اینکه در موارد بسیاری در علوم دیگر، از خبر، معنی مقابل با انشاء مراد می‌شود. توصیف محدثان به «اخباری» نیز به معنای اوّل است یعنی کسانی که باخبر و حدیث درآمیخته‌اند و آن را چونان شغلی برخود در زندگی برگزیده‌اند.
اکنون‌اندکی در آنچه آوردیم دقت کنیم. حقیقت آن است که خبر و حدیث، به لحاظ لغوی و استعمال عمومی، تفاوت بنیادی باهم ندارند. ابوالبقاء ایوبّ بن موسی حسینی می‌نویسد: حدیث، اسم است از «تحدیث» که به معنای «اِخبار» بوده است، سپس به گزارش قول، فعل و تقریر منسوب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اطلاق شد.
چنانکه پیش‌تر آوردیم، این معنا در ادب جاهلی کاملاً شناخته بود؛ آنان به «روزهای مشهور»، «الاحادیث» اطلاق می‌کردند،
[۴] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص ۳۹.
[۵] صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص ۴.
و گزارشگران حوادث و وقایع تاریخی را «اخباریون» می‌گفتند.
[۶] شهید ثانی، علی بن احمد، الرعایة فی علم الدرایة، ص ۵۰.

علّامه شیخ عبدالنّبی کاظمی می‌نویسد: پیشینیان اهل حدیث ـ شیعی و سنی ـ بر اهل تاریخ و همه‌کسانی که چونان آنان اخبار را جمع می‌کردند، بدون توجه به چگونگی گزارش‌ها، اخباری می‌گفتند.
[۷] کاظمی، عبدالنبی، تکملة الرجال، ج ۱، ص ۱۱۴.

آنچه این مطلب را استوار می‌دارد این است که ابتدا آنچه به نگارش در می‌آمده است بیشتر سیره پیامبر بوده است. نگاه تاریخی به سیر «تدوین» در تاریخ اسلام این نکته را به‌روشنی می‌نمایاند که رشته‌های نگارش‌ها کم‌کم‌ اندکی از هم جدا شد و محدثان، بعدها عنوان مستقل پیدا کردند؛ ازاین‌رو این دو بدین‌سان تعریف شدند که:
حدیث آن چیزی است که از معصوم ـ پیامبر و امام ـ نقل شود و خبر آن است که، از غیر آنان گزارش شود.
و یا گفتند: حدیث، آن است که از معصوم نقل شود و خبر، اعم از آن است، بنابراین هر خبری را حدیث می‌گویند و نه به‌عکس.
[۸] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۶۶-۵۸.
[۹] فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث علومه و مصطلحه، ص ۲۸.

که روشن است این تعریف‌ها را محدثان در قرن‌های واپسین، بیشتر برای توضیح این جریان‌ها و چگونگی شکل‌گیری این عناوین و تعریف‌ها به‌کار برده‌اند.
[۱۰] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۵۸ به بعد.

بااین‌همه، روشن است که محدثان بر «حدیث» و «احادیث»، فراوان «خبر» و «اخبار» اطلاق می‌کردند و بر عناوین آثار مدوّن خود که مشتمل بر احادیث بوده است این واژه را می‌نهادند. نمونه‌هایی چون «شرح الاخبار» قاضی نعمان (م ۳۷۶)، «الاستبصار فیما اختلف من الاخبار» محمد بن الحسن طوسی (شیخ الطائفه)، «جامع الاخبار» محمد بن محمد سبزواری (م قرن ۷)، «ملاذ الاخیار فی شرح تهذیب الاخبار» علّامه مجلسی و... نشانگر این حقیقت است.
این را نیز بیفزاییم که اکنون قرن‌هاست که «اخباری» در مقابل «اصولی» نمایانگر دو جریان شناخت در فرهنگ اسلامی و چگونگی نگاه به منابع فکر اسلامی است. روشن است که گستردگی استعمال این دو واژه بر این دو جریان، پس از قرن یازدهم است؛ امّا برخی عالمان، با اسناد به بعضی نصوص نقل‌شده از سده‌های پیشین، احتمال داده‌اند که پیشینه این دو اصطلاح، دست‌کم تا زمان علّامه حلّی (رحمة‌الله‌علیه) می‌رسد. این مطلب را از عبارت ذیل استظهار کرده‌اند: امّا الامامیة فالاخباریون منهم لم یعولوا فی اصول الدین و فروعه الّا علی اخبار الاحاد المرویّة عن الائمة (علیه‌السلام)، والاصولیون منهم کابی جعفر الطوسی و غیره.

۳ - پانویس


 
۱. حسینی زبیدی واسطی، سید مرتضی، تاج العروس، ج ۶، ص ۳۲۵.    
۲. سبحانی تبریزی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص ۱۹.    
۳. حسینی کوفی، ابوالبقاء، ایوبّ بن موسی، الکلیات، ص ۳۷۰.    
۴. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص ۳۹.
۵. صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص ۴.
۶. شهید ثانی، علی بن احمد، الرعایة فی علم الدرایة، ص ۵۰.
۷. کاظمی، عبدالنبی، تکملة الرجال، ج ۱، ص ۱۱۴.
۸. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۶۶-۵۸.
۹. فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث علومه و مصطلحه، ص ۲۸.
۱۰. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۵۸ به بعد.
۱۱. حسن بن زین الدین، معالم الدین، ص ۱۹۱.    
۱۲. سبحانی تبریزی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص ۱۹.    


۴ - منابع



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تدوین حدیث (قسمت اول)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۱۶.    


رده‌های این صفحه : مقالات پژوهه




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.