تعقیمتعقیم (عقیمسازی) دائم و یا منع دائمی از حمل به معنای انجام اموری است که قدرت و توان صاحب فرزند شدن را از زن یا مرد و یا هر دو، بهطور دائم بگیرد. این روش از دیدگاه فقهی حرام است. ادله حرمت تعقیم دائمی علاوه بر اینکه اینکار مستلزم نظر و لمس حرام است که انجام آن جز در وقت ضرورت، جایز نیست، آیات قرآن، اطلاق قاعده لاضرر و روایات وارد شده در این مورد است. ۱ - واژهشناسیتعقیم از عَقَمَ گرفته شده و عَقَمَ در لغت بمعنی قطع و خشکاندن و مانع از قبول اثر است. زن و مرد عقیم به کسانی گفته میشود که نمیتوانند صاحب فرزند شوند و تعقیم، انجام عمل عقم است. ۲ - حکم فقهیو مقصود از تعقیم در مسائل فقهی، انجام اموری است که قدرت و توان صاحب فرزند شدن را از زن یا مرد و یا هر دو، بهطور دائم بگیرد. این روش از دیدگاه فقهی حرام است. امام خمینی (قدّس سرّه) در اینباره مینویسد: «حرام است مرد از دارویی استفاده کند که قوّت تناسلی او را قطع نماید، همچنین اگر زن با خوردن دارو و یا هر وسیله دیگر، خود را عقیم سازد، حرام است». همچنین آیتالله فاضل لنکرانی میگوید: «جایز نیست انسان خود را عقیم نماید، زیرا نقص است». [۴]
فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۱، ص۴۸۸.
عبارت برخی دیگر از فقها نیز شبیه آنچه ذکر شد میباشد.۳ - ادله حرمتحرمت عقیمسازی و منع دائم از باروری، علاوه بر اینکه در بعضی موارد مستلزم نظر و لمس حرام است که انجام آن جز در وقت ضرورت، جایز نیست، ممکن است با این ادلّه اثبات گردد، مانند: ۳.۱ - آیات قرآناطلاق آیه شریفه قرآن که میگوید: خود را با دست خویش به هلاکت نیافکنید. «وَلَا تُلْقُوا۟ بِاَیْدِیکُمْ اِلَی ٱلتَّهْلُکَةِ». تهلکه و هلاکت هر دو به معنی نابودی است و گفته شده تهلکه در موردی بهکار گرفته میشود که نتیجه و عاقبت انجام کاری به هلاکت و نابودی آن بیانجامد. این جمله مفهوم وسیع و گستردهای دارد که مساله مورد بحث را شامل میشود. علاّمه طباطبایی در توضیح آن مینویسد: «این کلام الهی مطلق است و از هر چیزی که موجب هلاکت و نابودی انسان گردد، نهی مینماید». به بیانی روشنتر، این جمله دلیل است بر اینکه اضرار به نفس در صورتیکه منجر به قتل نفس یا قطع عضوی از اعضای بدن یا تعطیلی قوّهای از قوای انسان گردد، مانند: از کار افتادن قوّه مردانگی و توان فرزنددار شدن حرام است. [۱۴]
سبزواری، سیدعبدالاعلی، تفسیر مواهب الرحمن، ج۳، ص۱۲۶.
قرآن، دستور شیطان به پیروان خود را چنین نقل میکند: آنها را گمراه میکنم و به آرزوها سرگرم میسازم و به آنها دستور میدهم اعمال خرافی انجام دهند؛ گوش چهارپایان را بشکافند و آفرینش پاک خدایی را تغییر دهند. «وَلَاَمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ ٱللهِ». این دستور، هر عملی که موجب تغییر خلقت اوّلیه انسان گردد، مانند: عمل اخصاء (جلوگیری از توان مرد برای تولید مثل و فرزندان) را شامل میگردد. کلمه اخصاء که در عبارات برخی از مفسّرین بهکار رفته، تعبیر دیگری از عقیمسازی میباشد. در نتیجه از این آیه نیز حرمت تعقیم استفاده میگردد، زیرا از اموری است که به فرمان شیطان انجام میشود و با فرمان پروردگار در تضادّ است. ولی همانگونه که بعضی از مفسّرین [۲۱]
سبزواری، سیدعبدالاعلی، تفسیر مواهب الرحمن، ج۹، ص۲۸۸ـ۲۸۹.
فرمودهاند، بهنظر میرسد این جمله مربوط به تغییر خلقتی است که به دستور شیطان انجام شود و نمیتواند دلیل حرمت تعقیم بهطور مطلق قرار گیرد.۳.۲ - قاعده لاضرراطلاق قاعده لاضرر: بیشک، عقیمسازی و منع دائم از باروری به هر وسیلهای که انجام شده باشد، ایجاد نقص در بدن است و نقص، ضرر است. و همانطور که اضرار به غیر حرام است، اضرار به نفس نیز حرام میباشد. بنابراین مساله مورد بحث، مشمول فرموده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میشود که فرمود: «لاَ ضَرر وَلاَ ضِرَارَ». ۳.۳ - روایاتبعضی از محقّقین [۲۳]
محمدخالد منصور، الاحکام المتعلّقة با النساء فی الفقه الاسلامی، ص۱۲۲.
برای اثبات حرمت عقیمسازی، به روایاتی که در مورد نهی از اختصاء (کوبیدن و یا بیرون آوردن بیضه مذکّر، اعم از حیوان یا انسان، بهگونهای که بعد از آن قادر به تولید مثل نباشد. )، وارد شده نیز تمسک کردهاند، مانند اینکه عثمان بن مظعون میگوید: از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سؤال کردم، آیا جایز است به اختصاء مبادرت ورزم؟ فرمودند: این عمل را انجام نده، اختصاء در امّت من، روزه گرفتن است. با روزه، شهوت خود را کنترل نمایید. «قٰالَ: لاَ تَفْعَلْ یٰا عُثْمَانُ فَاِنَّ اخْتِصٰاءَ اُمَّتِیَ الصِّیَامُ». بههمین مضمون، از طریق اهلسنّت از عبدالله بن مسعود نیز روایت نقل شده است. [۲۶]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۵۹۸۱، کتاب النکاح، باب ۸.
لیکن این استدلال صحیح بهنظر نمیرسد، زیرا اختصاء مانع از ارضا و دفع شهوت در مورد مردان میباشد، ولی تعقیم فقط جلوگیری از بارداری است و با انجام آن، ارضای جنسی و دفع شهوت ممکن است. به علاوه اختصاء مربوط به مردان است و قیاس زنان به مردان صحیح نیست. ۴ - پانویس۵ - منبعانصاری، قدرتالله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۵، برگرفته از بخش «گفتار دوّم:احکام جنین و رعایت حقوق کودک پیش از تولّد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۸/۱۹. |